سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گوی منتشر نشده با زنده یاد - مرتضی احمدی - (2)
ما را کلفت کرده بود. به هرحال از سال 1332به طور کلی پیش پرده خوانی را کنار گذاشتم. اما یک دوره ای تئاتر را رها کردید؛ داستان چه بود؟ بعد از کودتای 1332 که سالن های تئاتر را آتش زدند و ما را بیرون انداختند، تصمیم گرفتم دور این کارها راخط بکشم و بروم دنبال کار خودم. بازیگری را کنار گذاشتم و درخواست انتقالی به اهواز کردم. اتفاقا همه حساب هایم غلط از آب درآمده بود! روز دومی که ...
همه اعضای خانواده منتظر او هستیم
...: هنگامی که انسان وارد بهشت می شود، سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را می گیرد، به او می گویند: آنان به مرتبه و مقام تو نرسیده اند. گوید: پروردگارا! من برای خود و آنها عمل کردم. پس فرمان داده می شود که آنها را به او ملحق کنند. باورتان می شود عزیزان که خانواده، یک رکن نظام هستی باشد! نظر خداوند مهربانمان را ببینیم: امام صادق(ع) فرمودند: ازدواج کنید، ولی جدا نشوید، که عرش [الهی ...
دردسرهایی که چپی ها در زندان ایجاد می کردند
و کتک خوردم، گفتم خدایا! اگر همان طور که مرضیه می گوید تو هستی و احتمالا درست هم می گوید، خب الان به من کمک کن و نجاتم بده... هاج و واج او را نگاه می کردم، ادامه داد: باورت نمی شود، خدا به واقع کمکم کرد، بازجوها بعد از بیست و چهار مرتبه بازجویی به این نتیجه رسیدند که من آن گروه را نمی شناسم و ارتباطی با ایشان ندارم. خدایی شد که آنها هم حاضر نشده بودند که علیه من مطلبی بگویند، در حالی که ما کاملا ...
جنجالی ترین قاتلان زن ایران
دوش آنها باوجود مخالفت های پدر به این مرد پاسخ مثبت داد. او خود را برای زندگی آماده کرده بود، اما مادرشوهر 75 ساله اش سرناسازگاری برداشت. ساعت 11 و 30 دقیقه یکشنبه پنجم آبان 79 کبری وارد خانه مادر شوهرش در نیاوران شد، آنها باهم دعوای لفظی پیدا کردند و مادر شوهر، کبری را از خانه بیرون کرد. در نهایت کبری دست به جنایت زد. او 13 سال در زندان به سر برد، چند بار به خواسته اولیای دم پای چوبه دار ...
مرد جوان زن خودرا قربانی سوءظن کرد/تجاوز کشتی گیر معروف به یک دختر/مادر شوهری که با ساطور به جان عروس ...
نماینده دادستان از کیفرخواست دفاع کرد و اولیای دم نیز درخواست قصاص خود را مطرح کردند، متهم در جایگاه حاضر شد. او یک بار دیگر اعترافات قبلی اش را تکرار کرد و گفت: وضعیت زندگی من آن قدر به هم ریخته است که حالا پسرم که 12ساله است در بهزیستی زندگی می کند. من پدر و مادر ندارم و مجبور شدم فرزندم را به خواهرم بسپرم و او هم چون نمی توانست از بچه نگهداری کند، پسرم را به بهزیستی سپرد. اگر ژاله دست از اعتیاد و ...
طنز؛ توریست باز!
.... خب با لبخند راهنمایی شون کنید برن هتل و تاکسی بگیرن که دونفر دیگه هم نون بخورن. یه دوستی من دارم به اسم محمد. بچه خیابون خوش و اون طرف هاست. این آدم، ژنتیکی سفید و بوره. یه بار همینجوری با کوله پشتی تو خیابون جمهوری قدم می زده که دوتا جوان جلوش رو می گیرن که مستر، سر ظهره، خون آریایی تو رگامون نیست اگه بذاریم مهمون خارجی تو این شهر گشنه باشه و می برنش رستوران. اینم نامردی نمی کنه چلو برگ و ...
شما بنویسید: کی روش Vs برانکو/ برنده کیه؟
باشگاهی ساخته شدند و آماده به تیم ملی رفتند، سردار، طارمی، امیری، سید جلال، منتظری، دژاگه، رضاییان، بیرانوند و چند نفر دیگه اول تو لیگهاشون درخشیدند بعد توی تیم ملی دیده شدند، در ضمن،،، خداوکیلی دوره برانکو ما تو لیگ دوهفته پشت هم، تعطیلی به خاطر تیم ملی نداشتیم، از خداداد گرفته تا مایلی و مربیای لیگ و همه همه صبح تا شب بر علیهش حرف میزدن، ولی بدون هیچ شانس و هیچ حماسه ای براحتی به جام جهانی ...
خاطرات معنوی شهید حمید باکری + تصاویر
را می شود کرد، می خندید و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه می گفت: من فقط یک بسیجی ام. یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: بچه ها رفتند، گرفتند، آمدند گفتم: پس تو آنجا چه کاره ای؟ گفت: من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچه ها هستم ک راهشان را عوضی نروند. من داخل خیچ کدام از اینها نیستم. همسر شهید اردن را دور زدیم ...
گفتگو با بلبل گیلان که بعد از سال ها روی صحنه می رود
می کردید ادامه روند پیش روی تان تبدیل به همه زندگی، شغل و حرفه تان شود و روزی برسد که مثلا خواهان روی صحنه بودن تان باشند؟ آن زمان من عاشق تئاتر بودم، اما تئاتر با من سازگار نبود، به دلیل گویش فارسی خوبی که داشتم اکثرا تیپ های ریش و سبیل دار را به من می دادند که باید صدایم را روی این تیپ ها عوض می کردم، یک بار صدایم به شدت گرفت که به واسطه آن شدیدا افسرده شدم و سه شب گریه کردم. دکتر ...
قلعه نویی: لیست استقلال به من چه ربطی دارد؟
می خواهم در استقلال بمانم. من هم به او گفتم سه چهارماه سرت را پایین بینداز و فوتبالت را بازی کن. من هم پشتت هستم. برو جام جهانی و بعد از جام جهانی فکر کن و تصمیم بگیر. حتی آن روز هم که به دادگاه رفتیم. در حضور آقای حیدری، آرش برهانی و امیر عرب همین حرف ها را گفتم و خود نکونام تایید کرد. من در آن مقطع به خود جواد هم گفتم که مطمئن باش اجازه نمی دهم کسی پشت سر تو حرفی بزند. من حرف های پدرانه به او ...
صحنه سازی با جان
نوبت دست من بود. به طور خلاصه گفتی که ساعت 12 ظهر خانه دکتر رفتید؛ دست وپای تو با دست و دماغ دوستت را شکستند و ساعت 4 عصر از آن جا خارج شدید؟ – بله. به سمت شهری در خراسان جنوبی راه افتادیم. پیمانکار یک پژوپارس داشت. این کار کلا سه بخش دارد؛ شکستگی، صحنه سازی و بعد از این دو مرحله نوبت به پیگیری های اداری و بیمه ای می رسد. بخش اول با همه دردها، ترس ها و واهمه هایش تمام شد من هنوز که ...
دوربینم حیا کرد و عکسی نگرفت
همان اندک کسانی که ماندند و زیر بمباران دشمن ازدواج کردند، بچه دار شدند، خندیدند و گاه گریه کردند تهران را زنده نگه داشتند. جاسم غضبانپور عکاس اجتماعی که این دوره از زندگی تهران را به چشم دیده و عکاسی کرده است، در گفتگویی خواندنی درباره روزهای سخت تهران؛ حدود 53 روز تحمل موشک باران دشمن را برایمان روایت می کند. *فارس: تصمیم داشتیم درباره یکی دو نمونه از آثارتان با موضوع موشک ...
طنز و شوخی درشبکه های اجتماعی
منم گفتم گاز و ترمز و کلاج دیگه فکر کنم پیانو اونا اتومات بود بلاک کرد. 14. یه جاش هست مولوی میگه ما به فلک می رویم، عزم تماشا که راست؟ معادل امروزیش میشه: بچه ها ما داریم میریم وید بزنیم، کیا پایه ن؟ 15. من اگه دکتر بودم اون دکتر شیفت شب بودم که مریضا بهش می گن دکتر قربوت دستت فقط یه چیزی بده دردش ساکت شه، فردا برم پیش یه دکتر درست حسابی . 16. یه سری خونه رفیقم خواب ...
ترس کودک از شب، علتش چیه؟
را براند، به خواب عمیق کمک می کند. یک چراغ خواب در شب هم ممکن است موجب شود که فرزندتان بیشتر احساس امنیت بکند. همچنین در اتاق خواب را نیم باز گذاشتن، روشن کردن نوار داستان یا موسیقی ملایم و تشویق کودک به این که با اسباب بازی یا پتویی که دوست دارد بخوابد (به او یاد آوری کنید که هنوز آن قدر بزرگ نشده است که این کارها مناسب او نباشد)، ممکن است مفید باشد. اگر فرزندتان خواهر برادر یا حتی حیوان خانگی ...
سیسمونی واسه نوزاد، چی بخرم؟
،( نوشته دارهاش شیرینتره) 49- ساعت اتاق نوزاد 50- کریر، کالسکه (صندلی ماشین هم در نظر داشته باشید) 51- صندلی غذا (از اول لازم نمیشه) 52- وسایل و امکانات برای چیدمان اتاق در صورت تمایل مثل پرده یا ... مادر: 1- لباس گشاد برای بعده بیمارستان و ترجیحا جلو دکمه دار برای شیر دهی 2- لباسهای جلو دکمه دار یا بازشو برای شیر دادن به بچه ...
با این روش یک ریسه عروسکی زیبا برای اتاق کودک تان بسازید
سرویس سبک زندگی فردا: برای همه مامان ها مهمه که برای دختر کوچولوهای نازشون ساخت عروسک رو توی خونه انجام بدن و خیلی راحت و سریع یه عروسک خوشگل بسازن که مطمئنا همه بچه ها خوششون میاد و دوسش دارن. خب اگه شما هم میخواین توی خونه و با وسایلی که در دسترس دارین یه عروسک جذاب و دوست داشتنی این مطلب را به نقل از آسمونی بخوانید. ساخت ریسه عروسکی همینطور که گفتم امروز با آموزش ساخت عروسک در ...
داستانی تکان دهنده از کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السّلام)
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : آقا آمد، صورت مثل مهتاب. زبانم بند آمده بود. می خواستم برای ملیکا دست به دامن شوم، نمی توانستم. امّا آقا علیه السّلام خود به طرف من آمدند و فرمودند: دیگر برای چه نگرانید؟! آن دختر شفا گرفت. سرطان؛ سرطان روده از نوع پیشرفته؛ سه چهارم روده ها از بین رفته است؛ متأسّفم! آن چه آقای صالحیان می شنید این کلمات نبود، پژواک یک فریاد، یک ضجه از درون بود که در مغزش می پیچید. سعی کرد تقلّا کند تا صدای دکتر حمیدی را واضح تر بشنود. آقای دکتر! معنی حرفتان چیست؟ آقای صالحیان! وظیفه من اینست که حقایق را بی پرده بگویم. شهامت داشته ...
نوری؛ پازولینی فوتبالفارسی
کرد که خود بچه ها بی آنکه اجباری در کار باشد ، سمت نمازشان می رفتند. همان لفته جان مهربانی که لباس بچه های تیم را به خانه اش می برد و می شست و در روز مسابقه، پاک و پاکیزه تحویل بچه هایش می داد. 3. نوری تمام آدم های دنیا را در زمین فوتبال می رقصاند و مردم در اهواز می گفتند این مرد غریب کیست که با توپ، همه کار می کند؟ قهرمانی پاس در جام باشگاه های اهواز، مزد دست لفته و نوری را داد. در تمام ...
برخورد دولت با آسیب های اجتماعی اداری است
بروم و برای کشور چیزی را کسب کنم و بیایم و دوستان من هم که با من بودند همه می گفتند تو در واقع دچار یک دگردیسی شدی. تو که معتقد بودی به علم بومی خب علم بومی خارج از مرز که نیست. در یک جلسه مفصلی با دوستان در سال 67 نشستیم و من پاسخم این بود که من احساس می کنم چیز دیگری در فارسی وجود ندارد که خوانده شود و ما باید برویم کسب کنیم بیاوریم. خیلی جلسه سختی بود. بعد از ظهر جمعه ای بود و ساعت 2 تا ساعت5-4 ...
بعضی کتاب ها را باید چشید برخی دیگر را باید بلعید/کتابخوان ها؟! کتابخوارها؟!
که می زنیم بیشتر وقت ها خاموشند، هنوز چشمم دنبال کتاب شاخه زرین است که مجتبی... برد و دیگر نیاورد و بعد هم برای همیشه رفت شیراز و یا آن عضو دانشجوی معماری 5 جلد کتاب خوب و مرجع معماری مان را که یکی یکی از این و آن گرفته بودم امانت گرفت و دیگر نیاورد. وقتی کتابهایی را که خودم علاقه بهشان دارم و برای کتابخانه خریده ام، عضوی نا آشنا امانت می برد، دلم هم با کتابها می رود. توی ...
خمارلو: هدایتی نقشی در نقل و انتقالات باشگاه ندارد
میکنید بچه ها ...بخدا ارزش نداره اینا همه دستشون تو یه کاسه س..کسی به حرفه ما گوش نمیده .بزارید هر غلطی که میخان بکنن ....ازماست که بر ماست.. نقل قول +19 #9 armyreds 2017-01-02 01:46 نقل کردن مجید: بدبختی ما اینه که از تو خود باشگاه هم هستن کسایی که به تیم ضربه بزنن! خدالعنتتون کنه حسین هدایتی که میگه رفیعی اوکی شده ولی کسی واسه امضای قرارداد بهش زنگ نمیزنه از تو باشگاه ...
طنز؛ دردسرهای یک محمود
. یحتمل شب یلداست. آقا مصطفی کواکبیان به حالت دکلمه داره واسم فال می گیره: سلامی چو بوی خوش آشنایی... . +اوه اوه اوه جوابش رو ندیا، بزن یه کانال دیگه. -دارم می رم سمت خونه، ولی هرکاری می کنم برم تو نمی شه، چند نفر... . +عجب گیری کردیما، من چقدر به شما تذکر بدم، فاز رو بپیچون. اصلا برو عالم کودکی. -ده سالمه، سر کلاس نشستم، آخی نازی از همون موقع هم یه فکل ریز ...
چند وجب جا برای خوابیدن
سلامانه : به گفته برخی اهالی، معتادین خرده پای دیروز، جای شان را به موادفروش های مسلح خطرناکی داده اند که کسی جرات نزدیک شدن به آنها را هم ندارد. با این وجود شهرداری همچنان مدعی است که محله پاک است و عادی. اما در عمل، هنوز هم اینجا یکی از خطرناک ترین محله های پایتخت است. اینجا هنوز هم هرندی است. روزنامه اعتماد نوشت: ساعت 10 شب است، اما هنوز هم خیابان ها خلوت نشده. خودروها اما اینجا ...
آقای هاشمی! لطفا نور را به چشمان ستایش برگردان
را به چشمان ستایش بازگردانند. اشک در چشمان مادر حلقه می بندد نگاهش به گوشه دنج دیوار میخ شده است در میان تب و تاب نجات دخترش تمام وجودش در هم جمع شد و رنج و نداری همسر نه به خاطر زندگی سخت در یک اتاق بلکه به واسطه نبود توانایی برای عمل دخترک کوچکش او را تا کرده است. می گوید؛ زندگی در سخت ترین شرایط را تنها به خاطر تابش نور روشنایی در چشمان ستایش تحمل کرده ام و با دار و ندار ...
سایه فراموشی/درباره فراموش شده هایی که از بیماران آلزایمری نگهداری می کنند
کلثوم در خانه هشت بچه اش گذشته است. در دنیای تو ساعت چند است؟ پنج سال است که صدیقه دیگر زن سرزنده مهمانی ها نیست، صبح و شب ورزش نمی کند که درد کمرش خوب شود. ناآرام است. یا راه می رود یا می رود سراغ وسایل خانه، نیمه شب میان کابینت های خانه نوه اش می گردد، همه را بیرون می ریزد، دوباره مرتب می کند. می گوید می خواهد برود خانه خودش. عروس ها و نوه اش مراقبش اند. هر روز هفته. به عروسش می گوید ...
در عصر زوال کلمه زندگی می کنیم
و عضو تلگرام یا شبکه های اجتماعی دیگر نیستید؟ نه، اصلا وارد نیستم. فقط ملیحه، همسرم گفته که وقتی موبایل زنگ خورد این دکمه سبز را فشار بده؛ وقتی هم تمام شد دکمه قرمز را بزن. یک بار بچه ها کامپیوتر را درخانه روشن گذاشته بودند، برای خاموش کردنش فیوز کنتور را قطع کردم! آن وقت چطور شبکه های اجتماعی را مفید می دانید؟ می بینم که همه شادند. حتی پدربزرگی که تا دیروز با اخم ...
یخ زدگی دُرُح در سرمای زمستان
که بیشتر به مخروبه شباهت دارد، می رسانم. پسر بچه ای در لابه لای خاک های انباشته شده در حال جست وخیز است. پیرمردی هم پارچه ای به کمربسته و در آفتاب گرم زمستانی زمان سپری می کند . به سراغش می روم. خودش را اندکی جمع وجور می کند و می گوید: درح شرایط بسیار مناسبی برای توسعه دارد . رضا عباسی با بیان اینکه زمین های مسطح و گسترده زیادی در حوالی وجود دارد، افزود: شاید ساخت وساز اندکی ...
گفت وگو با فرج علیپور به بهانه برگزاری کنسرت آیین شب چله لری در قلب پایتخت
.../ خیر دِ حونَت بَواره (امشب اول زمستان و یا شب یلداست/ خیر به خونه ت بباره) نون و پنیر و شیره/ کیخا حونَت نمیره (نون و پنیر و شیره/ سرپرست خونت نمیره قدیم ها بچه ها می رفتند روی پشت بام و یک چیزی را آویزان می کردند و صاحب خانه گردو، کشمش، گندم و هر چه که داشت را درون بقچه آنها می گذاشت. اگر هم کسی چیزی نمی داد هم شعر بدی می گفتند و در می رفتند. (خنده) ما این رسم ها را داریم و ...
روایت دانش آموزی که پایش بعد از عمل کوتاه شد
به گزارش ستاره ها؛ سه سال پیش پسر 13 ساله زهرا ناظمی، در یک دعوای کودکانه در مدرسه پایش ناقص می شود. از آن روز به بعد پسر او احمد، دوبار تحت عمل جراحی قرار می گیرد، ولی دیگر برای نقص عضو او هیچ کاری نمی شد، کرد. شکایت های مکرر این مادر در هیچ نهادی به نتیجه نرسیده است و عجیب تر آن که شرکت بیمه ای که که سال قبل برای جراحات اینچنینی مبلغ 10 میلیون تومان پرداخت می کرد، امسال به سقف 100 ...
صبر و مهربانی او، عامل موفقیتش بود
. مثلاً آقای جمی امام جماعت مسجد دشتستانی ها بودند. حسینیه اصفهانی ها را یادم می آید که با سخنرانی مرحوم فلسفی شروع به کار کرد. یک بار هم شهید هاشمی نژاد برای سخنرانی آمدند. شهید مطهری می آمدند و در مجموع همه این بزرگان به آنجا می آمدند و سخنرانی داشتند. من خودم مرحوم علامه جعفری را دعوت کردم که چندین شب در آنجا سخنرانی کردند. ایشان معمولا در مجالس عمومی، آن هم چند شب پشت سر هم، صحبت نمی کردند و این ...