سایر خبرها
این خاطرات - لوریس چکناواریان - را هیچ جا نشنیده اید
به خانواده های ترک ها می دادند و تمام بچه های بزرگتر را می کشتند. سن مادر من هم بیشتر از دو سال بوده و به همین دلیل خانواده ام مدتی فراری بوده اند که مادرم کشته نشود. بعد با گاری روستایی که پر از پهن بوده از ترکیه فرار کردند و به ایران آمدند. در اینجا باید به نکته ای اشاره کنم و آن اینکه خانواده من مهاجر نبوده اند، بلکه به خانه اصلی شان برگشته بودند. در زمان شاه عباس و سپس فتحعلی شاه ارمنستان از ...
برای شهید مصطفی حسینی و سیزده روز آخر حیاتش
توانستم باور کنم. تابوت چوبی را به داخل اتاق آوردند. پرچم سه رنگ را از رویش برداشتند؛ درست مثل تابوت سعید حشمتی بود. خودم را انداختم روی تابوت در بسته. مصطفی جون ... میوه ی دلم ... عزیزمادر ... مادر به قربونت، چرا به مادر کمرشکسته ات نگفتی که زخمی شدی؟ چرا نذاشتی مادر بیاد بپات بمیره. الهی قربونت برم ... دوست داشتم بیام پای تختت تا صبح بشینم کنارت ... میوه ی دلم ... دامادم ... می خواستم ...
همسر شهید بودن، یک حس ویژه است
. می گفتم بگذار حداقل یک مقدار طعم زندگی را بچشیم، یک مقدار با همدیگر باشیم آن وقت از این حرف ها بزن. اما یکدفعه رفت... انگار شهادت را خیلی بیشتر از من دوست داشت. البته دلیل اینکه به من نگفت دقیقاً کجا می رود، به این خاطر بود که نمی خواست من نگران شوم و استرس داشته باشم. آخر نگرانی های من بیش از حد توان و نفسگیر بود. راستش با هر بار مأموریت رفتن امیرم من هم از این دنیا کنده می شدم و با آمدنش ...
سالروز ولادت امام رضا (ع)
...> مأمون گفت: ای فرزند پیامبر ناچار باید قبول کنی، حضرت فرمود: با اختیار خود هرگز چنین کاری نخواهم کرد، مدّت مدیدی مأمون کوشش کرد تا آنکه به هر حال از قبول آن حضرت مأیوس شد. مأمون چون چنین دید گفت: حال که خلافت را نمی پذیری ولایت عهد را قبول کن تا آنکه خلافت بعد از من از آن تو باشد. در اینجا حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: قسم به خدا پدرم از پدرانش، از امیر مؤمنان (علیه السلام) از رسول خدا ...
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام بر عموم ...
رستاخیز را از ما دور گردان. شوق پرواز امروز از فراز گلدسته های طلایی ات به آسمان می رسیم و بر ایوان مهربانت سفره های تضرع می گسترانیم. دست های پر التماس، تو را می خواند و تو چشم های مشتاق را می شناسی و هنوز نگاه عاشقانت به وسعت تاریخ آمدنت؛ پر از طراوت مانده است دوباره یازده ذیقعده است وبه یمن میلاد سبزت رواق چشم ما به اشک شوق مزین شده است امشب از حرم تو که دری به بهشت خدا دارد ...
تبهکاران و جنایت پیشگان با دست شما به صورت اسلام و جمهوری اسلامی سیلی می زنند/ از مواضعتان که به دلیل ...
دهه 60 به بعد بخاطر علقه های خانوادگی به جریان منافقین پیوند خورد، و بخاطر دفاع از سید مهدی رجبی (برادر دامادش)، که یکی از جنایت کاران اوایل انقلاب بود، در مقابل امام ایستاد؛ هر چند امام تلاش بسیاری کرد تا منتظری را از این سراشیبی سقوط نجات دهد اما منتظری بیشتر با آن جریان پیوند داشت. این جریان در نهایت منجر به نامه ای شد که امام خمینی (ره) در شش فروردین ماه 68 به منتظری نوشت و در آن فرمود: “نامه ها ...
سرخوردگی و انزوا چطور مهیار را قهرمان بوکس دنیا کرد!
ایران خارج شدم و تا 15سالگی پدرم را ندیدم. بعد هم یک بار در سال او را می دیدم. الان هم هفت سال است در ایران زندگی می کند. من همیشه بی فامیل بودم فقط 5 سال در عمرم با پدرم در یک خانه بودم. بعد از ورود به پاریس این تغییر سطح اجتماعی من را اذیت می کرد و چون آدم شجاعی نبودم. *احساس انزوا داشتی؟ بله و سرخوردگی. این خیلی معمول است. هر چقدر هم جایزه نوبل بگیری یا درس بخوانی، آخرش تو ...
مسافرِ دیارِ خوبان
پا گذاشتم. می خواستم او را با تمام وجودم ببوسم و بگویم: این بوسه یک روزنامه نگار نیست، بوسه ای است از سوی همه هنرمندانی که می شناسم و می شناسندت، بوسه ای است از سوی همه آنانی که عاشق اعتلای نام ایران و گسترش جهانی هنر این آب و خاک اند. اما در که باز شد، چهره ای مغموم و سکوتی محجوب به من گفت: سلام! و دلم گرفت. با خودم گفتم: پس آن موفقیت جهانی که بیشتر از هر نامی بر آن، موفقیت ملی و میهنی است و ...
از زیباترین لحظه دنیا لذت ببرید!
از چشمانش سرازیر می شود و من بهت زده به زنی نگاه می کنم که غمگین تر از قبل به نظر می رسد. زن اشک هایش را پاک می کند و ادامه می دهد: هیچ چیزی تو زندگیم کم نداشتم، پول، تحصیلات ، موقعیت اجتماعی ، شوهر خوب. هر کس من رو می دید آرزوی زندگی من رو داشت، تا اینکه همسرم اصرار کرد بچه دار شیم، من بچه نمی خواستم ولی با اصرار های همسرم قبول کردم، 9 ماه بارداری سخت ترین روزهای زندگیم بود، خدا بهم یه دختر زیبا ...
خبرنگار دختر در میهمانی مختلط دهه هفتادی ها چه دید و چه گفت؟
مصرف کردم. بیشتر دختر و پسرانی که آن جا بودند مصرف می کردند. همه چیز آن جا بود. - الان چقدر مصرف می کنی ؟ اذیت نمی شوی؟ * عادت کرده ام به شادی بعد از مصرف شیشه. مادر و پدرم خیلی درگیر کارشان هستند. باید تنهایی هایم را یک جوری پر کنم. البته گاهی که مواد دیر به من می رسد کلافه می شوم ولی حامد هوایم را دارد. - خانواده ات می دانند شیشه مصرف می کنی؟ *نه به هیچ ...
از جنگیدن مقابل عراق تا سنگرداری ترییون امامت جمعه
...> در آن زمان با گلایه های مادر نیز روبرو شدم که می گفت امید ما به تو بود که در اداره ای مشغول به کار شوی و بتوانی در معیشت به ما کمک کنی. با تمام این مسایل شروع به تحصیل در مدرسه حقانی نمودم. پس از 4 ماه پدر به من نامه ای نوشت و در آن گفت خوشحال هستم که این راه را انتخاب نموده ای و گفت که علت مخالفت اولیه این بوده که شک داشته که انتخاب من از روی نیت قلبی است و فکر می کرده از روی هوا و ...
نگاهی بر زندگانی و فضائل اخلاقی امام رضا(ع)+ پوستر
؛ تکتم ، سمانه و ام البنین نیز خوانده می شد. نجمه، کنیز حمیده مادر امام موسی کاظم (ع) بود و چون در عقل و دین دارای مرتبه ای والا بود و در اخلاق و رفتار بر دیگر زنان برتری داشت، او را به پسرش امام کاظم (ع) بخشید. مادر امام رضا (ع) زن بسیار مؤدب، با فضیلت و عابدی بود. درباره ی ادب وی نوشته اند: او نسبت به حمیده احترام فراوانی قائل بود، چندانکه در حضورش به احترام او نمی نشست. در مقابل ...
امام زمان (عج) ایشان را سر راه من قرار دادند!
و وقتی باز می گشت ولیمه می داد آمد و گفت به شما بگویم آب دستت است زمین بگذار و بیا که من با شما کار فوری دارم. گفتم مادر جان! حتما ایشان از زیارت آمده و سفره ای انداخته، من حال حضور در جمع را ندارم. گفت حالا شما برو و اگر دیدی در منزل باز است و مجلس عمومی است معذرت خواهی کن و برگرد. رفتم و دیدم آثاری از دعوت عمومی نیست و درب خانه بسته است. در زدم و وارد منزل شدم. داخل اتاق که شدم، دیدم جعفر آقا ...
تأثیر فرهنگ رضوی برای نفوذ تهاجمات فرهنگی بین جوانان/ ترویج فرهنگ و سیره رضوی هدف اصلی کاروان زیر سایه ...
...، در جواب پاسخ داد:من یه کاندایی هستم یه دخترمریضم دارم که تمام اطبا جوابش کرده بودند و به من گفتند که یه دکتر رضایی هست ایران که اگر اونجا مراجعه کنی قطعا جواب شما را میدهد، من با آن حال ناباوری و نا امیدی از آنجا بلند شدم دیشب آمدم حرم امام رضا (ع) شفای دخترم و خواستم که در نهایت امروز به من زنگ زدند و پرسیدند در حرم امام رضا (ع)چه خبر بوده که اطبا اظهار می کنند حال دخترت خوب شده و الان آمدم ...
کار وحشیانه و زشت غلام با صاحب کله پزی
اینکه به خانه غلام رسیدم. زنگ زدم. پیرزنی که بعدها فهمیدم مادر غلام است جلوی در آمد. گفتم دوست غلام هستم و با او کار دارم اما پیرزن که باهوش تر از این حرف ها بود متوجه شده بود من نمی توانم دوست پسر خلافکارش باشم. ناگهان رو به من کرد و گفت: ما اینجا غلام نداریم. اگر هم باور نمی کنی برو داخل خانه را بگرد. اگر غلامی پیدا کردی دو شقه اش کن؛ یکی برای من و دیگری برای خودت. کلمه به کلمه حرف های پیرزن را به ...
معروف ترین ایرانیِ فرانسه!
ایرانی پیشین بوکس حرفه ای دنیا در تهران است. خیلی وقت بود به ایران نیامده بودید. – یکی دو بار بعد از زلزله هم آمدم. 9 سال می شود که نیامده ام. آمده ام که دخترم ایران را ببیند. چهار ماه قبل دختر شش ساله ام را به سفارت ایران معرفی کردم و برایش شناسنامه و پاسپورت گرفتم. پاسپورت خودم را هم تمدید کردم و دخترم را به ایران آوردم تا با کشورم و اقوامش آشنا شود. می خواهم ایران را که دارد جلو می ...
افشاگری مدافع ملی پوش از جلسات مدیران پرسپولیس؛ گفته بودند لیست را خالی می کنند / طاهری قرارداد دوساله ...
...!!! نقل قول +10 #136 مهدی 2016-08-11 13:23 تو اگه دلت با پرسپولیسه برانکو گفته تا نیم فصل صبر کن اگه واقعا غیرت داشته باشی تا نیم فصل صبر میکنی و خودتو به هوادارا نشون میدی نقل قول +9 #135 میلاد 2016-08-11 13:11 م رضا (ع) قسم که همه چیز را از او می خواهم دروغ نمی گویم. همینه دیگه وقتی چیزیرو از خدا نمیخای باید این بلا سرت بیاد چرا از خدا نخاستی ...
شکستِ بزرگِ محمود استادمحمد و کینه اش از آربی آوانسیان+عکس؛ فیلم و صوت
، چون چیزی را از دست داده بود که دیگر هرگز به دست نیاورد. بعد از جدا شدن از بیژن مفید، در مورد علت این جدایی بارها در فضای خصوصی و خانوادگی صحبت می شد و همیشه از این جدایی به عنوان حسرت بزرگ زندگی اش یاد می کرد. می گفت بیژن مفید بعد از آن درخشش و موفقیت افسانه ای که با شهر قصه برایش به وجود آمد، توسط آدم هایی درگیر و احاطه شد که از خطی که او داشت منحرفش کردند و به سمت دیگری کشاندند؛ و در این قضیه ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
گفتن نتواند ساعتی را چو گدا هر که سر کوی تو ماند هرگز از دست کسی افسر شاهی نستاند من که خوارم چه شود با گل گلزار تو باشم سگ دربار تو با خادم زوّار تو باشم تو که جان زنده شود با نفست روح فزایت تو که از بال ملک پر شده ایوان طلایت تو که رشک حرم کعبه شده صحن و سرایت تو که گشتند شهان، سائل و محتاج گدایت ...
عوارض جراحی را با خطای جراحی اشتباه نگیرید
تهران بود و دانشگاه جندی شاپور نیز فقط تا یک دوره ای دانشجو می گرفت، دانشگاه مشهد، اصفهان و شیراز. من قبل از اینکه دیپلم بگیرم، فروردین ماه شیراز امتحان دادم.آنجا قبول شدم و رفتم، ولی دیدم بعد مسافت و راه زیاد است و برگشتم و در تهران امتحان دادم و پزشکی قبول شدم. خانواده برای همیشه بابل ماندند؟ بله خانواده بابل ماندند و من تهران بودم. من اصلاً خوابگاه نرفتم و خانه گرفتم. در خیابان ...
آقای منتظری! باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را مقابل زنان و فرزندانشان گوش تا گوش بُریدند!
...> مهدی هاشمی در صفحه 20 جلد اول پرونده خود آورده است: سند شماره 2: ه : از یکسال قبل از بازداشتم ، رفت و آمد مسئولین محترم جمهوری اسلامی خدمت آقا شروع شد و همه آنان نسبت به سوابق من قبل از انقلاب و نقاط ضعف بعد از انقلاب خدمت آقا صحبت هایی را مطرح می ساختند. از قبیل رابطه با ساواک، جمع کردن نیروهای تندرو، داشتن اسلحه و مهمات، جریان آقای شمس آبادی و ... این روند چندین ماه به طول ...
سونامی مازندرانی در آرزوی مدال المپیک
/> من در تهران که خانه ندارم، چون همیشه در اردو هستم و به همین خاطر دور از خانواده ام. به ادامه تحصیل فکر می کنی؟ خیلی زیاد. یکی، دو سالی هست که درس نمی خوانم، اما بعد از المپیک وارد دانشگاه خواهم شد.
شیرین زبانی حافظ برای قوماندان تیپ فاطمیون
عروسی فاصله بود وقتی مهمان ها رفتند من چون خودم فرزند اول بودم شروع کردیم به جمع آوری خانه. البته تعدادی از اقوام نزدیک مان شب را خوابیدند. صبح وقتی برای آقایان صبحانه بردم آرام ابوحامد را صدا زدم که شما بیا بالا با هم صبحانه بخوریم. قرار بود بعدش برویم حرم که بعد از صبحانه گفت: من یکم کار دارم و وقت نمیشه برویم زیارت. بعد شروع کرد به صحبت و گفت: من بنا دارم زودتر برویم سر خانه و زندگی ...