سایر منابع:
سایر خبرها
قتل خواهرزن در دعوای زن و شوهری
دختران خانواده عامل این درگیری است و بعد از حادثه گریخته است. تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا اینکه از بیمارستان خبر رسید دختر جوان جانش را از دست داده است. در این شرایط پرونده با موضوع قتل عمدی پیگیری شد و چند روز بعد داماد جنایتکار دستگیر شد.متهم در جریان بازجویی ها درباره انگیزه اش از ارتکاب این جنایت گفت: چند روز قبل به مسافرت رفتم اما وقتی برگشتم همسرم به خانه مادرش رفته بود ...
مخوف ترین مجرمین در کشورهای عربی
که کشته ام به خوابم می آیند و گریه می کنند، همین دیشب به سمت من حمله کردند و دست و پاهایم را بستند و به سمت من سنگ پرتاب کردند. در سال 2013 او به اعدام محکوم شد. او پس از تجاوز به بچه ها، آنها را درون چاله ای می انداخت و رویشان را با پتو می پوشاند و سپس چمباتمه رویشان می نشست تا خفه شوند و بمیرند. اجساد کودکان کشته شده توسط الحاضی به خانواده شان بازگردانده شد ...
قاضی خطاب به متهم: اگر بدهی ها را پرداخت نکنید روزی می رسد که در ملاءعام محاکمه شوید
: تهاتر شده است. متهم ردیف سوم خطاب به نماینده دادستان گفت: کجا تهاتر شده است؟ قاضی مقیسه خطاب به وی ادامه داد: قرارداد فروش را امضاء کردی و می گویی نخوانده بودم. 5 میلیون یورو گرفتی می گویی نگرفتم... فلاح هروی در پاسخ مدعی شد: شما دارید پیش داوری می کنید. اجازه بدهید به خانه برسد توضیح دهم. یک دروغی او گفته اجازه... قاضی مقیسه خطاب به متهم ردیف سوم ...
گفتگو با فردی که منتظری در نوار حاشیه ساز از او نام برد
باعث شدم آقای منتظری آن نامه را به امام بنویسد اصلا و ابدا درست نیست. چرا در دیدار با امام حرفی نزدم؟ آقای منتظری در آن نوار معروف اشاره به شما می کند و می گوید که شما نزد امام خمینی می روید و محمدعلی انصاری، از اعضای دفتر امام، به شما می گوید: "حق نداری با امام حرف بزنی. فقط دست امام را می بوسی. مطالبی را که داری بنویس، عصری احمد آقا می آید بده به احمد آقا." این ادعای مرحوم ...
ترک عادت های بد در کودکان، نقش مهم مادر
، زودتر ممکن است به چیزی که می خواهد، برسد؛ البته گاهی هم خودم به او پیشنهاد خرید می دادم تا بفهمد که من دوستش دارم، اما خرید کردن هم مثل هر کار دیگری، حدی دارد. ******************************************** امان از این سرخ و سفید شدن ها بتول شادپوری، 55 ساله، خانه دار مامان بزرگ زهرا می گه: زهرای ما، خیلی خجالتی بود. وقتی کسی باهاش حرف می زد، فقط ...
مهدی مهدوی کیا: قطعا در فوتبال پایه ایران فساد وجود دارد
کردیم بر حسب علاقه بوده است. چون من دوست دارم این کار را انجام بدهم. همیشه به این فکر می کردم که یک سری بچه در این کشور حضور دارند که استعداد هستند. ولی جایی به آنها فضا نداده است که استعداد خود را نشان بدهند. خیلی ها به خود من مراجعه می کردند که از استعداد سوخته خود حرف می زدند. می گفتند به فلان باشگاه رفت و قبول شدم، ولی چون پول نداشتم که به آنها بدهم خط خوردم و نتوانستم فوتبالیست بشوم. ما آمدیم این ...
گفت وگوی متفاوت با "کابوس کنکوری ها"!
کنکوری ها تبدیل شده ام/ خبرنگاران هم مظلوم اند و هم محروم/ بیشترین استرس های جامعه به خبرنگار وارد می شود/ هیچ صفحه ای در فضای مجازی ندارم/ همسرم بهترین مشاور من است/ هنوز برای برخی گزارش ها دلهره دارم/دوست دارم در آینده یک ساندویچی داشته باشم/ انتقادپذیری در جامعه ما کم است/ اولین بار که تصویرم از رسانه پخش شد، خواهر جوانم را از دست دادم/ به دلیل فشار روحی بسیار در جنگ با داعش یک سال تحت مداوا ...
قصد خودکشی داشتم، اسلحه تیر نداشت!
.... در ادامه فرهاد در پاسخ به این سؤال که اسلحه را چند روز قبل از حادثه تهیه کرده بود، به قضات گفت: چهار سال پیش صاحبکار قبلی ام به جای بخشی از حقوقم این اسلحه را به من داد. زمانی که برای حرف زدن به خانه نرگس رفتم آن را با خود بردم تا اگر مشکلی پیش آمد از خودم دفاع کنم اما ناگهان عصبانی شدم و به طرف آ نها شلیک کردم. فرهاد در آخرین دفاعیاتش درحالی که اشک تمام صورتش را گرفته بود، ابراز پشیمانی کرد و از اولیای دم خواست که او را ببخشند. در پایان قضات برای تصمیم گیری درباره این موضوع وارد شور شدند. ...
دو ایرانی که از دست داعش فرار کردند
، آنها مردم را گروگان می گرفتند و به عنوان سپر انسانی از آنها استفاده می کردند. وقتی ارتش این محله را گرفت، دیدند سپر انسانی هم جواب نداده، خودشان به مردم شلیک کردند. پسرش با سینی چای می آید. روی گردنش زخم عمیقی است شبیه زخم چاقو. پدرش ادامه حرف را می گیرد: پسرم به ارتشی ها کمک می کرد، زخم گردنش را می بینید، با قناصه به سویش شلیک کردند. شانس آوردیم زخمی شد و خوشبختانه زنده ماند. ...
شعر عاشقانه حافظ (2)؛ آیا حافظ بنده عشق است؟
نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست این دل زار نزار اشک بارانم چو ...
زن ایرانی شوهر داعشی اش را در تهران کشت +عکس
کشیده نمی شد. شنیدم پدرت قصد داشته به خاطر آسایش شما یکی از خانه های میلیاردی اش در الهیه بفروشد، چرا حاضر شدی زندگی ات را خراب کنی؟ شما وقتی یک دروغ می گی مجبور می شوی هزار دروغ دیگر بگویی و هر چه دست و پا می زنی بیشتر در باتلاق گرفتار می شوی، اگر روز اول همه راست گفته بودم این حال و روز من نبود. این بازی را خودت شروع کردی؟ من وارد بازی شدم، با احساسات ...
پایان مرگبار رابطه عاشقانه
.... ما یک دفترچه خاطرات داشتیم که حرف ها و عکس هایمان در آن بود. قرار شد روز حادثه، همدیگر را ببینیم تا دفترچه را به او بدهم. از ترس این که شاید با شوهرش درگیر شوم، اسلحه ام را با خودم بردم. چند سال پیش اسلحه را در ازای حقوق از صاحبکارم گرفته بودم. در طول مسیر، تصمیم گرفتم سمیه را بکشم چون فهمیدم نمی توانم به او برسم. وقتی به خانه رسیدند، ابتدا یک گلوله به سمت شوهرش شلیک کردم و سپس چهار تیر به خود سمیه زدم. می خواستم خودکشی کنم اما تفنگ عمل نکرد. از ترس به یکی از شهرهای غربی کشور گریختم اما ماموران دستگیرم کردند. متهم در آخرین دفاع خود درخواست بخشش کرد و قضات نیز برای صدور رای وارد شور شدند. ...
نبودن وزیر زن، درجا زدن است
و روزها بیشتر در خانه بودم، چون داشتم برای انتخاب عنوان و موضوع پایان نامه ام آماده می شدم. پای تلویزیون بودم که این خبر در نظرم جالب آمد. بعد از پایان اجلاس، کتابی در همان رابطه به دست من رسید و در واقع گزارش سفر بود. در آن کنفرانس دوازده محور به عنوان محورهای نگران کننده زندگی زنان مطرح شده بود، از جمله خشونت علیه زنان. تا قبل از آن، من خیلی به واژه خشونت توجه نکرده بودم. به نظرم رسید که بهتر ...
قاتل سیاهپوش: اسیر شیطان بودم
.... همسر مقتول - بنیامین 30 ساله – نیز بعد از بهبودی به کارآگاهان گفت: شب حادثه با همسرم به مهمانی دعوت بودیم. وقتی به خانه برگشتیم در کوچه مرد سیاهپوشی کمین کرده بود و تا ما را دید چند تیر شلیک کرد. او همسرم را کشت و مرا راهی بیمارستان کرد. مرد سیاهپوش شبیه یکی از اهالی محل است که چندبار برای همسرم ایجاد مزاحمت کرده بود. شاید قتل کار او باشد. با این توضیحات تلاش برای ...
دهمین دادگاه دومتهم فساد نفتی
جلسه خیلی مهمی بود چرا من 10 وارد شدم، رفتم صفا کردم؟ قاضی مقیسه گفت: خوش به حالت که برای صفا رفتی. فلاح هروی خاطرنشان کرد: برای اینکه جو جلسه تغییر کند این را گفتم. اگر من آنقدر مهم بودم چرا باید 10 بروم؟ قبلا بانک مرکزی با شرکت های بابک زنجانی در ارتباط بوده است. د گفته است در جلسه کارگروه متن نامه را من تهیه کردم و به دست فلانی دادم چون بقیه حق حضور نداشتند. مگر من عضو نبودم ...
گفتنی های شنیدنی استاد فضل الله توکل از یار همراهش اسدالله ملک
گفتم نمی آیم. این بود که آن شب من نرفتم. *ایرنا: و این شد که آن شب آقای حسن سلطانی در کنار استاد ملک سنتور نواختند؟ * استاد توکل : بله آقای سلطانی ساز زدند. البته ایشان نیز خوب ساز می زنند و انسان خوبی هم هستند. من همه هنرمندان و همکارانم را دوست دارم و برایشان احترام قائلم. در واقع هر کس دارد کار خود را می کند و کسی هم جای دیگری را نگرفته است. ** چرا استاد ملک بعد ...
خبرنگاری که عکس شهادت را انداخت و پر کشید
قدر و منزلت جایگاه والای شهدا هیچ تردیدی نیست. اما ای کاش پسرم علیرضا زنده بود و من زندگی تلخ پس از او را نمی دیدم. خانه ما این روزها عجیب به حضور علیرضا نیاز دارد. البته اگرچه علیرضا به شهادت رسیده و در میان ما نیست اما من و مادرش با خاطرات با علیرضا زندگی می کنیم و شب و روزهایمان را با خاطرات زندگی کوتاه او سر می کنیم. علیرضا ستون خانه ما بود. تکیه گاه خواهرش بود و با رفتنش دیگر هیچ کداممان ...
مرد اعدامی پس از بخشیده شدن، پسرش را کشت و ... / هر دو قتل در برابر چشمان مریم رخ داده بود
کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من همسرم را به خاطر مسائل ناموسی کشتم و رضایت اولیای دم را هم جلب کردم اما نمی دانم چرا دست به قتل پسرم زدم.روزها که سر کار می رفتم دختر و پسرم را به خانه مادرم میبردم. مادرم پیر و ناتوان بود وروی ویلچر می نشست.اما من بارها دیده بودم پسرم مادر پیرم را اذیت می کند. میثم عصای مادرم را بر می داشت و به سر و صورت مادر پیرم می زد. گمان می کردم میثم می ...
از دوستی در بی تاک تا جنایت در پارک وی
آن هم مدتی در یک شرکت کار می کردم اما مدیر شرکت نتوانست حقوقم را بدهد و یک اسلحه به عنوان دستمزد به من داد و گفت می توانم آن را بفروشم. اما من اسلحه را پیش خودم نگه داشتم. تا اینکه شب حادثه تصمیم گرفتم از آن برای قتل زن مورد علاقه ام استفاده کنم. آن شب منتظر شدم تا زن و شوهر به خانه برگردند. در تاریکی شب غافلگیرشان کردم و چند گلوله به زن جوان زدم. نمی خواستم به شوهرش آسیبی بزنم اما مجبور ...
ماجرای تلخ زن بیست ساله ای که در نوجوانی قربانی تجاوز شده بود
شفا آنلاین :پس از مدتی، یک بار دیگر آمد. لابلای صحبت هایش گفت: اوایل ازدواج کمی از رابطه جنسی خوشم می آمد اما الان برایم یک کابوس است. حتی تحریک هم نمی شوم . اجازه دادم بیشتر حرف بزند. ادامه داد: تک دختر خانواده ام هستم. چهار برادر دارم. پدر و مادرم هر دو، دوبار ازدواج کرده اند. از زندگی شان هم اصلا راضی نیستند. دوتا از بچه ها کاملا ناخواسته به دنیا آمده اند چون درست جلوگیری انجام نشده ...
مهمان، صاحبخانه را کشت /کفش های مقتول،پلیس را به قاتل رساند
. با مقتول چطور دوست شدی؟ من او را در کلاس های ترک اعتیاد شناختم وپس ازآن با هم دوست شدیم. شب حادثه چرا به خانه مقتول رفته بودی؟ در کلاس ترک اعتیاد بودیم که به دعوت یونس به خانه اش رفتیم و با هم شام خوردیم و خوابیدیم. چرا مقتول را کشتی؟ من انگیزه ای برای کشتن وی نداشتم. آن شب وقتی خوابیده بودم ناگهان از خواب بلند شدم و به آشپزخانه رفتم که ...
شهلا نیمه شب در را باز کرد و من و شاپور وارد خانه شدم تا اینکه
دل می کرد و از بد رفتاری های شوهرش می گفت. به همین خاطر برای قتل شوهرش از من کمک گرفت. من که خام حرف های او شده بودم ماجرا را با پسر دایی ام در میان گذاشتم. طبق نقشه شهلا نیمه شب در خانه را برایمان بار کرد و ما وارد شدیم. شهلا خودش اولین ضربه را با چوب به سر شوهرش زد که بیهوش شد. سپس من و شاپور با چاقو به جان شوهرش افتادیم و سپس جنازه را مثله کردیم. ما اشتباه کردیم و به همین خاطر هم تا یک قدمی ...
وقتی وارد سوله شدم افشین و مهناز را در وضعیت زشتی دیدم و ... + عکس
و فریاد کرد که چند ضربه هم به او زدم و گلویش را بردیم. در آن موقع برادرم از سوله خارج شده بود تا فرار Escape کند که او را تعقیب کردم و او را کشتم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: باور کنید من به خاطر آینده برادرم با او درگیر شدم. نمی خواستم با زن معتاد در ارتباط باشد اما او با چاقو به من حمله کرد و من ناچار شدم او را بزنم. حالا هم پشیمانم. من با سختی فراوان توانستم ...
داماد قاتل : باید تاوان کارم را پس بدهم / عاشق همسرم بودم!
؟ وقتی پسرم را به خانه خواهرم بردم، به خانه پدرزنم برگشتم. ابتدا او، بعد مادرزنم و دست آخرهم همسرم را با چاقوزدم. ولی بازهم برگشتم و چند ضربه به مادرزنم زدم. چرا فرار نکردی؟ من خطا کردم و باید مجازات شوم. به همین خاطر فرار نکردم تا اینکه مأموران رسیدند. فکر می کنی خانواده همسرت رضایت بدهند؟ دوست دارم تاوان کارم را بدهم و اصلاً به فکر رضایت نیستم. الان چه احساسی داری؟ از پشیمانی گذشته راضی به زندگی نیستم. اما فقط نگران آینده پسر 5 ساله ام هستم. 700 ...
از برانکو یاد گرفتم به پیراهنم تعصب داشته باشم
خبر رسیده مصدوم هستید و به بازی با پرسپولیس نمی رسید... من در جریان بازی با سپیدرود رشت مصدوم شدم. دقیقه 75 بود که پشت پایم کشیده شد و به همین دلیل بازی با فولاد خوزستان را از دست دادم اما در این مدت تمرینات خوبی داشتم که احتمال دارد به بازی با پرسپولیس برسم. البته من به کادر فنی هم گفتم تا زمانی که آمادگی ام صددرصد نشود ترجیح می دهم بازی نکنم چون نمی خواهم به صورتی به زمین بروم که ...
مجتبی عابدینی، پدیده ی شمشیربازی ایران
دهید و برنامه هایی که دارید، تقریبا 100 روز در سال وقت آزاد دارید. خب! با این وصف چه اندازه برای دخترتان وقت می گذارید؟ تمام تلاشم این است، زمانی که ایران هستم با خانواده ام باشم. گاهی اوقات دخترم را با خودم سر تمرین می برم تا زمان بیشتری را با وی باشم. با اینکه دور بودن از خانواده خیلی سخت است، ولی تلاش می کنم زمان بیشتری را با آنها بگذرانم. در زمانی که نیستم همسرم بار مسئولیت زندگی را به ...
کنایه های در لفافه و گاه صریح مولاوردی در مصاحبه عمدتا شخصی به دولت روحانی
زندگی ام را وارد فاز جدیدی کرد. در چهارمین کنفرانس جهانی زن در پکن از ایران برای نخستین بار یک هیات صدنفره به ریاست خانم شهلا حبیبی شرکت کردند. من اخبار را پیگیری می کردم و روزها بیشتر در خانه بودم، چون داشتم برای انتخاب عنوان و موضوع پایان نامه ام آماده می شدم. پای تلویزیون بودم که این خبر در نظرم جالب آمد. بعد از پایان اجلاس، کتابی در همان رابطه به دست من رسید و در واقع گزارش سفر بود. در آن ...
اولین حقوقم 10 هزار تومان بود/ ساماندهی خبرنگاران در استان ضعیف است
حقوق حق التحریری دریافت می کردم و بیمه هم بودم و دوسالی است که قراردادی شدم و طبق قانون کار حقوق دریافت می کنم. اعظم- تا سال 94 به صورت حق الزحمه ای، حقوق ناچیزی دریافت می کردم و حقوق ثابت نداشتم از سال 94 کارمند اداره تبلیغات اسلامی شهرستان سمنان شدم و در کنار آن به صورت حق الزحمه ای دارم در مهر کار می کنم. مرآت- سال 82 که کار خبر را شروع کردید وضعیت استان چگونه بود؟ ...
پژمان بازغی: مهران مدیری و رامبد جوان مجری نیستند!
واقعی است. بازغی: درست است که واقعی است اما او خیلی خودش را کنترل می کند. ضیاء: شما باید بازی را تعریف کنی. ببین. مثلا همین امروز سر برنامه ما اتفاقی افتاد و یک پلی بک اشتباه جا به جا پخش شد و من خیلی خیلی ناراحت شدم چون معتقدم که اگر ما ادعای حرفه ای بودن داریم نباید از این اشتباهات بکنیم. من خیلی عصبی بودم و حتی در استودیو کمی هم داد زدم (البته کار خوبی نکردم). اما این مساله ...
حسرت روزهای گذشته را نخورید!
بودم که یادم می افتاد 5 روزی است که خبری از پدر و مادرم ندارم! یا حتی گاهی که پدر و مادرم از من می خواستند که به دیدن شان بروم مدام در خانه غر می زدم که ای بابا خودم کار و زندگی دارم حالا باید خونه مامانم اینا هم بروم! -همیشه یکی از آرزوهایم این بود که در زندگیم به یک جایی برسم تا بتوانم تمام کمبودهای زندگی خودم و پدر و مادرم را جبران کنم. با زحمات خودم و پدر و مادرم دانشگاه دولتی قبول شدم ...