...> وی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت ماه سال آینده اظهار داشت: در این انتخابات باید رئیس جمهوری روی کار بیاید که آمریکا را خوب بشناسد و این دولت در حال فروپاشی را کدخدا نداند. ایران در حال حاضر به یک رزمنده نیاز دارد. فردی که مقابل دشمن بایستد و به مقاومت اعتقاد داشته باشد و نگوید ما چاره ای جز دست دادن با کدخدا نداریم. وی با اشاره به طرح آشتی ملی، آن را یکی از خائنانه ترین ...
عزیز به من گفتند که آقای یوسفی به شهادت رسید. ایشان قبل از شهادت به من گفتند که به بهشت رفتم و شاهد این بودم که برخی در بهشت کاخی را می سازند و سوال کردم که بهشتیان گفتند این کاخ برای مهدی باکری است. به نوشته بسیج پرس، وی ادامه داد: وقتی به سمت تهران رفتم تا به بیت امام برسم دیدم باکری در صف دیدار امام هست و این قضیه را برایش تعریف کردم و ایشان گفتند که بسیجیان نمی گذارند ما به بهشت ...
جزیره که به عنوان یکی از جزایر استراتژیک عراق، همواره جزو برخی محورهای عملیاتی رزمندگان دفاع مقدس قرار می گرفته، شاهد شهادت بسیاری از رزمندگان بوده است. عملیات کربلای4، عملیات والفجر8 و تک ایذایی والفجر8 در منطقه ام الرصاص به عنوان بخشی از عملیات های آبی-خاکی جنگ، مورد توجه بوده و ام الرصاص را نیز درگیر کرده است. قاسمی در خصوص برنامه های حوزه هنری پیرامون دفاع مقدس چون برنامه شب خاطره ...
دشمن کمتر از سی متر شده بود! چند راه بیشتر پیش رویمان نبود. یا باید دست روی دست می گذاشتیم تا عراقی ها جلو بیایند و اسیرمان کنند، یا با همان مقداری گلوله ای که داشتیم می جنگیدیم و یا خودمان را درون آب های کنار جاده انداخته و شانسمان را برای زنده ماندن امتحان می کردیم ولی با چه دلی می خواستیم برگردیم، همه ی آنهایی که شهید شدند می توانستند برگردند و زندگی خوبی داشته باشند. در قسمت راست جاده راحت ...
گروهان دیگر به سمت وسط ارتفاعات و دیگری به سمت چپ که میدان مین وسیعی هم داشت حرکت کردیم. بنده به عنوان فرمانده دسته یک ازگروهان سوم بودم و برای نگه داشتن خط و جاده اصلی به بغداد و مشغول کردن دشمن تقریبا حدودساعت 10صبح مورخه 4/12/62 بود که از رودخانه چیلات عبور کردیم و بعد از عبور از میدان مین یعنی به ارتفاعات علی غربی که مسلط بر جاده العماره عراق بود رسیدیم. عراقی ها که از ...
دشمن پس گرفتند. چراغچی که آزاد شد، خیالمان از پشت سرمان راحت شد. چهل هلی کوپتر عراقی در سمت چپ جاده در آسمان سر و کله شان پیدا شد. درگیری شدید شده بود، قرار بود دو گردان از بچه های لشکر 8 نجف به کمکمان بیایند که زیر آتش شدید دشمن نتوانستند به ما ملحق شوند. میزان آتش ما در مقابل دشمن، مثل مقایسه ی یک قایق در برابر یک ناو جنگی هواپیمابر بود. به همراه بچه ها به طرف سنگر بزرگی که ...
بسیار بسیار زیادی نه تعداد قلیل و کم پشت حضرت امام آمدند و ندای امام را لبیک گفتند و آن چیزی را که از یک انسان مسلمان انقلابی انتظار است در هشت سال دفاع مقدس انجام دادند و طبیعی است که خداوند فرموده که اگر من اقدامی که از شما خواسته ام انجام دهیم بقیه آن مربوط به خود من است، تخلفی در وعده خدا نیست و این محقق شده است. وی اظهارداشت: اگر به وضعیتی که در دنیا وجود دارد و آشوب و ناامنی که ...
در سوسنگرد بودم و بعد از عملیات تازه آمده بودم سوسنگرد و یکی، دو ساعت در سوسنگرد بودم که برادر محسن آمدند توی سپاه و مسئله هور مطرح شد که آیا می شود در جناح عماره، جاده غزیله و جاده شیب حمله کرد؟ آیا می توانیم به پشت شیب بزنیم؟ این موضوع مطرح شد و بذر کار کردن روی منطقه هور از آن زمان کاشته شد. بعد از آن دیگر برادر محسن مرتب تماس می گرفتند و خودشان تشریف می آوردند و گاهی می رفتند شناسایی. کم کم ...
دشمن را نشانه می گرفت. لحظه به لحظه حجم آتش دشمن زیادتر می شد و تانک ها و هلی کوپتر پشتیبانی شان می کردند. خط پدافندی ما محدود بود و تعداد نفرات گردان هم محدود، اما آنها از هر سو فشار می آوردند. نزدیک سه ساعتی بود که بچه ها درگیر بودند فشار از دو نقطه بیشتر و بیشتر می شد. یکی از پلی که در صورت سقوط می توانستند شهرک شدادیه را دور بزنند و وارد ساختمان ها شوند و دیگری از جناح چپ ما که قرار بود آن روز ...
فرمانده تمام عیار بشوند و حتی اگر عمرش بیشتر قد می داد، قطعاً مسئولیت های بیشتری را به علی تیموری واگذار می کرد. صدق و صفای رفاقت علی تیموری کی به شما ثابت شد؟ علی در خیلی از مواقع رفاقتش را نه به من که به تمام بچه ها نشان داده بود. بعد از شهادت اصغر وصالی من مدتی مجروح بودم و بعد به منطقه برگشتم. این بار به خواست ابوشریف مسئول ستاد عملیات رزمی غرب کشور در اسلام آباد شدم و یک عده از نیروهای ...
اولیه شان موفق بود اما باز هم عراقی ها آن ها را زمینگیر کردند. در همین گیر و دار، محمد ابراهیم همت ، فرمانده لشکر 27 به شهادت رسید و حسین خرازی را با دست قطع شده و با بدنی پر از تیر و ترکش از منطقه بیرون بردند. شهید حمید باکری هم زمان با نبرد طلائیه، عراقی ها به 4 گردان خط شکن از لشکر 8 نجف اشرف (اصفهان) و 31 عاشورا (آذربایجان) حمله کردند. شهادت جانسوز رزمندگان این 4 ...
...> نیروهای روی جاده بدون داشتن جان پناهی تا آخرین لحظه مقاومت کرده و تعداد زیادی شهید و زخمی می دهند ولی در نهایت باقی ماندۀ آن ها مجبور به اسارت شدند. البته در همان لحظات آخر هم یکی دو نفر با نارنجک هایی در دست به نشانه تسلیم به سمت عراقی ها رفته و خود را در میان آن ها منفجر کردند. زخمی هایی که امکان حرکت نداشتند را کسی اسیر نکرد؛ همان جا تیر خلاص می زدند. حبیبی ادامه می دهد: ما در ...
، فرمانده گردان میثم بود. من بیشتر وقتم را پیش بچه های گردان میثم می گذراندم؛ چون خلق وخویمان بیشتر به هم می خورد. همه بچه یک محل بودیم و جیک و پیک هم را می دانستیم. آن موقع رسم بود که هر فرماندهی نیروهای هم تیپ خودش را دور خودش جمع می کرد و شاید این حالت در انسجام و هماهنگی کارها بیشتر کمک می کرد. آن روزها، بچه های گردان شهادت یا ابوذر که مال لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران بودند، همه شان داش و با ما ...
خانه
