سایر منابع:
سایر خبرها
جنایت خانوادگی پسر شیشه ای
جنازه مادرش در کمد دیواری خانه شان در خیابان باستان خبر داد. پلیس به خانه مورد نظر رفت و در کمد دیواری و زیر رختخواب ها جنازه زن 70 ساله به نام شیرین را یافت. جنازه با هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پلیس به پرس وجو پرداخت. زن جوان گفت: بعد از مرگ پدرم، مادر و برادرم با هم در خانه زندگی می کردند. عصر بیست وسوم اسفند وقتی به خانه مادرم رفتم تا به او سر بزنم هیچ کس در را باز نکرد ...
محاکمه پسر معتاد که مادرش را درکمد دیواری حبس کرد و کشت
نیز در آخرین دفاع از خود گفت: قتل مادرم را قبول ندارم. چرا که بین ما مشاجره لفظی در گرفت و در یک لحظه عصبی شدم و مادرم را داخل کمد دیواری خانه گذاشتم و از خانه بیرون رفتم. اکنون نیز بشدت پشیمان و تقاضای عفو و بخشش دارم.در پایان محاکمه 3 قاضی دادگاه وارد شور شدند تا رأی خود را درباره متهم صادر کنند. 20106 ...
مادرم را قربانی مصرف شیشه کردم
در زندگی ام داشت، شروع به اذیت کردن مادرم کردم. مهم ترین موضوع هم تهیه پول مواد بود. از آنجا که درآمدی نداشتم برای تهیه پول مواد به سراغ مادرم می رفتم. روز حادثه هم سر این موضوع با او مشاجره کردم. برای یک لحظه او را هل دادم که روی زمین افتاد و سرش با زمین برخورد کرد. بعد از آن بود که ترسیدم و خانه را ترک کردم تا اینکه چند ساعت بعد دستگیر شدم. هیئت قضایی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم و وکیل مدافع او، وارد شور شدند. ...
شاکی، اتفاقی آدم ربای شیطان صفت را دید
زن جوان در پرونده قتل بردیا آرمان مرگ هولناک شکارچی داخل چاه آخرین اخبار اجتماعی و حوادث ایران و جهان را در تابناک اجتماعی بخوانید. چکیده مهمترین حوادث و رویدادهای اجتماعی شبانه روز گذشته به شرح زیر است: همشهری شاکی، اتفاقی آدم ربای شیطان صفت را دید شرق پسر معتاد قتل مادرش را انکار کرد خراسان ...
پسر 18 ساله والدینش را در خواب کشت
نقیض پسر جوان به او مشکوک شدند و همانجا او را بازداشت کردند. پسر جوان در بازجویی های اولیه به قتل پدر و مادرش به علت درگیری لفظی و اختلافات خانوادگی اعتراف کرد و گفت: نصف شب، وقتی پدر و مادرم خوابیدند با یک چاقوی آشپزخانه چند ضربه به آنها زدم و بعد از اینکه از مرگ آنها مطمئن شدم با کلانتری تماس گرفتم. می خواستم ماجرا را طوری نشان دهم که خودم را بیگناه نشان دهم، اما ماموران وقتی به خانه مان آمدند من را دستگیر کردند. فرمانده انتظامی بوشهر با اعلام این خبر گفت: تحقیقات از پسر جوان برای مشخص شدن انگیزه اصلی قتل ادامه دارد. ...
بازداشت زن جوان در پرونده قتل بردیا
بردیا- پنج ساله- از روزچهارشنبه 9 تیر به طور مرموزی ناپدید شده بود که سرانجام پس از 18 ساعت جست و جو جسد دست و پا بسته اش در نزدیکی رودخانه سردآبرود -غرب مازندران- در کیسه ای پلاستیکی پیدا شد. پلیس در نخستین بررسی ها، فرضیه قتل پسرک با انگیزه اختلافات خانوادگی را در دستور بررسی قرار داد و چند مظنون نیز در این رابطه دستگیر شدند. بنا بر این گزارش، اصلی ترین متهم پرونده زن ...
معتادی که مدیر کمپ ترک اعتیاد شد/ وقتی دعای خیر جایگزین نفرین خانواده می شود
دستم درآورد و فروخت و با پول آن مواد خرید. ریحانه، اذیت مادر توسط پدر معتادش را یادآوری می کند و ادامه می دهد: مادرم به خاطر آزار و اذیت پدر از او جدا شد و من هم برای زندگی پیش مادرم رفتم زمانی که هفت ساله شدم و مدرسه می رفتم پدرم با یک قیافه بد و با لباس های نامناسب به مدرسه ام می آمد و من وقتی پدرم را در مدرسه می دیدم قایم می شدم و اگر پدر مرا می دید از خجالت به دوستانم می گفتم که او ...
احترام و ادب شهید به مادرش
نماینده / دنبال سه شهید بودیم که پس از یک هفته تجسس، پیدایشان کردیم. آنها را داخل پارچه های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند. به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان پیدا شده اند. مادری آمده بود و طوری زجه می زد که تا به حال در عمر چهل وشش ساله ام، ندیده بودم. دخترش می گفت: مادرم از زمانی که فرزندش مفقود شده، بیست وپنج سال است که حالش همین طور است. ناگهان ...
گزارشی تکان دهنده از اعتیاد یک دختر 14 ساله
نباشند تا راحت تر حرف بزند. می گوید: از مادرم خجالت می کشم در حضور او حرفی بزنم. همان طور گیج و مبهوت در ماشین را باز می کنم و دخترک در صندلی جا خوش می کند. دستش را از جلوی چادرش بر می دارد و نگاهم می کند: چی باید بگم؟ به خودم می آیم که باید حرف بزنیم که باید بدانم که چه اتفاقی برای این دختر و دوستانش افتاده و چرا باید در سن 12 سالگی پا به پای زنان 30 و 40 ساله شیشه، بنگ و علف بزند. پای درد ...
دختر 5 ساله قربانی ارتباط نامشروع مادرش شد
شعبه 3 و 7 بازپرسی کرمان قرار گرفت. وی اظهار داشت: در ادامه تحقیقات و طی یک سری اقدامات قضائی مشخص شد، قاتل به نام ب فردی متاهل و 35 ساله است و به علت ارتباط نامشروع با یک زن شوهردار اقدام به قتل فجیع همسر خود می کند و جسد همسر خود را به درون چاهی در اطراف کرمان می اندازد. این مقام ارشد قضائی استان کرمان علت و منشأ اصلی قتل از سوی متهم را ارتباط نامشروع و اغوای شیطان دانست و ...
ادعای متهم: همسرم قاتل است نه من
به دادسرا احضار شد. او ابتدا اظهار بی اطلاعی کرد اما وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که چرا آخرین بار سعید با او تماس گرفته است، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من سعید را کشتم و جسدش را مثله کردم و در چند منطقه شهر انداختم تا پیدا نشود. او توضیح داد: بعد از جدایی من از همسر اولم، رابطه ام با پدر او حفظ شد و با هم ارتباط خوبی داشتیم. او خیلی به خانه من می آمد و با هم صحبت می کردیم. 13 سال از جدایی من ...
ماجرای دوستی و نقشه آزار و اذیت به دختر نوجوان
این تصاویر را به پدرم نشان می دهد و سپس از من خواست به خانه اش بروم تا کارهای دستی و هنری اش را ببینم ولی با ترس گفتم یک روز دیگر می آیم چرا که الان پدرم منتظرم است و از آنجا فرار کردم و دیگر به پیامک هایش پاسخ ندادم، اما او مدام مرا تهدید می کرد تا این که تصمیم گرفتم همه ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کنم و اکنون ... بنابه این گزارش، پس از گفته های دختر نوجوان دستور بازداشت مرد 45 ساله صادر شد. 110 این اخبار را از دست ندهید: ...
قتل های هولناک دختران بی گناه؛ دخترم راکشتم، آبرویم را نجات دادم!
به سمت خانه آن ها دویدند. کسی از داخل، که احتمالا عروس خانواده شان بود، فریاد زد: کمک کنید! به او کمک کنید! زینت، 18 ساله، توسط مادرش آتش زده شد اما درب ورودی از آن سو کاملا محکم شده بود. چند لحظه بعد، پروین از بالای پشت بام خانه اش فریاد کشید: دخترم را کشته ام. آبرویم را نجات داده ام. او دیگر نمی تواند مایه شرمساری ام شود. گناه زینت چه بود؟ گناه زینت این بود ...
قصاص؛ فرجام سرقت مرگ بار از دختر جوان
جایی برخورد کرده است. حتی نفهمیدم چطور شد که دستش از ماشین کنده شد؛ چون خیلی قوی بود و چند ضربه هم به صورت من کوبید و سعی کرد مرا متوقف کند، اما نتوانست. متهم گفت: در آن لحظه مسئله دیگر بردن کیف نبود. من از اینکه دوباره به زندان بروم می ترسیدم و وحشت وجودم را گرفته بود. وقتی او به زمین افتاد، من هم فرار کردم و به خانه رفتم. یک ماه بعد هم مأموران آمدند و من را بازداشت کردند. اصلا فکر نمی کردم ...
زوایای جدید از پرونده قتل در شاسی بلند
به قتل پدرش اعتراف کرد. این جوان 31 ساله که دیگر همه راه های گریز را بسته می دید و می دانست مقام قضایی و کارآگاهان داستان ساختگی او درباره حمله دزد را باور نکرده اند درباره چگونگی قتل پدرش گفت: پدرم از یکی از دوستانش به دلیل معامله ای که انجام داده بود چکی به مبلغ 120 میلیون تومان دریافت کرده بود. در این میان من از آقای دکتر (دوست مقتول) مبلغ 60 میلیون تومان قرض کردم و متعهد شدم که این ...
دختری که میخواست کلاه رهبر انقلاب را بردارد
حضور حضرت آقا آراسته باشیم. به شدت برای این دیدار بی تاب بودیم. هم من هم پسر بزرگم محمد متین که 7 سال دارد. آن روز هم وقتی رسیدیم داخل بیت من در بهت و حیرت بودم و جذبه و ابهت حضرت آقا چنان مرا گرفته بود که فقط گریه می کردم. دیدار ایشان از نزدیک با تلویزیون خیلی متفاوت است. ایشان به حدی ابهت دارند که آدم بی اختیار فقط اشک می ریزد. دیگر نمی توانستم شیطنت های نهال را کنترل کنم ...
"کلاه صورتی" به "نهال" دختر شهید رسید + عکس
سریع تر آغاز کند: یک سال نامزد بودیم. آن قدر خوش گذشت که دوست داشتم طولانی تر باشد. اما همسرم برای مستقل شدنمان تلاش می کرد. در این یک سال توانستم خیلی خوب او را بشناسم. مثلاً فهمیدم اصلاً نباید درباره دیگران حرف بزنم یا حرف کسی را پیش بیاورم. در تمام 8 سالی که باهم زندگی کردیم هم یک بار حرف دیگران را نزدیم. حرف هیچ کس جز خودمان داخل خانه نبود. یک بار نه من و نه همسرم اسمی از خانواده های همدیگر را ...
کلاه صورتی به نهال دختر شهید رسید + عکس
هرچه سریع تر آغاز کند: یک سال نامزد بودیم. آن قدر خوش گذشت که دوست داشتم طولانی تر باشد. اما همسرم برای مستقل شدنمان تلاش می کرد. در این یک سال توانستم خیلی خوب او را بشناسم. مثلاً فهمیدم اصلاً نباید درباره دیگران حرف بزنم یا حرف کسی را پیش بیاورم. در تمام 8 سالی که باهم زندگی کردیم هم یک بار حرف دیگران را نزدیم. حرف هیچ کس جز خودمان داخل خانه نبود. یک بار نه من و نه همسرم اسمی از خانواده های ...
بابای آسمانی نیایش
...، همان را می فروشم. 6میلیون تومان پول دادم تا بدهد برای رهن خانه. پول را که دادم رهن خانه شان را تمدید کرد. چند روز بعد تماس گرفت و گفت که می خواهم به خانه تان بیایم. آن روز قرار بود که به سوریه برود. به مادرش سپرده بود که با کسی حرفی نزند. گفته بود روزی که برگردم همه می دانند کجا بودم. همین شد که طیبه خانم ماجرای پسرش را برای کسی تعریف نکرد. طیبه خانم ادمه می دهد: می دانستم که ...
صاف کردن میخ های زمخت برای ماهی 50 هزار تومان / باز هم مهاجران افغانستانی و باز هم باز ماندن از تحصیل
گذشته پرداخت شهریه به صورت اقساط را قبول نکردند و مجبور شدم ترک تحصیل کنم.این در حالی است که رهبر معظم انقلاب چند سالی است که بر تحصیلِ رایگانِ مهاجران افغانستانی تاکید دارد. عالمه از پدرش می گوید که معتاد بوده و آنان را کتک می زده. روزی که می خواستند به دست مامورها بدهندش پدر فرار می کند و 12 سالی است که از او خبر ندارند و نمی دانند که ایران است یا افغانستان. عالمه با خواهر ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان/ دختر از کودکی با ما بود / ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
حالت تهوع دارم. می خوام برم استراحت کنم.” روشنک صورتم را بوسید و گفت: ” قربونت برم، تو روخدا غصه نخوری ها!” من هم گونه اش را بوسیدم و در حالی که به سمت در می رفتم گفتم: ” غصه برای چی؟! بهادر و سیمین اصلا ارزش غصّه خوردن دارن؟!” و خداحافظی کردم و از در بیرون رفتم. از خانه برادرم تا خانه خودم چند خیابان بیشتر فاصله نبود و من همیشه این مسیر را پیاده می رفتم امّا در آن لحظات حالم خوب نبود و ...
درس هایی از رمضان که باید آن را در تمام سال مشق کنیم
کوچک که محل زندگی خانم مسنی است که خادم مسجد است. در بدو ورود سبد معیشتی تحویل صاحب خانه می شود و ما هم در گوشه ای از اتاق، می نشینیم. دختر جوان نیز کنار مادر می نشیند. خادم مسجد پیرزنی است تنها که حدود 60 سال سن دارد، دخترش که به خانه بخت رفته، شرح حال مادرش را برایمان بازگو می کند. مادر که پاهای ورم کرده اش را نشان مان می دهد، سرم سوت می کشد! چشمم پاهای پیرزنی تنها را می بیند که از درد واریس متورم ...
پسرم را حبس کردم تا به جنگ نرود+تصاویر
هایی زنگ میزند. رفتم خانه و سجده شکر به جا آوردم و دو رکعت نماز خواندم. *برایش نامه نوشتم روزهای اول که آمدیم در منزل یکی از اقوام ساکن شدیم. نامه ای برایش نوشتم به امید آنکه برسد به دستش. بعدها خودش تعریف کرد که: همان ایام خواب دیدم شما آمدید ایران، بعد یکی از دوستانم آمد و گفت: رضا از طرف پدر و مادرت نامه داری داری. به او گفتم پدر مادرم کجا هستند که برای من نامه بنویسند ...
حال مادران شهدای مدافع حرم را درک می کنم
بودند اما تصورشان این بود که ما نمی دانیم برای همین برای عرض تسلیت به خانه مان نیامدند. علی پسر دیگرم چند سال بعد دقیقا در سالروز شهادت جواد به رحمت خدا رفت و در سال 71 هم پسر سومم در اثر سانحه ای که در پایگاه بسیج و مسجد محل برایش رخ داد بعد از تحمل هشت سال بیماری، فوت کرد. همسرم هم مدتی بعد به فرزندانمان پیوست. دقایقی سکوت در اتاق حاکم شد. مادر این بار سکوت را شکست و گفت می خواستم دامادشان کنم ...
ما گدا نیستیم فقط آدامس می فروشیم/کودکان متکدی حامی ندارند
.... مستانه از وقتی که به خانه برادرش آمده هر روز ساعت پنج صبح به همراه برادرزاده اش نیلوفر که او هم دختری 14 ساله است، به سطح شهر می آیند و کار خود را شروع می کنند. مستانه تاکنون به مدرسه نرفته است و سواد خواندن و نوشتن هم ندارد وقتی دلیل را از او جویا شدیم نداشتن شناسنامه را علت این امر عنوان می کند و ادامه می دهد: مادرم شناسنامه ام را باخود برده است و آن را به ما تحویل ...
بازی زندگی لرتا؛ مردن روی صحنه با چشمان باز
لرتا آشنا شده بود: پنج ساله بودم یا شش ساله، درست نمی دانم. دایی مادرم مهمان ما بود. مادرم دایی اش را بسیار دوست داشت و با او از هر دری سخن می گفت. یکی از بحث های مورد علاقه آن ها سینما و تئاتر بود. در این مکالمات اغلب نام لرتا و نوشین بر زبان می آمد. از همان جا بود که با نام لرتا آشنا شدم. لرتا در نظر من جرقه ای بود برای آشنایی با عالم تئاتر که برایم بسیار جذاب و خیال انگیز می نمود. چهره مادرم و ...
چراغ های رابطه تاریکند!!
برای قتل! آن روز آن قدر هول بود که فراموش کرده بود بگوید با اجازه ی پدر و مادرم؛ فوری بله گفت و انگار همه ی دنیا را به او داده بودند. شیرینی آن بله چه قدر کوتاه بود. پنج ماه، زمان زیادی نبود و حالا به ته خط رسیده بود. بعد از یک بار خودکشی... فاطمه می دانست برای زندگی شنیدن حرفهای قشنگ کافی نیست. پنج ماه از قشنگ ترین روزهای زندگی اش به تلخی گذشته بود و حالا سرپای وجودش لبریز از ...
ماجرای پسر شیطان صفتی که دختری را در حاشیه شهر هتک حرمت کرد
به گزارش " جوان ایرانی "، ندا با ترس و وحشت و گریه های بی امان وارد مرکز مشاوره شد، پس از چند لحظه وقتی پلیس را در کنار خود دید آرام گرفت و رازش را برملا کرد. ندا هستم 17 ساله و مجرد، پدرم را در یک سالگی از دست دادم و مادرم هم بی رحمانه کودک شیرخواره اش را رها کرد و پی زندگیش رفت، از آن به بعد به پدربزرگ و عموهایم تحمیل شدم. از نظر رفاهی مشکلی نداشتم، اما عاطفه را باید از ...
فطریه هایی که جهیزیه می شوند
تلخ رخ داد. سهیلا می گوید: آن موقع ها در شهرستان اراک زندگی می کردیم، خانه مان کنار کوه بود و من و دوستانم مشغول بازی بودیم. سنگ بزرگی از کوه به پایین پرتاب شد و بعد از برخورد با خانه مان، روی دست راستم افتاد. برخورد سنگ رگ های دستم را قطع کرد و در 3 سالگی دستم را گچ بستند. وقتی گچ را باز کردند دستم برای همیشه از کار افتاده بود، می شد آن را درمان کرد اما هزینه اش 25سال قبل حدود 18میلیون تومان می ...
روایتی از نخستین برادران شهید مدافع حرم
مرداد ماه بود همزمان با تولد آقا مصطفی که پیکر وی را آوردند در حالی که فرزندان ایشان خانه را برای تولد آماده کرده بودند. این برادر شهید در ادامه گفت: در تاریخ 8 مردادماه 94 پیکر این عزیزان را در بهشت زهرای مشهد قطعه شهدا به خاک سپردیم. وی با بیان این که آقا مصطفی برادر بنده دو دختر به نام های محدثه 12 ساله و فاطمه 9 ساله دارند تصریح کرد: پس از به شهادت رسیدن این عزیزان تألم و ...