سایر منابع:
سایر خبرها
در گفت وگو با معصومه تاجیک، خواهر سه شهید دفاع مقدس مطرح شد: روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر ...
به گزارش زنان کویر ، طنین یاس ، در بخش اول این گفت وگو " معصومه تاجیک" خواهرشهیدان علی اکبر، حسین و داوود تاجیک، روایت زندگی پدر و مادر و گوشه ای از خاطرات شهید جاویدالاثر علی اکبر را تعریف کرد. در این بخش به بازخوانی زندگی شهیدان حسین و داوود تاجیک می پردازیم. ازشهید حسین تاجیک، برایمان بگویید؟ حسین، از ابتدای تولد بسیار مظلوم و مهربان بود. از نظر چهره به پدرم شباهت داشت. بسیار به مسائل عقیدتی مخصوصا مس ...
جنگ بر سر سفره هایمان بود/ مرزنشینان سر دشمن بعثی را بریدند
ماه 62 آبادان آنقدر مورد اصابت قرار گرفت که در یک روز 300 شهید و 700 مجروح دادیم. سابقه نداشت در یک روز از صبح تا عصر این تعداد شهید بدهیم. تصمیم گرفتیم مردم را به هشت کیلومتری آبادان ببریم که 17 اسفندماه 63 مجددا حمله شدیدی صورت گرفت. سال 64 برای انجام عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان به اجبار گفتند مردم باید از شهر بیرون بروند. در آن زمان عراق همه شهر را شیمیایی کرد، همه کوچه ها و خیابانها؛ که ...
سرخط ...
مقدس را در تاریخ این سرزمین بزرگ ثبت و ضبط کنیم که با تاخیر هر یک روز و ساعتش، آینده ای را از گذشته پرافتخار محروم کرده ایم. ظهور نسل سوم شهیدان انقلابی دکتر حامد حاجی حیدری در این شماره از رسالت آورده است: خاطرمان هست وقتی که دکتر مجید شهریاری شهید و دکتر فریدون عباسی جانباز، هدف ترور قرار گرفتند، 300 دانشجوی دانشگاه صنعتی شهید شریف و 150 دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی و در ادامه ...
عروس و داماد جنجالی به خانه بخت رفتند
مرد جوان محکوم به اعدام که با وجود تأیید حکم قصاص اش، روز میلاد امام حسن مجتبی(ع) سر سفره عقد نشسته بود، با پرداخت دیه 150 میلیونی ازسوی نیکوکارناشناس، نامه آزادی گرفت وهمراه با نوعروس راهی خانه بخت شد. به گزارش روزنامه ایران، آشنایی پرسروصدا و جنجالی این زوج عاشق پیشه ازسال 94 و در اتاق ملاقات زندان رجایی شهر کلید خورد. دختر جوان برای دیدن برادرش آمده بود اما ضجه های مادر پسرجوان ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
.... *شما فرمودید به شما سفارشی برای چاپ کتاب درباره ایشان شده است. بنیاد شهید سنندج که رفتم و سری به بنیاد شهید زدم گفتند اگر به شما پیشنهاد نوشتن کتابی برای کردستان شود چه نظری دارید. البته خبر دارند که من علاقه زیاد به کردستان دارم که البته من از پیرانشهر تا سرپلذهاب و هرجا که پیشمرگان امام(ره) آنجا علیه صدام و تجزیه طلبان جنگیدند، کردستان می بینم که ورای تقسیمات جغرافیایی است. به من گفتند: اگر کتابی بخواهی بنویسی برای که می نویسی؟ گفتم: برای شهید بارنامه چون برای من آسان تر است. با خانواده ایشان ارتباط دارم و خاطرات خوبی از خودش دارم. ...
دفاع مقدس، دفاع از ارزش ها با خون شهدا
داخل سردخانه یعقوب را به او نشان داده بودند، البتّه جعفرآقا این مطالب را به من نگفت، یک هفته گذشت و رفتم خدمت آقای قاضی که به محض دیدن بنده گفتند "حسن می دانم یعقوب را گرفته اند، عیبی ندارد"، گفتم حاج آقا اشکالی ندارد هر طور شما مصلحت بدانید، چند روز بعد با هماهنگی و پیگیری های آقای قاضی، یعقوب آزاد شد (یعقوب قبل از انقلاب محافظ آقای قاضی بود). در سردخانه مشخّص شده بود که یعقوب هنوز زنده است و ...
بهاره رهنما و جنجال هایش همیشه خبر ساز است
شود و هم به دیگران منتقل کنم. در کشور خودم منشأ تاثیری در زندگی بچه ها و حیوانات باشم، چون این دو گروه از پاک ترین و بی پناه ترین آفریده های خداوند هستند. ممکنه کار عجیب و غریب و به دور از انتظار بکنید؟ بله، چون آذر ماهی هستم (خنده). همیشه دوست داشتم یک بار پای سفره عقد بگویم نه که نشد. ...
والدین رحمت شده
پدر آن دختران- در هر روز و شب- ثواب عبادت یک سال را در نامه عمل او می نویسند[30]. 31- امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که شخصی دارای فرزند دختر می گردد خدای عزّ وجلّ فرشته ای را به سوی آن دختر نازل می فرماید و آن فرشته بال خود را بر سر و سینه آن دختر می کشد و می گوید: این مخلوق ظریف و نازک است. و شخصی که برای او انفاق کند خدای متعال- تا روز قیامت- کمک حال او خواهد بود[31 ...
بسته های اسباب بازی در دست کودکان مستمند شهر جای گرفت
این رسانه اهمیت روز غدیر را گوشزد کردیم و برنامه های خود را علنی تر ساختیم. هدف شما از کار میدانی چیست و چرا اصرار دارید حتما در سطح شهر ظاهر شوید؟ همان طور که گفتم گروه فاروق یک گروه فرهنگی است پس مسائل فرهنگی برای ما مهم است. دشمنِ فرهنگِ غنیِ ایران زمین اعتقادات و مذهب ما را نشانه گرفته است و به قول رهبر انقلاب این یک جنگ تمام عیار است. این جنگ هر روز و هر شب در سطح خیابان ها و ...
حبیب بن مظاهر شد، اما در سی سالگی...!
خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین(ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند. خواب عجیبی بود، برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت خوش به حال شما،من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوید، چون مدت کوتاهی در خوابم بودید. با این اوصاف ...
خاطره جالب ربیعی از دفاع مقدس
...؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه اش را در پایگاه سپاه جا گذاشته بود؛ او عجولانه سوار موتور شد تا شناسنامه را به مراسم ...
بخش های خواندنی یک کتاب خندوانه ای
می شد. بعد از آن شروع کردم تا توانستم از خودم خوب گفتم و بقیه را خراب کردم. به همین خاطر بود که تا لحظه ای که نشسته بودم همه داشتند تحسینم می کردند و با شخصیتی که از خودم ساخته بودم حتی خودم هم داشتم به خودم علاقمند می شدم؛ اما همین که بلند شدم تا بروم، امین و دریا [خواهر امین که محسن به او علاقه دارد] با صدای بلند خندیدند. مادرِ امین هم خنده اش گرفته بود؛ اما به زور سعی می کرد خنده اش را نگه ...
وسایل سفره حضرت قاسم یا حجله حضرت قاسم(ع)
اصرار فراوان توانست از او اجازه بگیرد. در حدیثی از امام سجاد، امام چهارم شیعیان نیز آمده است که وی پس ازعلی اکبر به میدان رفت. شهادت حضرت قاسم(ع): شب عاشورا، امام حسین(ع) رو به اصحاب فرمود: فردا همه ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه اش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد: از عسل شیرین ...
اگر سلیمانی نبود،بغداد و دمشق سقوط کرده بود
. اخلاق و تربیت ایشان تاثیرگذار بود. امام (ره) را ندیده بودیم و مقلد امام بودیم اما آیت الله مدنی عشق و محبت امام (ره) را و معارف اسلام را در دل ما و دکتر فضائلی نهادینه کرد. دو چیز دکتر فضائلی درباره شما گفتند. یکی این که شیطان بودید. درست است؟ در دوران دبیرستان و افسر وظیفه خیلی اذیت می کردیم. من در دوران وظیفه چند روز فرار کردم و سر خدمت نرفتم. من را به فرمانده تیپ معرفی ...
سرمقاله های روزنامه های سوم مهر
، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه اش را در پایگاه سپاه جا گذاشته بود؛ او عجولانه سوار موتور شد تا ...
سرمقاله های روزنامه های کشور
وگو کردم. با تماس ها و گفت وگو های مکرر، حفاظت را متقاعد کردم؛ من و علیرضا با واسطه و مستقیم با خانواده هر دو طرف گفت وگو کردیم و بالاخره زمینه های وصال حاصل شد. درست حدود یک ماه بعد بود که از مسئول اطلاعات بانه شنیدم، بالاخره پدر و مادر هاشمی برای انجام مراسم عقد به بانه آمده اند؛ فامیل های محدود هاشمی و اقوام عروس در خانه کوچک دختر، گرد هم آمده بودند؛ داماد، شناسنامه اش را در پایگاه سپاه جا ...
شکنجه ، دلتنگی ، مقاومت و حس لحظه آزادی...
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : چهار سال رنج، چهار سال استقامت بعضی ها، کتاب ها را از ابتدا تا انتها می خوانند، بدون این که به صفحات میانی، یا انتهای کتاب سرک بکشند. بعضی ها که کم تحمل ترند، اول به انتهای کتاب سر می زنند. بعضی هم هستند که کتاب را ورق می زنند، صفحات ابتدایی، میانی و انتهای کتاب را نگاه می کنند تا یک دید کلی به دست بیاورند. اگر از گروه سوم باشید، این ...
فرصت های انتخابانی جریان انقلابی/ کرایه از که می خواهید؟!
آمریکا گفتند این مواردی که شما انجام می دهید با برجام منطبق نیست و باید کار خود را اصلاح کنید و آمریکا هم قول داد روند را اصلاح کند ! آقای روحانی توضیح نداد، وقتی آمریکا از اجرای تعهدات مکتوب خود در برجام که به گفته ایشان یک معاهده بین المللی است سر باز می زند و هر روز بهانه تازه ای می تراشد، چگونه انتظار دارند به قول شفاهی خود عمل کند؟! بیش از 7 ماه از تاریخ اجرایی شدن برجام می گذرد ...
سرخط ...
، حس عجیبی در او می دیدم؛ سرشار از شرم بود و با سری رو به پایین، گفت: برادر علی، من عاشق شدم ؛ با خنده گفتم مبارک است، باید چه کار کنم؟ گفت: باید کمکم کنی ، گفتم کمک مالی می خواهی؟ گفت: نه. گفتم: پس چه؟ گفت: من عاشق دختر ماموستا... (نام ماموستا را فراموش کرده ام) شده ام که امام جماعت یکی از مساجد شهر است. چند بار او را دیده ام و دلم پیش اوست؛ اما هم پدر دختر و هم والدین خودم مخالف هستند و می ترسم ...
"امیر دلها" با خال روی پیشانی از سوریه بازگشت
، ازگل و ... برایش علم و هجله آوردند. 29/9/1394 مصادف با شهادت امام حسن عسگر ( علیه السلام )، شب یلدا ، توی بلندترین شب سال رفت و طولانی ترین لحظات را برای من به جا گذاشت. هر دقیقه عمرم اندازه یک دور کامل زمین به گرد خورشید میگذره، گاهی هم مثل شب های قطب، شب و سکوت و تاریکی اش انگار 6 ماه طول می کشد. امیر من20 کیلومتر در عمق منطقه حلب به سمت دشمن پیشروی می کند و هدفش را هم می ...
مصاف با منحرفان و بدعت گذاران
مواظب باشید. دشمن مترصد فرصتی است تا ضربه ای وارد کند. من خیلی نگرانم. با شوخی فرمود: نگران خودتی یا من؟ گفتم: هر دو. فرمودند: نگران خودت نباش. تو آسیب ناپذیری! نگران من هم نباش، چون شهادت در راه خدا بزرگ ترین سعادت است و هر چه او بخواهد همان خواهد شد. سید عارف عنایتی، امام جماعت مسجد حضرت رسول(ص) سنندج در مسلخ عشق آشنایی بنده با جناب حاج ماموستا شیخ الاسلام به سال 1345 برمی گردد ...