سایر منابع:
سایر خبرها
سکوت ؛ رویای سی و چند ساله سلطان سینما
.... به هرحال دو روز بعد از پایان فیلمبرداری رفقای خوب نشستیم در هواپیما و رفتیم ژاپن... پس سکوت را در ژاپن خواندید؟ همان دم که خواندمش حس کردم می شود فیلم خوبی از این کتاب ساخت. اما آن زمان هنوز آن را خوب نمی فهمیدم. درکش نمی کردم. قلب داستان را کشف نکرده بودم هنوز؛ و فکر می کنم این سال ها لازم بود تا بتوانم این کتاب را به درستی به فیلم برگردانم... گفتی سال ها طول ...
گفتگو با رضا عطاران، بازیگر محبوب سینمای ایران
هفته نامه همشهری جوان: او در این گفتگو درباره همه چیز حرف زده؛ از پیروزی ها و شکستش در سینما تا مصافش با مرگ و زندگی و خیلی چیزهای دیگر. راحت بگیر و بی خیال باش گفتگو با رضا عطاران کلا کار سخت و در عین حال ممتنعی است؛ سخت از این بابت که باید به مصاف آدمی بروی که برخلاف تصور، خیلی سخت حرف می زند و حرف کشیدن از او به این آسانی ها نیست، ضمن این که خودش هم علاقه ای به گفتگو ...
راوی خشمگین افسانه و تاریخ مردمی بی صدا...
...، بنویسد که این مخل آزادی و خلاقیت است. درباره گروه 47 می گفتی... این گروه نه فقط برای من که برای کل ادبیات آلمان بعد از جنگ اهمیت حیاتی داشت. بعد از جنگ ما همه در حلقه های ادبی یک جور گیج ومنگ بودیم، چراکه نسل ما که در زمان جنگ رشد کرده بود، به دلیل جنگ یا تحصیل نکرده بود یا این که بد خوانده بود. زبان فاخر آلمانی داشت از بین می رفت. نویسندگان بزرگ مهاجرت کرده بودند و کسی ...
کاندیدای حامی حقوق حیوانات: نگران انسانیتم!
به گزارش ملیت به نقل از شرق، صحبت های مرد روستایی با کلاهی بر سر خطاب به خبرنگار این طور شروع می شود: شما دارین یه فیلم طنزی درست می کنین که همشهریام بهم بخندن! من با چهارم ابتدایی صلاحیت این کار را ندارم . در ادامه فیلم، خبرنگار از او می پرسد پس چرا آمدی؟ و کسی دیگر از پشت دوربین می گوید آمده برای خنده. پاسخ او اما این طور است: من نماینده محیط زیستم در استان کرمانشاه، آمدم اینجا که شاید صدایم به جایی برسد که چرا ما محیط زیستمان را داریم به اسم انسانیت تخریب می کنیم؟ این شاید تلنگری باشد برای رئیس جمهور آینده که چرا فرهنگ روستانشینی باید از بین برود و این وعده را من می دهم که در جامعه بشری هیچ گونه مشکل بی کاری ما نداریم، بلکه ما فرهنگ کارکردن را نداریم . در ادامه این فیلم چند خبرنگار دیگر از جمله صداوسیما به سراغش می آیند و مرد دوباره حرف هایش را ادامه می دهد: من خودم می دانم صلاحیت ریاست جمهوری را ندارم، فقط آمده ام به عنوا ...
اخلاق، عشق و عقل گوهر اصلی سازنده وجود انسان است
اخلاق در مورد آن بحث می شود و ارائه یک تعریف جامع و کامل از اخلاق در یک زمان کوتاه شاید کار ساده ای نباشد. من تلاش خودم را می کنم. از نظر من اخلاق آن چیزی است که تمام پیامبران به خاطر آن مبعوث شده اند. پیامبر مکرم(ص) اسلام فرمودند: اِنَّی بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاْ َخْلاقِ : من برای اخلاق مبعوث شدم. این نشان دهنده آن است که اخلاق در دیانت اسلام چه جایگاهی دارد. در تمام ادیان، اخلاق محوریت ...
می دانستم سرنوشتم به بازیگری گره می خورد
امکان ادامه یک سیستم سیاسی تماما از بین رفته است. من هم راه خودم را رفته ام همانجایی هستم که باید باشم. داوود میرباقری هم از جمله کارگردان های خوشنام تئاتر و تلویزیون است که با او همکاری داشتید. وقتی داوود میرباقری دندون طلا را در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه داشت با او کار می کردم و دستیارش بودم. دو سال بعد خودم در رپرتوآر آثار میرباقری در حوزه هنری، کارگردانی دندون طلا را ...
تغییرات ملموس
بلد است؛ علاقه من فقط به خاطر شرایط خودم نیست، به نظرم این برجام برای همه خوب بوده است. چندین مشتری در فروشگاه درحال چرخیدن هستند، سه شاگرد آرمین مدام به آنها گزینه های مختلفی را پیشنهاد می دهند و او از وضع مشتریانش می گوید: اگر امکان رقابت و تنوع کالا وجود داشته باشد حتما به نفع مردم هم هست. بالاخره تولیدکننده داخلی باید از لحاظ کیفیت بتواند رقابت کند تا مردم از آنها خرید کنند. قبل از ...
پیرو هنر غرب نیستم
.... فعلا این کار از من برمی آید و انجام می دهم. روزی هم شاید حرفی نداشته باشم و بگذارم کنار و بروم سراغ کار دیگر. اگر به عادت و تکرار برسم که حتما کنارش می گذارم. نه این که بخواهم متافیزیکی اش بکنم، اما واقعا خیلی از اینها دست خودم نبوده است. ایده ای آمده و منتقلش کرده ام. ابزارش را هم در هنر یافته ام. اگر موسیقی بلد بودم با موسیقی این کار را می کردم. به استاد حسین علیزاده اشاره کردید ...
میراث شفابخش پدر
آنان در این پارک مستقر شدیم. 30میلیون تومان تسهیلاتی که به تناوب در اختیارمان قرار گرفت سرمایه ای بود که با آن شروع به کار کردیم و با شروع ساخت دستگاه تولید اسانس کارمان را آغاز کردیم. همیشه شروع کار جدید سخت است اما من به کاری که انجام می دادم ایمان داشتم. در این راه همسرم مشوق و تکیه گاه محکمی بود که همیشه از من حمایت می کرد. مدتی بعد همسرم پیشنهاد داد این بار برای خودم کار کنم. من ...
پایان خونین ملاقات زن شوهر دار با یک جوان
بود؟ بله. ماجرای دلباختگی من و او به 16 سال پیش بازمی گردد. زمانی که با هم همسایه بودیم و من در رشته هنر درس می خواندم. عاشق هم بودیم و می خواستیم با هم ازدواج کنیم، اما افسوس که نشد. چرا افسوس؟ ابتدا خانواده علیرضا و بعد هم خانواده خودم بنای ناسازگاری گذاشتند. شاید اگر آن زمان خانواده ها اجازه ازدواج می دادند، سرنوشت هر دویمان این چنین تلخ نمی شد. آن موقع علیرضا ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (384)
خارج زندگی کنن تا نخوان اینجا واسه مردم کار انجام بدن. 10. از وقتی توالتُ تو خونه ساختن دیگه آدم نمیتونه با خیال راحت چند دقیقه بشینه. میای بیرون یکی میگه خدا قوت پهلوان، یکی میگه نخ و سوزن بدم. اسیر شدیم. 11. با یه دختر رفتم کافه بهش گفتم تو منوی متحرکی وقتی لبهات به شیرینی بستنی و دست هات به گرمی قهوه س. یهو دختره گفت حاجی من مخم زده شد بس کن فقط. 12. کاش این ...
سرمقاله های روزنامه های 28 فروردین
.... مهم ترین انتظار مردم پرداختن بیشتر به رکود و اشتغال است. بالاخره بانک ها یا مستقیما دولتی هستند یا بانک مرکزی بر همه مدیریت دارد و دولت می تواند حکمی صادر کند و بگوید مثلا این درصد از پول ها باید به تولید داده شود. یا مثلا به کارخانه های تعطیل شده وام مناسب بدهند... نتیجه نهایی این شده که کارخانه ها ورشکسته می شوند. گفتم بیایید زودتر خودتان را نجات بدهید و کار اینها را راه بیاندازید، به آقای ...
خروس هایی که آماده جنگیدن هستند+عکس
پیروزمندانه پشت سر گذاشته باشد اسم ورسم پیدا می کند و قیمتش چند برابر می شود. گرو از 10 صبح شروع می شود و گاهی تا 10 شب هم ادامه پیدا می کند. اما بعد از گذشت یکی دو ساعت، اکبر اصرار می کند که برویم. بیرون سوله می گوید: اعصابم خرد شد؛ اگه پول آورده بودم الان 500 هزار برده بودم. سه نفری می نشینیم در پیکان وانت محمد و برمی گردیم. در راه هم بحث های کارشناسی بین اکبر و محمد برقرار است. محمد می ...
شعر مادر فرزند را مداح کرد/ نباید فقط مردم را به گریه بیندازیم
...> از حدود 12 سالگی مداحی را در هیئت محل به نام هیئت جوانان حضرت ابوالفضل عباس(ع)، آغاز کردم؛ در آن زمان یکی از دوستان بزرگوارم به نام سید طباطبایی که از مداحان خوب اهل بیت(ع) هستند من را در ورود به این عرصه بسیار تشویق و ترغیب کردند و توصیه هایی را در این حوزه به من آموختند؛ از این اتفاق به بعد بود که نقطه شروعی برای من و آشنایی با اساتید این حوزه شد؛ لذا چه خوب است که اساتید و بزرگان این عرصه به ...
پاراگراف کتاب (115)
یا حتی رهگذران بخواهم که چشمشان به بساط باشد؛ رفت و برگشتم به منزل، یک ربعی زمان برد. همهٔ این پانزده دقیقه را به این فکر می کردم که چند نفر دارند با خیال راحت به هم دیگر کتاب تعارف می کنند و هر کی هر چی می خواسته، برداشته و رفته! خوش بختانه وقتی برگشتم همه چیز سر جایش بود! هیچ وقت از این همه بی علاقگی مردم به کتاب خوشحال نشده بودم! ظهور و سقوط یک ...
از سحر خواستگاری کردم نگاه هایش به من خیلی سنگین بود تا اینکه یک روز از من هم درخواست شوم کرد...
.... راهنمایی شد دبیرستان اما ما قصد بازگشت نداشتیم. هر روز دلبسته تر می شدیم. بزرگ شده بودیم و سخت مشغول درس شدیم. قصد من دانشگاه بود، سحر اما دلش خانم یک خانه بودن می خواست. اول دبیرستان بودم که سحر با پژمان آشنا شد. پژمان پسر خیلی خوبی بود و سحر را هم خیلی دوست داشت. او دانشجو بود. با سحر شرط کرد که لااقل دیپلم بگیرد و بعد با هم ازدواج کنند. در طول آن یک سال سحر واقعا روی ...
سرخط ...
فاز تا سال 92 به پروژه ها تزریق شده بود. نتیجه آنکه می توان گفت در مجموع حدود 70 درصد کار قبل از دولت پیشین و مابقی بعد از آن انجام شده است؛ لذا اگر بخواهیم به این سوالِ سیاسی – و نه اقتصادی- پاسخ دهیم که "کار کدام دولت بود؟" باید بگوییم 70 به 30؛ هم تلاش هایی که در اوج تحریم ها انجام و به هر طریق از متوقف شدن پروژه ها جلوگیری شد، ارزشمند است و هم تلاش های اخیر که در سایه گشایش های پساتحریم، تهیه ...
مهرآوه شریفی نیا، موسیقی روح من را لمس می کرد
بار بیایم و یاد بگیرم همه کارهایم را خودم انجام بدهم. از دوم دبستان به خودم دیکته می گفتم. درس را حفظ می کردم و بعد می نوشتم. شاید دلیل این که امروز هم خیلی سریع با چشمانم کتاب می خوانم، همین تمرین دیکته گفتن به خودم باشد. شغل پدر و مادرم ، ارزشی که برای کارشان قائل بودند و تمریناتی که در خانه برای درآوردنِ نقش شان انجام می دادند، باعث شد یاد بگیرم چقدر این حرفه مهم است و چطور باید برایش ارزش قائل ...
تقلا می کنیم مرگ رمان را به تعویق بیندازیم
همین آدم چهره دیگری هم دارد. (روایت جمالزاده را درباره مسعود بخوانید) یا همین خسرو روزبه قهرمان که برای منافع حزبی خیلی راحت آدم می کشته و در اعترافاتش به قتل مسعود و رفقای خودش، از جمله حسام لنکرانی، اشاره می کند. (جالب این جاست که بعد از کشتن حسام لنکرانی که دوست خود او بود برای صحنه سازی به خانه او می رود و فرزندش را مورد تفقد قرار می دهد.) عناصر دراماتیک در این ماجرا هم انگیزه دیگری برای ...
بیوگرافی حامد همایون (ستاره جدید موسیقی پاپ ایران)
هم در دبیرستانی درس خواندم که بهترین دبیرستان بود. یعنی این دبیرستان ورودی داشت و شاید بیشتر از 15 نفر نمی گرفت و من ورودی را قبول شدم و رفتم. درسم همیشه خوب بود و خانوادگی از لحاظ تحصیل خوب هستیم. برادر بزرگم آمریکا است و برادر بعد از ایشان هم یکی از نابغه های ریاضی است و همین الان در موسسه های معتبر درس می دهد. من هم درسم خوب بود اما یک چیزی همیشه مرا به سمت موسیقی می کشاند. یک چیز عجیب و غریب ...
زنجانی پول ملت را خورد و برد
آسیبی به هورالهویزه نرساندیم. این کار در مقابل اینکه هور خشک شود و یک اکوسیستم از بین برود چیز زیادی نبوده است و من مخالف آسیب زدن به هور هستم. وی افزود: اما در مورد مشعل ها؛ ما اینجا در عسلویه مجموعه ای از مشعل داریم که ظرف یک تا 2 سال آینده خاموش می شوند. دلیل این مشکل هم آن است که کمی زمان می برد که خروجی آن تنظیم شود؛ چون اکثر واحدهای ما در حال راه اندازی هستند و تنظیمات آنها باید انجام ...
پدر می گفت خوشحالم که آقا از من راضی است
.... چون به اخلاق پدر وارد بودم، این وجه قضیه برایم عجیب نبود. آنچه برایم عجیب بود عبارت از فردا بود، یعنی قرار است هر روز بعد از نماز، 45 دقیقه با هم حرف بزنیم و نمی دانستم این همه موضوع مشترک را قرار است از کجا بیاوریم. پرسیدم: قرار است درباره چه موضوعی حرف بزنیم؟ پدر گفتند: درباره هر موضوعی که خودت بخواهی . فردا صبح بعد از نماز به اتاق پدر رفتم. پدر ابتدا سوره والعصر را خواندند و منتظر ماندند تا ...
آباجان فیلمی که معتمدآریا را به سینمای ایران بازگرداند
. خود شما با چه نگاهی سراغ این دهه رفتید؟ برشی از سرگذشت یک خانواده که به موازات جنگ خارجی، خودشان دچار چالش شده اند و چینش شخصیت هایی مثل کاظم که نماد یک فرد تندرو است که به نوعی از هر فرصتی به نفع خودش استفاده می کند یا محسن که جوانی چپ گراست یا عشق هایی که خیلی سرراست نمی شود درباره آنها صحبت کرد و... در میزانسنی که می چیدید به دنبال چه بودید؟ این دهه بزنگاهی است که جامعه ...
سفر با دف های ایرانی
تحمیل شود. هیچ وقت هم کار را عار نمی دانستم. می گفتم من این هنر را دارم و از آن استفاده می کنم. نخستین اجرای کوبنده با کوبان بعضی ویژگی ها ذاتی است و بعضی اکتسابی. مثلاً برای من اعتماد به نفس اکتسابی بود. من در ذاتم اعتماد به نفس نداشتم و یا اگر هم بود همان بچگی و به دلیل مشکلاتی که به وجود آمد آن را از دست داده بودم. این دختری که چندان به خودش اعتماد نداشت گاهی واکنش دیگران نسبت به ...
دانشجویانی که می خواهند طلبه شوند
...، تحقیقات زیادی انجام دادم و می دانستم اگر وارد حوزه شوم، لازم است از خیلی مسائل و کارهای که جوانان دیگر انجام می دهند دوری کنم، بنابراین برای من این مهم است که بدانم چگونه می توانم در دوران طلبگی فردی مؤثر برای خود و جامعه باشم و فردای قیامت درمحضر حضرت ولی عصر(عج) رو سفید شوم. وی گفت: حوزه مکان مقدس و متفاوتی از دانشگاه است، این تفاوت در ظاهر و حتی در درس ها به خوبی مشهود است؛ دروس ...
حمایت از بانوی چراغ به دست،در انتخابات دهدشت! چرا؟
....و چون تنها خداست که(علیم بذات الصدور)است،فقط او ازنهانخانه دل،و سراچه حساب بانکی و سیاهه اموالشان باخبر است.اما نه تا به ابد.تا آنگاه که (چون پرده در افتد،نه تو مانی و نه من). آن روز که نهاد های قضایی، امنیتی و بازرسی،در راستای حسن تعهد، وظیفه شناسانه مچ اورا بگیرند.که البته شاید آن روز دیگر مرغ از قفس پریده باشد و بسوی تورنتو!!پر زده باشد.اما جان کلام و لب مطلب اینجاست: آیا می ...
قانونگذار برای جلوگیری از سوءاستفاده در وکالت چه قوانینی گذاشته است؟
کلاه سرت رفت؟ اما به نظر من از زرنگی نبود. عشق بود که داشت زورها و حیلت های آخرش را می زد که گرما را به دستانت، به این زندگی برگرداند اما وقتی دیدم محبت جواب نمی دهد تهدید را پیش گرفتم. حرف مهریه و گرفتن آن سه دانگ دیگر شاید کمی تو را می ترساند. شاید کمی به خودت می آمدی. وقتی بعد از چند روز پذیرفتی مهر را بدهی باز خام شدم. خام این رفتار جنتل مآبانه. خام اینکه می خواهی از خودت خاطره و تصویر خوب به ...
به خاطر من دروغ بگو!
من خواست که به مدرسه بروم. وقتی رفتم گفت شما می دانید پسرتان شناسنامه اش را گم کرده تا بتواند به جبهه برود؟ (آخر چون سنش کم بود با شناسنامه اجازه رفتن نمی دادند) چند روز بعد خودش آمد پیشم و گفت: مامان می آیی به خاطر من یک دروغ بگویی؟ ماه رمضان بود و روزه بودم. گفتم: آخر پسرم با دهان روزه چه دروغی باید بگویم؟ گفت مادر دروغ مصلحتی است. فقط با من بیا و به فرمانده مان بگو من متولد سال 46 ...
نویسندگان افسرده ای که ادبیات را دگرگون کردند
افسردگی بالینی داشتم. توصیف دقیق اش این بود: یک بی حسی، سردی و ناتوانی باور این که دوباره شاد خواهی بود. تمام رنگ ها از زندگی رخت بربسته بود. رولینگ در آن زمان خودش را متقاعد کرد که سرنوشت رقت باری برای دختر دو ساله اش مقدر شده است. او می گوید: عاشق جسیکا بودم. خیلی خیلی دوستش داشتم و مدام وحشت داشتم که اتفاقی برای او بیفتد. تقریبا هر صبح که بیدار می شدم می دیدم او زنده است و از این موضوع ...
فرمان آرا: چه بهتر که مرگ حین کار کردن بیاید
؟ تجربه تنها زندگی کردن در آن سال در کشوری بیگانه برای شما چطور رقم خورد؟ البته من مهاجرت نکردم و برای تحصیل به انگلستان و بعد به آمریکا رفتم. یکی از بزرگ ترین اتفاقات زندگی من دنیایی بود که با آن سفر در مقابلم قرار گرفت. اولین بار که سوار هواپیما شدم، در همان سفر بود. پیش از آن هرگز به خارج از کشور نرفته بودم. بنابراین سفر به لندن برای من یک تجربه سحرآمیز بود. چون موقعی که من به لندن سفر ...