سایر منابع:
سایر خبرها
تکذیب خبر اسارت داغ سنگینی بر سینه ام گذاشت/ نامه معافیت را به فرمانده اش تحویل نداد
...: همیشه دلسوز و پای کار بود. صبح ها نان و شیر می خرید و به خانه می آورد. سماور را هم روشن می کرد. وقتی من بیدار می شدم، همه چیز آماده بود و فقط باید سفره صبحانه را پهن می کردم. خیلی به ظاهرش اهمیت می داد اما هیچ وقت اجازه نمی داد من لباس هایش را اتو کنم. یاد خانه تکانی های دم عید بخیر که بهزاد در همه کارها از فرش شستن تا شیشه پاک کردن کمک حالم بود. 1364؛ بهزاد عاشق شده بود ...
علت جراحی زیبایی شهید دو روز مانده به عروسی + عکس
.... زمانی هم که شیر می دادم وضو داشتم. محمد خیلی باهوش و بااحساس بود. همه چیز را خیلی زود یاد می گرفت. شنیده بودم که کسی3تا پسر داشته باشد و اسم یکی را محمد نگذارد در حق رسول الله(ص) جفا کرده. لذا نام او محمد شد. محمد اولین فرزند مابود سی ام دی ماه 1363 همزمان با اذان صبح دیده به جهان گشود ، تقارن جالبی اینجا بود که عروج محمد هم دقیقا همزمان با نماز صبح بود . محمد گرما بخش زندگی ما بود یادم هست ...
سیاسی تر از من هم در این سینما هست
حرم داشت. روی طرح تا خرداد 94کار کردیم اما نتوانستیم به نتیجه برسیم. یک روز ظهر با بهروز شعیبی نشسته بودم که گفت: حالا که فیلمنامه نتیجه نداد، ای کاش می توانستیم یک کار معاصر بسازیم. من هم گفتم یک فیلمنامه دارم که مربوط به سال 1354 می شود و آن را دادم تا بخواند. بعد از چند ساعت تماس گرفت و گفت: چه فیلمنامه خوبی است. آن زمان، نام فیلمنامه سحر، دختر لیلا بود که در متن نهایی و فیلمی که ساخته شد سحر ...
خصوصی های زندگی یک روحانی که رابط هاشمی با رهبرانقلاب بود
ندارد و پروژه های مهمی دارد. آقای طبسی گفتند درست است که من یک روحانی هستم اما شما فکر می کنید این ساخت و سازی این که اینجا داریم چگونه است؟ خودمان تولید ثروت می کنیم. زیرگذر حرم را ساخته ایم، دانشگاه رضوی را تاسیس کرده ایم و چه و چه ... کار ما می تواند برای شما سنبل باشد. سپس مثال زدند و گفتند من اگر به جای شما بودم همین فلکه آب که در قبله حضرت قرار دارد، زیرش را خالی می کردم و همه را تجاری می ...
از خمینی شهر مجاهد تا خرمشهر مقاوم
خوزستان حرکت کردم روز نهم مهرماه به خرمشهر رسیدم و مواد منفجره و دیگر تجهیزات را به سپاه خرمشهر تحویل دادم و به همرزمانمان در گمرک خرمشهر ملحق شدم. چند روزی را در کنار مدافعان شهر در این محور حضور داشتم و سرانجام در یکی از درگیریها از ناحیه پا مجروح شدم و روانه بیمارستان شدم و سپس به اصفهان مراجعت نمودم. * دیدار با شهید جهان آرا گروه اعزامی با سرعت خودشان را به اهواز رسانده و ...
محمد رضا باهنر در گفت و گو با مثلث : هاشمی می گفت اگر روحانی حمایت نمی کردیم 4 درصد بیشتر رای نداشت
. چند وقت پیش برادر بزرگوار ما آقای کوهکن بدون اینکه با من مشورت کند، تعریف کرده بود که آقای باهنر برای نامزدی خیلی خوب است، من بعد تکذیب کردم. اما در آن فاصله 24 ساعتی که تکذیب نکرده بودم آنقدر از سراسر کشور اس ام اس می رسید که ما در خدمتیم! کسانی می گفتند شمال و غرب کشور برعهده من. کسان دیگری می گفتند جنوب و غرب کشور برعهده من. یعنی آدم به توهم می افتد و می گوید که به به همه چیز که آماده است ...
قرائت متن احساسی توسط خواهر مرحوم حجت الاسلامی
بندم به یاد می آرم که تو چطور بودی و لبخند بزرگت رو روی صورتت می بینم، بعد ضربان قلبت رو دوباره احساس می کنم. وقتی که به تو فکر می کنم می تونم بویت کنم و گرماتو کنار خودم احساس کنم. برام مهم نیست که تو کجایی فقط می دونم که کنار من زندگی می کنی. یه وقتایی تظاهر می کنم که تو هستم، کلماتت و شوخیات رو تکرار می کنم، هر چی رو که تو دوست داشتی رو انجام می دم، فوتبال می بینم و هیجان زده می شم ...
رضا کیانیان و علی کیانیان و گفتگویی خواندنی با این پدر و پسر!+تصاویر
خواست طراحی صنعتی بخواند، بعد تصمیم گرفت معماری بخواند، حتی به گرافیک هم فکر می کرد، ولی در آخر موسیقی را انتخاب کرد. علی کیانیان: کاملا درست است. به همه این رشته ها هم فکر می کردم. اما من از کودکی عاشق موسیقی بودم و زمانی که تصمیم گرفتم انتخاب رشته کنم، تصمیم گرفتم به سمت آرزویی که از کودکی دوست داشتم راک استار بشوم! حرکت کنم. ما برخلاف بیشتر فرزندان بازیگران یا ...
ستاره های سیاست که در سال 95 خاموش شدند
...، فداکار و مخلص اسلام بود، شدیداً با بدعت مخالفت می کرد و معتقد بود که باید با بدعت رضاخان مبارزه کرد . قیام 15 خرداد شجونی درباره حضورش در قیام خونین پانزده خرداد سال 42 می گوید: رئیس ساواک بازار، آشکارا می گفت شجونی روزی بدنه بازار را با سخنرانی به آتش می کشد. بنده آن زمان روزی 10 تا 12 بار سخنرانی داشتم. ساعت 12 شب 15 خرداد، همسر سید غلامحسین شیرازی به من زنگ زد که همسرم ...
بازیگر خوب فراموش نمی شود
فراهم آورد. او در خانواده تحصیل کرده ای بزرگ شده که تمام افراد به غیر از خودش، پزشک هستند. گفت و گوی پیش رو چکیده ای از بخش های مهم و مفصل گفتگویی است که با این بازیگر خوش مشرب و مبادی آداب است. وقتی از ابتدا وارد جریان مصاحبه با شما و بعد روند پی گیری اش شدم، نکته بسیار مهمی که طی مکالمه هایی که با شما داشتم به نظرم مهم آمد، دغدغه زمان بود. اهمیت و توجه به زمان در کدام بخش ...
خوشحالی “کیم ایل سونگ” از ساخت موشک در ایران/ توصیه رهبر وقت کره شمالی به مقام عالی رتبه سپاه
قبل پیش بینی کرده بودم که ممکن است یک روز به ما فشنگ ندهند؛ هم کارخانه تفنگ سازی، هم فشنگ سازی را درست کردم، ولی به آنها نگفتم.آن روزی که گفت نمی دهم فشنگ های خودمان به کار آمد. بعد هم از تفنگ های خودمان استفاده کردیم. وی با بیان اینکه زمانی که موشک با برد 70 کیلومتر را ساختیم سفری به کره شمالی رفتم، عنوان کرد: به همراه چند تن از بچه های سپاه به کاخ رهبر کره شمالی رفتیم، در همان کاخ، توی ...
معصومه ابتکار: مردم گلایه دارند؛ شکی نیست
این حادثه در هشتم بهمن اتفاق افتاد، چند روز بعد به خوزستان رفتم و یک گزارش کامل برای روز جهانی تالاب ها تهیه کردم که در آن ابعاد محیط زیستی ماجرا مشخص شده بود. دولت هم به وزیر جهات کشاورزی تکلیف کرد تا عملیات اجرایی مصوبات دولت را شروع کند. چون ما روی این موضوع کار کرده بودیم و مسئله اصلا جدید نبود. خود من سال 93 به آنجا رفته و منطقه را بررسی کرده بودم. کانون های گرد و غبار خوزستان از ...
پ.ک.ک و پژاک چگونه زنان و دختران را برای مبارزه مسلحانه فریب می دهد؟ +عکس
سنگباران کردم. با عجله گریخت و خودش را پشت سر پدرم پنهان کرد. اما من از سنگباران دست نکشیدم. پدرم خواست جلوی مرا بگیرد اما من کار خود را ادامه می دادم و هجوم می بردم. تا جائیکه آنها از مقابله با من خسته شده و عقب نشینی کردند. بعد از آن من با عجله خودم را به خانه رساندم. تازه فهمیدم که جنگی جهانی را علیه خانواده خودم بر پا کرده ام. 10 لیره از جیب پدرم برداشتم. دیگر نمی توانستم در میان آنان زندگی ...
اموال مردم خرمشهر، جهیزیه دختران بعثی شد!
خانمش گفته بود. می گفت به خانمم گفتم بین اسرای ایرانی یکی شون که از همه کم سن و سال تره، یه پاش تو جنگ قطع شده، هم اسم پسرمونه و سید است! خانمش ناراحت شده و از او خواسته بود هوای مرا داشته باشد. از آن روز به بعد،هر ده،پانزده روز یک بار دست پخت خانمش را دور از چشم دیگران برایم می آورد. عریف ابراهیم اوایل جنگ، در یکی از لشکرها راننده بود. از غارت اموال مردم خرمشهر و دیگر شهرهای اشغال شده ...
مهرداد چگونه دستش برای مینا رو شد
...، اما وقتی یاد روزهایی می افتم که وقتی به گوشی اش دست می زدم، سرم داد می کشید، از مهرداد متنفر می شوم. شبی که تازه متوجه خیانت شوهرم شده بودم، چیزی نمانده بود سکته کنم و هر وقت یادم می آید، به پهنای صورتم اشک می ریزم. بعد از آن اتفاق دردناک سعی می کنم بیشتر به او توجه کنم، پیش از این خیلی به او اهمیت نمی دادم. حالا کمتر به جانش غر می زنم و در مورد خانواده اش هم بدگویی نمی کنم و کاری به کارشان ...
کاندیدا شدم تا احتمال ترور آیت الله خامنه ای کمتر شود
قانونی تشکیل شود. در واقع سریع می خواستند مقدمات کار را فراهم کنند، ثبت نام نامزدها انجام و انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. من برای بازدید پروژه ای به شهرستان رفته بودم و به محض برگشتن گفتند " همین الان به صدا و سیما بیا و نیم ساعت درباره نامزدی خود در انتخابات صحبت کن" در حالیکه لباس هایم خاکی بود و هیچ مطالعه ای هم نداشتم حتی فرصت نکردم چند خط یادداشت تهیه بکنم . جلوی دوربین قرار ...
ناگفته های شهباززاده از زندگی و فوتبال در ترکیه
به این که قانون به من اجازه می داد ترجیح دادم جدا شوم. این که می گویند در استقلال باند و باند بازی وجود دارد، درست است؟ حرف هایی که دهان به دهان می چرخد اغلب حرف هایی است که اصلا صحت ندارد. در 2 سالی که در استقلال بودم هرگز باند بازی ندیدم و فکر می کنم این بحث ها برای خراب کردن فوتبالیست ها مطرح می شود و اصلا صحت ندارد و مطرح کردن آن هم درست نیست. تو در 2 سال گذشته پول ...
استعمار و استثمار در کار نیست!
نمره قبولی گرفته است. در همین رشته دانشگاهی خودم، من خیلی از مسائل فنی را هنوز نمی دانم و به طور حتم زمانی آنها را فرا می گیرم که در مسیر کار قرار بگیرم. حالا در جریان فعالیت های موسیقایی هم من قبلا با موسیقی آشنا بودم اما تا زمانی که وارد یک قرارداد حرفه ای نشده بودم نمی توانستم مخاطب و اقتصاد هنر را بفهمم. بنابراین من ورود به این فضا را دانشگاه عملی نامیده ام و از روزی که ما کار را بعد از انعقاد ...
شهباززاده:مسئولان استقلال راه بدی را برای ماندن من انتخاب کردند!
در پایان فصل با توجه به این که قانون به من اجازه می داد ترجیح دادم جدا شوم. این که می گویند در استقلال باند و باند بازی وجود دارد، درست است؟ حرف هایی که دهان به دهان می چرخد اغلب حرف هایی است که اصلا صحت ندارد. در 2 سالی که در استقلال بودم هرگز باند بازی ندیدم و فکر می کنم این بحث ها برای خراب کردن فوتبالیست ها مطرح می شود و اصلا صحت ندارد و مطرح کردن آن هم درست نیست. تو در 2 سال ...
ماجرای مشاهده شیطان توسط آیت الله حق شناس در خیابان
جایگاه مهم ; یعنی من یک کار کوچک می کنم، بعد دومی هم می کنم، سومی و چهارمی را هم می کنم، نمونه اش را قبلاً هم مکرر عرض کرده ام . به حضرت صادق(ع) عرض کردند که آقا حضرت یوسف علیه السلام چرا نلغزید و در برخورد با زلیخا چرا نلغزید؟ فرمودند: چون از روز اول که آمده در این خانه در صورت این زن نگاه نکرده بود. از روز اول سرش پائین است. کسی که از روز اول سرش پایین است وقت بزنگاه بزرگ نمی گذارد که بلغزد و ...
در کودکی با سنگ و آهن وزنه می زدم/ بدنساز دوپینگی زیاد داریم/ روزی 6 وعده غذا می خورم!/ مدالم را به شهید ...
پرورش اندام روی آوردید و از کجا شروع کردید؟ خودم از کودکی علاقه داشتم. موقعی که به باشگاه دسترسی نداشتیم و در روستا بودیم همان موقع هم به طور سنتی از سنگ و آهن وسایلی درست کرده بودم و با آنها تمرین می کردم. از سال 86 که به شهر سراب آمدیم تمرین باشگاهی را شروع کردم. آناج: از کدام روستا شروع کرده اید؟ از یکی از روستاهای سراب به نام احمدآباد. آناج: زمانی که ...
مکالمه انگلیسی رو در صف توالت یاد گرفتیم!
به فکر فرو رفته بود. ستوان حمید پرسید: شما ایرانی ها همه حرف های خمینی را عملی می کنید؟! بهش گفتم: بله ، لبخندی زد و گفت: شورای سیاستگزاری حزب بعث، حرف ها و سخنرانی های خمینی را تحلیل می کند و بعضی از دستورات و حرف های رهبر شما رو ما اینجا عملی می کنیم! گفتم: مثلا چه حرفی؟! گفت: ارتش مردمی، همان ارتش بیست میلیونی که خمینی قبل از جنگ فرمان تشکیل آن را صادر کرد، ما هم بعد از این فرمان ...
شاید کارتن خواب ها خیلی چیزها را از دست داده باشند اما عواطف انسانی را از دست نداده اند
که شهر خودم بود و خیلی دوست داشتم آنجا اجرا شود. این نمایش را هم خیلی دوست دارم آنجا اجرا کنم و بعد سیاهکل. به این نیت که اولیای دم را بیاوریم و تأثیر نمایش باعث بخشش شود. تسنیم: موفق به این کار شدید؟ میری: در زاهدان برای اولین بار اولیای دم آمدند. ما در سیاهکل بخشی از اولیای دم آمدند. در زاهدان در نهایت به بخشش انجامید؛ ولی نه فقط نمایش. در نمایش مادر مقتول یک دفعه وسط اجرا ...
تیم ملی با گزارش های من نمی بازد!
گرفتم و گزارشگری رادیو را انجام دادم. حس و حالتان در آن بازی که برای اولین بار ستاره های زیادی را از نزدیک می دیدید چه بود؟ چقدر هیجان زده شده بودید؟ برایم عجیب و غریب بود. اصلاً دیوانه شده بودم. صبح ساعت 6:30 پای هتل آزادی بودم. فکر می کردم مثلا بازیکنان آلمان بیدارند و الان می آیند دم پنجره دست تکان می دهند! (می خندد) گفتند تازه 9 برای صبحانه می آیند و از آن بدتر بازی، شب ...
ماجرای املاک واگذارشده شهرداری از زبان چمران/ فقط یک آپارتمان دارم، آن هم سند ندارد؛ کسی خریدارش نیست!/ ...
خودم نوشتم چون در رشته معماری طراحی در بحران نداشتیم و من چون بعد از اکثر زلزله ها خودم را رساندم در بازسازی پس از جنگ خیلی فعال بودم و تلاش زیادی داشتم. دو تا کنفرانس بین المللی بازسازی در دانشگاه تهران گذاشتیم که بی نظیر بود واز آن برای بازسازی بسیار استفاده کردیم و به این دلیل در بحث بحران چه در جنگ و در چه زلزله و نظایر آن من تجربیات عملی داشتم که آنها را تدوین کردم و درس طراحی در ...
چرا از روحانی اجازه بگیریم؟/ مخالف نامزد پوششی ام
انتخابات را دست آخر براساس نظرسنجی ها انجام خواهید داد و اگر نظرسنجی ها حرف دیگری بزنند، در عرصه خواهید ماند. حالا شما می خواهید از زبان من حرف بکشید! بنده که رسما خودم اعلام نکردم و احتمالا بعد از تعطیلات نوروز، کنفرانس مطبوعاتی مفصل خواهم گذاشت و آنجا اعلام موضع می کنم. در واقع سه استراتژی را در رابطه با نحوه کاندیداتوری توضیح دادم که باید در سه رده عمل کنیم؛ 1) با حمایت بی قید و شرط ...
گویا پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود / زن بابای جوانم دست بردار نبود!
جایی که دیگر مرا هم کتک می زد. وارد کلاس اول راهنمایی شده بودم که روزی پدر و مادرم به دادگاه رفتند و از یکدیگر جدا شدند. چند ماه بعد وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم زن جوانی را کنار پدرم دیدم و از آن روز به بعد زندگی در کنار نامادری را آغاز کردم اما از همان روز اول، هیچ گاه از دیدن او خوشحال نشدم و او نیز هیچ وقت به من به عنوان فرزندش نگاه نکرد. همین رفتارها و کینه ها حس تنفر را در هر دوی ...
از دالان های قدیمی بازار سنتی ارومیه تا اکسیژن خالص ییلاق سیلوانا
مشاهده می کنید خیلی غم انگیز بود .دریاچه کم کم تبدیل به کویر داره می شه . بچه بودم رفتم دریاچه ارومیه کلی خانواده می ترسیدن نیافتیم تو آب اما الان که دوباره رفتم اینجا دلم کلی سوخت تغریبا هیچی نمانده ازش. کاش دریاچه جون بگیره . و خاطرات برامون زنده بشه.چقدر خاطره از دریاچه داریم. از اون روزهای جمعه که می رفتیم ساحل باری وقوشچی که اگه کمی دیر مرفتیم دیگه جایی برای پارک کردن و پهن کردن بساط ...
سگ های ولگرد با محبت تر از من بودند / 2 راهزان در محاصره 30 سگ
به دلیل بیش از حد باریک بودن راه نمی تونستم ازش جلو بزنم و مجبور بودم تا خود کارخونه با سرعت اون رانندگی کنم. چهار، پنج دقیقه ای که گذشت، اون وانت شروع کرد به گاز دادن و من هم از خدا خواسته سرعتم رو بیشتر کردم، اما یکدفعه راننده وانت، جفت پا زد روی ترمز و من هم با اینکه ترمز گرفتم، اما به شدت با اون وانت کردم و تا اومدم به خودم بیام که چه اتفاقی افتاده، دو نفر از اون وانت پیاده شدن و همراه میله ...
من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس
فرامرز ندارد. قرار هم بود تا آخر وقت من داخل حمام باشم، اما لحظاتی بعد از اینکه او به خانه آمد، من از حمام بیرون آمدم. بعد چه اتفاقی افتاد؟با او درگیر شدم و مجبورش کردم روی صندلی بنشیند. فرامرز که حسابی ترسیده بود سر و صدا کرد و برای اینکه سر و صدایش همسایه ها را به خانه نکشاند، مجبور شدیم دست و دهانش را با چسب ببندیم. پاهایش را هم با شال سمانه بستیم. آن موقع بود که مجبورش کردیم تا رمز عابر ...