سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز معلم به دانش آموز 9 ساله در زنجان
انتشار این گزارش شدم، مرا ببخشند. ندا کودکی از کودکان این سرزمین است که روح و جسمش آزرده زیاده خواهی های یک نامعلم شده است. باز هم تجاوز، باز هم کودک! این روزنامه در ادامه گزارش داده است: آخر به کدامین گناه؟ من می خواستم دکتر شوم. معلمی به خود اجازه داد آبرو و حیثیت مرا به باد دهد. حالا من شده ام ورد زبان اهالی روستا و انگشت نمای این و آن! حالا دیگر نمی توانم به مدرسه بروم. حتی ...
یادم رفته بود یک "زن" هستم
سالگی در بهزیستی بوده. بعد از آن پدرش او را به خانه مادربزرگش می برد. به قول خودش بعد از 5 سال رنگ خانه می بیند: یک ماه توی خونه زندگی کردم. یک ماه خونه دیدم. بعد یک ماه گفتن نمی خوایم نگهت داریم. - الان هم نمی خوان؟ - اگر هم بخوان این بار من نمی خوام. دوستشون ندارم. اینجا راحتم همه با من مهربونن. از ساعت 10 صبح کار می کنیم، گاهی تا غروب، گاهی کمتر. - بهناز بزرگ ترین ...
مهم ترین پیغامی که یک مدافع حرم در دستمال کاغذی نوشت
...، اما اگر اختلاف نظری هم داشتیم، صالح به سرعت برای رفع کدورت پیشقدم می شد. مثلاً چون می دانست من گلدان هایی که گل دارند را خیلی دوست دارم، برایم از آن گلدان ها می خرید تا از دلم درآید. مخصوصاً که عاشق گلدان گل یاس بودم... *جشن تولد 2 نفره تولدم 14 آذر ماه 69 است. ماهی که گل یاس در آن به بار می نشیند. یادم هست سال اول بعد از ازدواج، اصلاً روز تولدم را به خاطر نداشتم که صالح ...
پریناز ایزدیار: شهاب حسینی پدیده است
را گرفته. خانم کل سالن داشتند داد می زدند پریناز، پریناز. باورتان نمی شود من اصلا نمی دانم آن لحظه داشت چه اتفاقی می افت. اینقدر شوک شده بودم که الان نمی توانم اصلا جزییات را به خاطر بیاورم. فقط من تو آن مسیری که داشتم به بالای سن می رفتم ناخودآگاه روزهایی که در این سال ها گذراندم در ذهنم مرور می شد. اینقدر هم هول شدم که آن بالا رفتم می خواستم سیمرغ را به مادرم تقدیم کنم که اصلا ...
علت بچه دار نشدن نیوشا ضیغمی چیست؟
. فکر می کنم رکودی که در دو سال گذشته برای من پیش آمد، باعث شد که فکر کنم و برای آینده برنامه ریزی کنم. با خودم گفتم بعد از هر سربالایی قطعاً یک سراشیبی است و این شب قرار است یک زمانی روز شود. گاهی اوقات یک موضوع می تواند شما را به جایی ببرد که کلاً همهچیز را رها کنی و تمام کارهایی که کرده ای را نابود کنی و یا اینکه می توانی بگویی الان من مجبورم که کار نکنم و باید بنشینم. آن وقت در آن نشستن باید ...
اشعار آیینی ویژه شهادت حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام
هر روز روزه بودی و اما دم اذان در زیر تازیانه تو پامال بودی و یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا تو چارده بهار به این حال بودی و گاهی به یاد مادر خود بین کوچه ها گاهی به یاد زینب و گودال بودی و عمری غریب در دل زندان تو زیستی هر شب برای جد غریبت گریستی زندان کجا و تو ، تو کجا تازیانه ها از ...
ترک اعتیاد کودکان 15 روزه تا بهبودی نیمی از معتادان
از همسرش عنوان می کند و می گوید: 22 سال است که ساکن تهران هستم و برای دیدن خانواده ام به مشهد آمدم و اصلاً تصمیم به ترک نداشتم و نمی خواستم به کمپ برای ترک بیایم؛ چون کمپ ها را اصلا قبول نداشتم و با حرف هایی که از کمپ ها برایم شده بود، فکر می کردم با معتادان با آب سرد و کتک برخورد می کنند و با زور و اجبار خانواده به این کمپ آمدم. وی ادامه می دهد: تا یک هفته اول اصلاً پذیرش حضور در کمپ برایم ...
این داستان خانه شیشه ای
صداش می کرد ، اومدن خونه ، اسماعیل شیشه رو ازم گرفت و آمادش کرد. مهشید هم بعد از چند دقیقه وارد اتاق شد. من مواد کشیدن بابامو دیده بودم و برام عادی بود ، دیدم مهشید پایپ رو داد دستم و گفت: فرزاد جون نوبت شماست. خیلی جا خوردم و دیدم که این خانم نیومده چقدر خودمونی شده آخر ماجرا برام روشن بود. خواستم کم نیارم به خودم گفتم چند پوک می زنم. این هم به خاطر این بود که اسماعیل بهش گفته بود که مواد رو من ...
شناسایی خانواده زنی که قربانی شیطان شد
، دوستانم به اتاق مجردی من آمدند و موادمخدر مصرف کردند. آنها اغلب شب ها برای مصرف موادمخدر نزد من می آمدند. گاهی نیز زنان خیابانی را به آنجا می آوردند. شب حادثه با رفتن دوستانم، بنگ کشیدم و دچار وسوسه شدم. در خیابان قدم می زدم که با زن جوان روبه رو شدم. چند بار خواستم به اتاق مجردی من بیاید، اما مدام می گفت دست از سرش بردارم. من هم عصبانی شده و با چاقویی که همیشه همراه داشتم، چند ضربه به او زدم. البته ...
دستگیری مسافر آلمان به خاطر گردنبندقاپی/ شرایط پناهندگی سخت بود +تصویر
بعد از آن به آلمان رفتم. مدتی در آلمان ماندم اما نتوانستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم به ایران برگردم. چرا در آلمان نماندی؟ شرایط خیلی سخت بود، چهار کشور درگیر جنگ بودند و پناهندگان این کشورها به آلمان آمده بودند. شرایط خوبی نبود به همین دلیل به کنسولگری ایران رفتم و از آنها خواستم مرا به ایران برگردانند. آنها هم 5 روز قبل مرا به ایران برگرداندند. چطور شد که دستگیر شدی؟ نمی دانستم پلیس در تعقیبم است. خانه یکی از دوستانم بودم که بازداشت شدم. ...
روشنای مأدبةالله در زندگی یک معلم قرآن/ گذر از دوران و مبارزه با سرطان با بندگی ناب
خواسته ها بالاتر رفت. بعد از فوت همسرم همه فعالیت هایم تا مدت ها قطع شد این حافظ قرآن گفت: زمینه های رفتن به حوزه در سال های 58 و انقلاب اسلامی بود. یکی دوماه پس از پیروزی انقلاب با اینکه دیپلم تجربی داشتم چون رشته معماری را خیلی دوست داشتم و چون با هنرهای تذهیب و نقاشی هم آشنا بودم خیلی دوست داشتم رشته معماری بخوانم. نزد استاد اشراق که وی شاگرد استاد بهزاد بود و دوره های رایگانی را در ...
یادم رفته بود یک زن هستم!
هر موادی که فکر کنی. نتونست ترک کنه. من هیچوقت لب به مواد نزدم. گفت می خوام برم، گفتم خودت می دونی من اینجا می مونم. - دلت براش تنگ میشه؟ - آره گاهی دلم براش تنگ می شه. دوست دارم ترک کنه با هم زندگی کنیم اما نمی دونم ترک می کنه یا نه. بهناز تا 5 سالگی در بهزیستی بوده. بعد از آن پدرش او را به خانه مادر بزرگش می برد. به قول خودش بعد از 5 سال رنگ خانه می بیند: یک ماه توی ...
گفت وگویی مفصل با اسپانسر صبا
برای تراکتورسازی انجام ندادم. حتی برای اینکه بازیکنان تراکتورسازی از سایر خدمات هتل استفاده کردند آقای قلعه نویی با من تماس گرفت و گفت هتل شناسنامه و کارت بچه ها را نمی دهد. رسید واریزی آنها موجود است و تا زمانی که قبل از آمدنشان پول ندادند در هتل داریوش رزرو ندادیم. اصلا فرض محال که این کار را کردم، به امیرحسین چه ارتباطی دارد؟ اختیار زندگی خودم را ندارم؟ اما مسئله دیگر این است که آنها ...
قتل همسر صیغه ای 20 روز بعد از ازدواج دائم
روند قانونی خود را برای اجرای حکم طی می کرد. اولیای دم با توافقی که با خانواده متهم کردند، گذشت خود را اعلام کردند.به این ترتیب این بار پرونده برای رسیدگی به اتهام بیژن به لحاظ جنبه عمومی جرم به دادگاه آمد. روز گذشته بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد او در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را یک بار دیگر قبول کرد و گفت: من قصد کشتن او را نداشتم و از کاری که کردم پشیمان هستم. اصلا نمی خواستم این ...
تعرض به زن شوهردار در جاده هراز!
اتاق خبر 24 : رسیدگی به این پرونده از اواخر آذر ماه سال 94 به دنبال شکایت زن 34ساله ای به نام سپیده در دستور کار پلیس جاجرود قرار گرفت. این زن به پلیس گفت: پدر شوهرم صاحب یک رستوران در جاجرود – جاده هراز - است که آن را از چند سال پیش به یک عمو و برادر زاده به نام های احمد و امیر اجاره داده است. وی افزود: من و همسرم در گرگان زندگی می کردیم و از دو ماه قبل که تصمیم ...
پسر نوجوان: قصد تجاوز داشت او را کشتم
اتاق خبر 24 : این نوجوان به مأموران گفت جوانی را نزدیک باشگاه ورزشی به قتل رسانده است. او گفت: بعد از پایان مسابقه فوتسال از ورزشگاه بیرون آمدم و به سمت خانه حرکت کردم. برای دیدن بازی رفته بودم. جوانی چند قدم همراه من آمد بعد که جمعیت کم شد بیشتر به من نزدیک شد، به شدت بوی الکل می داد و من متوجه شدم مست است. او یک باره چاقویی درآورد و جلو شکم من گذاشت، می خواست من را وادار ...
مخاطب امروز معصومیت گذشته را از دست داده
به گزارش گروه فرهنگی"رویکرد" ، مصطفی زمانی در ماه های اخیر دو فیلم ماهی سیاه کوچولو و جامه دران را بر پرده ی سینماها داشته است. جوان گمنام ایفاگر نقش حضرت یوسف (ع) حالا بعد از هفت سال به یکی از شاخص ترین چهره های سینما و شبکه ی نمایش خانگی تبدیل شده و در جمع بازیگران حرفه ای این چند سال قرار گرفته. کارنامه ی او هم با شانس و موفقیت گره خورده و هم با ناکامی و شکست. خودش اما همان طور که در مصاحبه می ...
حادثه قتل ستایش جنایت است، نه آسیب/ ریسک فاکتورهایی که احتمال وقوع قتل را بالا می برند/ نباید از زاویه ...
خانوادگی است یا رابطه کاری یا رابطه دوستی. در حادثه قتل ستایش هم او کاملاً قاتل را می شناخته و همسایه نزدیک هم بودند. بنابر گزارش قاضی پرونده، ستایش با خواهرزاده های قاتل دوست بود و برای بازی به خانه آن ها می رفت. قتل معمولاً جرم نوجوانان نیست عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بیان داشت: من در این پژوهش، روی ویژگی های قاتلان خیلی متمرکز شدم که مثلاً چه عاداتی دارند؟ چه چیزی را دوست دارند یا ...
مجلس برای احمدی نژاد شوخی بود
ویرانه ای هستیم که با صبوری باید آن را بسازیم. خیلی ها فکر می کنند که این ویرانه ظرف چند ماه یا چند سال قابل ساخته شدن است؛ در حالی که تلقی من این است که ما زمان زیادی را احتیاج داریم که به آبادانی برسیم و خرابی های گذشته را جبران کنیم. نگاه کنید به روزنامه های نق زنی که دایما تیتر می زنند که چرا طرح صد روزه روحانی به ثمر نرسید، در صورتی که آقای روحانی گفته بود سعی می کنم صد روزه آن ساماندهی لازم را ...
برای تربیت فرزندان فقط عشق کافی نیست
دیگری مثل خیانت در خانواده و همین موضوعات بودند. بنابراین بخش خصوصی به ساخت این فیلم تن نمی داد و ترجیح می داد سرمایه اش را روی آن موضوعات بگذارد که بازگشت سرمایه، تضمین شده بود. تا اینکه من 4 سال مشغول سریال شوق پرواز شدم. بعد هم یک سریال مناسبتی به نام هفت سین ساختم اما بعد از هفت سین عزم جدی داشتم و با خودم گفتم حتما باید این فیلم را بسازم که مهندس جعفری جلوه مدیر عامل وقت فارابی، هم ...
هندوی شیدا یک رمان اسپورت است/ عاشقانه نویسی ترویج اروتیسم نیست/ به بدنه زرد ادبیات هیچ تعلقی ندارم
...، آشنا شدم. او هم نمی توانست به درستی حرف بزند، فقط اصوات نامعلومی از حنجره اش خارج می شد. اصواتی که بعد فهمیدم تکرار کلمه آقاجان است. ابتدا تصور کردم که یک عبارت مقدس را تکرار می کند و با توجه به فضای شهر مشهد گمان کردم که در حال صدا زدن امام رضا(ع) است. مدتی گذشت و حال او بهتر شد و دست و پایش را باز کردند. یک روز دیدم گریه می کند و پیوسته سوال می کرد فکر می کنی چه می شود؟ ، ناگهان در اتاق باز ...
آه تلخ
مالی خوبی داره ولی تنها به اندازه خورد و خوراکمان خرجی می دهد نه بیشتر. اگه پولی اضافه تر هم بده حسابشو دقیق داره. یک بار که یه خورده پول پس انداز کرده بودم برای روز مبادا فهمید و ازم گرفت و بجاش یه چک داد وبعدش توی یه دعوا اونو پاره کرد. بعد از چند وقت از ازدواجمون بود که فهمیدم تمام دعواهای منصور فقط به خاطر اینکه اون یه زن موقت داره که می خواد بره پیش اون وبرای اینکه من ...
تاوان غرور
یک سانحه تصادف در دم، به دلیل خونریزی مغزی ،فوت شده بود و معشوق بی قرارکاخ آرزوهای خود را برای همیشه تنها گذاشته بود. دیگر با پر کشیدن یاورهمیشگی وامید زندگیم،هیچ هدفی درزندگی نداشته و گویی به راستی در این جهان نبوده و به مانند احسان به سرای دیگری پرواز کرده بودم. از آن هنگام به بعد بارها دچار افسردگی شدید شده و در مواد مختلف در بیمارستان بستری شدم،از صبح تا پایان شب قرص های ...
از کارتن خوابی تا جنایت...!
بیشتر از چند سال از آغاز زندگی مشترکمان سپری نشده بود و پسر یک ساله ای نیز داشتم همسرم از من طلاق گرفت چرا که من حاضر نبودم مواد مخدر را کنار بگذارم. مدتی بعد با دختر دیگری ازدواج کردم و آن زن در حالی با هزاران امید و آرزوی جوانی پا به خانه من گذاشته بود که دیگر من به یک خلافکار حرفه ای تبدیل شده بودم و با جرایمی چون سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و مالخری همواره در زندان بودم. او ...
ربابه محمدی : نقاشی هایم را دزدیدند/ وضع مالی خوبی داشتم کنج خانه نمی ماندم
اید؟ محمدی: بله. چندین سال پیش پدر و مادرم جهت درمان دست و پاهایم اقدام کرده و به بیمارستان صلیب سرخ کابل بردند و تا 5 سال همواره مرا نزد دکترها متخصص می بردند. به هر دکتری که مراجعه می کردیم، نتیجه بخش نبود و از سوی هم وضعیت اقتصادی خوبی نداشتیم تا برای درمان صحیح اقداماتی را انجام دهیم، ضمن اینکه چندین بار پزشکان دست و پاهایم را معاینه و جراحی کردند، اما هیچکدام نتیجه بخش ...
فاطمیون خود را سرباز ولی امر مسلمین می دانند
طهارت فدا کنید. خودم هم وقتی که یک بار مشرف شدم سوریه و خدا این سعادت را به ما داد و دستمان به ضریح عمه سادات رسید من آنجا دیدم که بچه های کوچک تر از پسر من هم بودند که می جنگیدند و بچه من که از آنها بالاتر نبود . نسیم آنلاین : فرزندتان ازدواج کرده بود یا مجرد بود؟ بله مجرد بود، تازه می خواستیم برای او آستین بالا بزنیم و زن بگیریم. حتی یکی دو تا عکس هم از فامیل فرستاده بودیم ...
روزگار معلمی چگونه گذشت گفتگو با محمد علی ریگی
نی زار : روزهای خاص، نشان هایی هستند که به ما یادآوری می کنند نگاهی ویژه به موضوعی ویژه داشته باشیم. دوازدهم اردیبهشت روز شهادت علامه مطهری و روز معلم است. معلمی شغل انبیاست و علی رغم فراز و فرودهای اقتصادی و اجتماعی بر طبق آخرین نظرسنجی ها هنوز هم معلمان، محبوب ترین اقشار اجتماعی [...]
از جبهه های جنگ تا میدان تربیت و انسان سازی/ بر روی قبرم بنویسید شیرآقا اصغری 3 ساله
جنگ در سال 61 در چنگوله و در مدرسه حمایت از رزمندگان حضور داشتم، همان مناطقی که محل جنایت منافقان و کومله بود، همان هایی که در روز از دوستانت بودند و در شب سر رزمندگان اسلام را از بدن جدا می کردند. این معلم بازنشسته فریدونکناری با اشاره به مجروحیت چشمان خود، بیان کرد: زمانی که از ناحیه چشم مجروح شدم اصلا احساس درد نمی کردم، چشمانم متورم شده بود اما با این حال می خواستم به مدرسه بروم چرا ...
روایت سخت ترین لحظه یک مادر
رفته بود. از بس خونریزی داشت یک دستمال گرفته بودم روی زبانش ولی همه دستمال پر از خون شد. انقدر ترسیده بودم که گفتم نکند خدایی نکرده از دست برود. بلافاصله بعد از رسیدن به بیمارستان بردند اتاق عمل. پارچه سبزی رویش انداختند که فقط قسمت دهانش باز بود. دو سال و نیم بیشتر سن نداشت، برایم جالب بود که طی مدت عمل هیچ عکس العملی نشان نمی داد. حتی گریه هم نمی کرد گاهی پارچه را بالا میزدم ببینم زندست یا نه ...
انتظامی و مشایخی، زیرآبم را زدند!
...، توی دوربین، خُرد شد و فیلمبردار از خدا خواسته، کار را تعطیل کرد. رفتم پیش کیارستمی و اجازه گرفتم و دوربین را باز کردم، لوپ دوربین را تمیز کردم، کاست پاره شده را درآوردم و خلاصه، جلوی تعطیلی کار را گرفتم! بعد از دوران دانشگاه، سراغ چه کاری رفتید؟ قبل از انقلاب، برای وزارت فرهنگ و هنر سابق، مستند می ساختم. دوربین را برمی داشتم و می رفتم برای خودم! چند تایی مستند هم ساختم. ...