سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که در روز تولدش به آرزویش رسید + وصیت نامه شهید
باشیم . یا تو دوست داری که حضرت زهرا(س) از تو شکایت کند و بگوید که چرا فرزندت را نفرستادی که فرزند مرا یاری کند . یقین دارم که این طور نیست، مادرم دنیا اصلا ارزش آن را ندارد که ما در آن خوش باشیم و خوش زندگی کنیم. مادرم من یک امانتی بودم که خداوند به شما عطا کرده است. حال زمان آن رسیده است که این فرزندت را در راه خدا فدا کنید اگر خداوند ان شاءالله قبول کند. مادرم ...
من مرگ را در مقابل زندگی کردن خفت بار با ستمگران جز میعادت نمی بینم
که گفته بودی 100 تومان جلو به من رسید که در حال آموزش بودم و 100 تومان دیگر بعد که در یگان دریایی کنار رود کارون بودم به من رسید و پولی از بچه های دوستم گرفته بودم و چند قطعه عکس گرفتم و 12 تا است و این یک عکس از همان آنها است و در مورد مدرسه که نامه از طرف مدرسه به من رسیده بود به فرمانده مان گفتم چون می خواهی بروی به جزیره حالا نمی توانی بعد هر وقت که به جبهه رفتی می توانی امتحان بدهی و بعد می ...
گلچین بهترین اشعار درباره رفاقت
...> مرا بکُش بخدا، جان جان جان هستی مرا نخواستنت آخر رفاقت بود محمدسعید میرزایی ✦✦✦✦✦✦ رفیق جان منا دوره رفاقت نیست سر گلایه ندارم که جای صحبت نیست به قدر خنده و اشکی غزل بخوان با من به قدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست علیرضا قزوه ✦✦✦✦✦✦ رفیقان دشمنان جانی ام گشتند و خونم را.. ...
ایثار رزمنده ها و دراز کشیدن بر روی سیم خاردار
جواد عبدالهی، یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، با اشاره به اینکه اولین اعزام من به جبهه سال 1363 بود که همزمان با عملیات میمک یا همان عملیات عاشورا بود، اظهار کرد: اما من در آن عملیات حضور نداشتم، آن زمان 16 ساله بودم. دومین اعزام من سال 1364 بود که در عملیات والفجر8 حضور پیدا کردم. این جانباز دفاع مقدس با بیان اینکه در عملیات ...
نگذارید شهدای مدافع حرم فراموش شوند
زهرا برای دیدارشان رفتم. 36 سال است که ازدواج کرده ام. خداوند سه دختر و سه پسر به من عطا کرد که دو پسرم در خردسالی به رحمت خدا رفتند. تنها پسرم مصطفی حصاری متولد 1374 بود که در سن 18سالگی شهید مدافع حرم شد. پس چه شد که تنها پسرتان را راهی سوریه کردید؟ مصطفی کارگری می کرد. هیئتی بود و تا کلاس هشتم هم بیشتر درس نخواند. پسرم دو بار برای اعزام اسم نوشت که حقیقتاً چون سنش کم بود، من و ...
دانش آموزی که به آرزوی مفقودالاثر شدن خود رسید / 35 روز مجاهدت و شهادت در شلمچه
گفته هم رزمانش روز بعد در یک عملیات شهید شده و جنازه اش را نمی توانند برگردانند. 35 روز از رفتنش به جبهه نگذشته بود که شهید شده بود ولی محمد و دیگران که از این موضوع مطلع بودند تا پایان جنگ این موضوع را مطرح نکردند. وی خاطرنشان کرد: جنگ که تمام شد جسته وگریخته از شهادت محمود باخبر شدم، اما چون جنازه اش را ندیده بودم نمی توانستم باور کنم که هرگز برنمی گردد؛ بنابراین همیشه به اخبار رادیو ...
راه زهیر را درپیش گرفت که با حسین همنشین شد
سفارش می کرد و خودش هم به این امر اهتمام ویژه ای داشت . با این حال نمازش را به گونه ای دلنشین ادا می کرد که دوست و همکار عبدالمهدی کاظمی هم نماز خواندنش را دوست داشت من عاشق قنوت گرفتن عبد المهدی در نمازهایش بودم؛ طوری دست هایش را بالا می گرفت که یاد قنوت گرفتن شهدا می افتادیم؛ دیدن قنوت عبد المهدی حس معنویت عجیبی را منتقل می کرد . تا اینکه تصمیم می گیرد برای دفاع از حریم اهل ...
شعر درباره کودکی
کنید همکلاسی های درس و رنج و کار بچه های جامه های وصله دار کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می شد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچ ها که بودش روی دوش ای معلم نام و هم یادت به خیر یاد درس آب و بابایت به خیر ای ...
راه های شکرگزاری و آثار آن
نورانیتی به قلب ها و دل ها و منزل ها می دهد، خلاصه ارتباط ما را با پیغمبر برقرار می کند. اگر یادتان باشد شخصی که مبتلا به گناه چشم بود، خیلی آلوده بود و می گفت: طوری بودم که دیگر نمی توانستم گناه نکنم. ولی نیت کردم و چند هزار صلوات نذر کردم، با خدا عهد بستم. خدایا این چیزها را که از دل و جان بیرون نمی رود، بیرون کن. بعد از گفتن این صلوات ها چیزهایی که به من وابسته بود از بین بردم و همه ...
مثل چمران عاقلانه اندیشید عاشقانه رفتار کرد
این جبهه خدمت می کنم. تو هم بمان و با قلم علم و عقیده ات از جبهه مقاومت اسلامی دفاع کن و در سنگر علم و دانش باعث افتخار باش، اما مصطفی نپذیرفت و گفت من باید بروم. پدر شهید ادامه می دهد: من مشهد بودم که با من تماس گرفت و گفت می خواهد راهی شود. حرف های گذشته را تکرار کردم، اما فایده ای نداشت. می گفت می خواهم بروم و شهید شوم. می روم تا اسلام ناب محمدی را در حد و اندازه خودم به منصه ظهور و عمل ...
عزت و افتخار و شرافتان را با هیچ چیز معامله نکنید/ به هیچ عنوان طلبکار اسلام و انقلاب نباشید
شما عشق می ورزم دلم برای شما خیلی تنگ می شده زمانی که در ماموریت بوده ام ولی دیگر نگران نباشید ، از این به بعد همیشه با شما هستم نماز و روزه هایتان را به موقع بگیرید با احترام با دیگران سخن بگویید ، درس هایتان را به خوبی و دقت کامل بخوانید. به هیچ عنوان طلبکار اسلام و انقلاب نباشید ، با دوستان مهربان باشید عبرت ها و درس های عاشورا را مطالعه کنید و قرآن را زیاد بخوانید و اگر می توانید حفظ ...
هر آنچه که یک زائر در راهپیمایی اربعین بدان نیاز دارد/ رهبر انقلاب: شکر راه پیمایی اربعین ازجمله به این ...
آنچه می خواهی دعا می کنی و برمی گردی. دوم: زیارتی است که از جابر روایت شده، و کیفیت آن چنان است که از عطا[ظاهرا همان عطیه عوفی کوفی همسفر جابر در اربعین برای زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام است] نقل شده است که: در روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبد اللّه انصاری بودم، چون به غاضریه رسیدیم در آب فرات غسل کرد، و پیراهن پاکیزه ای که با خود داشت پوشیده، آنگاه به من گفت: آیا از بوی خوش چیزی، با ...
شهدا، معنای حقیقی غیرت هستند
...، برای شروع لطف کنید مختصری از زندگی خانوادگی شهید بدرخانی برای ما بگوئید. من دختر کوچک و فرزند آخر خانواده بودم و شهید بدرخانی فرزند دوم بودند. غیر از این، ما سه خواهر و یک برادر دیگر هم در خانواده داریم. پدر و مادر ما در حدود هفتاد سال سن دارند. پدر ما در کارخانه شیشه بری کار می کرد. درآن سالها علیرضا تا دوران راهنمایی درس خوانده بود. اما بعد از دوران راهنمایی با وجود پر جمعیت ...
نگاه رهبر انقلاب به اقلیت های مذهبی چگونه است؟
آرمان پرس l احسان تقدسی: چند فیلم خوب از این بازدیدها در آپارات و یوتیوب هست که هرکدام اگر اهلش باشیم درس های بسیاری برای دنیا و آخرت ما دارد. در یکی از فیلم ها قبل از رسیدن رهبرمان به منزل شهید، مادرپیر شهید که نمی دانست رهبر تا چند دقیقه دیگر به منزلش می آید و خیال کرده بود نفرات حاضر در منزلش از اعضای بنیاد شهید یا سپاه هستند و برای تهیه مستندی به آنجا رفته اند می گفت: رهبر مال شما ...
قصه عشق حسین به امام(ره) پایان نداشت
نتوانست به دیدار ایشان برود زیرا تصادف کرده و در بیمارستان بستری بود. فهمیده تصریح کرد: محمد حسین اوایل مهر ماه 59 برای دومین بار به جبهه رفت و می گفت امام هرجا که بگوید می روم. وی ادامه داد: خبر شهادت محمد حسین را از رادیو شنیدیم اما در روز هشتم آبان ماه پیکر نیمه سوخته حسین را در بهشت زهرا تحویل گرفتیم و برادرم داود نیز سه سال بعد در سال 61 در اثر اصابت ترکش در عملیاتی در منطقه ...