سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با عباس جدیدی؛ پرحاشیه ترین عضو شورای شهر
کواکبیان هم بنده خدا مثل من است. صدای هر دو نفر ما به طور خدادادی بلند است و بعضی ها فکر می کنند با عصبانیت حرف می زنیم. شما به این که دورتان شلوغ باشد، علاقه خاصی دارید، نه؟ - از قدیم گفته اند بری تو آب خیس می شی . واقعیت این است که نمی شود کسی کار مدیریت شهری انجام دهد و خودش را از مردم پنهان کند. از طرفی من بچه جنوب شهر هستم و در شلوغی کوچه و پس کوچه بزرگ شده ام. من خودم بچه ...
ماجرای لباس دودی عروس و داماد / سهیلا وقتی شوهرش رفت دیگر نمی دانست چه می کند تا اینکه ...
و زمانی که خواست سناریوی سرقت را با برداشتن کیف پول زنانه تمام کند، پلیس زن وارد عمل شد و خیلی زود دستبند را به دستان سهیلا زد. سهیلا که راهی جز اعتراف پیش روی خود نمی دید، گفت: از روز اول که به دنیا آمدم، با دردسر روبه رو بودم و حتی وقتی خواستم برای آینده ام خودم تصمیم بگیرم، با اصرارهای پدرم تن به ازدواج اجباری دادم و بدبختی های جدیدی را تجربه کردم. وی افزود: برای فراموش ...
سیگاری که پیمان داد را کشیدم و وقتی به هوش آمدم دیدم عفّت و پاکدامنی را برای همیشه از دست دادم
در حال گیج رفتن است و دیگر چیزی نفهمیدم تا این که پس ازچند ساعتی در حالی که چشمانم در برابر چشمان پر فریب افسانه و بنیامین درحال گشوده شدن بود، ناباورانه، متوجّه حماقت جبران ناپذیر خود شده و دریافتم که عفّت و پاکدامنی خود را برای همیشه از دست داده ام. آنان با وقاحت تمام،در حالی که چشم در چشمان من دوخته بودند به من گفتند که مدتّی است که با فریب دختران طلاق، آنان را در اختیار پسران پول ...
زن و دختر در خلوتگاه مردان پولدار نقش کثیفی را بازی می کردند / مرد بی غیرت دستگیر شد
نوجوانش میهمان خانه ام بوده اند. از آنجایی که به خودم مطمئن بودم، به وی ناسزا گفتم و خواستم دست از باجگیری بردارد و گفتم که می دانم مادر و دختر اجیر شده بوده اند، اما وقتی شنیدم می خواهد آن میهمانی را نزد همسرم و حتی بین همکاران پخش کند، با وجود اینکه می توانستم رفتارم را توجیه کنم، ترسیدم و پذیرفتم به آن مرد نزدیک 10 میلیون تومان بدهم تا دست از سرم بردارند. این پول به حساب مرد ...
پیام های زن شوهردار پسر دانشجو را به گناه کشاند و ...+عکس
که از وی خواستم تا به خواستگاری اش بروم. وی در ادامه افزود: با توجه به قصد ازدواج با زن جوان از روی عشق و علاقه چندین پیام نیز به وی فرستادم تا اینکه با گذشت 3 هفته مردی به من زنگ زد و ادعا کرد شوهر زن جوان است. پشت تلفن شوکه شدم، وی که بسیار عصبانی بود، گفت من برای همسرش مزاحمت ایجاد کرده ام و می خواهد شکایت کند، هرقدر به این مرد گفتم نخستین بار همسر وی با من تماس گرفته و ادعا کرده مجرد است ...
عجیب ترین طلاق های سال 95
اهمیت دانست و نسبت به نابود شدن تا این حد بی تفاوت بود. ولی روی میز قضات دادگاه خانواده هر روز پر است از این گونه پرونده ها که به چند تای آنها که در سال 95 مطرح شده، اشاره می کنیم. 2 سال است شام نخورده ام پرونده عجیب دیگری که در دادگاه خانواده بررسی شد مربوط به مردی بود که می خواست براحتی شام بخورد، برای همین جدایی از همسرش را انتخاب کرد. این مرد به خاطر خوردن شام از زندگی مشترک با ...
معرفی کاندیدا شورا شهر لاهیجان | از عدم ثبت نام رییس شورا شهر فعلی تا حضور چهره های جوان در انتخابات
...، حمید نیروشم، مسعود رضایی خلیق، فرشاد حجتی سعیدی، علیرضا پوریوسفی، امیرحسین علیزاده، روزبه صفابخش، وحید نژاد مقدم، حسین شهرستانی، حسین هدایت صفا، حسین نصیری کامران، دکتر جلال جعفر پور، آرمان یاسری، آرمین آقاجانپور، فرداد جنابی، مهدی رفیع پور، حیدر علیزاده، جمشید بابایی قانع و کامیار چایچی از جمله چهره هایی هستند که در انتخابات پنجمین دوره شورا اسلامی شهر لاهیجان نام نویسی کرده اند. ...
پسرم زندگی ما را چهار رنگ کرد
والیبال بیشتر شد. می خواستم درآمد داشته باشم. پس به خاطر کمک به خانواده والیبالیست شدی؟ البته من خیلی قُد بودم. وقتی کاری را می خواستم انجام دهم، آن کار را می کردم. والیبال را هم از سر لج و لجبازی با بهنام پیگیری کردم. می خواستم والیبالیست شوم تا روی او را کم کنم. آن موقع اتفاقات عجیب و غریبی افتاد، امکانات و پول نبود. وضعیت رفاهی هم زیاد نبود. شاید باور نکنید من کفش ...
داستان فرح و ویدا؛ یکی زن شاه و دیگری زنی ضد شاه
دو زن ایرانی، هر دو در سوگ فرزند و دور از زادگاه، یکی منتقد گذشته و آن یکی بر مواضع باقی مانده، دو زن ایرانی که میانه دهه 30 در دانشگاه معماری پاریس به هم رسیدند، دو دوست یکی فرزند سوم خاندانی اصیل و آن یکی تنها دختر مادری بیوه و خیاط. محمدرضا پهلوی سرنوشت این دو زن را از هم جدا کرد، یکی شد ضد شاه و آن یکی زن شاه. دو زن آواره ایرانی در پاریس یکی تاب دوری تنها فرزند را نداشت و آن یکی مانده بر میراث خاندانی دربه در. حالا مرگ برای همیشه راه ویدا حاجبی تبریزی را از فرح دیبا جدا کرد. ...
پادوانی: در مورد ترامپ حرفی ندارم/ رابسون:نوروز برایم جذاب تر از کریسمس است
آخرین سال زندگی تان است چه کارهایی انجام می دادید که تا حالا انجام نداده اید؟ پادو: من همیشه همین جوری زندگی می کنم.احساس می کنم امروز روز آخر زندگی من است.سعی می کنم طوری زندگی کنم که کسی را ناراحت نکنم. رابسون: سعی می کنم فوتبالم را با اشتیاق بیشتری بازی کنم.سعی می کنم کنار خانواده ام باشم.یا می روم آنجا یا آنها را با خودم به ایران می آورم. با دوستانی که بیشتر دوست شان دارم ...
فروغ برای خودش دشمن درست می کرد
عشقی به وجود آمد که 700 نامه او برایم نوشت و 650 نامه من برای او نوشتم. (می خندد) برخورد خانواده با این جدایی چطور بود؟ تراژدی فروغ تکرار شد؟ پدرم به خانه راهم نمی داد. اصلا خودم نرفتم، جرأت نمی کردم. به ما حتی نگاه نکرد؛ نه به من، نه به فروغ. بگذریم. حوادث زیادی گذشت، من خیلی سخت پیش رفتم. همین که فروغ هم از همسرش جدا شده بود، بهانه خوبی نبود که با هم زندگی مشترکی ...
حدادی: برای ازدواج همه گزینه ها روی میز است!
که این سال زودتر تمام بشود و خدا را شکر تمام شد. خدا را شکر به خیر تمام شد و سالم ماندم. امیدوارم امسال سال خوبی برای همه باشد. * الان که المپیک 2016 را به یاد می آورید چه احساسی به شما دست می دهد؟ خیلی سخت بود، ولی مثل المپیک 2008 برای من سخت نبود، چون در لندن می دانستم که مدال می گیرم. من آسیب دیدگی داشتم، ولی توقعم از خودم بیشتر بود. اتفاق المپیک مرا زیاد ناراحت نکرد. ...
ارتباط شوم و مخفیانه نوعروس با هم دانشگاهی اش
و برای خودش نقشه می کشید. برای مرد، زن گرفتن از خرید یک کت و شلوار هم ساده تر به نظر می رسید. شاید او وقتی می خواهد لباس یا کفشی بخرد بیشتر از این حرف ها حساسیت به خرج می دهد. بعد از طلاق فهمید چه بلایی سرش آمده است. او زخم خورده شلاق بی معرفتی و خیانتی شوم شد که تاب و توانش را برید و امان از کف داد. خانواده مرد جوان از روز اول می گفتند عادی و منطقی زندگی کن. ...
نامه امام (ره) در عزل منتظری
و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمداللّه از این پس شما مسئلۀ مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می دانید که مسلماً منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خرابتر می کند با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر ...
ماجرای خواندنی عشق یک نوجوان 16 ساله
.... به خودم گفتم من که به سفارش پسرهای مدرسه مان برایشان نامه های عاشقانه می نویسم چرا برای نشان دادن احساسم، برای ملیحه نامه ای عاشقانه ننویسم؟ من که جرأت نداشتم در راه مدرسه راهش را بگیرم و راز دلم را برایش بگویم، دادن نامه بهترین راه ابراز علاقه بود. در آن سال، دانش آموز سال چهارم دبیرستان بودم. ذوقی در نوشتن قطعات ادبی داشتم و با نوشتن انشاء همیشه بهترین نمره ها را از معلم ادبیات می ...
همیشه سد شکن بودم!
بدانی که هنگام موفقیت درباره ات اظهارنظر می شود. وقتی که اظهارنظری وجود نداشته باشد یعنی که تمام شدی! همواره در مورد این موضوع که چشم روشن ها با پارتی به سینما وارد می شوند یا به خاطر چهره شان می آیند و بازی بلد نیستند، صحبت می شود. البته این بحث ها در حال حاضر بسیار کمتر شده است اما هنوز هم وجود دارد. برای شخص من علاوه بر علاقه به بازیگری مسائل دیگری مهم بود. من می خواستم کارگردانان ثابت کنم که ...
هوشنگ مرادی کرمانی: آرزوی من این است که در اوج تمام بشوم
خواهم این را به شما بدهم. البته در ترکیه وقتی در دانشکده زبان فارسی شان صحبت می کردم، می گفتند ادبیات معاصر شما را اصلا نمی شناسیم. در اوج حتی از ملک الشعرای بهار جلوتر نیامده اند و از امروزی ها کسی را نمی شناسند. اما در هند خیلی خوب بودند. استادانشان در مورد من اطلاعاتی داشتند که خود من هم در ایران نداشتم. حتی پایان نامه نقد و بررسی قصه های مجید را آن جا در دانشگاه دهلی دیدم. مسکو هم ...
هفت راه برای افزایش برکت عید
.... یک کسی گفت: من دوست دارم با خرجی خودم با تو بیایم. گفتم: چرا می خواهی با من بیایی؟ گفت: من یک وقت بچه بودم در آب افتادم. یک نفر پرید مرا نجات داد. الآن او فلان شهر آلمان است. من با تو می آیم تو برو سخنرانی کن و من هم بروم فامیلم را ببینم. چون او را می شناختم گفتم: خوب با پول خودت می آیی، بیا. همین آقایی که غرق شده و نجات پیدا کرده الآن از اساتید مهم دانشگاه است. اما می گفت: بچه بودم این مرا ...
سرمشق معصومانه دهه شصتی ها
که نقش گل را داشتم. مگر کارگردان شازده کوچولو آقای ایرج گرگین نبود؟ ببینید، همه داشتند با هم کار می کردند. آقای گرگین نقش خلبان را داشتند و به عنوان کارگردان هم بودند، ولی آقای مفید هم حضور داشتند... آن کارهای دیگری که انجام شد و من درشان نقش نداشتم، به دلیل این بود که درگیر کار بودم و نتوانستم حضور داشته باشم؛ وگرنه ما یک سال کنار هم بودیم و تمام گروه در همه کارها حضور فعال ...
حرف های جالب مجری صدا و سیما در نوروز 96 / اهل ظرف شستن نیستم/ به آواز خوندان علاقه زیادی داشتم + تصاویر
زیادی داشتم .خاطرم هست بچه که بودم دایی بزرگ من ازم می خواست که براش بخونم و منم کم رویی می کردم وشرطم این بود که اگه قراره بخونم هم باید به من پول بدی وهم تو اتاق کناری می خونم . ایشون هم قبول می کرد وهنوز اسکناس هایی که نزدیکای عید به من می داد از خاطرم نرفته وچون آخرای جنگ بود وهرروز شاهد آمدن یک آلاله و یک شهید بودیم من سرود دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره رو می خوندم. صبح زاگرس _ تا ...
اَملی نوتومب: نیچه ناجی زندگی ام بود
خارجی است. قبل از اینکه حاملگی ام به خاطر کتاب فعلی تمام شود، دلم می خواهد کتاب بعدی را باردار شوم. زمان دلهره بزرگ وقتی است که می بینم باردارم، اما هنوز نمی دانم چطور می خواهد به من وصل شود. وقتی دفتر سفیدم را برمی دارم به خودم می گویم: یا می گذرد یا نمی گذرد. و در این لحظه است که تولید می شود. چطور می توانم باور کنم که همه اینها همین طوری به وجود می آید؟ مثل یک عارف حرف می زنید ...
متاهل ها چرا همیشه از ازدواج شان ناراضی اند
در اوج باشد. نارضایتی از زندگی مشترک موضوع مختص به زوج های در آستانه طلاق و جدایی نیست، حتی مختص به مرد و زن. این روزها بسیاری از زوج هایی ایرانی که زندگی آرام یا نیمه آرامی دارند در عین حال که علاقه ای به جدایی از همسر خود را ندارند اما از زندگی زناشویی خود ناراضیند و به افراد مجرد توصیه می کنند که اشتباه آنان را تکرار نکنند. شاید دلیل این امر بار سنگین مسئولیت زندگی مشترک باشد یا شاید آزاد زیستن ...
نباید بهانه دست ترامپ بدهیم
یک فرصت نیم ساعته برای گفت وگو با وزیری که یا در سفر است یا میزبان مقامات خارجی، مغتنم است و باید پشت سرهم و سریع سؤال کرد تا مطلبی از قلم نیفتد؛ از برجام و سرنوشت آن در آمریکای دوران ترامپ گرفته تا اوضاع واحوال منطقه. با حوصله و با دقت جواب می دهد؛ با دقتی دوچندان. روی واژه ها تأکید دارد. خودش دلیل این حساسیت و دقت را دنیای عجیب امروز که در آن نمی شود مخاطب را انتخاب کرد، می داند. معتقد است باید طوری صحبت و واژه ها را انتخاب ...
گزارش از خانه موزه تولستوی (تصاویر)
گلدوزی های روی روتختی ها و صندلی ها از جمله روکش صندلی راکی که در این اتاق است، کار خانم همه فن حریف خانه بوده است. اتاق بعدی از آنِ خدمتکارها بوده که در آن کارهایی مثل شست وشو و رفوی لباس، اتو کردن و... را انجام می دادند و جایی بوده برای خستگی در کردن و چای خوردن. ماریا ساورُوا بیش از دیگر خدمتکارها در این اتاق ساکن بود و بعدها با سمیون رومیانستف آشپزِ خانه ازدواج می کند و با هم به اتاقی در ...
حکایت سید محمود ؛ گرفتن عکس شهادت در آتلیه برادر +عکس
دوست داشتیم . ولی مادر سید محمود اسم صدیقه را خیلی دوست داشت به خاطر اینکه صدیقه اسم مادرشان بود و دوست داشتند نام مادرشان برایشان تکرار شود. علاقه داشتند اسم نوه شان را صدیقه بگذارند. من و سید محمود برای احترام به مادرشان در شناسنامه اسم دخترمان را صدیقه سادات گذاشتیم و ریحانه سادات صدایش میکنیم . البته خانواده سید محمود اکثرا همان صدیقه سادات صدایش میکنند. خصوصیات رفتاری شهید سید ...
نقدی بر جشنواره تئاتر دانش آموزی
شما لطف کرده وظیفه اش بوده و فرهنگ طلبکار بودن از جامعه و متوقع بودن از دیگران صورت می گیرد. جمعبندی قبل ازآنکه به مجموع مطالب نگاهی گذرابیندازیم این رامتذکر شوم که این گفتار بخش بسیار کوتاه و عیان آسیبهای موجود در سیستم آموزش و پرورش ایران در برخورد بامقوله امور پرورشی بود و درد ورنج دراین خصوص بسیارعمیق ودردناک است. باشد که این اقدام مقدمه ای بر عمل باشد. ...
پسرخاله مریم زیر پام نشست، وقتی زندان افتادم زنم را مال خود کرد و ...
.../ زن و دختر به خلوتگاه مردان پولدار می رفتند! آزاده را تکه تکه کردم / 18 سال با او دوست بودم و او اصرا به ازدواج داشت تا اینکه ...+فیلم وعکس ارتباط شوم نوعروس با هم دانشگاهی اش / مرد عاشق پیشه تا یک قدمی مرگ رفت 2 قاتل شیطان صفت به خاطر شکنجه های هولناک 11 زن به اعدام محکوم شدند+عکس سمیه به خانه دوست پسرش رفت تا 100 میلیون تومان به چنگ بیاورد!+عکس ...
ماجرای شوم دختر ایرانی که با هزار امید به ترکیه رفته بود!
.... نخستین جایی که برای رفتن به نظرم رسید، خانه "ژاله" بود. دوست شهرستانی ام که برای تحصیل به تهران آمده بود. پول هایم آن قدر نبود که کفاف هزینه زندگی کردن در خانه دیگری را بدهد. ژاله راحت قبول کرد که هم خانه اش شوم. روز و شب کار می کردم تا چیزی دستم را بگیرد. یک سالی گذشت، وضعم روبه راه شد، زندگی خوشی داشتم. مادر انگار دلش برایم تنگ شده بود. به قول خودش یک سال گذشته بود تا خانه ی ...
عید تهران هیجان دیگری دارد
روی کارم داشت. من که از سن کم شروع کردم، علاقه ام آن قدر زیاد شد که روزی شش هفت ساعت تمرین می کردم، بدون این که خسته شوم. با این میزان تمرین، چطور به درس هایت می رسیدی؟ من قبل از دوره دبیرستان، همیشه شاگرد اول بودم اما در دوره دبیرستان که ریاضی فیزیک می خواندم، دیگر به مدرسه نمی رفتم و تنها برای امتحانات سر جلسه می نشستم. همین باعث شد لطمه بخورم و کمی نمره هایم پایین بیاید ...
حسرت کیان ایرانی به دلم مانده
رفتارهایش به شخصیت واقعی خودم خیلی نزدیک تر است. البته حمید یکسری مسائلی دارد که من ندارم؛ مثلا دزدی می کند، ولی من دزدی نمی کنم! البته نمی دانم اگر یک شب گرسنه بخوابم این کار را انجام می دهم یا نه! نقش حمید مصداق خیلی از جوانان ایرانی این دوره است. جوانانی که با نگاه به اطرافشان به خودشان می گویند چرا آدم هایی هستند که به خاطر موقعیت و رانت ویژه ای که دارند، دستشان در جیب بغلی است؛ یعنی ...