سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد / پیکر سوخته ی کرب و بلا ، سهم تو شد
به گزارش دولت بهار به نقل از باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا شهادت امام سجاد(ع) در برخی نقل ها سال 92 قمری و در نقلی دیگر سال 94 و در منابعی دیگر سال 95 ذکر شده است. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقیّه بود با این حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذاری نکرد. ایشان به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان می نمود و در هدایت مردم می کوشید. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحیفه ...
این زن قربانی اسیدپاشی برادران همسرش شد
. برادر شوهر بزرگم مدام به ما سر می زد و از من خواستگاری می کرد و من هر بار به او جواب منفی می دادم تا این که یک شب با صدای جیغ دخترم از خواب بیدار شدم و سوزش شدیدی را احساس کردم و فهمیدم چه بلایی سرمان آمده است و آنها با اسید، انتقام جواب منفی خواستگاری را از ما گرفته اند. بعد از این اتفاق تلخ، چطور با خاطره آن کنار می آیید؟ به خوبی آن روزها را به یاد دارم. اصلا نمی شود لحظه ای ...
جوان غیرتی، پسری را که با خواهرش رابطه عاشقانه داشت، کشت
همین دلیل هم ناراحت شدم و مقابل خانه بابک رفتم تا به او اعتراض کنم و بگویم چرا این کار را کرده است. بابک را صدا زدم و با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. با بالارفتن صدای ما بود که چند نفر از اعضای خانواده اش بیرون آمدند و دعوا شروع شد و بابک من را زد؛ برای اینکه بتوانم از خودم دفاع کنم، با چاقو یک ضربه به او زدم. متهم درباره اینکه چاقو را از کجا آورده و چرا برای دعوا با خود چاقو برده بود، گفت ...
علمی و عملی ترین راه کم کردن وزن چیست؟
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - روزی برای کنترل و کاهش وزن به سراغ یکی از متخصصین این رشته رفتم. ایشان به من گفت: باید حجم مواد غذائی مصرفی روزانه را کاهش دهی. گفتم: من اصلا چیزی نمی خورم، حتی آب هم بخورم، چاق می شوم. با خونسردی پاسخ داد: قبول، شما در شمار استثنائات روی کره ی زمین،هستید و با نوشیدن آب هم چاق می شوی. در روز چند لیوان آب می نوشی؟ گفتم ...
خاطرات جالب یک مأمور سرشماری در سال 1355
زمستان پلنگ خانه می کند و ممکن است طعمه پلنگان شویم. گفتم من وظیفه ای دارم و باید به وظیفه ام عمل کنم و تازه مگر در مسیرمان این خطرات نبود؟ اگر تو نیایی خودم تنها می روم. مش قربان با من آمد. ونه بن روستای بسیار کوچکی بود که بیش از ده پانزده تا خانه نداشت. کارم را در آنجا تمام کردم و برگشتم. اگر اشتباه نکنم شاید در مسیر رفتن به گریودِه بود که شب را در غاری که آغل گوسفندان بود میهمان سه ...
90/ یک میلیارد و 600 میلیون پولم را به ملوان بخشیدم!
تبریز هم که بودم خیلی ها می گفتند ملوان تیم دوم ما است و حیف است که در لیگ برتر حضور ندارد. 90: تو یک خداحافظی احساسی داشتی که قطعا خودت هم متوجه شدی اشتباه بود. در این مورد صحبت می کنی؟ از نظر جراید حرکت من احساسی بود ولی خودم فکر می کنم تصمیم درستی بود و باید کنار می رفتم. البته وقتی رفتم انزلی و خانواده ام را دیدم وحرف های آنها و دوستانم را شنیدم دیدم تصمیمی که گرفتم چندان ...
کسی برای پول جانش را وسط معرکه جنگ نمی برد/ پدر و همسر شهیدم جزو قهرمانان زندگی ام هستند
همیشه ساعت 9 به من زنگ می زد.آن روز هم زد و پرسیدم مگه قرار نبود بروی ماموریت و گفت نه دیگه ماموریتم دیشب عقب افتاد برای همین قسم خوردم که من فردا سوریه نمی روم.یک شنبه آمد دانشگاه دنبالم و با هم رفتیم میدان فردوسی یک ساک نو خرید و وسایلش را جا به جا کرد و دوشنبه صبح که بیدار شدم بروم اداره گفت می رود. من خیلی ناراحت بودم. آمد وسط اتاق پذیرایی و روبرویم ایستاد و گفت به جان تو بیست روزه برمی گردم. ...
امیرکاظمی:ازدواج تنها اتفاق جدی زندگی است
؟ توضیح دادم که با فضای پشت صحنه آشنا هستم و خیلی فیلم می بینم. بعد از آن سیل پیشنهادها از راه رسید؟ بعد از آن برگشتم سرکار خودم و دو سال بعد خانم برومند تلفن زد و از من خواست به دفترش بروم. راستش علاقه مند نبودم که بازیگر بشوم و در واقع رفتم که خودشان را ببینم و عرض ادبی کرده باشم. خانم برومند فیلمنامه ای به من داد که هر صفحه اش را باز می کردم، نوشته بود پویا! گفتم مرا برای ...
90/ چند خبر کوتاه از باشگاه استقلال
پایان تمرین در این باره با هم تیمی های خود و دستیاران منصوریان صحبت کرد. باید دید در نیم فصل چه اتفاقی در انتظار مجیدی خواهد بود. بازگشت کاوه به تمرینات کاوه رضایی در تمرین فردای بازی با سایپا حضور نداشت و در کلینیک باشگاه استقلال فیزیوتراپی کرد تا این شایعه به وجود آید که او مصدوم شده است. با این حال رضایی دیروز بدون مشکل در تمرین گروهی استقلال حضور پیدا کرد تا خیال کادر ...
وقتی پژمان منتظری سکوتش را می شکند
رضایتنامه ام را بگیرم و برگردم ولی شما زیاد رویش حساب نکنید چون الاهلی سخت گیر است. حتی گفتم به خاطر من لیست تیم را نگه ندارید و تاکید کردم اگر اتفاقی افتاد که توانستم به استقلال برگردم، خودم به شما زنگ می زنم و دیگر منتظر تماس تان نمی مانم. چون به هر حال استقلال خانه من است و این تیم را دوست داشتم و دارم. خیلی هم دوست داشتم بازگردم ولی این اتفاق نیفتاد و در نهایت به خاطر قراردادی که داشتم، نتوانستم از باشگاه جدا شوم. از طرفی اگر الاهلی می فهمید که من می خواهم رضایتنامه بگیرم و به استقلال برگردم خیلی من را اذیت می کرد. در جریان باقی داستان هم که هستید. ...
اخبار حوادث
هستی و هرجا میروی اخراجت میکنند؛ به همین خاطر هم من را از خانه بیرون کرد. دو شب بود که به خانه نمیرفتم، یاد دوستم افتادم؛ او نگهبان شرکت بود و میتوانستم شب را نزد او بمانم. وقتی به شرکت رفتم، سر صحبت باز شد و با او درددل کردم؛ گفت با صاحب شرکت صحبت میکند تا من دوباره برگردم. راستش دوست نداشتم برگردم، شیشه هم کشیده بودم و حالت عادی نداشتم، آنقدر ناراحت و عصبانی بودم که خیلی متوجه حرفهای مقتول نمیشدم ...
اروند ؛ برای وطن دل به دریا زدند
، نمایش هایی هم به روی صحنه رفت. البته بنده دریادلان را دید ه ام، نمایشی تاثیرگذار و خلاقانه بود اما این فیلم نخستین فیلمی است که درباره این عزیزان ساخته می شود. چه چیزی باعث شد سراغ این موضوع بروید؟ من خودم شخصا مدت ها دلم می خواست فیلم دفاع مقدس بسازم، برای این که من سینما را از رسول ملاقلی پور یاد گرفتم و در عین حال دوست دارم به عنوان یک ایرانی به همه آنهایی که جان شان را کف دست گرفتند و ...
چرا فرهادی بجای ترانه علیدوستی؛ لیلا حاتمی را نیاورد؟
یک نقد بسیار ساده و نه حتی نقدی کنشگرانه از جامعه امروز هستیم. محمودرضا رحیمی درباره نحوه هدایت بازیگران در چنین اثری می گوید: در ساخت چنین اثری باید زیرکی در هدایت بازی بازیگران داشت و بابت این کار به کارگردان تبریک گفت. کارگردان با جاگذاری اتفاق تنش زای اول فیلم که براساس یکسری از خطاها یک خانه را در حال فروریختن نشان می دهد، به ما می گوید متوجه نتایج کنش ها باشید. این نگاه خیلی ...
ماجرای تلخ نبرد ناتاشا با "کفتارهای پیر"
اشتباه؟ بسیاری از دختران این منطقه فکر می کنند که هیچ مشکلی وجود ندارد زیرا "سنت" چنین حکم می کند. به نظرم دختران اینجا به نوعی شستشوی مغزی شده اند. در ضمن چند دختر به خاطر سنت انجام شده توسط کفتار باردار شدند. وقتی به خانه برگشتیم، به ما اجازه ندادند تا با دخترانی که قبلا در این مراسم حضور داشتند بازی یا صحبت کنیم. حتی اجازه نداشتم به خواهر کوچکترم بگویم که چه اتفاقی برایمان رخ ...
علیرضا حیدری: من هنرپیشه نیستم!
برگشتیم 109 کیلو شده بودم. شرایط بسیار سخت بود صبح ساعت 6 مرا آفیش می کردند و در فضای سرد زیر گریم می رفتم و ساعت 7 و 8 صبح هم آفتاب می زد. ما در واقع تنها سه چهار ساعت نور روز را داشتیم و بعد از آن نور عوض می شد و دیگر نمی توانستیم بگیریم. بعضی اوقات که شب کار بودیم من ساعت 10 شب که از لوکیشین بر می گشتم تازه به به باشگاه می رفتم و می دویدم و وزرنه می زدم، پاهایم یخ کرده بود و درد می گرفت. تا ...
داستان کوتاه طنز: این یک خبر هیجان انگیزاست!
...، دست روی شانه تکیده اش می گذارد: " چی شده بابا جون، دلت درد می کنه؟!" - دل؟!.. نه! - خوابت میاد؟ - خواب؟! نه، نه!! - گشنته؟! - نه پدرجون؛ مشکل من اینه که در این مدت یک ماه نمایشگاه، نتونستم حتی یه تابلو ارزون قیمت بفروشم!... اگه بخوام از حال و روز خودم برات بگم، جگرت کباب... و با کنجکاوی سر تا پای پیرمرد را برانداز ...
صحبت های تاج درمورد اتفاقات اهواز
بازتاب خوبی ندارند و از کی روش هم خواستیم هرازگاهی صحبت کند تا پراکندگی ها از بین برود و شاید هم یک سخنگو انتخاب کنیم. رئیس فدراسیون فوتبال یادآور شد: در مورد زمین چمن در حال حاضر مشکل داریم، هرچند که زمین کمپ تا 3-2 ماه دیگر آماده می شود و در سرما و گرما جواب ما را خواهد داد. جا دارد از شهرداری و تمام کسانی که کمک مان کردند تشکر کنم، چون ما الان نیاز به چمن داریم و بازی هایمان تا ...
تاج: منظور کی روش از زرنگ خیابانی درست بود/ بهتر است زبان برخی افراد کوتاه شود!
. کنفدراسیون فوتبال آسیا هم در این خصوص نامه ای زده است. فکر می کنم سابقه نداشته است که هر پنج رده فوتبال به مسابقات جام جهانی صعود کنند و این یک اتفاق خوب برای فوتبال ماست. در خصوص بیانیه کی روش و خواسته های او هم در این زمینه با هم جلسه ای را داشتیم که از ساعت 17 روز گذشته تا حدود ساعت 23 شب با هم در فدراسیون فوتبال صحبت کردیم. می توانستیم با سنگاپور بازی کنیم اما یک نفر کم کاری کرد ...
خاطره کوثری از برخورد دهداری با یادگار امام(ره)
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایسنا، ماهنامه دنیای فوتبال گفت وگویی با جهانگیر کوثری ترتیب داده است که گزیده ای از آن را در زیر می خوانید: در آبادان عاشق شدم - من عشقم سینما بود. بین فوتبال و سینما در تلاطم بودم. مثل پاندول یک ساعت قدیمی. از ده سالگی عاشق سینما شدم. به خاطر کار پدرم رفتیم آبادان. یک سینما به اسم ایران توی لین یک بود که سقف نداشت. به خاطر گرمای آبادان شب ها ...
دختر امروزی
بودم که بچه را رها نکنم بدون خواست خودم تن به ازدواج با برادر شوهرم دادم. ازدواج من با احمد، تازه اول مشکلاتم بود او تریاکی بود و بسیار شکاک و بدبین، اغلب اوقات هم سر اینکه چرا به منزل پدرم می روم مرا کتک می زد و دخترم شاهد این رفتارها بود. 9 سال بعد با داشتن یک پسر و یک دختر از او جدا شدم و هر سه تا بچه را به تنهایی و با انبوه مشکلات بزرگ کردم. دختر اولم بچه خوبی بود تا پایان ...
بانوی پیشکسوت واحد کرمان: پابه پای آقایان کار کردم/ دلم می خواهد سال هایی را که کنار فرزندانم نبودم، ...
. یادم است روزهای اول حضور بنده در این واحد قرار بود تعداد نیروی بیشتری با ما همکاری کند اما در عمل در ابتدای کار فقط با همکار خوبم خانم نواب و در ادامه با آقای مقدم اداره امور رفاهی دانشگاه را اداره می کردیم. خدا رو شاکریم که با تلاش و همت مسئولان پرداخت خیلی از وام ها بویژه وام صندوق رفاه به کارکنان ارجمند دانشگاه بصورت فوری انجام می شود. در این زمینه نیز تجربه های خودم را در اختیار ...
زنی با انگشتان سبز
از خواب بیدار می شوم؛ ولی تا دو سه سال پیش، ساعت 6 صبح بیدار می شدم. این دو سال که فعالیت هایم کم شده، دیرتر بیدار می شوم، حدود ساعت 9-8. از بس زیاد بدو بدو کردم و فعالیت کردم، خدا پس گردنم زد که دیگر بس است، چه خبرت است. یک وقت هایی دایی ام به من می گفت که لقا چه مشکلی داری که اینقدر از صبح تا غروب می دوی؟ گفتم دایی جان موجیم که آسودگی ما عدم ماست، من زنده از آنم که آرام ندارم. **الان ...
سعید عزت اللهی: هیچ وقت ایرانی ها را تهدید نکنید
را در یک روز عزیز انجام دادند. این را هم بگویم که امام حسین (ع) کمک کرد که ما بازی را ببریم. اگر در فضای مجازی یک سرچ کوتاه بزنیم، عکس هایی از تو در عزاداری های ماه محرم دیده می شود، حتی یک بار زمانی که در اتلتیکو مادرید بازی می کردی به ایران آمدی و در این مراسم حاضر شدی... گفتم که اگر قرار بود من تصمیم بگیرم؛ حتما روز تاسوعا در ورزشگاه آزادی حاضر نبودم و در انزلی در مراسم آقا ...
“وقایع استان” بررسی می کند؛ مهم ترین اولویت اقتصادی شهروندان اراکی/رویای خانه دار شدن
...، هر دو کارمند آژانس هواپیمایی اند. وقتی از آن ها درباره مهم ترین اولویت اقتصادی اشان می پرسم؛ علی در حالیکه به زمین خیره شده است، می گوید:” در حال حاضر مهم ترین اولویت اقتصادی ام خرید یک خانه است، خانه ای که برای خودم باشد و سر سال استرس افزایش اجاره خانه و اسباب کشی را نداشته باشم. علی درحالیکه سینه اش را صاف می کند و به پشتی نیمکت تکیه می دهد، لبخندی می زند و می گوید: ” هرچند انسان سیری ...
کار بسیار زشت دو جوان تهرانی با دوست شان در کنار جاده بعد از مصرف مشروبات الکلی +عکس
...: من، همدستم و مقتول با یکدیگر قرار گذاشتیم تا برای تفریح به ویلای یکی از دوستان او برویم. به این ترتیب از ولنجک به سوی فیروزکوه به راه افتادیم. در بین راه من و همدستم مقداری مشروبات الکلی مصرف کردیم و در ادامه کوکائین مصرف کردیم. من گفتم به زودی می خواهم با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم اما مقتول درباره او حرف های بدی زد. به همین دلیل با او درگیر شدم و همدستم هم از من طرفداری کرد ...
قتل مسافری از آمریکا
ازدواج کنم حرف هایی درباره این دختر زد که ناراحت شدم. در همین حین حامد به من کلتی داد و من سه گلوله به مهرداد شلیک کردم بعد مهرداد به خواهر حامد فحش داد و حامد هم با چاقو سر او را برید. ما با هم مرتکب این قتل شدیم. سپس حامد در جایگاه حاضر شد. او گفته های متهم را رد کرد و گفت: روز حادثه من به دلیل اینکه دستم شکسته بود، اصلا نمی توانستم چاقو دستم بگیرم و شاهین دروغ می گوید. ضمن اینکه من اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم و مهرداد را نمی شناختم. با پایان گفته های متهمان، هیأت قضات ادامه رسیدگی را به بعد موکول کردند. ...
تاج: بیانیه کی روش مبنای درستی داشت
سوال که دغدغه کی روش و همه فوتبال دوستان ایران تجهیز تیم ملی و انجام بازی های دوستانه مناسب است گفت: در جلسه 6 ساعته دیروز هرچه باید می گفتیم را گفتیم و روابط بسیار خوبی بین فدراسیون فوتبال و کی روش وجود دارد. او امروز بیانیه بسیار خوبی صادر کرده و گفته اگر تیم ملی نتیجه نگیرد سرمربی و رییس فدراسیون فوتبال باید پاسخگو باشند. خوشبختانه اکنون وضعیت ما در جدول رقابت ها بسیار خوب است. همان طور که گفتم ...
دوستم قاتل است !
آرش را نمی شناختم و فردوس از من خواست تا همراه دوستش به مهمانی در فیروزکوه برویم. با ماشین خودم دنبال فردوس رفتم و با هم دنبال آرش رفتیم. ماشینم را داخل خیابانی پارک کردم، سپس با خودروی آرش راهی فیروزکوه شدیم. پس از خوردن مشروب در صندلی عقب سیگار می کشیدم که متوجه مشاجره آرش و فردوس شدم. فردوس، آرش را مجبور کرد تا ماشین را سر شهرک آبسرد دماوند متوقف کند. به خاطر اینکه مواد و مشروب همراهمان بود از ...
چطوری نقش اول یک فیلم را خریدم؟
ممکنه باشه؟ خانم با صبوری و مهربانی شبیه برنادت در فیلم آهنگ برنادت گفت: دانستن حق شماست . معلومه فرد باهوش و کنجکاوی هستید، ببینید در این نقش، شما باید پشت در یک دستشویی بشینید و وقتی آرتیست فیلم می خواد بره توی دستشویی، از پشت در بگید : اهه و یا سرفه کنید. البته در هر حال صداتون دوبله خواهد شد چون همونطور که گفتم طبق ضوابط، حق سرفه کردن فقط و فقط متعلق به گروه هنرورهاست که قیمتش ...
بازیگری عشق دوران جوانی است
بازیگران زیادی هستند که سال هاست آنها را در نقش های مختلف می بینیم یا صدای آنها را در نمایش های رادیویی می شنویم، بازیگران خوبی هم هستند، اما انگار در حاشیه اند، آنقدر محجوب اند که در خانه می نشینند تا کارگردان یا تهیه کننده ای به یاد آنها بیفتد و نقشی برایشان در نظر بگیرد. این گروه از بازیگران نه اهل مهمانی رفتن هستند و نه مهمانی دادن. نه اهل فضای مجازی اند و نه جشن و فرش قرمز و.. . خلاصه کلام این که هرچند توانایی این را دارند که مقابل دوربین نقش بازی کنند، اما اهل زد و بند و رابطه و... نیستند، برای همین گمنام می مانند، هرچند عاشق بازیگری اند و عمر خود را در این راه گذاشته اند. یکی از این بازیگران، صفا آقاجانی است؛ بازیگر نمایش های رادیویی و سریال های تلویزیونی. بازی او در سریال هایی مانند زمانه و دردسرهای عظیم را به یاد داریم. زنی آرام و رنج دیده، اما صبور. با او درباره زندگی اش و این که این روزها چه می کند هم صحبت شدیم. متولد ارومیه هستید و خواهر شما معصومه هم بازیگر است و هم دوبلور، چطور شد که خواهران آقاجانی به سمت هنر و بازیگری و گویندگی رفتند؟ پدرم پیمانکار بود، به همین دلیل ما مجبور بودیم محل سکونتمان را تغییر دهیم. من و معصومه که سه سال از من کوچک تر است، در ارومیه متولد شدیم، شش ساله بودم که به تهران آمدیم، اما بعد از چند سال به تبریز رفتیم و مدتی در این شهر زندگی کردیم. در تبریز معصومه به دبیرستان هنر رفت و من از 17 سالگی کار در اداره فرهنگ و هنر تبریز را شروع کردم. یکی از کارگردانان تئاتر به معصومه نقشی را برای بازی در نمایشی که نویسنده اش زنده یاد غلامحسین ساعدی بود، پیشنهاد داد. من گاهی با خواهرم به پشت صحنه این نمایش می رفتم. یکی از نقش های این تئاتر را خانمی 40 ساله بازی می کرد که بعد از مدتی به دلیل اختلافی که با کارگردان پیدا کرد، از بازی در این نمایش انصراف داد و کارگردان آن نقش را به من سپرد. در سن 17 سالگی نقش خانمی 40 ساله را بازی کردم که مورد توجه هم قرار گرفت. همین نقش باعث شد به بازیگری علاقه مند شوم و کارم را تا به امروز ادامه دهم. بعد برای ادامه کار به تهران آمدید؟ بله! در آن زمان هنوز مردم شهری مانند تبریز نمی پذیرفتند که زنان هم در کار هنر و بازیگری باشند، به همین دلیل پدرم ما را تشویق کرد که برای ادامه کار به تهران بیاییم. آمدن ما به تهران مصادف شد با اتفاقاتی که به پیروزی انقلاب منجر شد و ما بعد از انقلاب توانستیم وارد حرفه بازیگری شویم و معصومه علاوه بر بازیگری توانست به عنوان دوبلور فعالیت خود را ادامه دهد. چنین به نظر می رسد که در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدید؟ ما شش خواهر و برادر بودیم، خیلی با هم مهربان بودیم و در کنار هم خوش می گذشت. ما به دلیل شغل پدرم دور از فامیل و اقوام زندگی کردیم، اما به نظرم رفت و آمد های فامیلی و دوستانه فرهنگ اجتماعی ما را ارتقاء می دهد، بخصوص برای بچه ها خیلی خوب است چون آنها را از انزوا درآورده و بعد اجتماعی شخصیت شان را تقویت می کند. در دوره های بیکاری و زمانی که به شما نقش کمتر پیشنهاد می شود، امورات زندگی را چگونه می گذرانید؟ بسختی! چون ما بجز بازیگری کار دیگری نداریم. وقتی جوان بودیم که به دلیل علاقه و عشقی که به بازیگری داشتیم، سراغ کار دیگری نرفتیم و زمانی متوجه شدیم که از این حرفه نمی توانیم امرار معاش کنیم و امنیت شغلی و مالی نداریم که دیگر دیر شده بود و سن و سالمان اجازه نمی داد سراغ شغل دیگری برویم. وقتی جوان هستی و عاشق بازیگری، کاملا کور می شوی و نمی توانی ارزیابی درستی از حرفه ای که انتخاب کرده ای، داشته باشی. من الان که موسپید این حرفه به حساب می آیم، به جوانانی که دوست دارند وارد حرفه بازیگری شوند، توصیه می کنم که بازیگری را به عنوان شغل اصلی و اول خود انتخاب نکنند و عمر خود را پای این کار نگذارند، اما آنها چون جوان هستند، به دنبال علاقه خود می روند و تا به سن و سال من نرسند، متوجه اشتباه خود نمی شوند. استخدام رسمی رادیو هستید؟ نه! حدود 40 سال است که در حرفه بازیگری فعالیت می کنم، اما استخدام هیچ جایی نیستم و حقوق بازنشستگی هم نمی گیرم. سال 84 رادیو با 23 نفر از بازیگران قدیمی قرارداد بست و آنها را بیمه تامین اجتماعی کرد که من هم یکی از آن 23 نفر هستم. طاهره آشیانی - جام جم ...