سایر منابع:
سایر خبرها
شوالیه مردم
کنسرت که بیرون آمدم گفتم من این ساز را دوست دارم و پدر همیشه حمایت می کرد و اشاره بخصوصی به ساز خاصی نداشت. وی در ادامه از تأثیر فضای خانه در انتخاب سازهای سنتی می گوید و ادامه می دهد: با اینکه در آمریکا مدت زیادی پیانو می زدم اما در نهایت انتخابم کمانچه بود و آن را دوست داشتم. من حتی علاقه به سینما هم داشتم اما وقتی سراغ عکاسی رفتم، دیگر سینما برایم منتفی شد. صبا علیزاده در پاسخ به سؤالی ...
کودکان زخم خورده ای که در نبود قوانین، تبدیل به زنان و مردان جامعه ستیز می شوند
با یک بچه آواره خیابان شدیم. قرار بود به خانه یکی از دوستان مهدی برویم که او هم خانه نبود، تا ساعت چهار صبح آواره بودیم تا اینکه دوستش به خانه اومد و ما توانستیم باقی روز را آن جا بگذرانیم . بهاره آهی می کشد و می افزاید: دو روز بعد برگشتیم به خانه. یکی از دوستان شوهرم به مادرم گفت که مهدی دو زن را به خانه ما آورد. مادرم فقط می خندید. خیلی هوای مهدی را داشت . از شدت غم به اعتیاد روی ...
سرنوشت گروه شهناز بعد از شجریان
صبح گرم تیرماه برای گفت وگو با یکی از آهنگ سازان نام آشنا و نوازندگان تار، به سوی منزل ایشان روانه می شوم. لحظه ورود کتابخانه قدیمی و زیبایی خودنمایی می کند. آشنا به نظر می آید. خوب که ورانداز می کنم یادم می آید چند تا از عکس های ایشان در کنار همین کتابخانه گرفته شده است. چند متر آن طرف تر برگه ای می بینم که روی دیوار چسبانده شده. روی برخی از نوشته ها هم خط کشیده شده است. لیست برنامه هایشان است. هر کاری را که انجام داده اند قلم گرفته اند و سراغ کار بعدی رفته اند. ...
مادر استعدادم را زیرنظر داشت/ چون درس می خواندم محفل دعوت نمی شدم/ چفیه دوم آقا را هم گرفتم
در جلسات اساتید دیگر مانند استاد شاه میوه ، عنایتی مقدم، نیکدستی، گلبان، و سلطانی نیز حضور یافتم و استفاده می کردم. البته باید در اینجا نکته ای را متذکر شوم که فراموشم شد، خانه ما از جلسات شهر اصفهان فاصله زیادی داشت و برای بچه ای که در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد رفت و آمد سخت بود و پدرم بود که زحمات زیادی را در این زمینه کشیدند. جلسات ما به ویژه با استاد وفایی گاهی تا ساعت 1 بامداد طول ...
از ماجرای ازدواج امام با دختر خلیفه تا پاسخ به شبهات امامت حضرت جواد(ع)
امام جواد (علیه السلام) و به فرمان معتصم قطع شد. سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم: خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است. بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عده ای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ ...
گفت وگو با مادر شهید حججی
قرار بود. خیلی گریه کردیم اما دستمان به جایی بند نبود. رفتم سر خاک شهدای گمنام و به آنها گفتم حالا که بچه من اسیر شده است دیگر راضی ام شهید شود، نمی خواهم دست این داعشی ها بماند. همانجا سر قبر شهدای گمنام بودیم که در گوشی های بچه ها پیام آمد که شهید شده است. بعد از شهادتش هم خیلی منتظر شدم تا پیکرش را بیاورند و تشییع کنیم. یک قبری باشد که کنارش بنشینم اما متاسفانه تا حالا پیدایش نکرده ایم. ...
دکتر یحیی یثربی: قرآن را با عنوان ترجمه، تفسیر نکنیم
بی آلایش هستند، ادبیات فارسی و عربیشان هم خوب است و شاعر هم هستند. ابنا: استاد یثربی، یکی از نکات جالب ترجمۀ شما این است که خطاط قرآن شما، استاد محسن عبادی است. آیا هدف خاصی را از این انتخاب داشتید؟ گاهی آدم به بچه اش می گوید چرا زن نمی گیری؟ ناگهان یک دختری پیدا می شود که پدر و مادر هم نمی پسندند اما بعد می گویند تا حالا نمی گرفت حالا که راضی شده بگذار بگیرد! من نگران بودم که ...
امامت جواد الائمه(ع) نقطه عطف امامت و درسی از علی بن جعفر/ مجتبی الهی خراسانی
آن حضرت بپرسم، در آن موقعه مسرم حامله بود با خود گفتم: اگر به پرسش های من پاسخ داد، از او تقاضامی کنم که دعا کند خداوند بچه ای را که همسرم آبستن است، پسر قرار دهد، وقتی که مردم پرسش های خود را مطرح کردند، من نیز نامه را در دست گرفته به پا خواستم تا مسائل را مطرح کنم. امام تا مرا دید، فرمود: ای اسحاق، اسم او را احمد بگذار. به دنبال این قضیه همسرم پسری به دنیا آورد و نام او را احمد گذاشتم.[6] ...
آنچه از زندگی خصوصی و فعالیت های خیرخواهانه خان عمو مجری برنامه کودک نمی دانستیم!
خوب بود! از همان شب اول همه می آمدند و با من عکس می گرفتند و من کلی کیف میکردم! با بچه ها صحبت میکردم و با آن ها صمیمی شده بودم. پس از گذشت مدتی نه چندان طولانی در نقش کاراکتر هایی دیگر و با لباس هایی متفاوت ظاهر میشدم, مادر بزرگ میشدم, پسر روستایی, دکتر و ... . حدود سه سالی را در شیراز ماندم و در آن مجتمع به کار اجرا ادامه می دادم! پس از سه سال تصمیم گرفتم که به تهران بازگردم و در مجتمع های تجاری ...
درد و رنج های پدرکهگیلویه و بویراحمدی پس از مرگ مجید/ فقر و از کارافتادگی پدر رنجی دیگر+ تصاویر
به در می آورد. گزارش مجید و عکس هایش را اینجا ببینید. برای دلداری به خانواده مجید به خانه شان رفتم دیدن لباس سیاه پدر و مادر مجید و پرچم و پیام تسلیتی که بر دیوار خانه شان زده بود ناراحتم کرد اما وقتی دلم بیشتر از گذشته گرفت که پوستر و عکس مجید را بر دیوار خانه دیدم آنقدر دردناک بود که تنها گفتم وای از این دنیا. مادر مجید که معلوم بود از مرگ فرزندش کمرش شکسته است ...
رهبر انقلاب: امام جواد(ع)، پیشاهنگ حرکت ملت ایران و مبتکر بحث آزاد اجتماعی بود/ نمونه هایی از مناظرات و ...
: اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ...
روایتی از آداب تعلیم نورچشمی در ایران قدیم
به گزارش ، روزنامه شهروند در ادامه نوشت: این خاطره میرزا مهدی خان ممتحن الدوله شقاقی، نخستین مهندس معمار نوین در تاریخ معاصر ایران در کتاب خاطرات ممتحن الدوله ، همزمان که نگرشی رایج در تربیت کودکان و نوجوانان را در روزگار قدیم بیان می دارد، دریچه ای برای ورود به قلمروی ذهنی و کنشگرانه ایرانیان در گستره پرورش این بخش از جامعه می تواند به شمار آید. گذر روزگار در یک جامعه، با دگرگونی های بسیار ه ...
امام جواد(ع) معجزه ای در میان ائمه اطهار(ع)
امام عرض کرد اگر پیشامدی برای شما رخ داد، به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابوجعفر! در این هنگام آن شخص سن حضرت جواد(ع) را کم شمرد، امام رضا(ع) فرمود: خداوند عیسی بن مریم را در سنی کمتر از سن ابوجعفر، رسول و پیامبر و صاحب شریعت جدید قرار داد. 2 در جای دیگر امام رضا(ع) برای آشنا ساختن اصحاب به امامت امام جواد(ع) بعد از آن که سخنی راجع به امامت امام جواد(ع) به یاد آورد، فرمود ...
راز عروسک های قصه گوی خدیجه
خانه مادر و پدرش و خودش می رفت پیش زن اولش و در هفته یک یا دو بار به دیدنم می آمد. خانه شوهر با خانه پدر و مادرم فرق زیادی نداشت. آنجا هم مدام مشغول کار بودم و روی هم رفته زندگی ام سخت بود. به اینجای داستان که رسید لحن حرف هایش عوض شد، بغض گلویش را فشرد و به سختی از تولد نخستین فرزندش گفت که دختر بود و تنها 5 ماه او را در آغوش گرفت: یک روز بی هوا سر و کله شوهرم پیدا شد و بچه را از بغلم ...
آزادی تلخ و دوری از خدای اسارت
من هم همراه ستون اول رفتم اما بعد دیدم بچه های دیگر را دشمن به شدت زیر آتش قرار داده است. وی درباره نحوه اسارت خود این گونه می گوید: سال 63 بود من یک جوان 21 ساله بودم. لشکر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم قرار بود عملیاتی داشته باشد در شهر دربنی خان عراق و حلبچه، یک منطقه ای بود به نام شاخ شمیران و مشرف بود بر سد دربندی خان که قرار بود آنجا عملیات کنند. در آنجا گردان های پدافندی ...
قزوینی: علمای شیعه هیچ گاه فتوا به تکفیر اهل سنت نداده اند
شیعه و در میان جوانان شیعه است و لذا این فرهنگ اهل بیت، بچه شیعه ها را در برابر هرگونه هجمه های فکری واکسینه می کند، روی این جهت ما می بینیم در تاریخ اگر جنگی هم صورت گرفته، جنگ شرافتمندانه بوده، نه اینکه بچه را جلوی چشم مادر سر ببرند، کباب کنند و به مادر تحویل بدهند و جلوی پدر و مادر بچه را اعدام کنند یا افرادی را زنده زنده آتش بزنند یا روز عید قربان چند نفر را قربانی کنند و بگویند این قربانی ما ...
جشن هنر شیراز یک نمایش بود
زیاد می کرد. این نوارهای ضبط مرحوم برومند هم در خانه آقای کمالیان ضبط شده است. ضبط برنامه مرحوم برومند را هنگام ضبطش من حاضر بودم. شما ارتباطتان با آقای کمالیان چگونه بود؟ بیشتر با مرحوم برومند ارتباط داشتیم. ایشان هم (کمالیان) آدم خوب و گرم و صمیمی بود. یکی دو بار با بچه ها به خانه شان رفتیم. رابطه اش با مرکز زیاد نبود، احتیاجی هم نداشت. او کار خودش را می کرد و با بچه ها هم ...
جریاناتی از قتل آتنا که تا بحال نشنیده اید
شونده ندارم. این مصاحبه نهایتا منجر به آن شد که به همراه همین برادر به منزل پدری قاتل بروم و دو تن دیگر از برادران و پدر اسماعیل(قاتل) را ببینم و با مادر و یکی دیگر از برادران او و همچنین دختر قاتل آتنا نیز صحبت کنم. نشانی مغازه برادر قاتل را دو تن از اهالی شهر دادند. همین امر نشان می دهد که پارس آباد شهری کوچک است و بعد از این اتفاق زندگی برای این خانواده سخت و دشوار خواهد بود. بعد از اینکه به ...
گفت وگو با پزشک معروف سی سختی؛ اگر اهل ایثار هستید، وارد دنیای پزشکی شوید (+عکس)
سی سخت برمی گشتم تا در کنار خانواده و مردم منطقه باشم. در 1356، در پایان دوره هشت ساله طب عمومی با استفاده از مرخصی های ذخیره شده، به همراه تیمی از دانشکده پزشکی برای بهره برداری از بیمارستان نوبنیاد شیر و خورشید سرخ به یاسوج رفتم و به مدت سه ماه در افتتاح بیمارستان و ارائه خدمت به مردم در آن بیمارستان فعالانه کارکردم و این فرصتی مناسب بود تا من و همسر و فرزندم در کنار فامیل و مردم باشیم و به طور ...