دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
سایر خبرها
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لنجزار بیرون بیایم
مختصری برگزار شد و من و او پای نشستیم. عباس در مشهد کارگاه جوشکاری داشت اما از نظر مالی بسیار ضعیف بود. به همین خاطر هم با گذشت 6 سال از دوران نامزدی هنوز نتوانسته است مراسم عروسی را برگزار کند. اما پایان هر هفته به قوچان می آمد و یکی دو روز را در منزل ما می ماند. خلاصه سال گذشته به طور ناگهانی مادرم از دنیا رفت و غم سنگینی همه وجودم را فرا گرفت چرا که من دلبستگی خاصی به مادرم داشتم و ...
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لجنزار بیرون بیایم
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با [...]
ازدواج شوم زن جوان با برادرشوهرش
سرکار می رفتم ولی او همه درآمدم را صرف خرید مواد مخدر می کرد و اگر پولی به او نمی دادم به شدت کتکم می زد. کار به جایی رسید که او برای تامین هزینه های اعتیادش لوازم منزل را می فروخت و مرا نیز به خاطر باردارنشدنم سرزنش می کرد. آنقدر تحقیر شدم تا اینکه خانواده اش مرا وادار کردند از طریق اهدای اسپرم باردار شوم. بالاخره در یکی از همین روزها دوقلو باردار شدم. آن ها تصور می کردند در صورتی که ...
زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
هق می زدم زیر گریه ، آن روزها بار سختی روی دوشم بود. سال 1334 بود که با آقای امیرمظفرالدین لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان ، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ...
ماجرای به زندان افتادن ابتهاج/ شعر خودم را در جایی که زندان بودم پخش می کردند
.... من این اردکم رو گرفتم گذاشتم کنار حوض که بمونه غرق نشه یک وقت صبح پا شدم، رفتم به سراغ اردکم، دیدم اردکه مرد (سایه به شدت غمگین شده است) بعد یک مقدار شمعدانی پیچ داشتم، اینجا می گن آویز، در تمام ستون های خونه گلدان شمعدانی گذاشته بودم. من هر روز با این گل ها سلام و علیک داشتم و ارغوان هم که بود و .... لبخندی پر از شادی و لذت... طوری از ارغوان نام می برد که انگار معشوق نازنین و برازنده اوست ...
زن جوان راننده شوهرش در سرقت ها بود
مجبور به اعتراف شد و گفت: شوهرم خلافکار است و بارها به زندان افتاده است. او آخرین بار که از زندان آزاد شد، مرا مجبور کرد به خاطر دست فرمان خوبی که دارم در سرقت ها همراهش شوم. او با همدستی یکی از دوستانش سناریوی سرقت ها را اجرا می کرد. با اعتراف زن جوان، همسر او نیز بازداشت شد و در تحقیقات گفت: اعتیاد به شیشه دارم و از سال 91 وارد کار خلاف شدم. اوایل کابل برق سرقت می کردم. 4 سال و نیم از ...
راننده خودروی دزدان پلیس نما یک زن بود / زن جوان شوهرش را در سرقت ها تنها نگذاشت + جزییات
به گزارش زیرنویس، چندی قبل مرد جوانی به پلیس رفت و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که خودروی پرایدی با سه سرنشین راهم را سد کردند. 2 مرد و یک زن سرنشینان خودرو بودند که لباس پلیس به تن داشتند. آنها خود را مأمور معرفی کرده و از من خواستند سوار خودروشان شوم. [...]
کاش به جای قتل، طلاق را انتخاب کرده بودم
را هم نمی کردند که روزی پای شان به زندان باز شود. خیلی از ماها آدم های معمولی بودیم و سرمان گرم زندگی مان بود، اما یک اشتباه زندگی مان را تغییر داد. من بنا بودم و زندگی آرامی داشتم، اما اشتباه بزرگی که مرتکب شدم زندگی ام را نابود کرد. در زندان هم همه جور آدمی پیدا می شود. در اندرزگاهی که هستم با چند نفر دوست شده ام. روزهای اول در دوره های آموزشی شرکت کردم و حالا روزها در کارگاه صنایع ...
معین کشته شد ! + جزییات
اما نام دوستانم را به خاطر ندارم. من راکب موتورسیکلت بودم و از قبل مرحوم را می شناختم. وقتی وارد ابوطالب 62 شدم او را دیدم که حالت طبیعی نداشت. هنگامی که نگاهمان به هم افتاد، نمی دانم چرا فحش داد و گفت بایست،من گوش نکردم. ولی با موتور جلوی من پیچید. من هم توقف کردم و از موتور پیاده شدم. دور موتور عقب عقب رفتم و او همچنان فحش می دادکه ناگهان چاقو را از کمرش بیرون کشید؛ من هم چاقویی داشتم که آن روز ...
خواندن از ایران قوی در مصلای امام خمینی(ره) تهران
گرم به خونی داغ است تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست دوستانم همه گُل کاشته اند نیستم بینِ شما، معتقدم که خدا کرده مرا غَربالم خوب هاتان اگر اینند چه خوب! من به بد بودنِ خود می بالم بگذارید مرا طَرد کنند راهِ من سخت از این قشر جداست چون که عمریست نیاموخته اند که قضاوت فقط ازآنِ خداست نشدم من ...
در ساحت خیال ابن عربی
دیدن چنین خوابی، حکومت را در اوج اقتدار رها کرد و به انزوا گزینی وگوشه نشینی و خودسازی خویشتن پرداخت) . علامه سیدحیدر آملی می گوید پس از ترک حکومت، لباس بی ارزشی را به تن کردم و راهی اصفهان شدم و قصد داشتم به زیارت عتبات و سپس مسجدالحرام بروم. در اصفهان شبی در خواب دیدم که در بازار بزازها درحالی که جسمم روی زمین بود و خود در کالبد و جسمی دیگر ایستاده بودم جنازه خویش را نظاره می کردم!! ومن در شگفت ...
دزدیدن مادر و دختر ثروتمند برای انتقام و اخاذی!
با انگیزه انتقامگیری و رسیدن به میلیاردها تومان پول، دست به گروگانگیری مادر و دختر زده بود. این خانواده را از کجا می شناختی؟ 12 سال قبل از خانه آنها سرقت کرده بودم اما با شکایت آنها دستگیر شدم و به زندان افتادم. این قضیه را فراموش نکرده بودم و به فکر انتقامگیری و البته پولدار شدن هم بودم. ماجرای سرقت چه بود؟ سال ها قبل به خاطر سرقت در زندان بودم که آنجا ...
نگاهی به مجموعه ی شعر کاش سیبی بودم در دست های تو
/ گفتن دوستت دارم را/ این همه سخت نمی کردیم. ص42 به دیدارم بیا/ فردا برای از تو گفتن و/ از من شنیدن/ خیلی بیشتر از دیر / دیر است ص41 هر لحظه مبتلاتر شدم/ به گمانم دیگر هیچ چیز مرا/ به وجد نخواهد آورد/ جز لمس واقعی دستانت...ص14 در شعر فوق می توان برای رعایت اقتصاد کلمه و ایجاز در سخن کلمه واقعی را حذف کرده و ندیده انگاشت اما هوشمندی شاعر خوانتده را به فضای دیگری می برد، و این ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و انوش سرد و بی روح شد. با این که بیشتر از یک ماه از تولد فرزندم نمی گذشت ولی دیگر همسرم توجهی به نیازهای عاطفی و روحی من نداشت، به گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم ...
تحقیرهای شوهر، دلیل طلاق: زنی که دیگر تحمل نداشت...
گذاشتم اما بعد متوجه شدم حرف ها و رفتارش درباره من و دیگران بیشتر توهین، تحقیر و تمسخر است تا شوخی. انگار عادت داشت همه حرف هایش را با تمسخر و توهین بیان کند. آقای قاضی، من خودم آدم شوخ طبع و بگوبخندی هستم اما رفتار مهران مرا بسیار آزار می دهد. او مدام به خانواده و نزدیکانم توهین می کند. به عنوان مثال یک شب که میهمان داشتیم موقع شستن ظرف ها به خواهرانم گفت چرا نشسته اید، بروید ظرف ها را ...
سینما دست از سر من برنخواهند داشت
عیاری که با تواضع مثال زدنی جوایز خود را به موزه سینما اهدا کردند تشکر می کنم. سپس علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما نیز در ادامه این برنامه گفت: باعث افتخار من است که در این جمع حاضر باشم. از زاویه خود و به عنوان بازیگر، شانس بزرگ همکاری با عیاری را داشتم و در مدت چهار سال در خدمت ایشان بودم. او بی تردید دارای یکی از صحیح ترین نگاه ها به مقوله بازیگری مقابل دوربین است و به دلیل دقت نظر بالای ...
اعتراف تکان دهنده یک زن: 8 سال خیانت و انگیزه ای که شما را میخکوب می کند!
این پول ها زندگی کنم از سوی دیگر دوستان معتادم را رها نکرده بودم و پای بساط آن ها می نشستم تا این که شبی یکی از دوستانم پیشنهاد خرده فروشی مواد مخدر را مطرح کرد و از درآمدهای هنگفت آن سخن گفت. با یک حساب سرانگشتی می توانستم با فروش مواد به زندگی ام رونقی بدهم، این گونه بود که دست به خرده فروشی مواد مخدر زدم. خیلی زود از طریق دوستان هم بساطی ام با فروشندگان مواد مخدر ارتباط برقرار کردم و ...
تولد فرشته ها
یاد می برند. از یاد بردم حتی اشک هایم را. بلند شدم و رفتم کنار پنجره، چراغ های آن طرف خیابان هنوز روشن نشده بودند. دوباره زنگ واحد را زدند. تعجب کردم یعنی چه کسی بود؟ در را که باز کردم افسانه را دیدم که به همراه خواهرش آمده بود من را برای جشن ببرد. آن شب به کمک دوست صمیمی دوران کودکی ام توی جشن درست حس دختربچه ای را داشتم که تولد خانم حضرت معصومه سلام الله برایش مثل تولد خودش بود. یک تولد برای فرشته ها اصلا طعم دیگری دارد. ...
محراب فاطمی:دوست داشتم وزنه بردار شوم/انوشیروانی و رفقا این رشته را به روزهای خوبش برگردانده اند
قویترین مردان بودم که متاسفانه دیر وارد این عرصه شدم اگر نه همیشه دوست داشتم وزنه بردار شوم. از او سوال کردیم که اگر به عقب برگردید وزنه بردار می شوید که او این واکنش را نشان داد: ما کلا یک خانواده هستیم،وزنه برداری هم یک رشته قدرتی و سرعتی است. فاطمی در خصوص حضور پسرش هم در وزنه برداری می گوید: امروز هم پسرم در دسته 89 کیلوگرم وزنه زد.امسال سال نخست حضورش بود و انشاالله بتواند ...
درآمد داوران زن در فوتسال ایران ناچیز است/ حجاب مانع موفقیت هایم نشد
از اینکه در مسابقات جام ملت های آسیا دیدار رده بندی را سوت زده بودم، ابلاغ جام ملت های اروپا برایم آمد. در دور نیمه نهایی 2 بازی را قضاوت کردیم و همه منتظر چیدمان رده بندی و فینال بودیم. خوشبختانه من توانستم داور دوم دیدار رده بندی شوم و به عنوان داور وقت نگهدار بازی فینال هم انتخاب شدم. وی درباره تجربه حضور در جام ملت های آسیا نیز گفت: دو سال پیش که برای اولین بار برای قضاوت جام ملت ...
محفل تولد ماه در سرای ادبیات برگزار شد
آن روزگار ساده چه رنگی گذشت حیف ماشین زرد کنترلی بنز سال بود ساعت به وقت زنگ در خانه کوک بود از رخت خواب تا سر کوچه سه سوت بود هر سال در بهار تمام اکیپ ما مضنون در محاکمه درد توت بود چرخیده ام به دور زمین با دوچرخه ام همبازی ستاره شده بادبادکم لحظه به لحظه حال مرا روبراه کرد دزد و پلیس بازی در مهدکوکم حالا پدر شدم پسرم ...
اسلام، انقلاب، امام، حجاب و تقوا را فراموش نکنید
فردا بماند و هم باید فردا شهید شویم، عجب دردی، چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده تا دوباره شهید شویم! پدر و مادر رنجدیده ام! از دور دست و پا و رخ شما را می بوسم و بر این بوسه افتخار دارم که فرزند چنان پدر و مادری بودم که در مکتب حسین (ع) مرا پرورانده و در راه الله و راه خونین حسین (ع) مرا هدیه دادند. پدر جان و مادر عزیزم! اگر من شهید شدم، برخود رنجی راه ندهید؛ زیرا ...
پاهایم من را به آرزوهایم رساند
هایی مختلف خوشبختانه موفق و نمونه هستند، بنده از سال 87 با رشته دو و میدانی آشنا و علاقه مند به این رشته شدم و از سال 91 به صورت تخصصی ماده 400 متر با مانع را با مربی گری محمدرضا نجفیان شروع کردم . وی افزود: ماده 400 متر با مانع یکی از سخت ترین ماده های دو و میدانی است و رکورد این ماده برای سال 57 بود که توسط خانم زهرا حسینی به ثبت رسیده بود، و بنده خوشبختانه در سال 97 بعد از 40 سال موفق ...
دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی در این باره به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
روایت مردی که سال هاست برای امام رضا(ع) گل نرگس هدیه می فرستد/ از 4 بسته تا 30هزار شاخه
.... آخرین باری که برنامه چیدن گل های اهدایی به حرم مطهر امام رضا(ع) را داشتم تعدادی از خانم ها برای جمع کردن و دسته بندی گل ها آمده بودند. دو سه نفر از خود آن ها پخت غذا برای کارگران را بر عهده گرفتند و پس از پایان کار به آن ها گفتم کی می توانید به زیارت امام رضا(ع) بروید؟ آن ها هم جواب دادند همین فردا. با اینکه از قبل به آن ها قولی نداده بودم و چیزی نگفته بودم، آن ها را برای زیارت به مشهد فرستادم ...
گزارش پزشکی قانونی متهم را از چوبه دار نجات داد
شوم اما نمی خواستم. راستش همه آنهایی را که دور نادر بودند را می شناختم . سارق و خلافکار بودند و من نمی خواستم در زندگی ام مرتکب خلاف شوم. این را به نادر هم گفته بودم اما نادر بی خیال نمی شد. روز حادثه با موتور رفتیم به سمت اشتهارد کرج. نادر دوباره حرف هایش را تکرار کرد و وقتی گفتم نمی خواهم وارد گعده دوستانش شوم، مرا مسخره کرد. حرف هایش بدجوری عصبانی ام کرد. سر همین با هم درگیر شدیم و او چاقویی ...
خاطرات الرجال
... چون سلام عید را به علت تصادف با 14 محرم موقوف کردیم که هیچ دلیلی نداشت - و حتی من عقیده داشتم که اگر در روز عاشورا هم بود باید مراسم ملی را ترک نمی کردیم - آخوندها چسبیدند که امروز مصادف با رحلت امام زین العابدین است، باید موسیقی رادیو موقوف باشد. دولت بیچاره که ضعیف و مفلوک است و در عین حال می خواهد همه کس را راضی نگاه دارد به بدبختی عجیبی افتاده بود. اولاً اگر موسیقی رادیو را تعطیل کند جواب مردم ...
قصاص برای قاتل مرد جوان در اتاقک نگهبانی / جنایتی که همه را شوکه کرد
را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من قصد کشتن اصغر را نداشتم و از ترسم او را زدم. باور کنید اگر او را نزده بودم خودم در درگیری کشته می شدم. من شرمنده فرزندان او هستم و تقاضای بخشش دارم.او همسن پدرم بود و من اشتباه بزرگی مرتکب شدم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده قاسم را به قصاص محکوم کردند.این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد و سایه مرگ روی سر قاسم قرار گرفت. کدخبر: 996480 1403/02/22 20:46:02 لینک کپی شد ...