سرانجام شوم یک عشق هرمی | شکایت دختر داروساز از شوهر روانی
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار از لجنزار تباهی
این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با عباس آشنا شدم اگرچه خانواده ام ساکن قوچان بودند اما به خاطر آشنایی های خانوادگی، روابط ما با خانواده عباس ادامه داشت تا این که بالاخره مراسم مختصری برگزار ...
زنی تهرانی که همزمان 2 شوهر و 2 خانه داشت!
دروغ گفته بود سرکار می رود کار پرستاری را انجام می دهد به خانه همسر اولش می رفته است. او انگیزه اش را عدم تامین نیازهای مالی اش می دانست او مدعی بود همسر اولش هیچ احساس مسئولیتی به او نداشته است. به دنبال فاش شدن این ماجرا هر 2 شوهر این زن از وی شکایت کردند . منبع: رکنا بیشتر بخوانید اتفاق هولناکی که در یک دانشگاه رُخ داد+عکس سرانجام شوم یک عشق هرمی دکتر داروساز عروس، مرد از آب درآمد دزد کودکان در بیمارستان های مشهد دستگیر شد ...
اعترافات هولناک مردی که عشقش را در خیابان گاندی کُشت
... شاهد عینی دیگر گفت: وقتی وارد خیابان شدم دیدم زن و مردی با هم گلاویز هستند و مرد داشت به خانم با چاقو ضربه می زد. به حدی از صحنه دلخراشی که مقابل چشمانم اتفاق افتاد، شوکه شده بودم که نزدیک بود از شدت ترس روی زمین بیفتم. فکر می کنم بقیه شاهدان ماجرا هم همین حالت را داشتند. البته وقتی کسی چاقو در دست دارد و فردی را مجروح می کند دیگران جرات نمی کنند جلو بروند. همه چیز در کمتر از یک دقیقه ...
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لجنزار بیرون بیایم
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با [...]
گفتگو با گروگانگیر کینه ای پالادیوم/ بخاطر مرد کارخانه دار 12 سال زندان بودم
...> چطور بازداشت شدی؟ به پلیس خبر داد و با ردیابی خودرو دستگیر شدم و مرا به 12 سال حبس محکوم کردند. چه شد که به فکر آدم ربایی افتادی؟ در مدتی که در زندان بودم مدام در ذهنم نقشه انتقامگیری از مرد کارخانه دار را می کشیدم. نقشه های مختلفی به ذهنم رسید و بهترین آنها گروگانگیری اعضای خانواده اش بود. چند روز قبل که از زندان آزاد شدم، به سراغشان رفتم و روز حادثه در ...
تجاوز هولناک این پدر شیطان صفت تهرانی به دختر 10 ساله اش ! | او 4 سال به دختر کوچکش تجاوز می کرد !
.... وی گفت: از وقتی 10 ساله بودم پدرم مرا آزار می داد. مادرم از پدرم جدا شده بود و من به ناچار با پدرم زندگی می کردم. من از ترسم در این باره به کسی حرفی نمی زدم. اما وقتی پدرم با همسر چهارمش ازدواج کرد برای اولین بار این ماجرا را به نامادری ام گفتم. اما او حرف هایم را باور نکرد. او فکر می کرد چون پدرم مرد بدخلقی است و بارها مرا کتک زده به دروغ چنین حرف هایی را علیه او مطرح کرده ام .تا ...
زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
هق می زدم زیر گریه ، آن روزها بار سختی روی دوشم بود. سال 1334 بود که با آقای امیرمظفرالدین لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان ، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ...
اعدام برای قاتل مامور کلانتری نامجو / با چاقو سینه مامور جوان را شکافت + عکس و جزییات
رفته بودم که وقتی با دختر جوان روبه رو شدم دست و پایش را بستم.من طلا، موبایل،کنسول بازی و دوربین عکاسی سرقت کردم و در حال فرار از راه پله های ساختمان بودم که یک مامور پلیس را دیدم و با چاقویی که در دست داشتم یک ضربه به قفسه سینه او زدم. وی درباره سرقت از خانه دختر جوان گفت: من فکر می کردم کسی در خانه نیست. اما وقتی با دختر جوان روبه رو شدم چاقو را روی صورتش گذاشتم و دست و پای او را ...
قمه کشی خونین در بلوار ابوطالب / عامل جنایت هولناک در مشهد پسری 17 ساله بود
چگونه رخ داد؟آن شب حدود ساعت 19 بود که به همراه دوستانم در پارک ،مقداری مشروب نوشیدم در همین حال مادرم تماس گرفت که به منزل بازگردم. من هم سوار بر موتورسیکلت حرکت کردم اما نام دوستانم را به خاطر ندارم. من راکب موتور سیکلت بودم و از قبل مرحوم را می شناختم. وقتی وارد ابوطالب 62 شدم او را دیدم که حالت طبیعی نداشت. هنگامی که نگاهمان به هم افتاد، نمی دانم چرا فحش داد و گفت بایست،من گوش نکردم. ولی با موتور ...
زن تحصیلکرده راننده سارقان بود
شیشه شد و زندگیمان رو به تباهی رفت. شوهرم اصرار کرد تا با او و دوستش همراه شوم تا کسی به آنها مشکوک نشود. ابتدا قبول نمی کردم اما بعد به خاطر عشقی که به او داشتم ناچار شدم برای اولین بار در راه خلاف قدم بگذارم و با همسرم همراه شوم. با اطلاعاتی که این زن در اختیار پلیس قرار داد، دو مامور قلابی دستگیر شدند. شوهر این زن گفت: سال 91 بود که با دوستان ناباب معاشرت کردم و معتاد به شیشه شدم. با ...
قاتل محکوم به مرگ از همسرش به خاطر خیانت شکایت کرد
.... متهم که حالا در جایگاه شاکی ایستاده بود، گفت: همسرم مونا را دوست داشتم و دوست دارم. ما یک دختر داریم و در تمام این سال ها همسرم به تنهایی از دخترم مراقبت کرده است. او زنی 30 ساله و جوان است و من می دانم زیبایی و جوانی اش را به پای من گذاشت اما خیانت کرد. او عکس هایی از همسرش به دادگاه ارائه داد و گفت: همسرم هر هفته به ملاقاتم می آمد و رابطه ما خیلی خوب بود. بعد از چند سال ...
تربیت فرزندان خود به معنای اصلاح جامعه است
کردم خدای ناکرده ممکن است مسئولیتی بر شانه من باشد بالاخره روزی خداوند متعال توفیق به من دست داد و عازم جبهه شدم. پدر و مادرم امیدوارم بعد از شهادت من غمگین نباشید و مانند دیگران صابر و شکیبا باشید. اگر روزی خبر شهادتم را شنیدید و روز دیگر خبر شهادت دیگر برادرم را، شادمانتر باشید و افتخار کنید که ما هم، چون فرزندانی داریم پدر و مادرم اگر من مانند جوانانی، چون وهب ابن عبدالله و ... نبودم ...
نگاهی به مجموعه ی شعر کاش سیبی بودم در دست های تو
/ گفتن دوستت دارم را/ این همه سخت نمی کردیم. ص42 به دیدارم بیا/ فردا برای از تو گفتن و/ از من شنیدن/ خیلی بیشتر از دیر / دیر است ص41 هر لحظه مبتلاتر شدم/ به گمانم دیگر هیچ چیز مرا/ به وجد نخواهد آورد/ جز لمس واقعی دستانت...ص14 در شعر فوق می توان برای رعایت اقتصاد کلمه و ایجاز در سخن کلمه واقعی را حذف کرده و ندیده انگاشت اما هوشمندی شاعر خوانتده را به فضای دیگری می برد، و این ...
اتفاق هولناکی که در یک دانشگاه رُخ داد+عکس
خوشبختانه مصدوم بدحال و فوتی به دنبال نداشت./ فارس بیشتر بخوانید سرانجام شوم یک عشق هرمی دکتر داروساز عروس، مرد از آب درآمد دزد کودکان در بیمارستان های مشهد دستگیر شد ماجرای زنی که دختر 2 ساله اش را کشت
همسر شهید حاجی رحیمی: از لباس محمدهادی فهمیدم چطور شهید شده
با اینکه ده ساله بودم خانواده ام در تظاهرات ها شرکت می کردند. خانم اگر بچه دختر باشد برایت گاو می کشم ! سال 66 آقا محسن فرزند اولمان متولد شد. محمدهادی از خوشحالی همه اداره را شیرینی داده بود. دخترم هم 5 سال بعد متولد شد. آن سال ها مثل الان سونوگرافی نبود که جنسیت مشخص شود. حاجی گفت: خانم اگر بچه دختر باشد برایت گاو می کشم! واقعا هم خیلی فاطمه را دوست داشت. اسم بچه ها را هم ...
از شوهرم طلاق گرفتم و با برادر هوس بازش ازدواج کردم
نمی دادم به شدت کتکم می زد! کار به جایی رسید که او برای تامین هزینه های اعتیادش لوازم منزل را می فروخت و مرا نیز به خاطر باردارنشدنم سرزنش می کرد. آن قدر تحقیر شدم تا این که خانواده اش از طریق اهدای اسپرم ، مرا وادار کردند تا باردار شوم. بالاخره بعد از مدتی دوقلو باردار شدم. آن ها تصور می کردند در صورتی که من فرزندی به دنیا بیاورم، پویا هم اعتیادش را ترک می کند و پای بند ...
اعتراف تکان دهنده یک زن: 8 سال خیانت و انگیزه ای که شما را میخکوب می کند!
این پول ها زندگی کنم از سوی دیگر دوستان معتادم را رها نکرده بودم و پای بساط آن ها می نشستم تا این که شبی یکی از دوستانم پیشنهاد خرده فروشی مواد مخدر را مطرح کرد و از درآمدهای هنگفت آن سخن گفت. با یک حساب سرانگشتی می توانستم با فروش مواد به زندگی ام رونقی بدهم، این گونه بود که دست به خرده فروشی مواد مخدر زدم. خیلی زود از طریق دوستان هم بساطی ام با فروشندگان مواد مخدر ارتباط برقرار کردم و ...
رفتار تحقیرآمیز شوهر؛ دلیل درخواست طلاق همسر
متوجه رفتارهای عجیب مهران شدم. اوایل رفتارش را به پای شوخ طبعی و ابراز صمیمیت می گذاشتم اما بعد متوجه شدم حرف ها و رفتارش درباره من و دیگران بیشتر توهین، تحقیر و تمسخر است تا شوخی. انگار عادت داشت همه حرف هایش را با تمسخر و توهین بیان کند. آقای قاضی، من خودم آدم شوخ طبع و بگو بخندی هستم اما رفتار مهران مرا بسیار آزار می دهد. او مدام به خانواده و نزدیکانم توهین می کند. به عنوان مثال یک شب که ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای ...
جزئیات مرگ تلخ و مرموز طلا، دختر بلاگر مشهدی / ردیاب علت سقوط بود!؟
واقع در بلوار صارمی، خیابان صارمی 23 خود را از روف گاردن به پایین پرتاب می کند. همسر طلا بعد از اینکه همسرش به پایین سقوط می کند، بی حال می شود و بعد از اینکه به هوش می آید، به ماموران در شرح ماوقع می گوید: مشکلاتی با همسرم داشتم و آن روز با توجه به ردیابی که از قبل روی خودرو پژو 207 نصب کرده بودم، به تعقیب همسرم پرداختم تا اینکه وارد پارکینگ این ساختمان شد. بعد با او تماس گرفتم و ...
محفل تولد ماه در سرای ادبیات برگزار شد
آن روزگار ساده چه رنگی گذشت حیف ماشین زرد کنترلی بنز سال بود ساعت به وقت زنگ در خانه کوک بود از رخت خواب تا سر کوچه سه سوت بود هر سال در بهار تمام اکیپ ما مضنون در محاکمه درد توت بود چرخیده ام به دور زمین با دوچرخه ام همبازی ستاره شده بادبادکم لحظه به لحظه حال مرا روبراه کرد دزد و پلیس بازی در مهدکوکم حالا پدر شدم پسر ...
شهید عسگری نظری: اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید
...! از دور دست و پا و رخ شما را می بوسم و بر این بوسه افتخار دارم که فرزند چنان پدر و مادری بودم که در مکتب حسین (ع) مرا پرورانده و در راه الله و راه خونین حسین (ع) مرا هدیه دادند. پدر جان و مادر عزیزم! اگر من شهید شدم، برخود رنجی راه ندهید؛ زیرا فرزندتان به آرزوی قلبی و دیرینه ای که ملاقات خدا و بنده خاص او گردیده و به دیدار برادر و دوستان سبقت گرفته اش رفته است، شما به جز خیر و صلاح ...
برای دخترم، برای تمام دختران
به گزارش اصفهان زیبا ؛ اسمش را نمی دانم؛ اسم بابای روح الروح را می گویم. بابای همان دخترک فلسطینی که جسد بچه بی جانش را در آغوش کشیده بود و هی تکان، تکانش می داد و می گفت: روح الروح! نمی خواهم شب عیدی کامتان را تلخ کنم، من یک دختر دارم. یک دختربچه شش ساله، روز تولدش را خیلی خوب یادم هست که رفته بودم برای یک معاینه ساده پزشکی. خانم دکتر همه کارهایی را که در طول این نه ماه انجام ...
دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی در این باره به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
کتاب من عروس بودم منتشر شد
مادر شوهرم می گفت گرفته شده است، افزود: در بخشی از کتاب چنین آمده؛: ببین عروس گلم بچه ای که خوشگل و زیبارو به دنیا می آمد و احیاناً پسر بود می گفتند: بعد از خودش صاحب خواهر می شود، اگر بچه دختر زیبایی نمی شد می گفتند: بچه بعد از خودش یک پسر کاکل زری می شود. ای مادر شوهر جان مگر برای پدر و مادر فرق می کند بچه پسر یا دختر؛ زشت و زیبا باشد! باید با نگاه والدین به بچه ها نگریست. مادر شوهرم می گفت: بالای سَر بچه ای که تازه به دنیا آمده است نباید گوشت خام بیاورید.اعتقاد داریم در این صورت سرش در بدنش محکم نمی شود و مدام چرخ می خورد. ...
ماجرای ربودن یک مادر و دختر در پالادیوم؛ کینه 12 ساله
گرفته و ماجرا را برای او توضیح می دهد. او در مکالمه کوتاهی که با شوهر خود داشت حرف شوکه کننده ای زد. نام آدم ربا را به شوهرش گفت و شوهر او به ماموران گفت: از حدود 12 سال قبل این فرد را می شناسیم. او با تهدید اسلحه مبلغ کلانی از خانه ما سرقت کرد، اما به دام پلیس افتاد. در تمام سال هایی که درگیر پرونده قضایی شکایتم از این سارق بودم نام او در ذهن من و همسرم حک شد. حالا او از زندان آزاد شده و اقدام به ...
اعدام برای دختر جوانی که بخاطر حسادت دوستش را کشت / می خواست عشق مرا بدزدد + عکس و فیلم
کریستا پایک تنها زنی است که در ایالت تنسی در بند اعدامیان زندگی میکند.کریستا در سال 1995 میلادی به خاطر مشارکت در دوستش کالین اسلِمِر به با صندلی الکتریکی محکوم شد و همچنان در زندانی در تنسی منتظر اجرای حکم اعدام است. پایک به خاطر حسادتی که به اسلمر داشت و به این دلیل که تصور می کرد او قصد داشته دوست پسرش را از او بدزدد، با کمک دوستانش شیپ و پترسون، دختر بیچاره را به بهانه ای به جایی ...
متهم: ناراحت نیستم!
اول تیرماه وارد چهل و هشت سالگی می شود. یازده سال زندگی اش را با همسر دومش گذرانده و حاصل این ازدواج دختری هفت ساله است. رضا-ب بامداد شنبه گذشته با حمله به منزل پدر همسرش در چراغچی5 با کاردی حدود سی سانتی متر، زنش را کاردآجین کرد که زن در دم جان باخت. او همچنین برادر و خواهر دوقلوی همسرش را نیز از این حمله بی نصیب نگذاشت و هر دو را به شکل وحشتناکی زخمی کرد. البته پسر شانزده ساله وضعیتش روبه ...
مصاحبه با نفیسه رمضانی؛ مدیر نمونه آموزش و پرورش استثنایی خراسان رضوی
چون ورود به این شغل تاثیرات خیلی خوبی در زندگی شخصی من وخانواده ام داشته است . من هنوز با یکی از دانش آموزانم در اولین سال خدمتم ارتباط دارم . او مرا مامان صدا می زند و من به واسطه این شغل در همان سال اول معلمی مادر یک دختر معلول شدم که فرزندانم او را بسیار دوست دارند و بقیه سال های خدمتم بماند که چقدر اتفاقات قشنگی را تجربه کردم ...
شاعران از عاشقانه های خود خواندند
مجبور شدم مسئله را عشق آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ / دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را دهه شصتی دیوانه ی یک بار عاشق / خواست تا خرج کند آن کوپن باطله را من برادر شده بودم و برادر باید / وقت دیدار رعایت بکند فاصله را و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم / با تو برگشتمو مجبور شدم قافله را عشق گاهی سبد گم شدن خاطره هاست / خواستم باز کنم با تو سر ...