سایر منابع:
سایر خبرها
بیک زاده: نه مسی را گرفتم نه پیراهنش را/ بزرگترین اشتباهم رفتن از استقلال بود/می خواهم اولین مربی ایرانی ...
و از پاییم در رفت! جالب است گل زدم و دوباره هواداران شروع به فحش دادن کردند. دوست نداشتم در آن برهه به سپاهان بروم اما شرایط طوری رقم خورد که بروم درست مثل امسال که نخواستم در استقلال بمانم. در آنجا در عمل انجام شده قرار گرفتم.البته برایم تجربه شد و در سال بعد به استقلال برگشتم و با استقلال قهرمان شدم. ذهنیتی که در آن دوره از من و بازیکنان ساخته شد، ذهنیت خوبی است و همه به نیکی و خوبی از آن تیم ...
فقط در برابر خدا تسلیم باشید
: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون با درود فراوان به بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی ره و مردم شهیدپرور ایران و سلام بر شهدای راه حق و حقیقت به خصوص شهیدان فتح المبین. مادرم اگر کشته شدم فقط دعا کنید که خدا مرا در زمره شهیدان درگاهش قرار دهد و مرا غسل ندهید و کفن نپوشید؛ چون رهبرم امام حسین ع نه کفن داشت و نه غسل. به خاطر ...
(تصاویر) چهره واقعی جوانی و پیری کتایون امیرابراهیمی صاحبخونه سریال من یک مستاجرم
شوروی تحصیل کرده بود و چون مدرک دانشگاه باکو در آن زمان معتبرتر از مدرک تحصیلی دانشگاه های ایران بود پس از این که مادرم به ایران آمد به عنوان دبیر ورزش مشغول به کار شد. کتایون فرزند اول خانواده بود. دو خواهر و سه برادر دارد. کودکی اش را در رشت گذراند. نوجوان بود که به تهران آمد. در دبیرستانی در خیابان شاه آباد تحصیل کرد، مادرش هم در همان مدرسه تدریس می کرد. در 17 سالگی به عقد یکی از ...
فریادهای جانسوز مادر و پسر در شعله های آتش / برای عمل چهره های سوخته کمکمان کنید + فیلم گفتگو و جزییات
رکنا گفت: بعد از ترخیص شدن از بیمارستان متوجه مرگ فرزندانم شدم ولی تا امروز یکبار هم سر مزار بچه هایم نرفتم چون طاقت ندارم و نمی خواهم باور کنم. مادر تنها ادامه داد: به کمک خیرین خانه ای در روستایمان ساختم و با پسرم زندگی می کنم اما هزینه های زندگی و جراحی و درمان پسرم و خودم زیاد است و از خیرین می خواهم که مرا تنها نگذارند و کمکمان کنند تا الاقل بتوانم چهره پسرم را به روزهای قبل از ...
رمزگشایی از انکار قاتلان داریوش مهرجویی و همسرش
مرحوم مهرجویی کار می کردم، خانم خیلی به من کمک کرد. وقتی ازدواج کردم یک جارو برقی به من داد. حتی یک بار که درخت خرمالو بار داد تعدادی خرمالو داد تا به همسرم و خانواده اش بدهم، اما من در کشتن آن ها همکاری کردم. پس چرا همکاری کردی؟ کریم می گفت اگر همکاری نکنم، چون قبلا سرقت کرده بودم مرا به عنوان قاتل دستگیر می کنند. انکار بعد از اقرار کریم طراح این جنایت ...
سردار شهید علیرضا موحددانش
...، اما آن موقع به روی خودم نیاوردم. آن ها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روز ها داشت، حسابی هوایشان را داشتم. محمد را مدتی بعد کشیدم کنار و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چه کار می کند؟ محمد گفت بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و مضطرب شدم. گفتم خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد با آن ها دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی ...
چرا قاتل مهرجویی اعترافاتش را انکار کرد؟
همسرم و خانواده اش بدهم، اما من در کشتن آن ها همکاری کردم. پس چرا همکاری کردی؟ کریم می گفت اگر همکاری نکنم، چون قبلا سرقت کرده بودم مرا به عنوان قاتل دستگیر می کنند. انکار بعد از اقرار کریم طراح این جنایت هولناک است. متهمی که درردیف اول فهرست متهمان قراردارد و با حکم دادگاه به قصاص محکوم شده است. او در جریان بازجویی ها به ارتکاب هر دو قتل اقرار کرده و همه ...
متهم قتل مهرجویی و محمدی فر همه چیز را انکار کرد: حتی در محل قتل هم نبودم!(16+)
ها به ارتکاب هر دو قتل اقرار کرده و همه مدارک و اعترافات علیه اوست. حالا منکر همه چیز شده و حتی حضورش در محل قتل را هم انکار می کند. براساس آنچه بعد از دستگیری متهمان اعلام شده بود، کریم مدعی بود برای مرحوم مهرجویی کار کرده و به خاطر این که پولش را نداده بودند این قتل را انجام داده است. حالا همه اعترافاتش را انکار می کند و می گوید: اعترافاتم تحت فشار بازجویی بود و آن شب به آن خانه ...
زندگینامه شهید محمدجواد تندگویان
. او باهوش و فراستی والا، هر شاگردی را با هر نوع عقیده ، سلیقه و تربیت خانوادگی ای در کلاس درس خویش می پذیرفت. (2) پس از رد شدن جواد در امتحان گزینش اعزام دانشجو به خارج، ابتدا قرار شد، او مطابق میل خانواده در دانشکده مهندسی تهران شروع به تحصیل کند اما جواد در مقابل اصرار خانواده اش در این مورد به صراحت گفت : من شخصا علاقه شدیدی به تحصیل در دانشکده نفت آبادان دارم اما وقتی مادرم موفق ...
گفت مادر مرا نبوس مادران شهدا حسرت می خورند!
خدا افتاده است. (منظور شهادت در اروند رود است) سرخیابان ایستاده بودم تا پسرم بعد از چند ماه از جبهه برگردد. یک نفر از اقوام مان گفت ما از رود اروند رد شدیم، ولی محسن پشت سر ما بود و توی دریا افتاد. ماهی های دریا محسن را خوردند. این را که شنیدم سوختم و خاکستر شدم. (بعد از عملیات کربلای 4 عنوان می شد که پیکر تعدادی از شهدا همراه جریان رودخانه اورند به خلیج فارس رفته است) 37 سال ...
وصیت کرد بعد از شهادت حقوقش را به کودکان بی سرپرست بدهند
خانه پیدا کرد. چه خاطراتی از شهید به یاد دارید؟ محسن قبل از انقلاب که اوج دوران جوانی اش بود، یک خط و مشی سنتی و مذهبی در زندگی اش داشت. مادرم تعریف می کرد زمانی که برادرم سه ساله بود، یکی از افراد خانواده به گونه ای بیمار شد که دکتر ها از او قطع امید کردند. برادرم با آن سن کم به تبعیت از نماز خواندن پدر و مادرم، در خلوتش روی یک سجاده نشست، دستانش را رو به آسمان گرفت و از خدا ...
گند زن، زندگی، آزادی هم بیرون زد
خانواده شدم چارچوبی داشتم و هنوز هم دارم و گفتم اگه به آزادی که خودت میگی اعتقاد داری اجازه بده خودم برای پوششم تصمیم بگیرم.. ... بعد از حرفای من، جاریم که همسرش باشه حرف من رو توهین به خودش تلقی کرد و هر چی لایق خودش بود گفت. جالبه که همسرم هم هیچ حرفی نزد و هیچ دفاعی نکرد و هیچ نقدی نداشت...ما هم شام نخورده اومدیم خونه و توی خونه دعوای مفصلی باهاش کردم و بی لیاقت و بی عرضه خطابش کردم و ...
روایتی از فعالیت های قرآنی یک نابغه اطلاعاتی
کند و تا حدی هم از نظر مالی در تنگنا نباشد. می دانید که فقر مالی، فقر فرهنگی می آورد. وقتی انسان گرسنه است نمی تواند بهترین مطالب اجتماعی، سیاسی، دینی و... را بگیرد. تا به خودم آمدم دیدم چهار بچه دارم. همسرم موقعیت شغلی داشت، اما آدمی نبود که سوءاستفاده کند. نیاز بود که من به زندگی ام کمک برسانم. بالاخره بچه همه چیز می خواهد. آستین ها را بالا زدم، وارد عرصه کار شدم و بچه هایم را تا حدی که وسعم می ...
چرا حضرت موسی(ع) از خدا شرح صدر خواست
انجام دهد، خواه زن یا مرد باشد، به شرط اینکه ایمان داشته باشد، خدا او را به حیات طیبه زنده می کند. امام جمعه قزوین اظهار کرد: در کلمات قصار نهج البلاغه به نقل از کمیل بن زیاد آمده که گفته یک روز امیرالمؤمنین(ع) دست مرا گرفت و با خود به سمت قبرستان برد، وقتی وارد صحرا شدیم، حضرت از عمق جان آهی کشید، سپس فرمود این دل های ما ظرف های ماست، بهترین ظرف ها آن است که گنجایش بیشتری داشته باشد ...
این زن دانش آموزان مدرسه ای را به وحشت انداخت ! / صدف کیست ؟!
به گزارش زیرنویس، زن میانسال به نام صدف که مدعی بود به خاطر اعتیاد شدید به کارتن خوابی روی آورده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یک خانواده 8 نفره به دنیا آمدم. پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و همواره با مادرم در جنگ وجدل بود. در [...]
آیه ای که مفسر قرآن کریم را نقره داغ کرد!
پیش آمد من خودم حل می کنم. نیازی به مداخله شما نیست. من در آنجا حکومت اسلامی تشکیل دادم (می خندد). همه مکلف بودند موقع اذان، در هر شرایطی اذان بگویند. با کمک مردم، در آنجا مدرسه ای دو اتاقه ساختم جالب بود که نظامی ها که نیروهای شاه بودند، به آنجا رفت وآمد داشتند ولی مردم به آنها اعتنا نمی کردند؛ اما اگر یک روحانی می رفت، مردم احترام زیادی می کردند. بعد از سربازی فکر کردم که ...
غافلگیری مرد جوان در عشق خیابانی! / حمیرا آبروی شوهرش را برد!
درددل کنم! چرا که من با اصرار خودم با حمیرا ازدواج کرده بودم وبه یقین از طرف خانواده ام سرزنش می شدم! او نه به امور خانه داری می اندیشید و نه به فرزندآوری توجهی داشت فقط در مهمانی ها و پارتی های شبانه شرکت می کرد و مرا هم به زور به این گونه مهمانی ها می برد و ترغیب به مصرف مواد مخدر از نوع گل می کرد. حتی خودش هم چند بار در کنار من مصرف کرد ولی بیشتر اصرار داشت تا من درکنار مهمانان پارتی به ...
غافلگیری مرد جوان در عشق خیابانی! / حمیرا آبروی شوهرش را برد!
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات جوان 25 ساله ای است که دردوراهی عشق و طلاق راهی مرکز انتظامی شده بود. او درباره ماجرای ازدواج خود درپی عشق خیابانی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت:درکلاس دوم دبیرستان تحصیل می کردم که عاشق حمیرا شدم. او در دبیرستان دخترانه مقابل منزل [...]
چشم به راه
بعد از ده سال، مادرم پیکر پدر را دید... همان لحظه شناختش و گفت: خودشه... وقتی مناطق تفحص شد او هم پیدا شد. حالا بعد از سی سال هروقت حرفش را می زنم انگار همین دیروز بوده.. تمام روزهای نبودنش را به خاطر دارم مخصوصا بی قراری های مادر را .. همه آن ده سالی که مفقود بود به اندازه ده ها سال، مادرم پیر شد... وقتی خسته می شد.. شروع ...
به بازنویسی بیشتری از قصه های قرآن برای کودک و نوجوان نیاز داریم
به یاد می آورم؛ مسجد که با پدرم می رفتم و ردیف قرآن در قفسه مرا به خود جلب می کرد، مدرسه که معلم به ما یاد می داد و خانه. وقتی که نقل مکان کردیم، اولین چیزی که به خانه جدید بردیم، قرآن بود. قرآن کریم پر از قصه است و با قاطعیت می توان گفت که خداوند، بزرگ ترین قصه گوی جهان است. شما چه نظری درباره قصه های قرآنی دارید؟ اصلاً قصه گویی را ما از قرآن یاد گرفتیم؛ مگر نه اینکه می گویند قرآن ...
اعتراض به سبک شهید حاج کاظم نجفی رستگار
خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر می خواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر می نمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند. از همسرم عذر می خواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او می کنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنج ...
زندگی در اقلیما جریان دارد
دارم روزی را به خاطر نمی آورم که مطالعه نکرده باشم و ننوشته باشم.چندین مقام مسابقات ادبی در دوران دانش آموزی و دانشجویی کسب کردم و برگزیده اولین دوره معلمان هنرمند شدم که این حاکی از مسیر پیوسته تلاش من در زمینه ادبیات داستانی است. نگارش ((اقلیما))با بن مایه فرهنگ بومی برایم بسیار اهمیت داشت که فرهنگ با ریشه ای که در آن زندگی کردم، آنچه از پدر و مادرم آموخته ام را به تصویر بکشم ...
دوست دارم در جنگ با آمریکا شهید شوم
وجود داشت را در زندگی شخصی ام حفظ کنم و همه فعالیت هایم بر همین اساس باشد. الان هم مشغول خدمت به مردم هستم و در زمینه رفع نیازهای مالی و درمانی خانواده ها فعالیت می کنم. بنده با کمک دوستان، آشنایان و خیرین، هر کاری از دستم بربیاید انجام می دهم. بیشتر فعالیت های من در زمینه خدمت رسانی به مردم است مانند کمک به نیازمندان، ساختن مسجد یا مدرسه با کمک خیرین و از این قبیل کارها. پس از جنگ به خاطر ورود ...
شلیک بامدادی جان دختر جوان را گرفت
مربوط به آرایشگری را گذرانده بود، اما خودش ناخن کار بود. ماموری که به سمت ماشین شلیک کرده بازداشت است؟ بله، بازداشت است. مامور درجه استواری داشته. هر کاری کردم که اسم و فامیل او را به من بگویند، نگفتند. فقط گفتند زن و بچه دارد، اما من زنش را ندیدم. به ما گفتند همان شب اول اسلحه او را گرفتیم و بازداشتش کردیم. اول گفتند مامور اشتباه شلیک کرده در صورتی که ماشین دیگری در جاده نبوده، اما بعد طور دیگری گفتند؛ گفتند گزارش شده بود ماشینی که در جاده در حال تردد بوده، حامل مواد مخدر بوده است. این مامور می توانست راه ماشین را ببندد نه اینکه در حین حرکت شلیک کند. ...
بخشش محکوم به مرگ در آستانه سال نو
داد کامبیز عامل این جنایت است و در نهایت مرد جوان بازداشت شد. گرچه او ابتدا منکر قتل بود اما در مواجهه با مدارک پلیسی به قتل اعتراف کرد: در رفت وآمدهایی که به خانه مقتول داشتم، متوجه شدم وضع مالی خوبی دارد و همین مسأله مرا وسوسه کرد تا او را به قتل برسانم. روز حادثه به همراه همسرم به خانه او رفتیم و از زنم خواستم به اتاق برود و هیچ کاری نکند. او ادامه داد: طبق نقشه ابتدا داخل چای مواد بی هوشی ...
یادداشت رسیده؛ همه کارها برای خدا
برخوردار بود هنگامی که پدر به فرزند خود میگوید در عالم رویا مامور شدم تو را ذبح کنم فرزند بدون واهمه و ترس می گوید: یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (الصافات: 102) پدرم هر چه دستور داری اجرا کن به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت! برخی از علما معتقدند که اگر فردی عملی را برای خدا انجام دهد و از هر نوع ریا و سمعه و ...
پرواز مطهر دو برادر عاشق
که ما چیزی از رفتن شان بفهمیم. وصیت نامه هم اگر داشتند، آن روز لباس ها و وسایلش را بردند، چون همه گفتند که حال مادر و خواهرهایش بد است، خانم ها آن روز کیف و لباس و همه چیز را بردند و گفتند اصلاً نباید در خانه باشد و بعد هم ما نرفتیم که ببینیم آن ها را اصلاً کجا بردند و چه شد؟! کار علی آقا به نامه دادن نرسید شهید علی آقا که به جبهه رفت، چشم به راه نامه و خبری از او بودیم، اما ...
عکس زیبایی جادویی دختر محمد دلاوری مجری سرشناس+ بیوگرافی و عکس های خانوادگی !
آن بود او از اولین و شیرین ترین این بازخوردها می گوید: فردای شبی که اولین برنامه پخش شد، پدرم به من تلفن کرد و گفت :چی شده؟ چرا داری این کار را می کنی؟ چرا با نظام درافتادی؟ من رفتم مسجد همه می گویند پسرت با نظام درافتاده. بنده خدا مدام می گفت:این کار را نکنی و به نظام ضربه نزنی. من هم گفتم:نگران نباش پدر. به خدا اینطوری نیست. یا مردم که مرا بعد از اولین بخش صرفا جهت اطلاع در خیابان می ...
بازخوانی خاطراتی از استاد فقید عبدالحسین زرین کوب
برای بعد صدای دکتر از آن اتاق به گوش می رسد . اللّهم اجعلنا خیراً مما یقولون و اَغْفر لنا ما لایعملون آدم روحش باز می شود وقتی دکتر زرین کوب شعر عربی و دعا و مثل عربی به کار می برند . بگویید خب لطفاً، ماجرایی اگر هست . قمر خانم می گوید : عبدی، همیشه می گوید . که من پسر ناخلفی بودم برای پدرم . من اون توقعی رو که پدرم از من داشت نتونستم برآورده کنم از این جهت خیلی شرمنده ام . من ...
سرلشکر شهید شریف اشراف
دانش آموزان را شیفته خود کرده بود. شش ماه بعد به معاونت لشکر 21 حمزه منصوب شد و سپس به طور داوطلب برای کمک به نجات کردستان، با عقیده ایجاد صلح و دوستی به سنندج رفت. هنگامی که اشراف به کردستان رفت، دوماه از نوشتن قرآن خطی او می گذشت. او به دوستانش گفته بود که من از این ماموریت زنده برنمی گردم. گویا شهادت به وی الهام شده بود. گردان دوم از لشکر یک گارد، (بعد ها لشکر 1 و 2 گارد، لشکر 21 ...