سایر منابع:
سایر خبرها
مادر معلول را 3 پسر پولدار سر راه گذاشتند
کجاست؟ اسلامشهر. از اون جا چطور تا اینجا می آیید؟ یک آقایی همسایه ماست که مسافرکشی می کنه صبح ها من رو میاره اینجا و غروبم من رو می رسونه خونه. بهش کرایه می دید؟ نه مثل پسر خودمه واقعاً ازش ممنونم هر کاری داشته باشم کمکم می کنه خودش و خانمش. از همسرتان چیزی برایتان نمانده؟ چیزی نداشت خدابیامرز یک عمر کار کرد و بچه بزرگ کردیم همیشه می گفت من اگه ...
جوک های جدید و خنده دار ماه رمضان
میوه =بلاک 4-سر ساعت همه با هم نماز میخونیم 5- اونایی که روزه نمیگیرن اعلام کنم لایکشون نمیکنم 6- پستا همه مذهبی باشه لطفا من الله التوفیق (اون موهاتم بذار تو!) •.•. جوک های جدید و خنده دار ماه رمضان .•.• سحری تو دستشویی بودم که اذون رو گفتن ... مامانم اومده پشت در میگه: عزیزم اذون و گفتن چیزی نخوری ها چی باید بهش میگفتم ...
آقای ظریف! چرا مارادونا دیگه بازی نمی کنه؟
آفتاب : روزنامه قانون نوشت: کاملا هم منطقی. بسیار هم زیبا و به جا. آقای ظریف باید نسبت به این موضوعات پاسخگو باشه. فردا این دختر رفت خانه بخت و مادرشوهر بهش سرکوفت زد که تو هیچی نیاوردی تو این خونه دختر بیچاره چه جوابی داره به مادرشوهر بده؟ بگه عوضش در عادی سازی روابط مون با جهان گام های بلندی برداشته شده؟ یا ما توانستیم اتحادیه اروپا رو با خودمون همراه کنیم؟ مادرشوهر تو اون حال اتحادیه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (121)
.... نتایج ارشد اومد، تاکسیرانی قبول شدم. پسرخالم سربازی قبول شده، دختر عمم هم شوهرداری. 2. وقتی از دستتون ناراحته بهش پیام بدید: تو اگه با من قهری من که آشتی ام. گل هر شهری عمری کاشتی ام. با صدای حسن شماعی زاده. جواب میده. 3. پانتومیم بازی میکردیم دختره میخواس گودزیلا رو بازی کنه کلی تقلا کرد کسی نتونست بگه گفتم کافی بود آرایشتو پاک کنی بی حرکت وایسی همین. 4. حلیمم ...
دیدار بسیج دانشجویی و دانشگاهیان دانشگاه هنر اصفهان با خانواده ی شهید پاسدار مدافع حرم "علی شاه سنایی"
وقته که میگه مامان بگذارید منم بروم بهش میگم مامان یکم صبر کن داغ این داداشت کم بشه بعد... یک بارقبل از رفتنش عروسم اومد بهم گفت مامان ،علی آقا یک ماهه تو خونه غذا نمیخوره و همش غصه داره، سینه میزنه و زیر لب میگه یا زهرا، شهادت...یا زینب، شهادت... بهشون اجازه بدین که بروند . همه ی همکاراش میگفتند خانومش نمیذاره بره ولی خدا شاهده عروسم اومد و برا رفتن علی آقا منو راضی کرد... ...
ماجرای خونین خواهر و برادری که همدیگر را در پارتی شبانه دیدند
به گزارش گلستان ما به نقل از جام نیوز "، کدوم گوری بودی تا حالا؟! این جمله را "فرهام" در حالی که عصبانیّت از سرو رویش می بارید گفت و سپس صدای برخورد دستش با صورتم سکوت خانه را شکست. مادرم هراسان از آشپزخانه بیرون آمد و میان من و فرهام ایستاده و خطاب به او چنین گفت :"رفته بود جشن تولد دوستش و از من اجازه گرفته بود. تو رو خدا نصفه شبی سرو صدا راه نندازید و..." هنوز حرف مادر تمام نشده بود ...
طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب
رویای عمیق ببینی خونه ننت بمونی بوس بووووووس ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ طنز نوشته های کوتاه ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ اومدم درس بخونم بعد ده دقیقه به خودم اومدم دیدم پیچای ماشین حساب رو باز کردم دارم زیر دکمه هاشو فوت میکنم. ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ مطلب طنز ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ چیز چیست ؟ . . کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که ...
پارکبان آملی با مدرک کارشناسی ارشد برنامه ریزی شهری!؟
اداره ثبت اسناد ایستاده بودیم، می گفت انسان های اطرافمان را ببین برای خلاص شدن از شر آفتاب چگونه عجله دارند، حتی لحظه ای نمی توانند اینجا بایستند اما من باید هر روز اینجا از مردم حرف بشنوم و کار کنم در حین صحبت کردن؛ ناگهان شخصی جلو آمد و جمله ای به زبان آورد" تورو میگن پارکبان، اون اقا رو چیکار داری، بیا قبضتو بنویس گرممه میخوام برم! " برایم کمی عجیب و تاسف آور بود اما محمد می ...
دیالوگ: جرم
رفعت خان(داریوش ارجمند): این جا باس دست یکی رو پشتت باشه. اگه نه، چنار باشی می افتی. از یه جای دیگه گفتن هواتو داشته باشم. حواستو بده. این که کشتی، آدم بدی نبوده. / رضا سرچشمه(پولاد کیمیایی): ولی از اولش تا این جا، همش تقصیر من بود. از این که ننه بابام نمی دونستن درس چیه، تقصیر من بود. جمع کردم برم آلمان، نشد. یه نفرو نداشتیم، تو فامیل، آشنا، محل، بهم قرض بده. تقصیر من بود! پول نداشتم کتاب بخرم ...
حجت الاسلام و المسلمین شهید جلال افشار
تو یکی از محله های قدیمی اصفهان به دنیا اومدم. پسر دوم خانواده بودم. پدرم مغازه دار بود و خدا رو شکر اوضاع و احوال بد نبود. سال اول دبیرستان بودم که پدرم برای همیشه ما را تنها گذاشت. مسوولیت اداره خونه افتاد به عهده من و برادر بزرگ ترم. اما چون برادر بزرگ ترم مشغول تحصیل تو دانشگاه بود، وظیفه من یه کم سخت تر شد. اون موقع ها مخارج خانواده را از راه نصب پرده کرکره و تزئینات جانبی اش تامین می کردم ...
لغو معافیت ها و امیدهایی که ناامید شد!
...: دقیقا من هم مثل تو به همین شرط دختر مورد علاقمو بالاخره به دست آوردم پدرشم موافق بود اما گفت اگه نشه خبر هم نیست بخاطر شرایط خانوادمم نمیتونم خدمت برم خیل به نفعم میشد کارمم تو عسلویه اوک شده بود اما الان تمام معادلاتم بهم ریخت خدایا کاش از این شرمندگی بمیرم ! مصطفی در این ارتباط نوشته: کاش امید الکی نمیدادن زندگیمو الان نابود شده میبینم کاش سریعتر خبر قطعی رو بدن چون هنوز سوسوی امید ...
جمع آوری تحریم توسط کودکان کار
...! اینم یه نوعشه ! اختلاس که نکرده سرشو از شرم بندازه پایین ! ، مثل مرد کار می کنه ! شاید اگه نخاع بابا به خاطر تصادف آسیب ندیده و نیمه فلجش نکرده بود ، پسرش الان تو خونه پای تلویزیون به همراه داداش ومامان و شایدم بابا برنامه بانکداری از دیدگاه اسلامی و می دید ! ویا شاید بابا داشت خوشه های درخت خرما رو به بغل درخت می بست ! و شایدم الان داشت التماس می کرد فروشنده بذر و کود گوجه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (120)
مردونگی بود، وسط دعوا چاقو و قمه و پنجه بوکس میکشیدن، الان چی؟ خوندن کتاب بیشعوری رو به هم توصیه میکنن. 31. احسان علیخانی فردا پسر حبیب رو میاره میگه میدونی بابات از صدا و خوانندگی تو دق کرد؟ بعد دور هم میشینن گریه میکنن. 32. پدر مادر احسان علیخانی همیشه تو خونه بهش میگن پسرم اگه چیز ناراحت کننده ای هست بگو مام بغض کنیم. 33. در سوگ یاهو مسنجر باید نوشت : buzz منو ...
بابام یادگاری از خون و جنگ و آتیشه
خبر پر از غم؟ به همسر رفیقت - که صاحب پسر شد بری بگی که بچه - یتیم و بی پدر شد اول می گی نترسین - پاهاش گلوله خورده چند روز بستریه - زخمی شده، نمرده زل می زنه تو چشمات - قبلتو می سوزونه یتیمی بچه شو - از تو چشات می خونه درست سال شصت و دو - لحظه تحویل سال رفته بودیم تو سنگر - رفته بودیم عشق و حال تو اون شلوغ پلوغی - همه چشا رو بستیم دستها ...