سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت گورخواب ها؛ 6 ماه بعد
خوب میشی. فرخنده می گوید جمع 32 نفری از زنان این منطقه که کارتن خواب هستند، شب ها را در بیابان های اطراف نصیرآباد می گذرانند. به جای اینکه واسه ما خوابگاه بزنن واسه مردها زدن. اونوقت اون همه زن، سرما و گرما باید تو دره و بیابونا بخوابن. شب ها از ترس سگ ها خوابمون نمیبره ولی چاره ای نیست. یه عده به خاطر جا میرن با این و اون ولی من این کاره نیستم. فرخنده به عکس هایی که به چند ...
جزئیات جدیدی از قتل 3 کودک به دست مادر
بدنشان سرد بود. زن جوان را صدا زدم خیلی ترسیده بودم. جوابی نداد به حیاط که آمدم جسم بی جانش را دیدم. اول فکر کردم او هم مرده است اما بدنش تکان می خورد. در ادامه تحقیقات، مأموران جست وجو درباره پدر خانواده را آغاز کرده و در گفت وگو با خانواده او متوجه شدند این مرد برای سفر چندروزه خانه را ترک کرده و به شهر رفته است. این مرد وقتی متوجه شد چه اتفاقی افتاده است به سراغ مأموران رفت و گفت: من و همسرم ...
از تبار مظلومان
بودند ... درست به خاطر ندارم که تا قبل از سیوطی و مغنی، چه کسی هم مباحثه بنده بود، اما از آن به بعد با آقای هاشمی رفسنجانی آشنا شدم و با ایشان شروع به مباحثه کردم و طلبه دیگری به نام تربتی هم با ما مباحثه می کرد و ایشان تا شرح لمعه خواند و بعد وارد تحصیل جدید شده و در نهایت پزشک شد... تحصیلاتم را تا سطح، پیش اساتید معروف سطح می خواندم. به درس خارج که رسیدم، مدت محدودی برای انتخاب استاد درس خارج ...
یک تکه زندگی از نگاه هنرمندان برای عباس کیارستمی
تقدیم شد. او ادامه می دهد: تصاویر هم سیاه و سفید انتخاب شد و ما می خواستیم در فاصله بین تولد و روز درگذشت ایشان نمایشگاه را برگزار کنیم که استعاره ای از سیاه و سفید باشد. همه عواید فروش این آثار هم به بنیاد کودک تقدیم می شود به خواست خانواده آقای کیارستمی. در این پروژه از مشورت های آقای آغداشلو، حقیقی و صمدیان استفاده کردم. یک تکه زندگی قرار است که هر سال به مناسبت تولد آقای کیارستمی برگزار ...
کسی از حال "م "خبر ندارد!؟ / مصاحبه خبرآنلاین با یک بهبودیافته
تجویز کنی! او تأکید می کند:استارت همه اقسام اعتیاد از قلیان شروع می شود و بعد سیگار و .... "م" ادامه می دهد:وقتی خودت و دردتو نشناسی بازی را باختی!مثلاً به توی رشته دلخواهت قبول نمیشی با دود فراموشش می کنی! به دختر مورد علاقت نمی رسی چون بیکاری و خانواده آدم حسابی ندادن شوهرش میدن و معتاد میشی... خانواده درکت نمیکنن و دائم می رن روی اعصابت و تو از لج اونها میری با دوستان ...
حرکت شرم آور پدر شوهر با عروس!!
سر پسرم نیز خواهد آمد. آیا این موضوع را با بازجو در میان گذاشتید؟ من چهار وکیل داشتم که به صورت رایگان وکالت من را به عهده گرفته بودند. با آنها در این باره مشورت کردم. چون این ادعا اثبات شدنی نبود، کاری در باره آن نمی شد انجام داد. پس شما به خاطر اینکه پسرتان را از دست ندهید رضایت دادید؟ پسر من در زندگی به اندازه کافی آسیب دیده بود. ماجرای طلاق و قبل از آن ضرب و شتم ...
پیرزن چشم ما بود
...، بازنشسته کرده است: از وقتی که پسرم مرد، خودم را بازنشسته کردم. آن موقع، لنگ چهارصدتومان، پول بودم. می خواستم با این پول، توی شهرستان یک خانه کلنگی و جمع و جور، برای خودم دست و پا کنم. سنواتم را که گرفتم فقط حدود سی تومان شد. با این شندرغاز نتوانستم خانه بخرم. خانه خیلی گران تر از اینها بود. شوهر خاله عصمت در همین معدن نخلک کار می کرد: از بس کار کرد، مریض شد. فرستادنش به یکی از بیمارستان های ...
احساس گناه بعد از سقط، چطور کنار بیاییم؟
: در این مرحله مادر به خودش می گوید: من دچار سقط جنین نشدم. همه چیز روبه راه است و من به خوبی از خودم مراقبت می کنم. 2. خشم/احساس گناه/افسردگی: در این مرحله مادر به خودش می گوید: چرا من؟! چرا بچه من باید بمیرد؟ این اصلا عادلانه نیست. هرگز انقدر در زندگی ام غمگین نشده بودم. 3. پذیرش: در این مرحله مادر به خودش می گوید: فقط من نیستم که دچار سقط جنین شدم. خیلی ها هستند که وضعیتی ...
از تب تند قبولی در دانشگاه های برتر تا فرصت طلبی مؤسسات آموزشی
نظرم بهتر است مسؤولان آموزشی کشور که در این امر دخیل هستند، فکری برای این موضوع کنند و سیستم آموزشی به نحوی چیده شود که در پایان مدرسه دیگر نیازی به استفاده از این کلاس ها نباشد. البته در این میان هستند داوطلبانی که از همه امکانات محروم هستند و به واسطه اینکه خانواده های آنان توان پرداخت هزینه های نجومی کلاس های کمک آموزشی و خصوصی و ... را ندارند، باید فقط به توان خود اکتفا کنند یا در ...
سرگذشت نشر؛ از فروش قسطی تا کتاب تستی
می آمدند مغازه و در مورد چگونگی قیمت گذاری مشورت می کردند. می آمدند و قیمت کتاب را تعیین می کردند؛ یعنی اینکه فلان کتاب را چند قیمت بگذاریم. ماحصل کار تقریبا این بود که مخارج را ضرب در دو و نیم بکنیم. از این مبلغ بیست درصد مبلغ فروشنده کم می شد، حق التالیف و مخارج دیگر. طهوری درباره معیار انتخاب کتاب ها در این انتشارات هم توضیح می دهد: کتاب های آشپزی و کتاب داستان های آن چنانی و کتاب زن ...
بوسه ای از جنس شهادت، آرامش قلبم شد
می دهد، کمی مکث کرد و افزود: من تا قبل از انتخاب شدنم در این مسابقات همیشه وقتی به حرم می آمدم، از امام رضا (ع) مسابقات مالزی را طلب می کردم، آن روز وقتی وارد حرم شدم، به امام(ع) گفتم، آقا جان تو لطف کردی و این خواسته مرا اجابت کردی، پس من این بار مقام نخست قرآنی را از تو می خواهم، این بار هم مرا دست خالی برنگردان. وی ادامه داد: من دختری دو ساله دارم به او یاد داده بودم، وقتی حرم امام ...
می خواستم داماد شوم، ناخواسته قاتل شدم
. متهم در پاسخ سکوت کرد و گفت قصد کشتن نداشتم و همه چیز اتفاقی رخ داد. هیچ شاهدی هم جز خدا ندارم. سپس در آخرین دفاعش گفت: برای حل مشکل ازدواجم به خانه آنها رفته بودم و می خواستم داماد شوم، اما ناخواسته مرتکب قتل شدم. از اولیای دم تقاضای عفو و بخشش دارم. در آخر جلسه مادر متهم که در دادگاه حاضر بود و هر بار با شنیدن کلمه اعدام از زبان دو طرف، اشک از چشمانش جاری می شد ...
زن آواره ای که از ترس خواستگارها و حفظ جان کودکش به گلستان پناهنده شد
همیشه کودک ماند. عبدالرحمن دو ماه است که نان نخورده است! سوگند یاد می کند و می گوید: فقط روزی سه لیوان شیرچای می خورد، نمی گذارد ناخن هایش را بگیرم، ناخن هایش پس از مدتی خودشان می افتند! از سال 82 دیگر پسرم را به حمام نبرده ام، یک بار بر سرش آب ریختم، بی هوش شد، فکر کردم مرد! دیگر به حمامش نبردم و از خدا خواستم تا بو نگیرد و دعایم را خداوند پذیرفت، او اصلا ...
آیت الله بروجردی منادی وحدت و تقریب
.... پسرش ابراهیم طباطباست که همه سادات طباطبا به این مرد شریف منسوب هستند. در علت ملقب شدن ابراهیم به طباطبا نوشته اند: روزی اسماعیل دیباج خواست برای فرزندش لباس بخرد. از ابراهیم پرسید: آیا پیراهن می خواهی یا قبا؟ او که کودک بود و لکنت زبان داشت در جواب گفت: طبا طبا و منظورش قبا قبا بود. از آن ایام، واژه طباطبا لقب او شد. طباطبا در زبان نبطی عرب ناخالص به معنای خواجه خواجگان هم آمده است.(1) ...
می پرسند: سوخته ای؟ می گویم: نه، جوشیده ام !
خاطر شویم و گاهی هم مجبور می شدیم با آنها قطع ارتباط کنیم. بدتر از همه، آن زمانی بود که شوهر خواهرم به جرم قاچاق دستگیر و زندانی شد و چاره ای نبود جز این که خواهرم به همراه دو فرزندش به خانه ما نقل مکان و در کنار ما زندگی کند. حالا در آن خانه کوچک 8 نفر زندگی می کنیم و فرهاد به تنهایی و با سختی بسیار مخارج و خورد و خوراک مان را تأمین می کند، اما دیگر از پس هزینه های درمان من و فرزاد برنمی آید. ...
کارکردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار، تمام چرخه زندگی یک معتاد
مرا تنها گذاشت، 50 روزفقط با فروش طلاهای همسرم مواد کشیدم، بچه را به مادرم دادم، 5 سال بچه ام را ندیدم. مواد، قرص، بیکاری، کلماتی بود که با آنها بعد از طلاق زندگی می کردم، در هفته دو تا سه روز کار می کردم فقط برای اینکه بقیه روزها مواد مصرف کنم، 8 ماه بیکار شدم، شغل جدید کیف قاپی را یاد گرفتم، برادر کوچکم فهمیده بود که سارق شده ام، سراغ پدر ومادرم رفته بود وگفته بود، اگر هادی، آنجایی که هست ...
- مجید قناد - ، عمویی که هفته ای 150 بچه دارد
همه شاید درصد کمی از توانایی مغزمان را استفاده کنیم. ما باید سعی کنیم خودمان را به روز کنیم. زیرا مخاطب دیگر منتظر نمی شود که ببیند نقاشی فرزندش چه زمانی از تلویزیون پخش می شود. ما در گذشته دو شبکه یک و دو را داشتیم و آن زمان که من عمو قناد بودم، کسی نبود و تنها خانم الهه رضایی و خامنه مجری کودک بودند. اولین برنامه های جُنگی را من به همراه همکاران خوبم داشتم. او با بیان اینکه باید به ...
دختر دبیرستانی بودم که عاشق صدرا پسر خوشتیپ محله شدم و ...
داشتم و احتمال می دادم همسرم بر اثر روابط غیراخلاقی با زنان دیگر دچار این بیماری ها شده باشد. این گونه بود که از صدرا طلاق گرفتم و به پدرم بازگشتم 2 سال بعد از این موضوع مردی به خواستگاری ام آمد که 15 سال از من بزرگ تر بود و 3 فرزند خردسال داشت. فکر کردم اگر با مردی که از همسرش جدا شده ازدواج کنم بهتر است چرا که او بیشتر مرا درک می کند به همین خاطر با بهبود ازدواج کردم و مسئولیت فرزندان او را نیز ...