سایر خبرها
ضبط یک سریال درام در باغ عروسی/ رویارویی اشکان و آتنه پس از 20 سال
...> بازیگر سریال پشت بام تهران ادامه می دهد: نمی توانم از میان این سه نقش، بگویم کدام را بیشتر دوست دارم، چراکه از میان کل نقش هایی که تا به حال در تلویزیون، سینما و تئاتر ایفا کردم، همه آنها در جایگاه خود برایم قابل احترام و عزیز هستند و مطمئنم که اگر هر کدامشان را دوست نداشتم بازی نمی کردم و اجباری در میان نبود. وی در ادامه می افزاید: خلیل از لحاظ سنی حدود 10 سال از من بزرگتر است. همانطور ...
اعترافات پسر 40 ساله که در اثر مصرف مواد، مادرش را کشت
شده و داد و فریادهای مادر بر سر پسر بسیار بالا می رود اما ناگهان صدای نزاع و درگیری آنها قطع و در نهایت پس از گذشت چند ساعت از این موضوع، محسن از ساختمان خارج می شود و از همسایگان درخواست کمک می کند و همسایگان بعد از آن با اورژانس تماس می گیرند. فرضیه قتل پیرزن اثبات شد با شنیدن صحبت های اهالی محل در مورد درگیری مادر و پسر تحقیقات پلیس ادامه پیدا می کند. در نتیجه تحقیقات ...
اخبار حوادث
...، کمی که حالش بهتر شد همراه هم به خانه مان بازگشتیم. مرد جوان ادامه داد: ساعت 5 و 30 دقیقه صبح بود که او به سمت اتاق خواهرم رفت تا بخوابد و من به اتاق دیگری رفتم. ساعاتی بعد سر و صدا شنیدم. بعد به اتاق خواهرم رفتم که دیدم دختر مورد علاقه ام نیست. همه جا را جست وجو کردم از او خبری نبود. گفتم نکند به پشت بام رفته باشد. سراسیمه خود را به پشت بام رساندم. دیدم او آنجاست. وقتی مرا دید خود را به ...
راز سقوط دختر جوان از پشت بام خانه پسری که با او دوست بود
.... میترا به اتاق خواهرم رفت و من هم در پذیرایی دراز کشیدم. خسته بودم و به شدت خوابم می آمد. همان موقع میترا برای آب خوردن از اتاق خارج شد و لحظاتی بعد صدای خواهرم را شنیدم که می گفت میترا رفته پشت بام. خودم را با عجله به طبقه سوم رساندم اما دیر رسیدم چرا که او خودش را به پایین پرتاب کرده بود. در ادامه پسر جوان آزاد شد و تحقیقات تخصصی برای مشخص شدن علت حادثه همچنان ادامه دارد. ...
قاتل ستایش محاکمه شد
نشان دادن جوجه به طبقه دوم خانه بردم. بعد از تجاوز، او را در اتاق خواب گذاشتم و به پشت بام رفتم، چهار نخ سیگار کشیدم. وقتی دیدم پدر و مادر ستایش در جست وجویش هستند، دخترک را به آشپزخانه بردم و با چاقو گلویش را بریدم. بعد روی جسد اسید ریختم و برای اینکه بوی اسید در خانه نباشد، اسفند دود کردم و...به دنبال این اعتراف ها، پسرنوجوان از سوی کمیسیون پزشکی قانونی مورد معاینات تخصصی قرار گرفت که ...
از لحظه شماری برای حضور در حلقه محافظان حرم تا...
انباری که برای فرار از موشک صدام به آن پناه می بردیم، نداشتیم؛ زمانی را می گویم که حتی قادر نبویم خودمان را از طبقه های بالای آپارتمان به انباری برسانیم و تا صبح در آنجا بمانیم؛حجت الاسلام شهید سید اصغر فاطمی تبار با بهترین باور و یاورمان یعنی عروسک ها و ماشین پلیس ها، ناگهان در بغل یکی از نزدیکان قرار می گرفتیم تا ما را به انباری واحدمان ببرند و شب را به شکلی به صبح می رساندیم. روزگاری ...
روایت مسئول دفتر نماینده حوزه انتخابیه مهریز از حادثه تروریستی مجلس
احسان مراددشتی مدیر مسئول سایت “بافق فردا” لحطاتی پیش در گفتگو با خبرنگار “بافق فردا” از حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی چنین گفت: ساعت ده و پنج دقیقه صبح از اتاق به سمت ورودی مجلس برای دریافت بلیت هواپیما نماینده به راه افتادم. قرار بود نماینده همراه با خانم ابتکار برای سفر کاری به یزد سفر کند. صدای شکستن شیشه و فریاد به گوش می رسید وی افزود: لحظه ای ایستادم و متوجه ...
خودکشی، پایان دوستی در تلگرام
جوان ادامه داد: ساعت 5 و 30 دقیقه صبح بود که او به سمت اتاق خواهرم رفت تا بخوابد و من به اتاق دیگری رفتم. ساعاتی بعد سر و صدا شنیدم. بعد به اتاق خواهرم رفتم که دیدم دختر مورد علاقه ام نیست. همه جا را جست وجو کردم از او خبری نبود. گفتم نکند به پشت بام رفته باشد. سراسیمه خود را به پشت بام رساندم. دیدم او آنجاست. وقتی مرا دید خود را به پایین انداخت. با توجه به گفته های پسر جوان او به طور موقت تا مشخص شدن انگیزه دختر جوان در این سقوط مرگبار آزاد شد. تحقیقات ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران در این باره ادامه دارد. منبع: روزنامه جام جم ...
زوجی عاشق که 60 سال پیش ارتباط ماهواره ای داشتند
و در ساعت معینی می رفتم توی کابین تلفن و ایشان هم در همان ساعت اما در تبریز به کابین دیگری می رفتند. حدود 10 دقیقه تلفنی می توانستیم با هم صحبت کنیم. البته این ارتباط تلفنی ما بود. راس ساعتی خاص و هر شب با هم قرار گذاشته بودیم و من در تهران و همسرم در تبریز به ماه نگاه می کردیم. نگاه هایمان در ماه به هم تلاقی می شد. این ارتباط ماهواره ای ما بود. زن: سه سال این کار را کردیم ...
ناگفته های برادر کمترشناخته شده آیت الله هاشمی
احمد هاشمی بهرمان برادر کمتر شناخته شده آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی است. در یک روز فروردین 1396 و تنها یکی دو ماه پس از درگذشت آن شخصیت اثرگذار و به یادماندنی خدمت ایشان می رسیم. در فضایی ساده و صمیمی به گفت وگو درباره خاطرات برادر از برادر پرداختیم. افسوس و حسرتی عمیق در چشمان ایشان پیداست. آرام و با حوصله و ساده و بی پیرایه و بی تحفظ سخن می گوید. در این گفت وگو که با زبانی بسیار ساده بیان شده مطالب ناب و منحصر به فردی از زوایای زندگی آیت الله مطرح شده است که برای اهل تحقیق و تعمق پنجره هایی تازه را می گشاید. ...
باید به سوریه برگردم و مدافع حرم شوم
که من هستم مشکلی پیش بیاید، نیروهای دشمن پیشروی کنند، سنگر خالی بماند و آن ها عبور کنند و آقا از خود بپرسند که این جوان کجا بوده و سرش به لذایذ دنیا گرم بوده است، شما مرا می بخشید؟ کمی بعد باوجود اینکه محروم بود با مدارک و مشخصاتی از کشوری دیگر عازم سوریه شد. فکر می کنید اگر پسر شما و دیگر مدافعان حرم حضرت زینب (س) در سوریه حضور نداشتند چه وضعیتی پیش می آمد؟ پدر شهید هریری: اثری ...
اسیدپاشی به دو برادر توسط 4 مرد نقاب دار
چهار مردی که نقاب بر صورت زده و شوکر در دست داشتند به روی دو برادر در منطقه پاسگاه نعمت آباد اسید پاشیدند. ساعت 23:30 چهاردهم خرداد ماه جاری وقوع یک فقره اسیدپاشی در پاسگاه نعمت آباد به پلیس 110 اعلام شد که به سرعت تیمی از مأموران کلانتری 152 خانی آبادنو به محل حادثه اعزام شدند. با حضور پلیس در محل حادثه و بررسی اولیه مشخص شد پسر جوانی از سوی چهار مرد نقاب دار مورد اسیدپاشی ...
میرشکاک: وحشت بزرگ بشر کنونی گرسنگی است/ به یک ربات جاندار تبدیل شده ایم
مردم نیوز : نادر طالب زاده در هشتمین شب از برنامه راز میزبان مردی بود که عده ای او را حکیم می دانند، عده ای صوفی، کسانی درویشش می انگارند و کسانی ضدانقلابش می خوانند! یوسفعلی میرشکاک شاعر، نویسنده، نقاش، نظریه پرداز و چیزی بیشتر از همه این هاست. برنامه هشتم راز از قبل در منزل آقا یوسفعلی میرشکاک ضبط شد. او مثل همیشه حرف هایی صریح زد و انتقاداتی جدی را مطرح کرد. حرف هایی که هیچ کدامش ...
از بریدن گوش همسر تا اعتراف به قتل مادر پیر
اتاق پذیرایی روبرو شده است. وجود تناقضات بین صحبت های محسن با اظهارات مشترک همسایگان مبنی بر شنیده شدن صدای درگیری و نهایتا اعلام نظریه اولیه پزشکی قانونی مبنی بر شناسایی آثار فشار بر روی مجاری نفسی متوفی، کارآگاهان اداره دهم را بر آن داشت تا همچنان تحقیقات پلیسی از محسن را در دستور کار خود قرار داشته باشند. سرانجام ساعت 8 صبح امروز محسن لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش اعتراف ...
مرد اعدامی از مرگ نجات یافت
ایران آنلاین /در این واقعه که ساعت یک و 30 دقیقه بامداد دوم مرداد سال 93 به دنبال تصادف مرگباری که در خیابان جمهوری تهران رخ داد، موتورسیکلت سواری به نام فرامرز – 25 ساله – در بیمارستان فیروزآبادی تهران جان باخت. از آنجا که این تصادف غیرعادی به نظر می رسید بازپرس کشیک قتل در محل حادثه حضور یافت و شاهدانی که در صحنه تصادف حضور داشتند گفتند پسر جوانی که راننده پژو 206 بود هنگام تعقیب موتورسیکلت ...
فرزندانم هم مثل خودم زود ازدواج کردند
هرحال آقایان خیلی دوست ندارند همسرشان بیرون از منزل باشد. البته زمانی که فرزندانم کوچک بودند کار را خیلی محدود کرده بودم بیشتر درس می خواندم و ساعت های محدودی تدریس می کردم. حتی همسرم برای من تعیین کرده بودند که بیشتر از 15 ساعت در هفته بیرون از منزل نباشم. البته من خودم هم رعایت می کردم چون معتقد بودم تا زمانی که بچه ها کوچک هستند نیاز به مادر دارند و کار سنگین را زمانی شروع کردم که پسر آخرم دبستان ...
دنیای رنگ به رنگ سینمای مستند روی پرده نقره ای
فارسی بلد نبودند. حدود 3 ماه وقت گذاشتم تا بتوانم از اهالی روستا ترکی یاد بگیرم. بعد به تدریج توانستم به بچه ها فارسی یاد داده و دو سال به آنها درس دهم. بعد از گذشت 40 سال کاملا از این بچه ها بی خبر بودم. تا این که یک روز به شکل سرزده به روستا رفتم. با خودم فکر می کردم الان دانش آموزانم حدود 50 سال دارند. وقتی به روستا رفتم متوجه شدم حتی یک نفر از آنها دیگر در آن روستا زندگی نمی کند، همه شان دسته ...
جای پای پوتین
. ساعت چهار صبح در ماشین گشت زنی در سطح شهر بودم، دوباره صدای بی سیم بلند شد، بچه ها از پاسگاه خبر دادند که اتفاقی افتاده است و باید به آن جا بروم. سریع با خودرو دور زده به آن طرف رفتم. زمانی که به پاسگاه رسیدم دیدم آن برادری که دیشب دستمال اسلحه و فشنگ را گرفته بود، گریه می کند. پرسیدم که چه شده؟ چرا گریه می کنی؟ گفت: دستمال مفقود شده است. خب، خیلی جای حرف و سخن و عتاب نبود، مگر می شود در ...
آداب و رسوم جهرمی ها در ماه مبارک رمضان
، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان مردم جهرم به احیاء و شب زنده داری می نشینند. در گذشته کسانی که وضع مالی خوبی داشته اند با دعوت کردن از خویشان و همسایگان در خانه خود احیا می گرفتند. احیائی که در مساجد برگزار می شود از حدود ساعت 9 شب شروع می شود و تا یک الی دو ساعت به اذان صبح ادامه دارد.دعاهای جوشن صغیر و جوشن کبیر از دعاهایی است که در این شب ها خوانده می شود .در پایان ...
یادی از مشهد قدیم و کتابفروشی های پنجاه سال پیش
منزلمان به درس می رفتم این کتاب زبان دل را با آن پشت جلد عجیب و غریبش در میان ویترین آن کتابفروشی وابسته به چاپخانه فیروزیان می دیدم و در عالم کودکی دلم می خواست این کتاب را بخرم ولی نخریدم و نخریدم تا در سنین حدود 18 19 سالگی ، که با سراینده اش مرحوم میرهادی ربّانی از نزدیک آشنا شدم ، خودش یک جلد از آن را برای من امضا کرد که گویا در میان کتاب های من باقی است . در آن سال ها دیگر من در روزنامه خراسان ...
انسانیت ساده یا پیچیده
کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پیش بچتون بدنیا اومدو بزرگم شده ,, همینطور که داشتم صحبت میکردم پرید تو حرفم گفت ,, داداش او جریان یه دروغ بود , یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم,,دیگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف بود و قبل از هر کاری رفتم دستام رو شستم ,, همینطور که داشتم دستام رو میشستم صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم البته ...
امیر تهدیم کرد که اگر دختر 17 ساله ام را با او آشنا نکنم ارتباط با من را به شوهرم می گوید!
رسیدگی به این پرونده از اواخر پاییز 95 به دنبال شکایت یک زن جوان در دستور کار پلیس Police تهران قرار گرفت. این زن که صاحب دو دختر 10 و 17ساله است گفت: یک ماه قبل برای خرید به یک پاساژ در شمال تهران رفته بودم، اما وقتی برگشتم دیدم راننده یک دستگاه زانتیا ماشینش را به نحوی کنار ماشینم پارک کرده که نمی توانم از پارک خارج شوم. به همین خاطر با شماره تلفنی که روی کارت طلافروشی نوشته و پشت شیشه خودرو ...
امام فرمود: اگر خطا کنید خودم بیرونتان می کنم
را نیمه شب از منزلشان بردند، لذا جز خانواده و چند تن از همسایه ها از قضیه با خبر نشدند. من تا ساعت 10 شب در خدمتشان بودم و به نامه ها و استفتائات پاسخ می دادم و آخر شب خسته و کوفته به خانه ام می رفتم، بنابراین از اتفاق با خبر نشدم. صبح فردا که طبق معمول پس از صرف صبحانه به طرف منزل امام به راه افتادم، در نزدیکی مسجد امام حسن عسگری(ع)، یکی از کسبه که مرا می شناخت پرسید: کجا داری می روی؟ گفتم: سر ...
شخصیت شناسی عالم جامع الاطراف؛ حضرت امام خمینی (ره)
از شب اول ماه مبارک رمضان تا شب بیست و سوم هرشب صد مرتبه سوره دخان بخواند تقریباً شبی هفت ساعت طول می کشد می تواند فرشته را ببیند. یک راه دیگر این است که شب بیست و سوم، 235 مرتبه این دعا را بخواند: یا طُهرُ یا طاهِرُ یا طَهورُ یا طِیهورُ یا طَیهار ؛ که پنج اسم خداوند درباره طهارت است. البته شرایطی هم دارد که حتماً باید رو به قبله در سجده باشد، حتماً با وضو باشد، حتماً شکم نه پُر باشد و نه خالی ...
توهم دستگاه ردیاب در بدن، جان همسر را گرفت +عکس
اظهاراتی ضد و نقیض بیان کرد. در ادامه با دستور بازپرس جنایی عامل جنایت برای مشخص شدن سلامت روانی اش به پزشکی قانونی منتقل شد. این در حالی بود که کارشناسان پزشکی قانونی پس از بررسی سلامت روانی این مرد، نظر دادند وی دارای اختلالات روحی و روانی است و باید تا بهبود حالش در مرکز روانی بستری شود. همزمان با تشکیل پرونده قضایی در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران، روز شنبه عامل جنایت برای ...
امام فرمود: اگر خطا کنید خودم بیرونتان می کنم
...، لذا جز خانواده و چند تن از همسایه ها از قضیه با خبر نشدند. من تا ساعت 10 شب در خدمتشان بودم و به نامه ها و استفتائات پاسخ می دادم و آخر شب خسته و کوفته به خانه ام می رفتم، بنابراین از اتفاق با خبر نشدم. صبح فردا که طبق معمول پس از صرف صبحانه به طرف منزل امام به راه افتادم، در نزدیکی مسجد امام حسن عسگری(ع)، یکی از کسبه که مرا می شناخت پرسید: کجا داری می روی؟ گفتم: سر کارم، منزل آقا. گفت: مگر ...
پسر طیب: پدرم به عَلَم گفت جرأت داری عکس خمینی را بردار
کودتای 28 مرداد با آیت الله کاشانی دیدار داشت؟ این نقل قول از مرحوم مادرم است که تا آخرین روز که در قید حیات بود، گاهی اصرار می کردیم می گفت 26 مرداد هوا گرم بود آن موقع در پشت بام ها پشه بند می زدیم و آنجا می خوابیدیم که عالمی داشت. مرحوم پدرم ساعت 7 شب به خانه می رود و شام می خورد و اظهار خستگی می کند. در پشت بام داخل پشه بند خوابیده بود که در می زنند. آن موقع رسم بر این بود که پرده ...
امام مهربانی
.... بعد دوباره او را بردند و پیش خودشان نشاندند. اوقات خوش وقتی بچه بودیم، گاهی اوقات شب ها در منزل امام می خوابیدیم و آن شب ها حال و هوای خاص خودش را داشت. صبح ها امام داخل حیاط می آمدند که قدم بزنند، ما هم گوش به زنگ بودیم، امام که وارد حیاط می شدند، فوری می دویدیم پهلوی ایشان و دستمان را به کمرمان می زدیم و با ایشان قدم می زدیم. ما بچه های پر شر و شوری بودیم ولی وقتی با ...
یعنی قلب زهرا در سینه چه کسی می تپد؟کاش یک روز او را ببینم
زهره حاجیان- زنگ در را که به صدا درآوری حیاطی به غایت کوچک جلو چشمانمان خود نمایی می کند و سه پله کوتاه ما را به تنها اتاق ساختمان می رساند. اتاقی 20-25 متری که یک گوشه اش آشپزخانه است و درست روبروی آن تختی که پیشتر" کبری عابد" مادر بزرگ زهرا کوچولو روی آن می خوابید و پس از تصادف وحشتناک "مهدی جوز علی بیگی" ساکن آن شده و هنوز هم بعد از 100 روز که از حادثه گذشته هنوز روی زخمش باز است و بخیه نشده و از درد شکستن لگن و گذاشتن پلاتین به خود می پیجد. دور تا دور اتاق عکس های زهرا کوچولو و عموی شهیدش محمد نصب شده و هر رو ...