سایر منابع:
سایر خبرها
سر صحنه فیلم جنگی باید وصیتنامه بنویسیم
اولیه را با چند کارگردان مطرح کردم، اما دیدم تمایلی برای ساخت وجود ندارد، تصمیم گرفتم همانطور که جنگیدیم، فیلم هم بسازم. وی ادامه داد: متأسفانه در فیلم های جنگی، عراقی ها را به گونه ای نمایش دادیم که جنگ هشت ساله مان زیر سؤال برود و از واقعیت دور باشد. سرباز عراقی بعد از هفت سال تجربه (سربازی) به مرحله جندی و درنهایت جیش الشعبی می رسد، پس کاملاً با تجربه به نبرد آمده بود. ...
عربستان منطقه را به آتش کشیده است
و نهادهای آن میان طوایف و مذاهب توزیع شده اند. نظر داد: آیا واقعا حالتان تا این اندازه بد است؟ حداقل تا حالا جنگی در کشورتان در نگرفته است. جواب دادم: وضعیتش در مقایسه با اوضاع بسیاری از کشورهای منطقه قابل قبول است. اما عوامل انفجار و جنگ موجود است و هیچ کس نمی داند کی به تحرک می افتد. گفتم: این دیگر به اراده ملت لبنان باز می گردد. گفته می شود تقسیم بندی ها و اعمال نفوذی هایی ...
دخترها نوحه بابا می خوانند/ این شهید پیکر ندارد!
خانه نداشتیم. زنگ زدم و پدر شوهرم آمد. ولی از تیپ زنگ زدند و گفتند نمی آیند. انگار از منطقه برایشان خبر رسیده بود. کار رسید به جایی که همه از شهادت مرتضی خبر داشتند و فقط ما نمی دانستیم. حتی نگهبانان شهرک همه حواسشان جمع بود که کسی خبر را به ما ندهد. یک روز وقتی خانه پدر شوهرم رفتم. دیدم برادر شوهرم خانه است. پرسیدم چرا این وقت روز خانه است؟ گفتند حالش خوب نیست. خبر رسید علیرضا مرادی که همراه آقا ...
واکنش محسن رضایی به مسائل اخیر انتخاباتی؛
راه قطع شود و درسی از آن ها گرفته نشود. یک بار می گویند چرا بعد از آزادی خرمشهر، جنگ را ادامه دادید؟ اگر از مرز عبور نمی کردیم، جنگ چهل سال طول می کشید / دشمن می خواهد تجربه 88 را بار دیگر و با درس گرفتن از شکستش، تکرار کند محسن رضایی تأکید کرد: ما از مرز عبور کردیم که جنگ تمام شود. اگر از مرز عبور نمی کردیم، جنگ چهل، پنجاه سال طول می کشید. عبور ما از مرز، باعث قطنامه 598 شد و ...
چرا دولت با مردم روراست نیست / باید هر فرد صد هزار تومان یارانه بگیرد
...! چون نمی خواهند این دو چراغ روشن دوران امام، نورافشانی کند. می خواهند این راه قطع شود و درسی از آن ها گرفته نشود. یک بار می گویند چرا بعد از آزادی خرمشهر، جنگ را ادامه دادید؟ اگر از مرز عبور نمی کردیم، جنگ چهل سال طول می کشید / دشمن می خواهد تجربه 88 را بار دیگر و با درس گرفتن از شکستش، تکرار کند محسن رضایی تأکید کرد: ما از مرز عبور کردیم که جنگ تمام شود. اگر از مرز عبور نمی کردیم ...
روایت ناگفته شهیدی که محل دفنش را به پدر اطلاع داد
جنگ شروع شد مسعود گفت میخواهم به جنگ بروم.زمانی که مسعود این حرف را زد پسر بزرگم عزیز در جبهه بود ،درمدتی که عزیز به جبهه رفته بود ما خیلی اذیت شدیم به همین دلیل به او گفتم صبر کن تا برادرت بیاید بعد تو برو فعلا باید درست را بخوانی تا دیپلمت را بگیری اما مسعودگفت جنگ از درس واجب تر است به شدت با او مخالفت کردم و گفتم اگر بروی شیرم را حلالت نمیکنم اما مسعود به آرامی گفت مادر من به جبهه میروم و تو ...
زندگی و مرگ کلنل محمدتقی خان پسیان
را از باغ نادری به گورستان بیرون دروازه سراب انتقال دادند که به علت احداث خیابان گورستان، مزار کلنل از بین رفت. زمستان 1331 هنگام کندن پی برای ساختمان جدیدالاحداث واقع در محوطه پشت حمام سناباد که محل سابق قبرستان، دروازه سراب است، صندوق حاوی جسد کلنل پیدا شد و آن را برای دفن به آرامگاه نادرشاه انتقال دادند. اگر چه در اسناد مشهور است که پسیان هیچ وقت ازدواج نکرد اما در مراسم سالگردی که سال گذشته برای او در مشهد برگزار شد، به نقل از نوه او فریده پسیان گفته شد که مرحوم پسیان بعد از مرگ پنج بار دفن شد که سه بار آن با تشییع پیکرش از سوی مردم مشهد همراه بود. ...
آخرین متجاوز در ایستگاه اعدام
... ماجرای تبهکاری های خطرناک این باند خشن، به 7 سال پیش برمی گردد. روز 29 مهر سال 88 بود که زن جوان برای ملاقات با مزاحم تلفنی اش سر قرار رفت. مدتی بود که مردی مزاحمش می شد و می خواست او را از نزدیک ببیند و با او صحبت کند. این زن که منتظر یک مرد جوان بود، ناگهان با سه سرنشین یک پراید نقره ای رنگ مواجه شد که با تهدید چاقو او را سوار خودرو کردند. چند ساعت بعد این زن درحالی که به شدت زخمی شده و حال ...
شاعر آیینی باید شور و شعور را در هم آمیزد/ هدف شعر نباید گریاندن مردم باشد
رفتم و از حضور در این محافل احساس خوشی به من دست می داد؛ تا اینکه به لطف خداوند استعداد شعری خود را در مسیر عاشورا به کار گرفتم و به تدریج وارد اشعار آیینی شدم. ابتدای راه اشعاری می سرودم ولی نمی توانستم آن ها را عرضه نمایم زیرا مدح و مرثیه آذربایجان بسیارغنی بود و شعرای سلف آذربایجان آثار والایی از خود به جای گذاشته بودند به طوری که یک جوان کم سن و سال جرأت نمی کرد ادعای شاعری کند. اما ...
آرزو دارم رهبر انقلاب بر کتابم تقریظ بنویسند/کتابی که 20 روزه نوشته شد
وارد جبهه شدید و آیا خانواده شما مخالفتی نکردند؟ سال 1357 که جنگ در منطقه کردستان شروع شد تصمیم گرفتم که وارد جبهه شوم، پدرم که سال ها پیش به رحمت خدا رفته بود ولی مادرم اصلا راضی به حضور من در جبهه نبود و به این خاطر رضایت نامه مادرم را جعل کردم و به جبهه رفتم و به عنوان بهیار و امدادگر نوجوانی و بخشی از جوانی ام را در جبهه ی کردستان گذراندم. * در جبهه چه فعالیت هایی انجام می ...
امام علی(علیه السلام) از منظر مولانا
برافراشت و در جهان آوازه یافت. تا چهل سال، این بار پر رحمت و نعمت الهی برای بنی اسرائیل که امید به لطف پروردگار داشتند ادامه داشت و یک روز هم قطع نشد، تا این که فرومایگی کردند و اعتراض نمودند و خواهان تره و سبزیجات و چیزهای بی ارزش شدند. سپس مولانا مقایسه ای میان بنی اسرائیل و امّت پیامبر اسلام نموده و می گوید: امت رسول الله از نظر مناعت طبع و رادمردی، طبعی بس والا دارند و از طعام معنوی که بر آنها ...
امروز جبهه فرهنگی کشور نیازمند فرماندهانی شجاع، آگاه و مدبر
می گرفتن دوباره برمی گشتم مناطق عملیاتی ، که در زمینه تربیت فرزندان همسران جانبازان ایثارگر تر هستند. لازم به یاد اوری است: جانباز محمد مرادی در طول 8 سال دفاع مقدس به طور مداوم در جبهه های غرب وجنوب حضور داشته ومسئول پدافند هوایی بودند، وی در سال 67 در عملیات کردستان عراق در منطقه کله قندی همراه شهید کاوه بودند که در همان عملیات انفجار بزرگی در نزدیکی انها رخ می ...
قرآن و دیگر کتاب های آسمانی (1)
در تورات و انجیل و قرآن برعهده ی او است. این آیه بیان می کند که جهاد و شهادت در راه خداوند در آیین های پیشین نیز مطرح بوده است. مرحوم طبرسی (رحمه الله) در این باره به نقل از زجاج می گوید: این سخن بر این مطلب دلالت دارد که پیروان هر آیین مأمور به نبرد و جنگ بوده اند و به آنان وعده ی بهشت داده شده است. (47) و چه بسا اصل مسأله جهاد و ایستادگی در برابر دشمنان مربوط به دوران رسالت حضرت ...
هویزه از نبرد مردم با تانک های بعثی تا آزادسازی
یک قدمی شهادت برگشته بودند. لب ها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمی کرد، اما به هر کدام جرعه ای آب و شربت می دادیم نمی خوردند، همه به یاد رفقایی که تشنه جان داده بودند، فقط گریه می کردند. قرارگاه عملیاتی جنوب کربلا در هشت کیلومتری ایستگاه حسینیه قرار دارد که روزی قرار دل های بی قرار حسین(ع) بود. هفته دفاع مقدس از 31 شهریورماه همزمان با سالگرد شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران(سال 59) آغاز شده و تا ششم مهرماه ادامه داشته است. ...
کسی باور نمی کرد مقام معظم رهبری به منزل ما بیاید+عکس
آتش می گیرد بر اثر این انفجار تعدادی از نیروهای دشمن هم به درک واصل می شوند فردای آن روز نیروهای بعثی به منطقه باز می گردند و پیکر نیمه جان عبدالرحیم را پیدا می کنند پسرم دو روز زنده بوده بعد به شهادت می رسد و بعد از 18 سال همان گونه که خودش گفته بود پیکرش باز می گردد. اسلحه برادرم را باید از زمین بردارم هنگام شهادت عبدالرحیم، قدرت الله دانش آموز راهنمایی بود، عزم رفتن به جبهه ...
نیمه پنهان جنگ/ناگفته هایی از ایثار همسران و مادران شهدا
علی نیافتیم. روزها، ماه ها و سال های یکی پس از دیگری گذشت و مادر علی همچنان چشم انتظار بازگشت فرزندش بود. شب اول احیا سال 75 تلفن خانه به صدا در آمد و خبر از بازگشت پیکر علی بعد از 10 سال داد. مادر علی می گوید: به بنیاد شهید رفتم، وقتی پیکر علی را آوردند کمی خود را کنار کشیدم، باورم نمی شد که این استخوانها و لباس ها، علی من باشند اما از روی دفترچه، انگشتر و سایر وسایلش او را ...
حاج قاسم سلیمانی؛ داستان یک نامزدی
کرده باشد. چه اینکه صادق زیباکلام، فعال اصلاح طلب، در بیشتر اظهارنظرهای خود درباره انتخابات سال آینده پای قاسم سلیمانی را وسط می کشید. وی در یکی از اولین تحلیل های خود درباره حضور سلیمانی در انتخابات گفته بود: چنین است که موضع گیری های آقای قالیباف علیه آقای روحانی، در حقیقت نوعی سرمایه گذاری برای انتخابات سال 96 است اما وقتی که محسن رضایی از هاشمی و روحانی انتقاد کرد، به او شفاف گفتم و ...
جزییات درگیری مرگبار پدرزن با دامادش از زبان داماد/ نمی خواستم پدرزنم را بکشم
.... در حالی که گریه می کردم به او گفتم تا من را به کلانتری ببرد چون می خواستم از او به خاطر رفتارش شکایت کنم. میلاد پذیرفت. چند لحظه بعد من با مادر و پدرم تماس گرفتم تا آنها هم به کلانتری بیایند و همراه من باشند. اما وقتی به کلانتری رسیدیم و میلاد پدرم را دید با او درگیر شد. میان دعوا پدرم محکم زمین خورد و بعد بیهوش شد. با اورژانس تماس گرفتیم و او را به بیمارستان بردیم اما او بعد از سه ساعت فوت ...
مسئولان فراموش نکنند میراثدار خون شهدا هستند
من مجروح. وقتی در بیمارستان تهران مادرم با من تماس گرفت و احوال خودم و برادرم را پرسید به او گفتم اتفاقی افتاد که شما از خدا خواسته بودید. اکبرنژاد که یکی از قهرمانان شنای معلولان و جانبازان جهان است، درباره فعالیت ورزشی اش خاطر نشان کرد: پس از جنگ با توجه به علاقه ای که به ورزش داشتم رو به فوتبال آوردم، فوتبالم هم خیلی خوب بود اما بعد از آسیب دیدگی از ناحیه پا، تنیس روی میز را دنبال ...
آموزش احکام در اسارت/ نوشتن احکام بر روی پاکت های سیمان
نجفعلی عظیمی، آزاده و پاسدار بازنشسته شهرکرد در گفت وگو با کانون خبرنگاران ایکنا ، نبأ اظهار کرد: بنده 34 ساله و دارای چهار فرزند بودم که با تحصیلات ابتدایی برای اولین بار به جبهه رفتم. روز دهم اردیبهشت ماه سال 1361 در عملیات بیت المقدس شرکت کردم که روز بیستم عملیات به اسارت دشمن درآمدم و مدت هشت سال و چهار ماه در بند اسارت بودم. بعد از بازگشت به وطن درسم را ادامه دادم، موفق به کسب مدرک کارشناسی ...
آشنایی با "آهنگساز ایرانی" سریال "بازی تاج و تخت"
و همین طور از حافظه یک ملودی را نواختم. در آن لحظه پدر و مادرم یک آن به همدیگر نگاه کردند و به این نتیجه رسیدند که شاید خوب باشد من موسیقی یاد بگیرم. من با نواختن ارگ شروع کردم و تا سن 11 سالگی هم ادامه دادم. از 11 تا 13 سالگی اصلا کار موسیقی نکردم. 13 ساله که بودم گیتار به دست گرفتم و بعد از حدود یک سال و نیم به طور فشرده کار تمرین را شروع کردم. توی یک گروه راک شروع به گیتار زدن کردم و آنجا بود ...
پرواز بی مقصد
روز نخست جنگ در آن حضور داشته ام. وی افزود: پیش از این که این مأموریت به من ابلاغ شود که باید تعدادی از فرماندهان را به تهران بیاورم نزد شادروان همتیان رفتم و به او گفتم که به دلیل انجام مأموریت های زیاد خسته ام و علاوه بر این سالروز ازدواجم است و همچنین یک فرزند معلول دارم، می خواهم یک روز استراحت کنم اما ایشان فرمودند که این بر آن ترجیح دارد و من نیز قبول کردم. شاید حکمت خدا در این ...
پرستویی : از حرف های من به دنبال تیتر نباشید / برای سینمای ایران کیسه ندوخته ام
دفاع مقدس کار کرده ام. در فیلم دیار عاشقان که در دل جنگ ساخته شده بود، در صحنه شهادت من آنقدر اهمیت چند قطره خون زیاد و نجاتبخش بود که گفتم با سرنگ از من خون بگیرید و رویم بریزید. در مورد حاج کاظم آژانس شیشه ای هم چون حاج کاظم را با تمام جان و دل لمس و باور کردم، توانستم بازی کنم. من نه بازیگرم نه دوست دارم بازیگر باشم و مرا کسی بازیگر بداند. اگر قرار بر دیدن بود که دیده شدم. اما باید در نقشی که ...
زنانی که در "چایخانه" خبر شهادت عزیزانشان را شنیدند و "دم" نزدند!/ هشت سال دفاع مقدس را با سه پسرم در ...
قریب 80 سال سن دارد، می گوید: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای مردم نهاد، عضو شدم و این انقلاب اسلامی بود که ما زنان محجبه و مؤمنه ایران اسلامی را که سال های سال به خاطر جو حاکم بر جامعه در خانه نشانده بود، وارد عرصه های اجتماعی و فرهنگی کرد. عرصه هایی که فرصت را برای نشان دادن عرضه و توان یک زن مسلمان ایرانی فراهم کرد. این بانوی مجاهد ادامه می دهد: با شروع جنگ تحمیلی و اعزام دو ...
خاطره ای از خبرنگار حاضر در صحنه سقوط هواپیماهای آمریکایی در طبس
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی طبس ، بهرام محمدی فرد در نشست صمیمی و خاطره گویی جمعی رزمندگان و جانبازان 70 درصد دفاع مقدس روز گذشته (چهارشنبه) در شهرداری منطقه 6 تهران گفت: با شهید حسن باقری در روزنامه همکاری داشتیم. زمانی که حادثه طبس اتفاق افتاد, من و حسن باقری اولین خبرنگارانی بودیم که سر حادثه حاضر شدیم. وقتی که بعد از ظهر این خبر را به ما دادند سردبیر به ما گفت که کماندوهای آمریکایی در صحرای ...
وضعیت کنونی جامعه در حد انتظار شهدا نیست
نمی گیریم ولی هدیه ی خوبی برایت می آورم که درست همان روز تولد دخترم خبر شهادت پدرش را برایش آوردند که بعد در دلنوشته ای برای پدرش نوشته بود: پدرم بهترین هدیه تولد را برایم آورد.... پدرم جانش را برایم هدیه آورد. نظر شهید درباره اوضاع جامعه و کشور پس از جنگ چی بود؟ شهید خراسانی هشت سال در جبهه حضور داشت، علی رغم اینکه دو بار مجروح شده و جانباز بود ولی کارت جانبازی و ایثارگری ...
بچه های امروز از همه چیز اشباع شده اند
تورج نصر، دوبلور کارتون هایی مانند پسر شجاع است که در آن به جای شخصیت شیپورچی صحبت کرده است؛ شخصیت دوست داشتنی که برای نسل دهه 60 خاطره سازی کرد. نصر تاکنون بارها درباره حرفه دوبله و حال بد این حرفه صحبت کرده است، اما در گفت وگویی که می خوانید او از زندگی شخصی اش بیشتر گفته است. فعالیت در زمینه فرهنگ و هنر را از نوجوانی شروع کردید، آیا به تشویق خانواده وارد این حوزه شدید؟ خانواده ام نقشی در ورودم به دنیای هنر نداشت. دو برادر داشتم که یکی از آنها آهنگر بود که فوت کرده و دیگری پمپ بنزین دارد. 17 ساله بودم که آموزش موسیقی را نزد آقای فریبرز لاچینی شروع کردم و موسیقی مورد علاقه ام جاز بود تا این که به واسطه یکی از اقوام با آقای محمد نوربخش آشنا شدم که به جای مارلون براندو در فیلم پدرخوانده صحبت کرده بود و شهرت زیادی داشت. عاشق صدای او شدم. از همان جا تصمیم گرفتم دوبلور شوم. اما آقای نوربخش به من گفت باید درس خودت را بخوانی. دو سال پیگیر ایشان بودم هر استودیویی برای ضبط می رفت، آن قدر آنجا می ایستادم تا اجازه بدهند داخل شوم. بعدها خود آقای نوربخش گفت آن قدر از سماجتت کلافه شده بودم که به همکارانم می گفتم مرا جایی مخفی کنید که این جوان مرا نبیند! آن قدر پیگیری کردم که موفق شدم نظر او را جلب کنم و به من اجازه داد که کارآموزی در زمینه دوبله را شروع کنم. از سال 50 هم به طور رسمی وارد حرفه دوبله و گویندگی شدم. در خانواده ای که هیچ کس به هنر علاقه ای نداشت، شما چطور به موسیقی علاقه مند شدید و بعد فعالیت خود را در زمینه فرهنگ و هنر ادامه دادید؟ در نوجوانی عاشق موسیقی بودم. آن زمان گرامافون کوچکی داشتم که فقط خودم از آن استفاده می کردم، پول های توجیبی ام را نگه می داشتم و با آنها صفحه موسیقی می خریدم. اما موسیقی را ادامه ندادید؟ وقتی با دنیای دوبله آشنا شدم، به این حرفه علاقه مند شدم و دیگر نتوانستم از آن دل بکنم. الان هم بعد از گذشت سال ها دوبله را عاشقانه دوست دارم. بخصوص وقتی کارتون دوبله می کنم، کودک درونم به وجد می آید و بسیار خوشحال می شوم. کدام محله تهران متولد شدید؟ میدان دروازه قزوین، خیابان استخر. آن زمان محله های تهران محدود بود، اما هر محله ای شهرت خاص خود را داشت. بچه های محله ما هم به تُخسی و شیطنت معروف بودند. اما گویا فضای محله در شما تاثیری نداشته است؟ نه! ما جزو تحصیلکرده های محله دروازه قزوین بودیم. من با هیچ کس در محله مان رفت و آمد یا رفاقتی نداشتم و بیشتر وقتم را در خیابان جمهوری سپری می کردم که پاتوق اهالی فرهنگ و هنر بود. اما برخی از آنهایی که در مسیر زندگی به خطا می روند، یکی از دلایل آن را مثلا محله بدی می دانند که در آن به دنیا آمده و رشد کرده اند، شما چطور راهتان را جدا کردید؟ من تا 14 سالگی در آن محله بودم بعد کاملا از خانواده ام جدا شدم و به صورت مستقل زندگی می کردم. در محله نارمک اتاقی اجاره کردم و به آنجا رفتم. هشت ساله بودم که پدرم فوت کرد و به دبیرستان که رفتم از خانواده ام جدا شدم. در آن سن چگونه مخارج زندگی تان را تامین می کردید؟ هم درس می خواندم و هم برای روزنامه ها حروفچینی می کردم. پدرناتنی ام در روزنامه کار می کرد، مرا هم برای حروفچینی به روزنامه برد. برای چند نشریه از جمله خواندنی ها که آن زمان مخاطب زیادی داشت، حروفچینی می کردم. روزی چهار، پنج ساعت کار می کردم و با دستمزدم مخارج زندگی ام را در می آوردم. اما برخلاف نسل شما، جوانان امروز کمتر به فکر استقلال یا کار و کسب درآمد هستند؟ جوانان امروزی با جوانان دوره ما اصلا قابل مقایسه نیستند؛ نه به بزرگ ترها احترام می گذارند و نه به فکر استقلال هستند؛ انگار می ترسند از خانواده جدا شوند. من به ...
شهید شاطری، انقلاب را سفره ای برای معیشت خود نمی دانست
بمب روحیه بود، هیچ وقت او را غم زده ندیدم و همواره در جبهه های نبرد و در اوج سختی ها موجبات شادی و نشاط رزمندگان اسلام را فراهم می کرد. این شهید بزرگوار روحیه ای خستگی ناپذیر داشت و در شدیدترین لحظات جنگ روحیه بخش بود. در ادامه این مراسم شیخ علی ظاهر، مدیر مؤسسه رسالات لبنان به برخی از ویژگی های شخصیتی شهید شاطری اشاره کرد و ایشان را مردی کوشا و فعال در تمام صحنه های نبرد سخت و نرم معرفی ...
خاطرات آزاده علی احدی نژاد می شود از اینجا هم فرار کرد
مادرم اول مخالفت کردند، اما طولی نکشید که راضی شان کردم. اولین دفعه ای که رفتم جبهه، سال 1362 بود. اوایل بهمن ماه بود. احدی نژاد در جریان اجرای عملیات کربلای پنج به اسارت نیرو های عراقی درآمد. می شود از اینجا هم فرار کرد؟ شرح خاطرات دوران اسارت اوست. در خلال خاطرات احدی نژاد مخاطب با جزئیات زندگی اسیران ایرانی زندان های عراق در سال های جنگ تحمیلی آشنا می شود. در صفحه 40 کتاب می ...
همدستی عجیب معلم و دانش آموزان در گروگانگیری +عکس
. او به من گفته بود قصد دارد خانواده همسرش را برای تفریح به باغم ببرد. من هم کلید باغ را به او دادم. اما صبح روز بعد وقتی کلید را به من پس نداد با او تماس گرفتم که گفت:همسرش در باغ زمین افتاده و پایش شکسته است و تا شب کلید را به من پس می دهد. من شب برای سرکشی به باغ رفته بودم که یکی از پسران دانش آموز را آنجا دیدم. چون چراغ اتاقک انباری در انتهای باغ روشن بود مشکوک شدم و به آنجا رفتم و با پسرنوجوان ...