سایر منابع:
سایر خبرها
چرا از صدر و نظام فکری او چیزی نمی دانیم؟
نظریه پردازی و نمونه هایی که عملیاتی کرده است. البته در این سطح متمرکز قریبِ سالهایی که فرمودند کار کردم. از روز اول از آنها این ادراکات تفصیلی را نداشتم، جاذبه های شهید صدر بیش از همه در دهۀ 60 به وسیلۀ مرحوم استاد ما حاج شیخ علی صفایی بوجود آمد. آن معرفت و نوعی عُلقه از طریق ایشان در من ایجاد شد. طالب زاده: ایشان توجه ویژه ای به شهید صدر داشتند و آن را به شاگردانشان منتقل می کردند. ...
اضطراب و بحران دنیای امروز به روایت مهرجویی
داستان نویس به ادبیات می پردازد. البته دو فیلم آخر او، چه خوبه که برگشتی و اشباح هم اقتباس هایی از آثاری ادبی بوده اند، اما او در این سال ها در کنار ساختن این فیلم ها رمان هایی نیز منتشر کرده است و گفت وگو با او این بار نه درباره فیلم هایش که درباره این رمان هاست، هرچند گفت وگو با مهرجویی نمی تواند به سینما و فیلم کشیده نشود، اما سعی بر این بود که در این گفت وگو در چهارچوب رمان ها و داستان ...
یک عاشقانه ناآرام!
و جور نشود. ولی من خودم به ناچار هر روز بایست به نوشته ها و کتاب هایش تا حدودی سر وسامان می دادم. علی عادت نداشت نوشته هایش را جمع کند. بیشتر این مواقع، شروع به خواندن آنچه شب پیش نوشته بود، می کردم و در حیرت می ماندم که چگونه مغز او آن همه خلاقیت دارد و چطور مطالب را آنقدر عمیق و با دقت حلّاجی می کند. وقتی یک صفحه از نوشته هایش را می خواندم، جذب می شدم و همانجا می نشستم و مشغول خواندن می شدم و ...
- علی شریعتی - ؛ نه قدیس نه اهریمن
به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت 18 ماه تا سال 54 در زندان انفرادی شاه بود. شریعتی پس از آزادی در حبس خانگی به سر برد، اما در 25 اردیبهشت ماه 1356 تهران را با اسم مستعار و هویت جعلی به سوی اروپا ترک کرد و پس از سه هفته اقامت درلندن در آن حال که انتظار ورود خانواده اش را می کشید در 29 خرداد 56 به شکل مشکوکی درگذشت. علت مرگ وی را به صورت رسمی انسداد شرائین و ...
پای مصنوعی ام ترکید و ترکش هایش به شکمم خورد!
با این همه سر وصدایی که در میدان مین رخ داد، دشمن کر و کور شده بود و واقعا امدادهای غیبی به دادمان رسید. برای نجات خودتان تلاشی نکردید؟ وقتی دیدم پوست پایم را نمی توانم بکنم، از جا بلند شدم و شست پایم را گرفتم و تا کردم و آوردم بیخ رانم و تلاش کردم یک پا یک پا برگردم عقب. اما چیزی که بود سه قدم بیشتر نمی توانستم بروم و بعد به شدت زمین می خوردم. از طرف دیگر ترکشی هم که به گلویم ...
حسین پاینده: نقد به معنای انتقاد نیست
نظریه و نقد ادبی معاصر می پردازند بی آن که مطالب شان برای طیف وسیع مخاطبان این حوزه در ایران سودمند و حتی قابل فهم باشد؟ بارها برخورده ام به دانشجویانی که برخی از کتاب های ترجمه شده درباره نقد ادبی را با علاقه خوانده اند ولی بعد به من گفته اند که از آن کتاب ها سر در نیاورده اند و یا نمی دانند که مطالب نوشته شده در آن کتاب ها را چگونه به طور عملی در نقد آثار ادبی و هنری به کار ببرند. خواندن کتاب ...
تو را به من نشان بده!
نگو و نپرس! بعد هم هفته ای یک بار روزنامه ای می زند زیر بغلش و می آید مدرسه و از شاهکارش که چاپ شده رونمایی می کند. یک بار با همین گوش هایم شنیدم که می گفت آرزو دارد یک بچه پاندای واقعی داشته باشد. یک بار هم کتابی را بغل کرده و چشم هایش پر از اشک شده بود. می گفت که در صفحه ی 126 کتابی که از کتاب خانه گرفته یک پفک کپک زده. می گفت دلش برای کتاب های کتاب خانه می سوزد. یک بار هم ...
گستاخی تونی بلر از حزب کار دورم کرد
به آوردن رمان Brideshead Revisited و تمام این جور چیزها، مثل یک وسواس و علاقه شدید. من یک انگلیسی دوست هستم، بنابراین دیدم که وسط یک مشکل خاص گیر افتاده ام. از خیلی هایش تحسین می کردم، اما در عین حال فکر می کنم که خیلی هایش هم شدیدا مشکل دار است. ما تبدیل به قربانیانش شده ایم. شما می گویید انگلیسی دوست هستید، اما بعد از اینکه مدتی طولانی عضو حزب کار بودید، عضو اس ان پی اسکاتلند شدید و طرفدار ...
رئیسی نمیتواند لیدر اصولگرایان باشد
محوری نیستند، بتوانند نقش آفرینی خودشان را به گونه ای دنبال کنند که آن نظم و انسجام مورد دلخواه همه دلسوزان این جریان را بهم بزنند. متاسفانه این موضوع مقداری صورت گرفت و آن تشکیلات محوری نتوانست آنگونه که شایسته و بایسته است نقش آفرینی کند. البته این یکی از عوامل تاثیرگذار است. عوامل دیگری هم نقش آفرین بود. اصولگرایان ضعفهای دیگری هم دارند که در صورت لزوم بعد به آن هم می پردازم اما عوامل ...
ناگفته های پزشک معدنچیان یورت آزادشهر
شعار سال: قربانعلی می دانست مرادعلی، وقت انفجار، تهِ معدن بود ولی نمی دانست جنازه مرادعلی، آخرین جنازه ای است که از معدن بیرون می آورند. نمی دانست جنازه مرادعلی را بدون دست و سر بیرون می آورند. نمی دانست موقع انفجار، سرِ مرادعلی ترکیده. قربانعلی، فقط آن 10 روزی که رفت جلوی معدن، نرفت مطب دکتر فرهادی. تا قبل از 13 اردیبهشت 1396، قربانعلی، 17 سال، هر روز 35 کیلومتر راه، تا آزاد شهر، تا مطب دکتر ...
بی کتابی مطالبه از خویشتن است/ روشنفکر ما فقط یاد گرفته دین را زیر سوال ببرد مانند صادق هدایت
مشاهده کنم، یکی غیر از خود من برای من مورد علاقه باشد، این است که هر چه رمان در کشور گسترش پیدا کند و مردم علاقه مند به خواندن رمان شوند یعنی به دیگری علاقه مند شدن، این رمان را چه کسی می خواند؟ کسی که می خواهد سردربیاورد و به دیگری کنجکاو است، کسی که دچار یاس و خودخواهی کاذبی است، کسی که فکر می کند خودش جهانِ بی عیبی است، همه چیز را به دست آورده است هیچ وقت سراغ رمان نمی رود، کسی سراغ رمان می رود ...
آگوتا کریستوف ؛ ملکه حقایق هولناک
غفلت شده است؟ مایه دلخوشی ام است که درباره برنارد صحبت کنم چون من عاشق او هستم (می خندد.) نمی دانم. وقتی مردم درباره من و مارگاریت دوراس صحبت می کنند خیلی خوشم نمی آید. برخی از جنبه های آثار من درست فهمیده نشده اند؟ آه... خب، نمی دانم. نمی دانم منظورتان از این حرف چیست. فکر می کنید پیامی در کتاب های تان هست که باید دریافت شود؟ البته که نه. نمی خواهم پیامی داشته ...
قدرت خرید 14 محله تهران
آید تا خرج خانواده اش را دربیاورد: ما این جا نسیه فروشی نداریم، اما بعضی وقت ها خانواده ها بچه کوچکشان را می فرستند با هزار تومان تا گوشت بخرد. آخر با هزار تومان چند گرم گوشت به او بدهم؟ من خودم اندازه 10 هزار تومان گوشت می دهم. مردم گناه دارند. می گوید؛ بعضی کاسب های بازار خیر هم هستند، قبلا هرماه یک پولی برای این جور مشتری ها می دادند، اما الان نزدیک به 5ماه است سروکله آنها هم پیدا نشده: من همه ...
روزنامه نگار ایرانی که به رستوران داری در آفریقا روی آورد
در این کشور هم سایه می اندازد. اما از لحاظ گذران اوقات فراغت باید بگویم، خب شهر دارالسلام یک شهر ساحلی است و در نزدیکی آن جزیره های کوچک و بزرگ متعددی برای استراحت و وقت گذرانی هست. سینماها آخرین فیلم های روی پرده جهان را نمایش می دهند و به همت گروه های فرهنگی کشورهای مختلف از جمله رایزنی فرهنگی سفارت ایران، هفته های فیلم برگزار می شود یا گروه های تئاتر به اینجا می آیند که البته بیشتر ...
احیا در میدان مین!
خودم دیدم همین بود. این که با این همه سر وصدایی که در میدان مین رخ داد، دشمن کر و کور شده بود و واقعا امداد های غیبی به دادمان رسید. برای نجات خودتان تلاشی نکردید؟ وقتی دیدم پوست پایم را نمی توانم بکنم، از جا بلند شدم و شست پایم را گرفتم و تا کردم و آوردم بیخ رانم و تلاش کردم یک پا یک پا برگردم عقب. اما چیزی که بود سه قدم بیشتر نمی توانستم بروم و بعد به شدت زمین می خوردم. از طرف ...
می خواستم زنان مسافر احساس امنیت کنند
را منحرف کند. گفت، چون همه می گفتند یک راننده زن توی خط اصفهان- مبارکه است که باید رویش را کم کنیم. ولی انگار که جریمه 60 هزار تومانی برایش خیلی گران تمام شد! البته آن آقا حالا تاکسی دارد و توی خط اصفهان- بروجن کار می کند. هنوز اما سایه همدیگر را با تیر می زنیم. برخورد مسافرها با شما چطور بود؟ اصلا بهتان اعتماد می کردند؟ بله؛ خیلی زیاد. یعنی وقتی شما را پشت رل می دیدند ...
مصاحبه با خانم روزنامه نگار ایرانی که در تانزانیا رستوران زده است
...، بخندند. انگار ایستاده غذا خوردن و سریع تمام کردن آن را جوری بی احترامی به خودشان و دیگران می دانند. من هیچ وقت یک تانزانیایی را ندیده ام که در حال راه رفتن در خیابان یا ایستاده و با عجله چیزی بخورد یا شتابی برای تمام کردن غذایش داشته باشد. اوایل خیلی به این عادت آنها حسرت می خوردم اما بعد دیدم این عادت پسندیده ما ایرانی ها هم بوده - و البته هنوز هم هست - اما شرایط زندگی به ویژه در شهرهای ...