سایر منابع:
سایر خبرها
کارواخال: همیشه رؤیای بازی در رئال را داشتم
ام بود، و خیلی خوب فرار بیل را به خاطر می آورم. اولین قهرمانی من با غلبه بر بارسلونا به دست آمد... چیز بیشتری نمی توانم بخواهم. درگذشت پدربزرگ: روز های سختی بود، پدر بزرگم چند ماهی تحت مراقبت های ویژه بود و من رنج کشیدن پدرم را می دیدم. این هم بخشی از زندگی است، او به استراحت نیاز داشت. او یک روز قبل از بازی با والنسیا درگذشت و مربی از من پرسید که آیا می توانم بازی کنم - و من ...
رضا رویگری در مورد شایعه مرگش گفت: من حلوا خورم، حلوا بده نیستم!
: داشتیم برای رفتن به مهمانی آماده می شدیم، سمت دستشویی که رفتم گیج خوردم و سرم با توالت فرنگی برخورد کرد. همسرم با اورژانس تماس گرفت، رفتیم بیمارستان و گفتند سکته مغزی کرده. بعدش برای گناهکاران فیلم فرامرز قریبیان رفتیم ترکیه. هوا خیلی سرد بود طوری که سگ را می زدی از لانه اش بیرون نمی آمد! آن جا مریض شدم. سرما خوردم و حالم خیلی بد بود. برای کنسرت که به بیروت رفته بودم نفسم بالا نمی آمد و عمل قلب کردم ...
استقبال شهید بهشتی از رانندگی کردن همسرش
خیلی شبیه آقای خامنه ای است و احتمالا برادرش است. آقای بهشتی رفت و ایشان را به داخل دعوت کرد و تا چند روز هم خانه ما بودند. بعد معلوم شد که آقای خامنه ای از زندان آزاد شده بودند وبا این که خیابان های تهران را به خوبی نمی شناختند به خانه ما آمده بودند. تا اینکه بلیط هواپیما برای ایشان تهیه دیده شد و ایشان به مشهد رفتند. او خوب شنا می کرد، پینگ پونگ و والیبال بازی هم بلد بود ...
حمید حامی: خداوند خواسته بود به آخر سیاهی برسم
...، در گام اصلی هم خواندم و توانستم از پسِ آن بربیایم. اما خودم فکر می کردم خوب نبودم و جرئت نداشتم فیلمش را تماشا کنم. بالاخره فیلم را دیدم و متوجه شدم که بد نبودم و اعتماد به نفسم را به دست آوردم و در عین ناباوری قرارداد کنسرت بستم. با این حال هنوز سر تمرین ها می ترسیدم و جایی برای این گذاشته بودم که انصراف بدهم. 10 روز مانده به کنسرت، بلیت فروشی شروع شد و من که نگران بودم بعد از پنج سال بفروشد ...
این پدر دنبال دختر گمشده اش است/ اشک های این مرد دل هر کسی را به درد می آورد+ فیلم و عکس
خواهرم گفتم یک امشب را به من مهلت بدهد. تا سه روز بعد از تحویل گرفتن عاطفه به خانه هرکسی رفتم مرا از خود راندند. درنهایت به بیمارستان و زایشگاه طالقانی تبریز رفتم و عاطفه را در محوطه چمن آنجا رها کردم و رفتم. باز هم بغض امانش را نداد و با دستان ترک خورده اش چشمان اشک آلودش را پاک کرد و ادامه داد: بعد از مدتی پشیمان شدم و برگشتم، دیدم عاطفه گریه می کند و دنبالم می گردد. مردم هم دورش جمع شده بودند ...
واکنش ستاره راست تیم ملی به تصادفات تلخ نوروز
هایم را نبینیدمادرم یک ماه و نیم در هلند بود و همیشه برای تماشای بازی هایم استرس داشت. تا وقتی پدر و مادرم در هلند بودند بازی های من را در ورزشگاه نگاه می کردند. قطعا مادرم برای تماشای بازی های من استرس دارد. مخصوصا بازی های ملی را با استرس بیشتری نگاه می کند. پدر و مادرم خودشان این را می گویند. همیشه به آنها می گویم که بازی هایم را نگاه نکنید. به مادرم زنگ می زنمهمیشه بعد از بازی به مادرم زنگ می ...
من طرف مردم هستم
.... وقتی شما این سال 95 را از آغاز تا انجام نگاه کنید، همه قضایا این دو نشانه مهم را نشان می دهد: هم همبستگی مردم را در مسائل اساسی زندگی با وجود اختلاف نظرها در مسائل فرعی و سیاسی گوناگون نشان می دهد -اما در جهت اصلی که جهت نظام و جهت انقلاب است، مردم همسو و هم جهتند- این یک و بعد دلبستگی مردم را نشان می دهد به انقلاب و به نظام و به مسائل دین و ایمان، این در دنیا خود را نشان داده است، این به رخ ...
راز شب بیداری های همسایه گردن کلفت چه بود؟
از آپارتمان ها را خانواده ناشناسی خریداری کرده اند مشکلات ما نیز شروع شد. وی در ادامه افزود: پسر این خانواده که سیامک و 28 ساله است اینجا را پاتوق اراذل و اوباش کرده و در صورت اعتراض همسایه ها وی با آنان درگیر می شود و از ترس سیامک کسی با این جوان جرات مقابله ندارد. مرد عصبانی افزود: سیامک به اندازه ای گستاخ شده که به تازگی اجازه نمی دهد کسی خودرواش را به پارکینگ ببرد، حتی چند روز پیش لاستیک ...
با حجتی کرمانی؛ از اختلاف هاشمی وبازرگان تا متلک گویی خلخالی موحدی کرمانی اجتهادسیاسی ندارد | از شلوغ ...
دوران تبعید شیرین بود، او پس از طرح سوالات از هر دری سخن می گفت و خاطراتش شنیدنی بود. از حاج احمدآقای خمینی چند روز پیش از درگذشتش خاطره داشت که به عیادت حجتی کرمانی آمده بود. روایتی از جوانی های پسر دیگر امام هم روایت داشت و شوخی هایش. با حجتی کرمانی از مجلس اول و اختلافات هاشمی و بازرگان نیز سخن گفتیم. حرف به روایت هایی از آیت و بنی صدر هم کشید. محمد جواد حجتی کرمانی که از کودکی با ...
بریدن سر همسر به خاطر داشتن ارتباط پنهانی با مردان غریبه+عکس
مادرش شهادت داده و به هیئت منصفه دادگاه گفته است: " خودم شنیده ام که مادرم از تعدد روابط اش با سایر مردان صحبت می کرده و به صراحت از داشتن رابطه جنسی با آنها تعریف کرده است. پدر من از این اتفاقات واقعا شوکه شده و ناراحت شده بود. پدرم تحت تاثیر این روابط غیراخلاقی مادرم واقعا از لحاظ روحی صدمه دیده است." این مرد پس از محاکمه به زندان محکوم شد و هفته گذشته پس از پایان مدت حبس از در سن 72 سالگی از زندان آزاد شد. اخبار اختصاصی حوادث رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
شرور تهرانی حتی در زندان هم با همبندی هایش هر چه می خواست انجام می داد!
.... در آنجا با یکی از اشرار شرق تهران که در همان بند بود، آشنا شدم. مدت محکومیت من کوتاه بود و مدتی بعد آزاد شدم اما یک روز همبندی ام را در خیابان دیدم. او مرا شناخت و خواست همراهش به خانه ای متروکه در همان حوالی بروم. نمی دانستم چه نیتی دارد اما وقتی وارد آنجا شدیم با تهدید من را مورد آزار و اذیت قرار داد و گفت، اگر از او شکایت کنم، مرا خواهد کشت. درحالی که مأموران در حال بررسی ...
راز رفت و آمدهای نامرئی به خانه زن دوم یک مرد / ابراهیم نمی دانست چه کسی به خانه زن باردارش می رود!
بیشتر از مرد صاحبخانه تحقیق کردند که وی به آنها گفت: در 3ماه گذشته 4 بار خانه من و زن دومم را دزد زده است و هر بار که کلید در را تغییر می دهم باز هم نمی دانم قفل در چگونه باز می شود و جالب است که فقط وسایلی که تازه برای همسرم خریده ام دزدیده می شود نه وسایل دیگر! این مرد در ادامه به پلیس گفت: همسرم باردار است و ماه آینده بچه مان را به دنیا می آورد و این ماجرا هم مرا ترسانده و هم وی را و نگرانم این ...
راز پسر 11 ساله تهرانی که توسط مربی باشگاهش به خلوتگاه برده می شد!
همراهش رفتم اما پس ازورود به خانه با زور و تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرارداد. بعدهم با تهدید و به این شرط که حرفی به کسی نزنم، اجازه داد از خانه اش خارج شوم. به دنبال اعلام این شکایت بازپرس جنایی دستور بازداشت مربی 31 ساله را صادر کرد. کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی نیز مرد جوان را پس از دستگیری و برای تحقیقات به دادسرای جنایی منتقل کردند. اما متهم منکر ماجرا شد و گفت: تا به ...
دکتر معروف ایرانی که با منشی و یک خانم دیگر به صورت پنهانی بود!
دکتر خواسته بودم بیمه ام کند اما نپذیرفته بود. وقتی فهمیدم رازی دارد که نمی خواهد خانواده همسرش بدانند دست به کار شدم و از خواهرم خواستم همکاری کند. ابتدا نپذیرفت و وقتی شنید پول را بین خودمان تقسیم می کنیم وسوسه شد. رادیو سهام 110 سه مرد جوان و دزدیدن دختر 28 ساله / هوسبازان هر کاری با آن دختر انجام دادند! زن جوان را به اتاق خواب ویلا کشاندند / آنها مرا بعد از ...
2 دختر دانش آموز دسیسه چینی کردند و پسری را به دام شوم خود کشاندند + عکس
گرفتند و به زور سوار خودرو شده و مرا پیاده کرده و پا به فرار گذاشتند با ادعای این دختر نسرین در جایگاه قرار گرفت و با تایید ادعاهای سیما گفت: بعد از اینکه از خودرو پیاده شدم در خانه بودم که سیما با من تماس گرفت و ماجرای سرقت خودروی امانتی را از سوی 3 پسر جوان که بچه محلشان هستند خبر داد و چون علی از ما شماره تلفن نداشت فکر کردیم ماجرا را پیگیری نکنیم و علی وقتی متوجه سرقت خودرویش شود به پلیس مراجعه ...
عروسی که با اتوبوس به مراسم ازدواج آمد! / ببینید! + تصاویر
منشی و یک خانم دیگر به صورت پنهانی بود! عمل باورنکردنی دو مرد کثیف با زن جوان بعد از تجاوز به او! راز پسر 11 ساله تهرانی که توسط مربی هوسباز باشگاهش به خلوتگاه برده می شد! سه مرد جوان و دزدیدن دختر 28 ساله / آن ها هر کاری با آن دختر انجام دادند! زن جوان را به اتاق خواب ویلا کشاندند / آنها مرا بعد از تجاوز در یک خیابان رها کردند! این دختر بیچاره جلوی چشم بقیه با حرکت زشت پدرش روبرو شد + تصاویر راننده ماشین چاقو را زیر گلویم گذاشت و مرا به زور سوار کرد و بعد..! رفتار عجیب یکی از معاونین وزیر با پسرش سوژه رسانه ها شد! + تصاویر ...
وقتی قرار شد به خانه سعید برویم نمی دانستم قرار است دوستانش عفتم را از من بگیرند / در برابر چشمان سعید ...
ما را با هم نبیند. ابتدا مقاومت کرده ولی نهایتاً با چرب زبانی همراهش شدم. وارد منزل که شدیم از دیدن چند پسر جوان حسابی شوکه شدم. خواستم برگردم ولی سعید مانع شد، قول داد که اتفاقی نمی افتد و مراقبم هست. بعد از کمی نشستن و آشنایی با آنها آرام تر شدم ولی بعد از چند ساعت پسرها شروع به دست انداختن من کردند و و مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و سعید هم فقط نگاه می کرد و چیزی نمی ...
قاضی پور: حجت الاسلام رئیسی گزینه مناسبی برای ریاست جمهوری است
...> * چه سالی ازدواج کرده اید و صاحب چند فرزند هستید؟ در دوران دفاع مقدس و زمانی که بخشدار پیرانشهر بودم متأهل شدم. همسرم دختر یک روحانی است و فامیل نیستیم. دارای 4 فرزند، 2 پسر و 2 دختر هستم. دخترانم دارای مدرک فوق لیسانس و دکتری بوده، متاهل و خانه دار هستند، پسرانم هم هر دو از سن 16 سالگی متأهل شده اند یکی از آنها متولد 73 و در رشته دامپزشکی تحصیل می کنند و دیگری متولد 75 و پزشکی می ...
راز دختر 17 ساله چه بود که او را شوکه کرد!
همین روزها آرمان برای این که بتواند در مورد زیبایی من جملاتی بنویسد، از من خواست تا عکس بدون حجاب و با پوشش دختران غربی برایش بفرستم. من هم بدون آن که به کسی چیزی در این رابطه بگویم با گوشی تلفن عکسی از خودم گرفتم و برایش فرستادم. از آن روز به بعد آرمان تهدیدم کرد. که اگر برای حذف عکس از گوشی نزد او نروم عکسم را برای پدرم ارسال می کند. خیلی ترسیده بودم اگر پدرم تصویر مرا آن گونه می دید چه ...
تو آن همه سگ داشتی اما خودت پارس میکردی...
انگار خبر نداشتند تا چاپ کنند. خبر غلام را چاپ کردند. و ما انگار بلیط بخت آزمایی برده باشیم، خم شدیم روی روزنامه تا عکس غلام را ببینیم. روضه می رفتم با مادرم. و زن ها با صدای بلند گریه. زیر درخت های توی حیاط خانه میرزا. بعد با روضه خوان می رفتیم مجلس بعدی. و باز مادرم گریه. با همان روضه که تازه شنیده بود. من هم گریه می کردم. طوری که مادرم نبیند. نه به خاطر روضه. به خاطر مادرم که گریه ...
7 راه برای افزایش برکت عید/ دیدگاه امام(ره) درباره کیفیت خودرو
.... این مهم است. چند شب پیش یک خلبانی گفت: من با شما کار دارم. منزل ما آمد و گفت: من بچه فلان شهر هستم. تو در فلان شهر زمان شاه یک روز کفتر پران ها را دعوت کردی و برایشان قصه بگویی. راست می گوید من یادم آمد. من به یکی از تجار گفتم: آقا ما هرچه حرف می زنیم مذهبی ها می آیند، خیلی از کفترپران ها هم آدم خوبی هستند. حالا عاشق کفتر شده است. من دلم می خواهد برای بچه های کفتر پران صحبت کنم. منتهی ...
ماجرای دعوت شهید عاصمی به ضیافت افطاری حضرت امام(ره)/8 روایت از فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)
نمی کند. خدا جبهه را نصیب همه کند. البته هر کس که بخواهد این توفیق شامل حال او می شود. فقط اراده می خواهد و بس، ولی اگر نخواهیم بیاییم، خداوند برای این زیان راه توجیه را هم باز گذاشته است و می توانیم برای خودمان کلاه شرعی درست کنیم. نامه شهید هنوز نیامده دوباره به جبهه بر می گشت مرخصی که می آمد چند روز بیشتر نمی ماند. گاهی هنوز به کاشمر نرسیده از باختران، تهران یا اهواز تماس می ...
حکایت شهادت مجتبی ؛ پرواز با رمز یا علی +تصاویر
به خانه برگشت. بیخیال هدیه و روز زن شدم. فردا صبح از محل کار تماس گرفت، گفت : چه خبر؟ گفتم : سلامتی. دوباره بعد از یک ساعت تماس گرفت. پرسید: چه خبر؟ باز هم گفتم: سلامتی. گفت : یک چرخ کامل در خانه بزن. با تعجب گوشی در دستم، چرخیدم دیدم در یکی از اتاقها برایم کادویی گذاشته است و با یک نقاشی که خودش کشیده بود و رویش نوشته بود دوستت دارم. روزهای آخر میگفت : خیلی دوست دارم بیایم یک مدتی ...
چگونه می توان با توقیف کالای مسافر در سه راهی شمشیر به بهانه قاچاق بودن شاهد رونق معیشت مردم بود؟
. داستان موصل فقط مخصوص زنان و بچه ها نیست. مردان موصل هم می گویند: د ر شهر قیامت شده است . پدر پسر خود را به جای می گذارد و از منزل و شهرش فرار می کند. خدا گواه است با چشمان خود پدری را دیدیم که در کنارش پسرش کشته شده بود و او بی اعتنا به فرزند کشته شده اش داشت فرار می کرد. در محله موصل الجدیده به واسطه یک راکت هم پیمانان در یک خانه 200 نفر کشته شدند. از یک سوی داعش مردم را به قول خود در مکان های ...
از صدای تق تق بازار مسگر ها تا انعکاس زیبایی در باغ دولت آباد
این باغ یک حوض وجود دارد یک بادگیر به طول 33 متر نیز در یکی از اتاق های دیگر این باغ قرار دازد. از لحاظ جغرافیایی این باغ د خیابان شهید رجایی در بلوار دولت آباد یزد قرار گرفته است. در ادامه تعدادی از نظرات کاربران شبکه اجتماعی را در رابطه با باغ دولت آباد یزد مشاهده می کنید. یه روز خوب یه جای خوب باغ دولت آباد. آدم از بودن در این باغ سیر نمی شود. من این باغ رو خیلی دوست دارم ...
شمسایی:"گاد فاد"فوتسال نیستم!
صمیمی و درسایه ای از احترام بوده. چطور در عین صمیمیت فاصله پدر و فرزندی را رعایت کردی؟ در عین اینکه عاشق بچه هایم هستم، اما یک فاصله ای را رعایت می کنم، چون اگراین اتفاق رخ ندهد، درآینده ممکن است اتفاق های زیادی رخ دهد. تو پدر 3 دختر هستی؛ هیچ وقت دوست نداشتی پسر داشته باشی؟ هیچ وقت دنبال این حرف ها نبودم. برایم بیشتر سالم بودن بچه مهم بود تا جنسیت آن. خدا را شکرمی ...
گلوریا: بابانوئل و حاجی فیروز با هم دوست هستند
! تو با بازی در فیلم های پدرت شناخته شدی، اما از جایی به بعد تلاش خوبی کردی که هویت مستقلی برای خودت دست و پا کنی. به نظر می آید بیرون آمدن از سایه نام پدر مشهور کار سختی باشد که تجربه اش کردی، درست است؟ من به پدرم افتخار می کنم و تلاش نمی کنم از زیر سایه اش بیرون بیایم، ولی همیشه سعی کردم جدی گرفته شوم. اما ممکن است گاهی حرف هایی مثل این که هرچقدر هم تلاش کنی باز پسر فلانی ...
همسر شهید: وقتی که حاج حمید شب به خانه آمد گفت: درست است امسال نمی توانم شما را به مسافرت ببرم ولی تهران ...
نیامده بود و من هم نشسته کنار سفره به خواب رفته بودم .بعد از خواندن نماز صبح در حالی که از آمدن حاج حمید نا امید شده بودم به رختخواب رفتم هنوز چشمانم گرم نشده بود که صدای حاج حمید را شنیدم که گفت: سلام بیداری؟ بلافاصله از جایم بلند شدم و سلام کردم و پرسیدم چرا دیشب نیامدی؟ گفت: خیلی سعی کردم خودم را برسانم ولی متاسفانه موفق نشدم در عوض الان میخواهم شما را یک جایی ببرم .آن روز من و مریم فرزندمان که ...
همسر شهید امینی: می گفت 10 عید هم که شده به خواستگاری ات می آیم تا پدر راضی شود/ همسر شهید پورهنگ: سال ...
کمک می کرد. کمی که بزرگ تر شد به سفارش پدر در یک خیاط خانه مشغول کارشد. درسن شانزده سالگی وارد کفش ملی شد و در قسمت شاهد بخش لویس کار، کارش را شروع کرد. او هجده سال داشت که انقلاب شد، اما یک سال قبل از انقلاب روزگارش مدام در خیابان ها و کوچه پس کوچه های تهران می گذشت. غروب نشده، یک جیبش مهر می گذاشت و یک جیب دیگرش نخود و کشمش می ریخت. دوچرخه اش را برمی داشت و با چند تا چسب و اسپری های دیوارنویسی ...
نوروز و زنده شدن خاطرات بچگی/ پدر و مادرم کتاب عیدی می دادند
شوق دیدار بچه های فامیل است. اینها همه و همه حس های خوبی را ایجاد می کند، حس اینکه همه چیز نو می شود، تازه می شود و طبیعت رنگ تازه ای می گیرد. تمام این ها در واقع بخش جدانشدنی از وجود ماست نه فقط بخشی از فرهنگ ما. اولین عیدی که گرفتید، چه بوده است؟ اولین عیدی که از پدر و مادرم گرفتم، بخصوص از مادرم کتاب بود. چراکه؛ خانواده ام بسیار حساسیت داشتند که ما کتاب بخوانیم. آن موقع ها ...