سایر منابع:
سایر خبرها
ردپای زن معتاد در قتل شوهر خواهرش
شده بود. بدین ترتیب فرضیه دست داشتن زن جوان در این قتل قوت گرفت، از سویی تیم تحقیق دریافت که دختر مقتول در این مدت با خاله اش پنهانی در تماس بوده است. به دستور بازپرس موسی رضازاده، دختر جوان بازداشت شد و در تحقیقات گفت: دو سال قبل مادرم فوت کرد و از طرفی خاله ام نیز به خاطر اعتیاد از همسرش جدا شده بود. از آنجا که او جایی برای زندگی نداشت، از پدرم خواستم او را به خانه مان ...
قتل یکی از مدیران شهرداری به دست همسرش
قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم، اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است. در حالی که ...
مصائب صحرا کریمی که استاد دانشگاه ییل شده است
سالگی دکترا گرفته باشم. بنابراین بیشتر فیلمسازان، فمنیست ها می گفتند مدرک تحصیلی ام تقلبی است. من اصلن درس نخوانده ام و گویا در اروپا فقط ولگردی کرده ام و خوشگذرانی. در حالی که من از سال 2002 تا 2012 بی وقفه درس خواندم. و چون وضع مالی ام خوب نبود؛ از تنها شانسی که برخورداری از کمک هزینه تحصیلی دولتی کشور اسلواکیا بود باید بهره مند می شدم؛ شرطش اما همیشه این بود که شاگرد ممتاز باشم؛ و تمام نمراتم A ...
زن معتاد با همدستی مرد موادفروش شوهرخواهرش را کشت
همراهش در خانه بود. هرچه منتظرش شدم برنگشت و الان درخواست کمک دارم. با طرح این موضوع، تحقیقات برای یافتن مرد مفقود شده به نام علی آغاز شد اما نتیجه ای به همراه نداشت تا اینکه بعد 10 روز برادر علی برای سر زدن به برادرزاده خود به خانه برادرش رفت، اما به محض ورود موضوعی توجهش را جلب کرد. عموی دختر دلیل بوی تعفن را جویا شد اما دختر جوان دلیل آن را نمی دانست. برای همین تصمیم گرفتند با هم به ...
خصلت هایی که پل رسیدن عباس نورایی به شهادت شد
به تهران رسیده بودم که خواستم بروم خانه، اما دیدم اگر بروم به نماز جمعه نمی رسیم، یک راست رفتم نماز جمعه. سه ربعی به نماز مانده بود گفتم یک کتابی هم بخرم که می خواهم برگردم جبهه کتابی داشته باشم. کتابی به چشمم خورد به نام آداب زیارت، عنوان کتاب نشان می داد کتاب خوب و پر محتوایی است، اما همین که باز کردم متوجه شدم همه مقدسات شیعه را به سخره گرفته است. این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده بود در که بچه ها ...
روایت تلخ یک افغان از یک روز زندگی در ایران/ چون یک مهاجر افغانی ام باید تحقیر شوم؟
. از کودکی مادرم را کتاب به دست در خاطر دارم و پدرم هم روزگاری معلم بوده است. با این حال خیلی وقت ها در خیابان یا محل کار به دلیل افغانستانی بودنم با بی احترامی هایی روبه رو می شوم که تا روزها دلگیرم می کند. البته باید بگویم در جمع دوستانم همیشه خودم هستم؛ دوستان ایرانی عزیزی که همیشه پشت من بودند و با هر رفتار نژادپرستانه در اطرافم جنگیدند تا از من محافظت کنند. حتی مادر و پدرم دوستان ...
فروشنده بودم که با آرمان آشنا شدم! / وقتی زنش شدم مرا به آغوش هیولا انداخت
زن27 ساله درحالی که بیان می کرد دیگر به آخر خط رسیده ام اما جرئت ترک اعتیاد را ندارم، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده ای 8 نفره هستم که در یکی از شهرک های اطراف مشهد و در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر اجتماعی و اقتصادی وضعیت خوبی نداشتیم. هنوز کودکی خردسال بودم که پدرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت و روزهای سخت و تلخ زندگی ما شروع شد ...
شهیدی که در خانه ماندن برایش قفس بود
...؛ ولی دین و مکتبم را بیشتر دوست می داشتم. امیدوارم که از درگاه خداوند برای اینکه از شماها نافرمانی کردم و بعضی اوقات برای شما ناراحتی به وجود آورده بودم، طلب بخشش و مغفرت کنید و مرا حلال کنید. مادرم به خدا قسم کربلا صدایم می زند، دیگر نمی توانستم در خانه که در حقیقت برای من یک قفس بود، بمانم. پس ای مادر، پدرم وای مردم شهیدپرور روستای وحدت مبادا در شهادتم گریه کنید که گریه شما باعث شادی دشمنان اسلام می شود. انتهای خبر/ ...
همدستی خواهرزن و قاچاقچی مواد مخدر برای آدمکشی | راز جسدی که در انباری پنهان شده بود
قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای کشف اسرار قتل شروع شد تا اینکه مشخص شد که مرد میانسال به دست خواهرزن و مرد غریبه ای به قتل رسیده است. این حقیقت را دختر مقتول نزد تیم جنایی فاش کرد و گفت: شوهر خاله ام یک سال قبل فوت شد و خاله ام چون خانه و زندگی نداشت، پیش من و پدرم آمد. او اما اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و به همین دلیل بود که مدام با پدرم درگیری داشتند. دوستان خاله ام اغلب خلافکار و مواد فروش ...
این مدیر شهرداری تهران توسط همسرش به قتل رسید
... یکی از روزنامه های کثیر الانتشار در تشریح این پرونده نوشته است؛ ماجرا از این قرار است که 12 بهمن زن جوانی با پلیس تماس گرفته و از مرگ شوهرش در خانه خبر داده است. همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد ...
بی غیرت ترین مرد ایران را بشناسید / زنش را وادار به بی عفتی در جمع مردان می کرد
اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم ...
بی عفتی زن به اجبار همسرش / مرد جوان توسط پلیس مشهد دستگیر شد
رفتارهای غیرمتعارف همسرم به گونه ای است که حتی بازگو کردن آن نیز شرم آور است و کسی نمی تواند این ماجراها را باور کند، اما ضعف اعتقادات دینی و گرایش به فرهنگ غربی، این گونه رفتارهای زشت و زننده را با عناوینی مانند تجدد در میان برخی افراد سست ایمان به وجود می آورد. [...]
(تصاویر) مینا جعفرزاده بازیگر خاله خانوم بعد از 26 سال کنار دخترش
ترفندی استفاده کردیم تا پدر آن روز در خانه نباشد که نبیند من در یک فیلم سینمایی بازی کرده ام، ولی نشد. آن روز دل در دل من نبود استرس داشتم اضطراب داشتم ولی خب دیگر دیر شده بود من بازی کرده بودم و فیلم هم داشت پخش میشد پدرم و من به صورت خیلی باور نکردنی با هم نظاره گر آن فیلم بودیم طرز فکر خودش را داشت و طرز فکرش برای من قابل احترام بود. پس از دیدن آن مجموعه پدرم گفتند که این اولین و آخرین باری بود که در یک فیلم بازی کردی. من هم حرف پدرم را گوش دادم پیشنهادهای متعددی داشتم که به همه آنها جواب رد دادم تا اینکه بعدها در سینما استخدام شدم.” منبع: گفتنی ...
قتل خونین زن جوان پس از بازگشت از سفر نوروزی / تازه داماد دست به خودکشی زد اما زنده ماند + جزییات
.... من بی هدف در خیابان ها رانندگی می کردم و عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کرد. تا اینکه چند روز بعد تصمیم به خودکشی گرفتم. من در پارکی در لواسان روی ماشینم نفت ریختم می خواستم خودم و ماشین را به آتش بکشم و از این زندگی خلاص شوم ا.ما به محض اینکه فندک زدم شاهدان به کمکم آمدند و مرا به بیمارستان رساندند. وی گفت: باور کنید من قصد کشتن زنم را نداشتم و در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم. من پشیمانم و تقاضای بخشش دارم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. کدخبر: 995283 1403/02/18 20:16:30 لینک کپی شد ...
ماجرای مردی که همسرش را خفه کرد
گفت برو گم شو، بعد هم گفت بذار صبح شود ببین چه بلایی سرت می آورم، این حرف را که زد شوکه شدم، انتظار چنین حرفی را نداشتم. صبح هم قرص هایم را دیر خورده بودم و با خودم گفتم نکند که برادر های سحر را بفرستد تا من را بکشند، دیگر نمی فهمیدم چه می کنم، گلویش را گرفتم که به پایین تنه ام لگد زد. من هم صورتش را گاز گرفتم و آن قدر گلویش را با دست راستم فشار دادم تا بی حرکت شد، تمام مدت پسرم اینها را می دید. آن ...
مرگ یک مدیرکل شهرداری تهران، عادی نبود / سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد/ همدستی خیانت آمیز زن جوان با ...
.... قرار بود امروز صبح همسرم دنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد. با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم، اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم. بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است. در ...
همدستی زن جوان و مرد آشنا برای شوهرکشی
...، خانه را ترک کرد. نیمه شب، در حالی که مقتول خواب بود وارد خانه شدم و به او داروی بی هوشی با مقدار زیاد تزریق کردم. مدتی در خانه ماندم و وقتی مطمئن شدم که فوت کرده است، شیلنگ اجاق گاز را بریدم تا به نظر گازگرفتگی بیاید و از خانه خارج شدم. روز بعد هم زن جوان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و مدعی گازگرفتگی و مرگ شوهرش شد. در حالی مرد جوان به قتل اعتراف کرد که متخصصان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را مسمومیت با دارو اعلام کردند. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. ...
وام بسیج سازندگی مرا به درآمد رساند
سعیده زمانی در گفتگو با خبرنگار گروه اقتصادی پایگاه خبری تحلیلی تیتر یک گفت: من همیشه به دنبال راه حلی برای راه اندازی کسب و کاری برای خود در خانه بودم. کارآفرین البرزی ادامه داد: یک روز به صورت تصادفی به کارگاه خیاطی یکی از دوستان دوران نوجوانی ام دعوت شدم و به این مراسم رفتم. وی افزود: در این مراسم طراحان مد و لباس استان البرز جمع شده بودند و آخرین طراحی های خود را به ...
اعتراف عجیب قاتل از کشتن مادرش: کلمات مادرم مرا تحریک می کرد
سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم. با دیدن شعله های آتش تازه متوجه شدم که چه کار کرده ام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمی توانستم بدون مادرم زندگی کنم. در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده، اما متهم تصور می کرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد. ...
زورگیری خشن پسر جوان در روزهای مرخصی خدمت سربازی / با پول دیه خواهرم صاحبخانه شدم + جزییات
گرفت تا جای دیگری برویم اما وقتی سوار تاکسی شدیم تقی شمالی نشانی انتهای توس65 را به او داد من هم با آن که تعجب کرده بودم چیزی نگفتم ولی در بیابان های انتهای شهرک نجف ناگهان دوستم کاردی را از زیر پیراهنش بیرون کشید و راننده میان سال تاکسی اینترنتی را تهدید به مرگ کرد. من هم که به دلیل مصرف مشروبات الکلی حال طبیعی نداشتم نمی دانستم چه کار کنم!راننده که به شدت ترسیده بود،خودرو را رها کرد ...
صدایی که دستور جنایت صادر کرد! | مادرم گفت تو دیوانه ای و شنیدن این جمله موجب شد تا من ...
تر پسر مضطرب و پریشان وی ایستاده بود که توسط پلیس دستگیر شد. در این شرایط گزارش این جنایت به قاضی محمد مهدی براعه بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او به همراه تیم تجسس پلیس آگاهی تهران در محل حادثه حاضر شدند. بررسی ها حکایت از این داشت که مقتول حدود 70 ساله بود و به دست پسر 36 ساله اش به قتل رسیده بود. پسر این زن پس از قتل مادرش، در خانه بنزین ریخته و آنجا را به آتش کشیده بود تا به زندگی خودش هم پایان ...
مصائب کودکان سرراهی
او به یکباره خودش را در خانواده ای به یاد می آورد که هر روز زنی که مادر صدایش می کند، او را کتکش می زد و بدن نحیف و لاغرش را پر از زخم می کرد. حالا بعد از گذشت 30 سال از آن روزها، باز هم وقتی یادش می افتد، اشک ها سیل می شوند روی صورتش. دست هایش می لرزد و قلبش. آخ از قلبش که ناگهان مچاله می شود. این سوال دیوانه اش می کند: چرا این اندازه مسوولان شیرخوارگاه بی تعهد بودند؟ چرا او را به خانواده ای دادند که مدام کتک بخورد. به خصوص اینکه بعدها یکی از پرستاران پنهانی به او می گوید: این خانواده زیرمیزی پول داده بودند که هر جور شده ...
اولین جلسه بازپرسی متهمی که همسرش را با 24 ضربه کارد کشته بود، برگزار شد
خانه پدرهمسرم، دیدم آرایش غلیظ دارد و می خواهد بیرون برود. او و خواهرش با هم بیرون رفتند و سوار یک پراید شدند، خواستم تعقیبشان کنم که گمشان کردم. بعد هر چه به تلفن همراهش زنگ زدم، جواب نمی داد. البته می دانستم این شگردش است، چون یک ماه قبل ازدواج رسمی، من او را صیغه کرده بودم و یک شب که با هم بودیم، متوجه شدم تلفنش را در حالت سکوت گذاشت و توی کیفش انداخت، وقتی هم برگشتیم مادرش خیلی شاکی ...
فرار باورنکردنی بعثی ها در مرحله دوم عملیات بیت المقدس
پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علی اصغر کلامی صحبت می کردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آنها دوقلوی چندروزه هستند. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی برایش افتاده؟ گفتند: شهید شده. علی اصغر به عنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب او را با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور ...
این زن شوهرش را با چاقو کشت/ فریاد می زد شوهرم را کشتم کمکم کنید!
... وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم.نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم. باور کنید می خواستم او را بترسانم تا ...
آقازاده واقعی
...> زهرا آقازاده نژاد: من از حمله ایران به اسرائیل بسیار شگفت زده شدم و خیلی خوشحال شدم و شاید کسی به اندازه من خوشحال نشده بود و از سپاه پاسداران تشکر می کنم و واقعا خسته نباشند چون خیلی برای امنیت و اقتدار کشور زحمت می کشند. واقعا بعد از شهادت پدرم این قدر خوشحال نشده بودم و از اینکه اسرائیل ضربه خورد از ته دل بسیار خوشحال هستم و همچنین خوشحالم که کودکان فلسطینی حداقل یک شب بدون ترسیدن از حمله رژیم ...
زندگی نامه فاطیما بهارمست/ماجرای ورود به عرصه هنر
کرد پرسید واقعا 6 سال داری؟! باورشان نمی شد تا اینکه به پدرم گفتند او را فردا به دفتر بیاورید تا ببینیم. ما هم رفتیم ، از من پرسیدند اگر بخواهی مانند یک مجری اجرا کنی چه می گویی و من هم هرچه را که قبلا در تلویزیون دیده بودم و در یادم مانده بود ، برایشان اجرا کردم، و اینطوری بود که وار کار اجرا با عموپورنگ شدم. یکسال بعد از تجربه اجرا با مجموعه ماجراهای چموش و خموش در سال 1383 ...
پای صحبت معلمِ مدیران رفسنجان
را به مدرسه بیاور تا با او صحبت کنیم و دلیل را بدانیم که اگر محیط خانه برای درس خواندن شما فراهم نیست بستر را مهیا کند تا بتوانی درس بخوانی. وی تصریح نمود: اشک در چشمان این دانش آموز حلقه زد و گفت پدر ندارم، چند سال قبل در شب عید قربان در حوالی مناطق اطراف سرچشمه رفسنجان ماشینمان واژگون می شود و پدرم به رحمت خدا می رود، من در آن شب چندین ساعت بالای سر جنازه پدرم اشک می ریختم و تنها بودم ...