سایر منابع:
سایر خبرها
مداح خردسال: از امام حسین(ع) یک شلوار آبی خواستم! +تصاویر
بروی پیش عمو بخوانی؟ گفت: آره من گفتم که برو به عمو بگو. دیدم واقعا رفت و به آقای هلالی گفت که می خواهد برایش بخواند. آقای هلالی هم با روی باز قبول کرد و گفت: چی می خوای بخونی؟ علی اکبرهم گفت می خواهد با میکروفون بخواند. میکروفون را که دستش دادند علی اکبر فهمید خاموش است، رو کرد و گفت: اینکه خراب است، روشنش کنید. بعد هم شروع کرد بدون استرس خواندن کامل شعر. آن شب در حد و اندازه یک بچه دو سال و خرده ...
آشنایی با محمدعلی جمال زاده
انجام وظایف اداری به ایران رفت و در آخرین دیدار نخست وزیر آن زمان [حسین علاء] از او خواست در وطن بماند و در کابینه ی او وزیر کار بشود. جمال زاده این تعارف را مؤدبانه رد کرد. سپس چند سالی در دانشگاه ژنو به تدریس فارسی پرداخت و با زندگی آرامی که در آن شهر داشت وقت خود را بیشتر به مطالعه ی دامنه دار و نگارش ادبی گذراند. پس از توفیق نخستین مجموعه داستان های کوتاهش در 1921، جمال زاده در بیست سال ...
معرفی و بررسی نوشته های بزرگ علوی
، باد و رعد و برق در هوا می غرد و مجرم پای برهنه، از میان گِل و باتلاقِ جنگل های شمال می گذرد و مرتب فحش و ناسزای یکی از ژاندارم ها را - که نادانسته بروز می دهد زن گیله مرد را کشته است - می شنود و خاموش می ماند و به روی خود نمی آورد. سر راه در قهوه خانه ای استراحت می کنند. ژاندارم دیگر (که خود در گذشته راهزن بوده) پس از دریافت پنجاه تومان تپانچه ی گیله مرد را به او پس می دهد و خود کنار می کشد. گیله ...
به امین شب بخیر گفتم و به رختخواب رفتم / باورم نمی شدکه او اینقدر بی آبرو و بی حیا باشد
.... در این بیست و هفت سال چند خواستگار داشتم اما احساس می کردم اینها مرد آرزوها و رویای من نیستند.همیشه به زنهایی که شوهران متین و جنتلمنی داشتند غبطه می خوردم .اصولا از بچگی از مردهایی که اهل قرتی بازی بودند بدم می اومد. از نظر من مردی مرده که سنگین و نجیب باشه مردی که زن ها در حسرت یک کلام حرف زدنش بمونن. از مردهایی که خاله زنک بازی در میارن و خودشون رو نخود هر آشی می کنند اصلا ...
پیچ و خم های جاده همسایگی
کمی در خانه ها زندگی می کنند اما از سروصداهایی مثل این ها نباید غفلت کرد: موزیک، رفت و آمدمیهمانان در ساعت های پایانی شب یا اول صبح فردا (منظور 12 شب به بعد است) صدای مراسم های مختلف، صداهایی مثل صدای تیشه و میخ کوبیدن در ساعات بد موقع شبانه روز، صدای دعوا و مرافعه زن و شوهری و ... زباله های بد بو: مدام همه جا می گویند که زباله هایتان را ساعت فلان بگذارید دم در، اما آن قدر سرمان شلوغ است ...
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
را ماتزاری برد والتر ماتزاری طعم پنجاهمین باری که کلودیو رانیری در لیگ روی نیمکت لستر نشست را تلخ کرد. روند سقوط لستر در زمین حریفان ادامه پیدا کرده و قهرمان فصل پیش طی پنج دیدار از شش نبرد دور از خانه زانو زد. دروازه روباه های آبی پوش این بار طی شکست 1-2 برابر واتفورد با ضربه ثانیه 33 اتین کاپو گشوده شد. لستر در لیگ قهرمانان در آستانه صعود قرار گرفته، ولی فقط دو امتیاز با قعر جدول لیگ ...
حجت الاسلام بی آزار تهرانی: اصالت داشتن دنیا برای انسان، موجب بیچارگی است
بسپارد از روی ظلم یک تکه جو از کام یک مورچه بر نمی دارم. با همین یک جمله مرید شده بود و راه حق را پیدا کرده بود. جنداق دانشمند مسیحی بود و خودش گفته بیش از 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کرده، این جذبه حیدر کرار است. علی جان به میزانی که راه حق می دانی به عنوان هادی امت و مدار حق، که فرمود: یا عمار اگر دیدی همه ی عالم یک طرف رفتند و حضرت علی علیه السلام طرف دیگر تو پشت سر علی حرکت کن، چون ...
کابوس سومالی در خواب های کُنارک
شانه اش می بینم: عبدالماجد و عبدالله اولین بارشان بود که می رفتند دریا. لباس عروس هایشان را دوختیم که وقتی برگشتند زن بگیرند. 10 ماه بعد از رفتن شان عبدالله زنگ زد. گفت با دستای خودش عبدالماجد رو گذاشته تو خاک. هشتاشون از گشنگی مردن . مادر عبدالماجد پشت سرم یک صدای ضجه می شود. پروین ترجمه می کند: می گه بچه ام بی کفن و بی نماز دفن شد. نمی تونم سر خاکش گریه کنم . خاله کشته شده ها ...
مرضیه دباغ، الگویی که شاهکارهای مبارزاتی، دفاعی و سیاسی را زنانه رقم زد
...! سه دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی بانو دباغ، یکی دیگر از راه های اثبات حضور آگاهانه و مؤثر زن در فعالیت های سیاسی است. نماینده مجلسی که بعد از تمام شدن دوره نمایندگی نه کارخانه دار شد، نه سهمی از انقلاب برای خود برداشت و نه آنقدر حقوق های نجومی داشت که بتواند مایحتاج چند خانواده ای که سرپرستی شان را بر عهده گرفته است را تأمین کند از این رو شب ها بعد از انجام وظایف مادری و خانه ...
داستان یک "عشق" در جنگ جهانی دوم
قایقرانی در دریا می رفت. صورت زن را نمی دید، اما زن همیشه کنارش بود. تا اینکه بالاخره یک روز شاهزاده ای بیرون کلبه اش پیدا شد. اریک در نامه اش نوشت: "اکنون من آن شاهزاده را پیدا کردم." زیاد باهم قرار می گذاشتیم. پس از مدتی او را "ریک" صدا می کردم. 25 نوامبر 1941 زمانی که گفتی آیا هنوز حاضرم با تو ازدواج کنم یا نه، خیلی تعجب کردم. قبلاً هم بهت گفتم، می خواستم با تو ازدواج کنم اما ...
واکنش مادر شهید به دربار پهلوی / لحظات آخر شهید سید حسین امامی
بزرگ تر ها، مخصوصا مادر و مادربزرگ و خاله می رفت و هر بار، کادوی ارزنده ای را برای آنها می برد. وی در حرکت متهورانه اش در تاریخ معاصر این مرز و بوم، کوچک ترین احساس کمبود شخصی یا بغض و عداوت ناشی از دست تنگی و امثال اینها نداشت. سید حسین اگر آن روح بلند و دل رئوف را نداشت، می توانست تا آخر عمر، از بهترین تمتعات مادی لذت ببرد و به شئون ظاهری دنیا دل ببندد و هیچ کس، کوچک ترین تعرضی به او و ...
چای عشق در قلب بازار
از صندوق نصب شده روی دیوار که رویش نوشته شده یک دقیقه مطالعه یادت نره دو کاغذ به دست زوج جوان می دهد و می گوید تا این دو صفحه رو بخونید چایی تون هم آماده است. زن و مرد جوان هم دو صندلی پلاستیکی از شاگرد قهوه خانه که به تازگی از راه رسیده می گیرند و ابتدای دالان اتراق می کنند. از درآمد قهوه خانه می پرسم و با جواب بازاری پسند حاج کاظم روبه رو می شوم: همین قدر بگم که تا حالا ما تو زندگیمون از ...
آرزو داشتیم از ما چیزی بخواهد/ اراده که می کرد محال بود نرسد
مادرش او را برای نماز بیدار کرده باشیم. همیشه خودش سر وقت بلند می شد. حتی اگر می خواست غذایش را بخورد، اول نمازش را می خواند بعد می رفت سراغ غذا. بعد هم که ازدواج کرد و رفت سر زندگی خودش، روی خمسش خیلی مقید بود . * از کودکیش بیشتر بگویید. معمولا پسر ها بیشتر مادری هستند و دخترها پدری.شاید برای پدر سخت باشد از ارتباط پدرانه با پسرش بگوید. رابطه شما با علی آقا چطور بود؟ ما اول سه ...
حسن روحانی؛ هر روز بهتر از دیروز
است و من اسم دولت ایشان را گذاشته ام مظلوم ترین دولت بعد از انقلاب با یک دولت بدهکار چند صد هزار میلیارد تومانی مواجه شد و یک صندوق خالی ذخیره ارزی به دست ایشان افتاد. در دوران دولت های نهم و دهم، 800-700 میلیارد دلار از درآمد ارزی کشورمان خرج شد و هیچگونه آثار پیشرفت و سازندگی هم بر کشور برجای نگذاشت. هنوز که هنوز است راه آهن این کشور به کرمانشاه نرسیده است. می گویند فقط 15 کیلومتراز آن ...
مناظرات امروز برخلاف دوره ائمه(ع) خالی از اخلاق است/ تشابهات و اختلافات مناظرات امام صادق(ع) و امام ...
از توحید شروع و در مورد نبوت ادامه یافت و دو طرف بر مشترکات تاکید داشتند و بحث تا جایی پیش رفت که عالم شامی گفت قرآن و سنت پیامبر(ص) برای ما کافی است و می تواند در همه زمان ها اختلافات را برطرف کند که وقتی هشام به او گفت پس اگر این دو به تنهایی می تواند اختلافات را حل کند پس چرا ما دچار اختلاف هستیم و آن فرد در پاسخ، ماند و به این ترتیب در این نوع مناظرات تلاش می شد تا جایگاه جانشینان پیامبر نیز ...
کربلا درس هدایتگری بود نه مذاکره/ مراجع با افرادی که به امام حسین دروغ می بندند، مقابله کنند
بگویید اگر با بیعتشان با یزید پایبند بمانند و مسلم را رها کنند هم درآمدشان از بیت المال افزایش خواهد یافت و هم نزد خلیفه مقرب خواهند شد. این وعده بود و وعید هم این بود که اگر به صف کشی ادامه و با مسلم بمانند لشکری از شام –بلوف زد واقعیت نداشت- در راه است که دمار از روزگار شما کوفیان درخواهد آورد و زن و بچه های شما را بی سرپرست می کند و بی گناه را به جای گناهکار به دار خواهد کشید. این تهدیدها در ...
هوای این روزهای شهرمان خیلی سرد است نازنین!
زیر سرت بلند نشده. نه بخدا . من که .... خودتم (اینو سانسور کردیم ثابت کنیم همه چیزو نمی نویسیم). خانوم خانه: خودمم فکر نمی کردم که تو این جور آدمی باشی، خواستم امتحانت کنم. حالا چرا تمرین حرف زدن می کنی یعنی اینقدر فرماندار آدم ترسناکی است. نه بابا اینطوری نیست فقط خودم اضطراب دارم. می ترسم در همان دقایق اول خط قرمزها رو برایم بشمارد. هر کی ندونه تو که می دونی من آدم تمکین ...
صاحب میز شهید رجایی شدم/ بسیاری از جملاتم به نام بزرگان ثبت می شد!/ قیصر با منکرین ادبیات انقلاب مواجه ...
به شراب نشسته . ما سکوت نداریم. هر که با حق نیست مطمئناً در مقابل حق قرار می گیرد. فردی نزد حضرت علی(علیه السلام) آمد و گفت: یا علی! من تو را دوست دارم، اما معاویه را هم دوست دارم. حضرت فرمودند: تردید نکن که بعداً مرا خط خواهی زد. این ها می گفتند ما می خواهیم وارد سیاست نشویم. به قول آقای حاتمی کیا: هرکس می گوید که من سیاسی نیستم به تعداد فیلم هایی که ساخته سیاسی است . مگر آدم می تواند سیاسی نباشد ...
پس از 83 سال؛ سالن سینمایی که زادگاه فیلم دختر لر بود، مُرد!
دیده ها دور شد و جای آنها را پاساژ و مجتمع تجاری و... گرفت. حالا نوبت سینما جام جم است که یکی دیگر از مغازه های همسایه می گوید، مدتی قرار بود تالار پذیرایی شود تو این چند سال که همیشه همین وضع بود تا این چند روز اخیر که این بنر رو نصب کردن. یه مدتی میگفتن قراره تالار پذیرایی بشه. یه وقتی گفتن مجتمع تجاری. اصلا معلوم نیست. خیابون هلال احمر رو کلا از بین بردن. خیلی چیزها این جا خراب شده صاحب مغازه ...
7 شوخی زشت آقایان با خانم ها!
طور شده در می آورید. اما یک اتفاق خیلی بد افتاده، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر فرو می رود، ناراحت می شود، در رابطه زناشویی اش کمی سرد می شود و... البته منظورم این نیست که با یک شوخی کوچک همه چیز خراب می شود، منظور این است که وقتی از این شوخی ها کردید کم کم عادت می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید. زن دوم: شب دیر به خانه می آیید، همسرتان می گوید ...
یادداشت هایی از زهرا و حمیده توکلی؛ زندگی را با دیدگانت بخوان
از گل های انار که رویش دو فنجان همیشه جا خوش کرده بودند. شب هایی که باران می زد دور میز می نشستیم و من تا صبح برایت شعر می خواندم• اما؛ بهتر است این بار چای را تو دم کنی♤ چای من یا تلخ است یا سرد آخر می دانی حافظه ام به مانند ماهی های قرمز خیال توست؟ همانند تاخیر قطار در حرکت یا برگشتن تو . تا به خودم بازگشتم؛ تو نیستی. درخت انار نیست. خانه چوبی با گیلاس زرد هم دیگر نیست! حتی باران هم نمی زند، ...
2 مرد با تهدید چاقو مرا پشت شمشادهای پارک زور آزار و اذیت کردند
جدایی از همسرش به خانه پدری برگشت و پس از مدتی در یک تولیدی مشغول به کار شد.هم خرج خودش را می داد، هم خرج پدر و مادرش را. به قول خودش با همان چندرغازی که در می آورد، زندگی اش می گذشت و لنگ نمی ماند. همه چیز خوب بود، اما دوست شدن با یک زن زندگی ساناز را در سراشیبی سقوط قرارداد. بعضی از همکارانم حشیش و تریاک می کشیدند، اما من سراغش نمی رفتم. تا این که با یکی از دوستانم رابطه صمیمانه تری ...
ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت!
بدون ملاحظه و با صدای بلند گفتم : ما خر شدیم و سرمان کلاه رفت! شما مراقب باشید سرتان کلاه نرود! امروز که از مرز چهل سالگی گذشته ام و می بینم تنهایی و سکوت خانه چگونه برای زن و مرد میان سال عذاب آور است، امروز که پا به میان سالی گذاشته ام و حس می کنم که تنهایی خود بچه ها چقدر فضای روابط عاطفی درون خانواده کم جمعیت را دچار مشکل می کند، امروز که در تحلیل آسیب های اجتماعی و مسائلی مانند حجاب ...
اربعین در فرهنگ شیعه
...؛ تا 40 خانه از 4 سوی منزل یک مسلمان، از رو به رو، پشت سر، از سمت راست و از سمت چپ، همسایه یک مسلمان به شمار می آید.' پیامبر (ص) ضمن بیان این پیام حکیمانه، به حضرت علی (ع) و سلمان و ابوذر و مقداد دستور داد که در میان مسلمانان ندا دهند که ای مردم! این حدود همسایگی است و: 'انه لا ایمان لمن لم یامن جاره بوائقه ؛ کسانی که همسایگانشان از شر و آزار آنان در امان نیستند، ایمان ندارند.' ...
گرداندن زنان محجبه در کوچه و خیابان به دست عُمال رضا خان
...، چادر نو (تازه)ی مرا برداشت ولی فهمیدم که آن را پیش حاکم محمدخان انسان دوست می برد بعدها دیدم که به خانه او آویزان است و زنش شسته که خشک بشود. می گفت من زنش را نفرین کردم و یک سال بعد مرد البته، چند بار چادر مادرم را برداشته بودند. در عین حال چون محمدخان انسان دوست، به پدرم خیلی احترام می گذاشت، گفته بود این چادر مال کیه که آوردی؟ گفته بود، مال زن حاج محمد آقا واعظ شجونی ، گفته بود بردارید ...
زندگی چریکی یک زن
به گزارش سلام خبر، روزنامه شرق با این مقدمه نوشت: او در مصاحبه ای که گویا از تلویزیون هم پخش نشده، خاطره ای از همین حضور را تعریف می کند؛ خاطره ای که به گفته خودش وقتی سردار همدانی به خانه او سر زده بوده، در جمع تعدادی از فرماندهان سپاه هم طرح کرده است: برادرزاده خانم (همسر امام) آمده بود فرانسه درس بخواند، یک روز گفت که خانم را ببرم در شهر بگردانم. خسته شده از بس در یک اتاق مانده است. خانم با اجازه امام تشریف برد. فردای آن روز بعدازظهر قرار بود برگردد. امام که هیچ وقت از پشت نوشته های خودشان بلند نمی شد، یه وقت دیدم بلند شد و آمد دم در اتا ...
پریچهر و کوتوله ها
و پریچهر را به زنش سپرد. اما نامادری پریچهر را دوست نداشت و باهاش خوب تا نمی کرد. پریچهر هم از مرگ مادرش و دوری پدر و رفتار زن بابا رنج می برد، هر روز لاغرتر می شد و شادی و شادابی اش از دست می رفت، اما به خاطر پدرش، دندان رو جگر می گذاشت و دم نمی زد و همه چیز را تحمل می کرد. پدرش هر وقت برمی گشت به خانه، دختره را می بوسید و دستی به سرش می کشید و می گفت که تو خوشگل ترین زن دنیایی. این کار زن بابا ...
دلتنگی های مردم نکا برای پدری از جنس صبر و استقامت و دلی که به کربلا رسید
سالار شهیدان و فرزندان شهیدش شده است. شب گذشته مردم مازندران و شهرستان نکا، آخرین وداع با پدری را که خود اسوه ایثار و گذشت بود و با تقدیم سه دسته گل به اسلام و انقلاب، راه و روش درست زیستن را به ما آموخت برگزار کردند و مردم ما چه خوب رسم ادب، وفاداری و قدرشناسی از این بزرگ مرد مازندران را به جای آوردند. بارها شنیده ایم که آنان که شهید طوسی را درک نکردند نمی توانند عظمت شهید ...
پسر کاکل زری
بود و روزی سّرشان رو آب می افتاد. خاله بزرگه خودش را زد به ناخوشی و به شاه گفت که دوای دردش فقط شیر شیر تو پوست شیر بار شیر است. بالاخره با حقه های زن، شاه فرستاد دنبال پسر تون تاب تا برود دوای درد زنه را بیاورد. پسره ناچار راهی شد. رفت و رفت تا رسید به قلعه ای. پیرزنی را دید. چشم پیرزن که به پسره افتاد، گفت: آدمی زاد! تو کجا، این جا کجا؟ من مادر هفت تا دیوم و اگر آنها تو را اینجا ببینند ...
پسر و گرگ
! گوسفندها حیف اند. بگو خودت را بخورد. پسره برگشت پیش گرگ و حرف های مادرش را گفت. گرگ پسره را خورد، ولی یک تکه از گوشت پسره از دهان گرگ افتاد و زیر سنگی قایم شد.گرگ بعد از این که سیر شد، گوسفندها را جمع کرد و برد و تحویل داد به مادر پسره. آن تکه از گوشت پسره که از دهان گرگ افتاده بود، آمد خانه و از مادرش چند قرص نان و کوزه ای آب گرفت و راه افتاد تا برود پیش پادشاه که ارث پدرش را بگیرد. بین راه ...