سایر منابع:
سایر خبرها
اختصاصی از پاریس:آخرین شب اقامت کیارستمی کنار رود سن/نوار قلب عباس به ژیل ژاکوب رسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پنج شنبه شب در پاریس مراسمی به یاد کارگردان فقید سینمای ایران برگزار شد و در این گردهمایی که در حاشیه آن عکس های او با شمع هایی روشن به آب های رود سن سپرده شد،یاد او و فیلم هایش گرامی داشته شد و احمد و بهمن کیارستمی به یاد پدر آخرین فیلم عباس کیارستمی را نمایش دادند. (احمد کیارستمی در کنار رضا میرکریمی،کیومرث پوراحمد و رسول صدرعاملی) در این مراسم ...
وقتی ابراهیم روی نارنجک افتاد
یک نارنجک به داخل پرت شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همین طور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباته زدم! برای لحظاتی نفس در سینه ام حبس شد، بقیه هم مانند من هر یک به گوشه ای خزیده بودند. لحظات به سختی می گذشت اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابه لای دستانم نگاه کردم. از صحنه ای که می دیدم خیلی تعجب ...
پشت صحنه فرمان شورش علیه نظام در تابستان داغ /از صحنه گردانی دولتمردان اصلاحات در فتنه 78 تا نطق انقلابی ...
در تریبون مجلس قرائت کند منصرف می شود، ولی این به معنای بی میلی اصلاح طلبان به موج سواری با این نامه نیست. یک روز قبل از بررسی نهایی و رأی گیری طرح در مجلس روزنامه سلام -که مدیرمسئولش موسوی خوئینی ها دبیر مجمع روحانیون و سردبیرش عباس عبدی است- تیتر یک خود را به نامه مذکور اختصاص می دهد و نوشت سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است هرچند این اقدام انتحاری خوئینی ها هم اثری ...
روایتی از آنچه بر عباس کیارستمی گذشت
روز برای من تلویزیون گذاشتند. چند تا آنونس دیدم. خجالت کشیدم که چشم هام اینارو می بینه. مردهای گنده که بشکن می زنن اما خوشحال نیستند و غمگینن و فقط ادای دلقک ها رو درمیارن. به هرحال ما باید به مخاطب هامون رضایت بدهیم و اگر بخواهیم زیادش کنیم باید بریم سراغ 50 کیلو آلبالو. یک نقاشی کشیده بودم پشت یک کارت پستال مال سال 1335. سمیع آذر گفت 60 میلیون می خرم. گفتم هدیه دادم به خواهرم ...
ترویج زایمان طبیعی به چه قیمتی؟
ماما را می دیدم و درد می کشیدم؛ بار ها درخواست کردم، سزارینم کنند تا نوزاد به دنیا بیاید، ولی پزشک دست بردار نبود تا وقتی که بیهوشم کردند و من دیگر چیزی متوجه نشدم جز اینکه هر چند لحظه که به هوش می آمدم تلاش آن ها را می دیدم. وی اظهار می کند: در نهایت ساعت 8 شب بود که بالاخره سزارین شدم و از اتاق عمل بیرون آمدم، این در حالی است که در حین تلاش پزشک برای زایمان طبیعی سر فرزندم گیر کرده بود و ...
راز های ناگفته دختر فراری از همخوابی های وحشیانه داعش+عکس
مجاز است که از نظر بدنی شرایط همخوابگی را داشته باشد. اگر هم این شرایط را نداشت می توانید بدون همخوابگی از او لذت ببرید. حنان اضافه می کند: اتاق محافظ داشت، اما پنجره اتاق را با پلاستیک پوشانده بودند. یک شب ما پلاستیک را پاره کردیم و یکی یکی از پنجره بیرون پریدیم. من نفر پنجم بودم. بیرون منتظر دخترعمویم شدم، اما دیدم چراغی روشن شد. نمی توانستم بیشتر از آن منتظر شوم. از روی دیوار پریدم. دویدم و پشت سرم را هم نگاه نکردم. ...
چگونه مانع فرار انرژی از ساختمان شویم؟
بیرون به داخل ساختمان نفوذ می کند. جذب تشعشات خورشید از پنجره و اتلاف انرژی از طریق دیوارها، کف، سقف و پنجره ها در ارتباط با انرژی و پوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. عدم درزگیری صحیح پنجره ها و درب ورودی و نیز عدم عملکرد صحیح دمپرها باعث هدر رفت انرژی مورد نیاز برای گرمایش و سرمایش ساختمان ها می شود اما به راحتی می توان با بکارگیری یک درزگیر با دوام، از نفوذ و خروج هوا جلوگیری کنیم. ...
روایت احمد متوسلیان از سرنوشتش/ چه کسی حاج احمد را به سوریه اعزام کرد
آنجا بگذاریم، چه فایده ای دارد؟ برنامه ریزی کردند تا آنها را تهدید جدی کنیم. به هر صورت آقای کوچک محسنی و مسئولین جمع می شوند؛ یک نامه ای می نویسند و نامه را برای نیروهای کتائب می فرستند که اگر این ها را تا فردا آزاد نکنید، روستایتان را با خاک یکسان می کنیم. یک شب برای دستشویی بیرون آمده بودم که دیدم یک نفر پتو روی سرش انداخته و به صورت خمیده به سمت توالت می رود. گفتم: بایست، ببینم تو ...
رحمتی: برایم سخت است داخل بشکه آب یخ شوم! - شرایط استقلال بهتر شده است
می کند تیم روند رو به رشدش را بهتر انجام دهد.این را هم بگویم این بدنسازی که در حال حاضر انجام می دهیم من هیچ وقت در این سطح انجام نداده بودم.حتی در روزهایی که جوان بودم این قدر ندویده بودم ولی انصاف این روزها در رودربایستی این برنامه ها و دستگاه ها مانده ام.امیدارم امسال شرایط به شکلی رقم بخورد که فرم تیم عالی باشد و امسال بتوانیم بازی های خوبی انجام بدهیم و هواداران را به استادیوم بیاوریم. ...
رسوایی2 سیاسی است/ زیباکلام در حوزه خودش حرف ارزشمند نمی زند، چه رسد به سینما
من از خانۀ سینما رفتم دیدن شان و واقعاً در یادم نبود به ایشان خبر بدهم و بعدش هم عجله داشتم تا دیر وقت نشده برگردم لاهیجان، ولی تا بروم و برگردم ترمینال آزادی، نیمه شب شد و ساعت چهار صبح رسیدم لاهیجان. گفت وگوی ما از اصل موضوع، مسئله حکومتی بودن سینمای ده نمکی خیلی دور شده گفتید زیباکلام هم در روز سخنرانی کتاب عقیقی دربارۀ رخشان آن را تکرار کرده؟ بله. ...
مردی که شناسنامه باطل می کند!
و غیر اهلی و چه می دانم ترقه و فشفشه و جغجغه و یک چرخه و دوچرخه و سه چرخه و... به داخل مترو خودداری فرمایید؛ درصورت رویت این اشیاء به شدت رویتان را کم می کنیم و فلان و بهمان!... با خوندن این نوشته، به خودم گفتم: ” به هه! چی خیال کردین؟! اگه کامی زبل با این همه زبلی، نتونه یه فقره خروس ریزه میزه با خودش ببره تو قطار که دیگه برای لای جرز خوبه؛ همین الان کاری می کنم کارستون!” و ...
آخرین خواسته امام(ره) از احمد متوسلیان چه بود
بود که زنگ خانه حاجی را زدند. اتاقی داشت سه متر در سه متر قدیمی با سقف چوبی، که وقتی راه می رفتی سقفش تکان می خورد. معلوم بود که از خانه های قدیمی و چوبی بود. من پنجره اتاق را باز کردم و دیدم یک موتور هوندا که دو نفر سرنشین دارد جلوی درب خانه منتظر هستند. از همان بالا گفتم: بله برادر، با چه کسی کار دارید؟! یکی از آنها گفت: به حاج احمد بگویید جلو درب بیاید، از سوریه برایش پیغام آورده ایم. حاج احمد ...
رحمتی: برایم سخت است داخل بشکه آب یخ شوم!/ شرایط استقلال بهتر شده است
حاضر انجام می دهیم من هیچ وقت در این سطح انجام نداده بودم.حتی در روزهایی که جوان بودم این قدر ندویده بودم ولی انصاف این روزها در رودربایستی این برنامه ها و دستگاه ها مانده ام.امیدارم امسال شرایط به شکلی رقم بخورد که فرم تیم عالی باشد و امسال بتوانیم بازی های خوبی انجام بدهیم و هواداران را به استادیوم بیاوریم.البته همه این موارد به صبوری مردم و طرفداران استقلال برمی گردد. *هواداران ...
هفته سوم تیرماه با دو فقدان هنری ؛ بعدازعباس کیا رستمی ، بهمن زرین پور هم رفت مطلب ویژه
. روزی که عازم اتاق عمل بودم، چون می دانستم در عمل آنژیو از چاقوی جراحی و خون خبری نیست با روحیه خیلی خوبی به اتاق عمل رفتم و اگر از شروع رفتنم به اتاق عمل تا بعد از عمل، از من تصویربرداری می شد یک فیلم دیدنی طنز از کار در می آمد. بعد از انجام عمل آنژیوگرافی، در یک مجموعه شش قسمتی به کارگردانی حسین تبریزی بازی کردم که در آن با کامبیز دیرباز، پژمان بازغی و فریبا کوثری رودررو هستم و کاراکتر مادر آن ...
بیمارستانهای لوکس اما خالی از تعهد
بیشتر استفاده کند و درآمد بیشتری از بیمار کسب کند و بیمار عفونی فقط در دوره درمان مراقبت نیاز دارد. به وی گفتم والله مراقبت هم در بخش خصوصی با انتظاری که می رفت هم تعریفی نداشت و اگر 24 ساعته پدر را همراهی نمی کردیم مشکلات بسیاری برایشان بوجود می آید. بالاخره پدر را با پرداخت چند صد هزار تومان برای هیچ کار ترخیص کردیم و در برگه ترخیص نوشتند، بیمار با رضایت خود برای بستری شدن در بیمارستان ...
3 داستان کوتاه طنز، به مناسبت عید سعید فطر
عمل کنم! مثلا چند روز پیش در یکی از ایستگاه های مترو تهران، چشمم به یک تابلو افتاد که رویش نوشته شده بود: لطفا ازآوردن موجودات و حیوانات اهلی و غیر اهلی و چه می دانم ترقه و فشفشه و جغجغه و یک چرخه و دوچرخه و سه چرخه و... به داخل مترو خودداری فرمایید؛ درصورت رویت این اشیاء به شدت رویتان را کم می کنیم و فلان و بهمان !... با خوندن این نوشته، به خودم گفتم: " به هه! چی خیال کردین؟! اگه کامی ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
قدر بچه آرام و خجالتی ای بودی؟ یکی از مشکلات بزرگ من با مدرسه دیر رسیدنم به مدرسه و خواب ماندنم بود. بارها به این دلیل تنبیه و بازخواست شدم. مسئولان مدرسه پدر و مادرم را مرتب می خواستند. از همان بچگی با زود بیدارشدن از خواب مشکل داشتم. هنوز هم با صبح زود بیدار شدن مشکل داری؟ بله. هنوز صبح از خواب بیدار شدن برایم سخت است و شب بیداری آسان. تا حدی که بعد از دو روز ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
شهباز سابق یا همان هفده شهریور فعلی. قرار بود به هنرستان بروم و فنی بخوانم اما چند نمره کم آوردم مجبور شدم علوم تجربی بخوانم. از این رشته متنفر بودم و از کلاس ها در می رفتم و به سینماهای میدان ژاله سابق می رفتم. یعنی راه من به آنجا باز شد. جای شما خالی من دو سال در جا رد شدم. من که پیش از آن حتی تجدید هم نمی آوردم این پایم به سینما باز شدن و فرار از درسی که خیلی هم از آن بدم می آمد به جایی کشاندم ...
شهید هادی و جلب کمک برای جبهه ها
فروشگاه پرید تو حرفشو گفت:چشم آقا ابرام اون رو هم تهیه می کنیم. فردای قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم.همان پیر مرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم. پیر مرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر را به ابراهیم تحویل دادو گفت: ابرام جان این هم یک وانت پر از چفیه بعد ها ابراهیم تعریف می کرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم. کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. پی نوشت: کتاب سلام بر ابراهیم – ص 140 زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی منبع: ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
شما بود و انتخاب شما. سکوت هم حق شما بود، هرچند اگر لب به انتقاد از ستمگری حاکمان و اوضاع نابه سامان اجتماعی هم می گشودی، حاشیه امنیت ات از تمامی ما بیشتر بود. اگر به خاطر جفاهایی که به من و جعفر و فیلمسازان دیگر شده فقط جشنواره ها و نهاد های مردمی دنیا از ما حمایت می کنند، در مقابل تلنگری احتمالی از سوی حکومت به شما، سازمان ملل در پشت شما می ایستد. با این حال همان طور که گفتم سکوت حق شماست. اما ...
روزهای پس از امام/ چه کسانی گزینه های رهبری بودند؟
.... قرائت وصیت نامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد. به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامۀ جلسۀ خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع شد و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعد از ظهر با یک تنفس ادامه یافت. بحث های زیادی شد. بعضی ها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی ...
در اختتامیه "ماه عسل" چه گذشت؟
ویدئوهای سلفی برخی از مهمانان "ماه عسل" مانند پدر و مادر ماهان، دکتر صارمی، محمد حیدری، علیرضا و همسرش، ابوالفضل و دیگران احسان علیخانی به گفتگو با مهمانان منتخب مردمی "ماه عسل" نشست. شایان در ابتدا به خاطر درک اشتباهش از مردم تشکرکرد. وی گفت: تا قبل از حضور در برنامه از اکثر شاکیان خصوصی رضایت رفته بودم و شاکی من دولت است و به 9 سال حبس محکوم هستم. احسان علیخانی با قرائت نامه سرتیپ هادیان فر رئیس ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... دو هفته کار کسراییان عقب افتاد اما برگزار شد. زمانی که رفتم وزارت ارشاد یک آقایی آنجا بودند که من را چندین روز به اتاق شان راه ندادند؛ زمانی که وارد اتاق شدم از من پرسیدند که برای چه کاری آمدم و اصلا چه کسی هستم، من هم خودم را معرفی کردم و گفتم که برای گالری آمده ام. اما در جواب با لحن بدی گفتند برو مردت را بفرست. آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم و اشک به چشمانم آمد. و وقتی او مرا به آن صورت ضعیف و درمانده دید، برگه را مهر زد و مجوز را داد. با گریه صاحب گالری شدم. این جا فهمیدم که گاهی در نقش زن ضعیف و بیچاره ظاهر شدن فایده دارد!! ...
دورهمی راننده تاکسی ها
بودند و من می رفتم آنجاها تا یک دل سیر بخوابم. گفتم که مراقب خودم نبودم و مصرف نوشیدنی ام بالا رفته بود، همزمان فکرهای هولناکی هم مدام توی سرم چرخ می زدند تا عاقبت یک روز زخم معده ام عود کرد و راهی اورژانس بیمارستان شدم. آن موقع، 27 سالم بود و تازه وقتی پایم را در بیمارستان گذاشت ، فهمیدم نزدیک یک ماه است که با هیچ موجود زنده ای همکلام نشده ام. درست همان لحظه بود که استعاره ای از ماشین ...
ماجرای دوستی و نقشه آزار و اذیت به دختر نوجوان
. 8 ماه از آشنایی ما گذشته بود که روزی امیرحسین تقاضای ملاقات حضوری کرد. آن روز به درخواست او پاسخ مثبت دادم اما نگرانی در وجودم موج می زد چرا که برای اولین بار با جوان غریبه ای در پارک قرار گذاشته بودم. زودتر از ساعت قرار روی نیمکت داخل پارک نشستم و منتظر جوانی زیبا با قامتی کشیده و هیبتی جذاب بودم. رکنا: در افکار خودم جملات زیبایی را آماده می کردم تا هنگام روبه رو شدن با امیرحسین دست و ...
یادداشت یک فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا درباره عباس کیارستمی
زن را راضی به ازدواج کند یا نه؟ و کیارستمی با همان حالت زیرکانهِ خاص خود پاسخ داد که من خیلی دور بودم و چیزی نشنیدم. آن خانم که معتقد بود مشخص نکردن پایان برای یک فیلم، گناهی نابخشودنی است با عصبانیت آنجا را ترک کرد. اما من بر خلاف او کاملا مسحور فیلم شده بودم. در پایان جلسه پرسش و پاسخ، یواشکی مثل دزدها به پشت صحنه رفتم با این امید که بتوانم از یکی از شاخه های درخت معرفت استاد برگی ...
پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر
گرفتاری در مجلس شورای ملی متحصن شدند و در اتاق مغربی باغ اندرون مجلس که بعد ها جزو چاپخانه مجلس شد، مقیم شدند. عاقبت روز 22 جمادی الاول قزاق ها از صبح زود مجلس را محاصره نموده و چنان که داستان آن معروف است، مجلس را به توپ بستند. من که وضع را چنین دیدم، برخلاف نوشته های دولت آبادی و کسروی در روزهای انقلابی هر روز با بسیاری دیگر از وکلا از صبح زود تا پاسی از شب گذشته در فعالیت بودم و در ...
ایده های خوب، پشت آن عینک تیره/ سه یادداشت مثبت و منفی این روزها، درباره عباس کیارستمی: در ستایش تعادل ...
یادداشت اول: رضا نظام دوست: می خواستم به همان چیز طنز (یا گستاخانه ای) که امروز راجع به "عباس کیارستمی" نوشتم بسنده کنم و بگذرم، اما فیس بوک فارسی آنقدر قدیس گون با مرگ او مواجه شد که مرا به تقریر این پاره نوشته نیز برانگیخت. باور کنید نمی خواهم چیزی به این مثلا تالمات روحی شما در مرگ استاد سینمایتان بیفزایم، اما فکر می کنم لازم است برای یک بار هم که شده از دریچه ی چشم او به خودتان و ...
متوسلیان صید بزرگ اسرائیل بود
] آنجا ایستاده، خواستیم فرار کنیم و به پادگان برویم که بچه ها گفتند برادر احمد کارتان دارند، خدمت ایشان رسیدیم، گفت: این آقا می گوید این ماشین متعلق به اوست، مدارک هم دارد و ادعا می کند که شما با او بداخلاقی کرده و ماشینش را پس نداده اید. مدارکش را دیدی؟ گفتم: نه، گفت: چرا ندیدی؟ ، گفتم: خب ندیدم ، گفت: بی خود کردی. تو آمدی اینجا حافظ مال این ها باشی یا مالشان را ببری؟! و همان جا ماشین را از ما ...
بازی زندگی لرتا؛ مردن روی صحنه با چشمان باز
لرتا آشنا شده بود: پنج ساله بودم یا شش ساله، درست نمی دانم. دایی مادرم مهمان ما بود. مادرم دایی اش را بسیار دوست داشت و با او از هر دری سخن می گفت. یکی از بحث های مورد علاقه آن ها سینما و تئاتر بود. در این مکالمات اغلب نام لرتا و نوشین بر زبان می آمد. از همان جا بود که با نام لرتا آشنا شدم. لرتا در نظر من جرقه ای بود برای آشنایی با عالم تئاتر که برایم بسیار جذاب و خیال انگیز می نمود. چهره مادرم و ...