سایر منابع:
سایر خبرها
تک فرزند ها داستان غم انگیزی دارند
اینکه سر زیر برف کنند، نداشتند، چون آنها خانواده و فامیل و هم خون بودند. آنها از بچگی سر یک ظرف غذا خورده بودند و موقع برداشتن لقمه پشت دست های یکدیگر را به نشانه برادری و خواهری لمس کرده بودند. هر روز همدیگر را می دیدند و ندیدن یکی از بین همه این شلوغی ها نگرانشان می کرد. روزگار تغییر کرد. دانش و بهداشت و پیشرفت فناوری، میل به رفاه را بیشتر کرد. بین خانواده ها دیوارهای بیشتری رویید. پشت ...
نکاتی مهم که باید درباره قرآن بدانید
دست مسلمانان است، دقیقاً همان است که بر پیامبر اسلام (ص) وحی شده و نه چیزی به آن افزوده و نه از آن کم شده است. مفسران و متکلمان در ردّ و انکار هر گونه تحریف، به آیات و روایاتی استناد کرده اند. به نظر غالب مفسران، فقیهان و قرآن پژوهان شیعه، قرآن با همین ترتیب و ساختار کنونی در زمان پیامبر اکرم (ص) شکل گرفته است. برخی از معتزله از جمله خیاط معتزلی، به شیعیان نسبت داده اند که معتقد به تحریف ...
دوست دارم به یاد "هادی" کار خیریه انجام دهم
بخواباند مرا صدا زد که "مامانی بیا، از این به بعد زمانی که من نبودم هانی پسرم مرد خانه است" من تعجب کردم گفتم "آره هانی جان وقتی بابا اردو هست و نیست شما مرد خونه ای" اما هادی گفت "نه همیشه بعد از من هانی مرد خونه است!" هانی هنوز هم می گوید "مامان همه اش احساس می کنم که آن شب بابا پتو انداخت روی من و بوسم کرد و گفت بخواب بابا هنوز خوابم و بیدار نشدم!" شاید همان نگاه هادی و ...
اس ام اس تبریک تولد متولدین ماه آبان
♥ ♥ ♥ اس ام اس تبریک تولد متولدین ماه آبان ♥ ♥ ♥ صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته ها می آید انگار آمدن تو نزدیکست. لمس بودنت مبارک فرستنده : مدیر کل سایت برچسب ها: اس ام اس تبریک تولد گفتن, اس ام اس روز تولد, اسمس تولد جدید ♥ ♥ ♥ اس ام اس تبریک تولد متولدین ماه آبان ♥ ♥ ♥ میلاد تو رو به تک تک گل های دنیا تبریک می گم ولی می دونم همشون حسودیشون میشه ...
سفرنامه سیه روزی از خزر تا پایتخت
ایران آنلاین /به ثانیه ای کودکی فروخته می شود. به چشم بهم زدنی، دخترکی نیست! و به فاصله چند صد متر از کانکس پلیس به پسرکی لای بوته ها تجاوز می شود. اینجا هوای خانه ها خمارآلود است و آسمان ابری! آسمانشان در تهران هم همین رنگ است با ابرهای تیره تر! هر سال چند ماه، بدبختی را بقچه می کنند و از لب خط ساری به لب خط تهران می برند! جوکی ها و گدارها چند دهه است که بین تهران و ساری فلاکت را جا به جا می ...
هالووین، بزرگ ترین و دومین جشن پرهزینه آمریکا بعد از کریسمس+عکس
هنوز هم برخی از مسیحیان در فاصله آخرین روز از ماه اکتبر تا دومین روز از ماه نوامبر از درگذشتگان خود یادی می کنند و با حضور بر سر مزار آن ها و روشن کردن شمع، چند ساعتی را در کنار عزیزان از دست رفته خود سپری می نمایند، اما تصویر غالبی که امروزه از جشن هالووین در ذهن ها نقش بسته، سنت لذت یا اذیت[6] ، پارتی های شبانه با لباس های عجیب و عمدتاً ترسناک، تزئین خانه به شکل خانه های جن زده، روشن کردن آتش های ...
شعر درباره کودکی
همان چادر نماز پولکی طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت هرکسی رنگ خودش ...
حرفهای خواندنی فالگیر مشهور شهر
؟ آن وقت سمیه دست و رو نشسته و در حالتی میان خواب و بیداری قهوه جوش را می گذارد روی گاز. قهوه که دم می کشد، به اندازه یک قاشق چایخوری آرام می ریزد داخل فنجان. قهوه را لب می زند و نعلبکی را می گذارد روی آن و فنجان را برمی گرداند؛ درست رو به روی قلبش. چیزی زیر لب می گوید و خیره می شود به ته فنجان: یه تاج می بینم روی سرت. این خیلی خوبه. یعنی خیلی مورد توجه قرار می گیری. یه قورباغه هم هست. زبون دراز و ...
عکاسی از کودکان در سفر/نکات مهم برای عکاسی از کودکان
قرار بگیرید. چه کسی نمی خواهد از چهره های ناز و تپل آن ها در حالی که لبخند می زنند و یا خواب می بینند، عکس برداری کند؟ تسخیر شدن را تجربه کنید. به بچه های خود در کارهایشان نیز توجه داشته باشید. بهتر است عکس های لحظه ای و بدون هماهنگی از بچه هایتان در جاهای مختلف بگیرید تا اینکه از آنها بخواهید آماده عکس برداری شوند. از آنها همه حالت ها را نخواهید، زیرا ممکن است لحظه ها را برای ...
هر آنچه که یک زائر در راهپیمایی اربعین بدان نیاز دارد/ رهبر انقلاب: شکر راه پیمایی اربعین ازجمله به این ...
کردیم و تا دو سه ساعت بعد از طلوع آفتاب، راه می رفتیم؛ سپس در محلی توقف می کردیم و صبحانه و نهار در همان جا صرف می شد و عصر که مقداری از گرمای هوا کاسته می شد، باز حرکت از سر گرفته می شد. 3. حضور علامه امینی(ره) یکی دیگر از شخصیت های برجسته حوزه علمیه نجف که به طور مرتب، در این مراسم شرکت می کرد، علامه امینی مؤلف کتاب ارزشمند الغدیر بود که در این سفرها، همواره تعدادی از مؤمنین ...
پایان قاتلان خونسرد
.... وقتی در جلسه ی دادگاه چشمم به قاتل فرزندم افتاد به او گفتم چرا پسرم را کشتی، تو با کشتن پسرم دختر خردسالش را یتیم کردی. قاتل درحالی که هیچ احساس پشیمانی در صورتش دیده نمی شد و هرازگاهی خنده ای هم می کرد گفت اگر پسرت با ما درگیر نمی شد و داد وفریاد نمی کرد هیچ وقت کشته نمی شد. او با ما درگیر شد و به همین خاطر جانش را از دست داد ...
ترانه برایم افتخار نیست افتخارم غزل است
زبان و ادبیات پارسی است. وقتی بخواهید خودش را توصیف کند این را برای تان می خواند که بود گفت کی ام؟ من: علیرضا عاشق/ تمام روز و شب سررسید را عاشق/ به محض زاده شدن سال ها گریسته ام/ به این دلیل که بودم از ابتدا عاشق و همین عاشقی باعث شده که می گوید ممکن است شعر هر لحظه در من اتفاق بیفتد؛ در مترو، قبل از خواب، وسط خواب یا زیر دوش حمام که مجبور می شوم کارم را نیمه تمام رها کنم و شعرسرایی را شروع کنم ...
روایت کودکان کار از تعقیب و گریز با مأموران
بسته های آدامس را از شیشه نیمه باز خودرو به داخل هل می دهد و با لحنی التماس آمیز می گوید: آدامس می خری؟ اعتنایی به صحبتش نمی کنم. دوباره بالحنی التماس آمیز می گوید: خاله یه آدامس بخر، از صبح تا حالا چیزی نفروختم. می گویم یعنی از صبح تا الان که پنج ونیم بعد از ظهر است حتی یک آدامس هم نفروختی؟ خنده ای می کند و می گوید: چرا فروختم، اما امروز کم فروختم، بیشتر آدامس هایم مانده اند. کنار ...
یادکردی از قیصر شعر ایران/ حالیا در سوگ چشمت، حال آبادی خراب
...> با هر نسیم، دست تکان می دهد گُلی هر نامه ای ز نام تو دارد نشانه ها هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت گل با شکوفه، خوشه گندم به دانه ها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دریا به موج و موج به ریگِ کرانه ها باران، قصیده ای است تر و تازه و روان آتش، ترانه ای به زبان زبانه ها اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست شبنم چگونه دم زند ...
رؤیاهایم را می فروشم
دارایی اش را برای آن زن به جا گذاشت به این شرط که فروفریدا به دیدن خواب هایش برای خانواده ادامه بدهد تا به انتها برسند. من برای مدتی بیش از یک ماه در وین ماندگار شدم و در شرایط طاقت فرسای دانشجویان دیگر سهیم بودم و به انتظار پولی لحظه شماری می کردم که هیچ وقت به دستم نرسید. دیدارهای فروفریدا که با دست و دلبازی توأم بود با آن غذاهای بخور و نمیر برای ما جشن به حساب می آمد. یک شب که آبجو مرا ...