سایر منابع:
سایر خبرها
کسی که نمی تواند موثر باشد باید برود / نظر مثبتی به احمدی نژاد ندارم
هستند ولی دختر چیز دیگری است. دختر صفای دیگری دارد. در مجموع همه ی بچه ها برای پدر و مادر عزیز هستند و آنها را به یک چشم نگاه می کنند. *چقدر می توانیم انتظار داشته باشیم که هاوش و هیرسا را در زمین فوتبال ببینیم؟ -اصلا دوست ندارم به سمت فوتبال بیایند. با شرایطی که در فوتبال هست و آنطور که من می بینم، این شرایط روزبه روز بهتر که نمی شود هیچ بدتر هم می شود. دوست دارم به سمت رشته ...
جایزه شهاب حسینی مثل گل خداداد به استرالیا بود!
نسبت به مادرتان چگونه بود؟ علوی: واقعیت این است که من فردی سنتی و پایبند به خانه و خانواده هستم، فیلم مرگ ماهی من را نسبت به زندگی کمی ترساند چون بزرگترین سرمایه های زندگی من پدر و مادرم هستند و نمی خواهم زود ورشکست شوم. من تا چند ماه بعد از مرگ ماهی درگیر افسردگی بودم. من دو جا در فیلم حالم بد شد و یک جا انتقال جنازه مادر از گلخانه بود که برای رئال شدن این صحنه یکی از اعضای گروه را در ...
کت و شلوار سفید برای حجله سرخ شهادت
بعضی از شب ها یک نفر مقداری پول داخل یک پاکت به خانه مان می انداخت. من از ماهیت آن فرد خیر اطلاعی نداشتم تا اینکه دو روز قبل از تشییع پیکر آقا مهدی خواب دیدم جوانی به من می گوید دیگر نیستم تا خرجی ات را بدهم. دو روز بعد هم تشییع جنازه یک شهید در محله مان صورت گرفت و تازه فهمیدم جوانی که در خواب دیده بودم، شهید مهدی جودکی است. خواهر شهید خواهرها مخصوصا اگر بزرگ تر از برادر باشند، آرزوها ...
80 سال همنشینی با قرآن
خانه را مرور می کرده است، ابراز می کند: پدرم مقنّی بود و چاه های آب منازل را لایه روبی می کرد و حدود سال 1347 شمسی نیز از دنیا رفت؛ مادرم نیز در سال 61 از دنیا رفته است. وی در مورد چگونگی ورودش به فضای قرآن، می گوید: دوران کودکی که در محله دروازه قوچان و همان محله قدیم توحید ساکن بودیم؛ پدرم شب ها، بعد از یک روز پر کار و با وجود خستگی در هر محله ای که جلسه روضه و قرآن بود، شرکت می کرد و بسیار ...
به بهانه درگذشت محمد علی کلی " کتاب خاطرات کلی (بازنشر)
. آنروز در خانه مشغول تماشای یک برنامه تلویزیونی به نام قهرمانان آینده بودم که برنامه مشت زنی آماتورها را نشان میداد . چهره جو مارتین را دیدم که گوشه ای مشغول تمرین دادن افراد خود بود . به مادرم گفتم : این مردی بود که سرقت موتورم را به او اطلاع دادم . او به من گفت که عضو باشگاه مشت زنی شوم . یادم هست که پدرم در این مورد تردید داشت . بعد زنگ زدند . کسیکه در را باز کرد گفت : کاسیوس ! جانی ...
اعتراف 2 برادرخوانده به قتل عام خانوادگی
متهمان ادامه دارد و آنها روز یکشنبه صحنه قتل را بازسازی می کنند. وی ادامه داد: سند خانه آمنه در حالی که اثر خون در آن وجود داشت کشف شده است. در همین حال، افشین 20 ساله بازجویی و قتل عمدی مادرش و ایراد جراحت با تبر و سرقت سند به وی تفهیم شد. حمزه 21 ساله هم متهم به دو فقره قتل کودکان و جرح با چاقو است. دو متهم دیگر پرونده نیز متهم به معاونت در سه فقره قتل هستند. بازپرس جنایی مشهد خاطر نشان کرد: به این پرونده به صورت ویژه رسیدگی می شود و پرونده پس از تکمیل تحقیقات با صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان خراسان رضوی ارسال خواهد شد. ...
آزار و اذیت دختر 17 ساله، پایان دوستی خیابانی
...> دختر جوان ادامه داد: یکی از روزها سجاد با من تماس گرفت و مدعی شد که پدر و مادرش می خواهند عروس آینده شان را ببینند و به این بهانه مرا به خانه اش دعوت کرد. آن روز به خانه سجاد که در منطقه اعیان نشین تهران است، رفتم. خودش تنها بود با یک آبمیوه از من پذیرایی کرد و گفت بزودی پدر و مادرش می رسند. پس از نوشیدن آبمیوه بیهوش شدم و وقتی به خود آمدم متوجه شدم که سجاد مرا تسلیم نیت شوم خود کرده ...
پرونده ای برای مرگ فاطمه 5 ساله/واکنش مسئولان در این 11 روز چه بود؟
...، اما نمی دونم؛ چرا اینجا هستم. آنقدر عصبانی هستم که هر روز صبح می رم توی پارک و فقط راه می رم و راه می رم... پدرش هم حال و روز بدی داره. شوهرم بیماری دیابت داره و با این اوضاع شب و روز گریه می کنه و حال و حوصله هیچ کاری نداره. ( برای خواندن درد و دل های بیشتر این مادر داغدار و وضعیت زندگی آنها اینجا کلیک کنید) عزل شهردار و مسئول خدمات شهری ناحیه 4 منطقه 15 و رییس اداره فضای سبز منطقه ...
شکنجه سه زن توسط دزدهای خشن در فرمانیه
می کند. حالا نوبت به بیان جزئیات ماجرای سرقت از زبان دو شاکی رسیده است. زن میانسال جزئیات ماجرا را بار دیگر برای بازپرس تعریف می کند و می گوید: از آن روز به بعد من و دو دخترم به شدت ناراحت و عصبی هستیم. هرکدام از سایه خودمان هم می ترسیم. آن روز من و دو دخترم در خانه بودیم که حال و روز دختر بزرگم را خودتان می بینید. از حال و روز دختر کوچکم هم نگویم که خیلی بهتر است. او هم دچار ترس شده و ...
پدر هوسران، مادرم را به سمت رابطه های غیر اخلاقی برد / سرنوشت تلخ یک جوان
. او از نظر روحی وروانی مشکل پیدا کرده بود ودیگر هیچ کس حتی من حاضر نبودیم به صورتش نگاه کنیم . در این شرایط پای من به خانه مرد همسایه باز شد و بعد هم به دام اعتیاد افتادم . آن زمان دنبال راهی می گشتم تا به خودم آرامش بدم واین راه خطا را انتخاب کردم . سعید در پایان گفت : خدا را شکر می کنم تنها هستم خواهر وبرادری ندارم وگرنه باید غصه آنها را هم می خوردم . بتابه این گزارش سعید با این اقرارها به اتهام سرقت تحویل دادسرای مشهد شد تا دادیار تصمیم قضایی را بگیرد . ...
عاملان قتل فجیع مادر و دو کودک خردسال: کودکان وحشت زده می لرزیدند!
... من در روستا بودم که افشین تماس گرفت و تلفنی از من خواست به مشهد بیایم. او گفت با من کاری دارد ولی من سوال نکردم که چه کار داری؟ فکر کردم حتما برای من شغلی پیدا کرده است. بعد از ظهر شنبه (روز جنایت) در پارک منطقه قلعه خیابان او را دیدم که با احمد و سهراب (2 متهم دیگر پرونده) بودند. افشین گفت: برویم به خانه مادرم! من می خواهم با او صحبت کنم!! چگونه وارد منزل مادر افشین شدید؟ ...
پرونده خبری رضا ضراب:از هدیه سیاره مشتری به همسر وپول ایران در "حریم سلطان" تا مخالفت با آزادی با وثیقه ...
در کار نبوده است. پلیس اسپانیا بعد از بازجویی های اولیه، متهم را با وثیقه آزاده کرده و زنان ساکن خانه را با فرزندانشان به محلی دیگر منتقل کرده است. فرزندان آقای ش بین نه ماه تا هفت سال سن دارند. یکی از همسایه های این عمارت بزرگ ده اتاق خوابه که به سبک عربی ساخته شده است می گوید که این زنان همراه با فرزندانشان هر روز با اتومبیل های اعیانی از خانه بیرون می آمدند و همیشه لباس های گران ...
پیدا شدن بقایای جسد فاطمه در آبنمای پارک/ خودکشی خواننده معروف/ شلیک به مدیر کل سازمان جنگل ها
...> در حال حاضر با انتقال مدیرکل سازمان جنگلها به بیمارستانی دیگر تلاش برای نجات جان او ادامه دارد. قتل کارمند بانک توسط مرد بدهکار مرد جوان که قرار بود پول کارمند بانک را به او بازگرداند وقتی نتوانست پول را پس دهد، دختر 28 ساله را به قتل رسانده و جسدش را در بیابان های اطراف شهریار رها کرد. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با ...
حال و هوای حرم امام خمینی(ره) در آستانه مراسم سالگرد ارتحال
. نگاهش می کنم؛ موهای کم پشت سفید و محاسن سفیدش دوست داشتنی است. دوست ندارد نامش را بگوید انگار به امام که می رسند، نام شان را فراموش می کنند: ما فوت امام(ره) را 7 صبح از رادیو شنیدیم و همه از پا افتادیم. هنوز هم انگار با یادآوری آن روز غمگین می شود: اینجا آن زمان گندمزار بود. حرف کوشک نصرت قم هم بود و اینکه شاید امام را آنجا به خاک بسپارند. وقتی قرار شد امام در این محل دفن شود، دور تا دور اینجا را با ...
دادگاه مرد شکاکی که همسرش را کشته - وقتی فرزندان می بخشند و والدین نمی بخشند
جایگاه حاضر شد و اتهام قتل را قبول کرد و گفت: وقتی با همسرم درگیر شدم خیلی حالم بد بود، اصلا کارهایم دست خودم نبود. می دانست من خیلی عصبی هستم و به او هم شک کرده ام بااین حال وقتی از او سؤال می پرسیدم جواب سربالا می داد. به همین خاطر هم کنترل خودم را از دست دادم و اصلا نفهمیدم چه می کنم. یک لحظه به خودم آمدم و دیدم همسرم را به قتل رسانده ام و جسدش وسط خانه افتاده است. من از او سه فرزند ...
طعمه قرار دادن دختر جوان برای اخاذی از مردان هوسران
وارد مرحله جدیدی شد. مشخصات سارقان فراری در اختیار گشت های پلیس قرار گرفت. در ادامه تجسس های پلیسی، هفته گذشته ردپای سارقان در یکی از محله های شهرستان ارزوئیه به دست آمد. ماموران با هماهنگی قضایی وارد مخفیگاه سارقان شده و آنها را دستگیر کردند. متهمان با انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی اظهارات ضد و نقیضی را عنوان کردند تا این که دو روز بعد دختر جوان سکوت خود را شکست و به سرقت های خشن از ...
آزار و اذیت گروهی دختر جوان در مکانی خلوت
زدیم و شام خوردیم. در حال برگشت به خانه بودیم که با زن جوانی در کنار خیابان رو به رو شدیم. دوستانم گفتند سوارش کنیم. ابتدا قبول نکردم، اما با اصرارهای آنها قبول کردم. زن جوان را سوار کردیم. وقتی به محل خلوتی رسیدیم، دوستانم به سمت او حمله کردند. دهانش را گرفتند و سرش را به زیر صندلی بردند. خیلی ترسیده بودم. خواستم توقف کنم، اما از شانس بد من همان موقع گشت پلیس سر رسید. دوستانم ...
آزار و اذیت و شکنجه 3 زن توسط 3 مرد بی رحم
دیدی؟ بله. نمی دانم چرا وقتی چشمم به آنها افتاد دوباره آن روز تلخ در ذهنم تداعی شد. از آن روز به بعد دیگر حتی از سایه خودم هم می ترسم. شاید باور نکنید حتی وقتی در خانه هستم، شنیدن کوچک ترین صدا هم مرا به وحشت می اندازد. بعضی وقت ها مثل دیوانه ها همه جای خانه را می گردم حتی داخل کمدها را. مدام فکر می کنم کسی داخل خانه است. از روز سرقت بگو؟ پدر و مادرم سال ها پیش از ...
زندگی جهنمی زن جوان
. البته از نگاهش فهمیده بودم که مرا دوست دارد. مدتی از طریق تلفن با هم در ارتباط بودیم. تا اینکه به خواستگاری ام آمد اما خانواده ام خیلی جدی جواب رد دادند. اما متأسفانه من که عقلم را باخته بودم پدر و مادرم را تهدید کردم اگر با ازدواجم مخالفت کنند فرار می کنم. آنها نیز از ترس آبروی شان بالاخره موافقت کردند و من به قول خودم راهی خانه خوشبختی شدم. اما چندی بعد متوجه شدم فیروز ...
حال و هوای حرم امام خمینی(ره) در آستانه مراسم سالگرد ارتحال
سفید و محاسن سفیدش دوست داشتنی است. دوست ندارد نامش را بگوید انگار به امام که می رسند، نام شان را فراموش می کنند: ما فوت امام(ره) را 7 صبح از رادیو شنیدیم و همه از پا افتادیم. هنوز هم انگار با یادآوری آن روز غمگین می شود: اینجا آن زمان گندمزار بود. حرف کوشک نصرت قم هم بود و اینکه شاید امام را آنجا به خاک بسپارند. وقتی قرار شد امام در این محل دفن شود، دور تا دور اینجا را با کانتینر 12 متری بستند ...
اقامتگاه های حضرت امام(ره) از آغاز تا پایان
نمود تا به منزل ایشان در قیطریه بیایند و امام پیشنهاد وی را پذیرفتند و به خانه وی رفته و چند روز بعد به منزل دیگری نقل مکان کردند و هشت ماه در آنجا اقامت داشتند. این خانه رو به روی کوچه تهرانچی قرار داشت و مرحوم روغنی هم در آن زندگی می کرد . در این مکان تنها افراد خاصی اجازه داشتند با امام ملاقات کنند و مأموران امنیتی رژیم سخت مراقب ارتباطهای امام بودند. خانه نخست در سالهای اخیر ویران ...
به خدا، خدا هم عاشق است!
و دلپذیر، نزدیک و نزدیک تر شوم... از تلویزیون خانه، مجری یک برنامه زنده، همراه با پخش یک موسیقی ملایم، با بیانی زیبا و شیوا، برای دومین بار شعری می خواند که تمام ذهنم را به تسخیر خود در می آورد:" ای دوست، به روی دوست بگشای دری- صاحب نظرا، به مستمندان نظری- ما بی خبرانیم ز منزلگه عشق- ای با خبر از بی خبر آور خبری" * لحظاتی بعد، ناخودآگاه حسی غریب و ناشناخته مرا به سمت رایانه ...
جلسه تحقیق پرونده قتل ستایش/ قاتل سکوت کرد
دادگاه نیز هر از گاهی از اتاق شان بیرون می آمدند و سرکی به چشمان متهم می کشیدند: این همان قاتل ستایش است، همان که با اسید... و چهره شان در هم کشیده می شد. ترس از چهره متهم می بارید. با دستبند به سرباز زندان چسبیده و به دیوار شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران تکیه داده بود. ته ریش داشت و با لباس آبی کانون اصلاح و تربیت، بیش از همه متهمان در چشم می زد. در دوقدمی او، پدر و مادر ستایش روی ...