سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین نوع شال در دوره قاجار در کرمان بافته می شد. شهر کرمان و نواحی اطراف آن از بهترین مناطقی بود که صنعت شالبافی را ترقی داد و نقش چشمگیری در رونق شالبافی ایران داشت. صنعت عمده کرمان شالبافی بود. این شال در مقایسه با پارچه هایی از این نوع که در کشمیر بافته می شد از ظرافت کمتری برخوردار بود اما قیمت آن ارزانتر و نقوش آن متنوع تر و رنگ آن به همان زیبایی و ثبات بود. پیشینه شالبافی در ...
گنبد مسجد شیخ لطف الله و بعد مسجد امام (ره) شگفت زده می شدم. از پدرم می خواستم که آزادم بگذارد تا کمی به تماشای این کاشی ها بنشینم. نگاه کردن به این نقش و نگارها انگار که چیزی را درونم بیدار کرد. آن زمان پنج سال بیشتر نداشتم و همان پنج، شش سالگی بود که با اصرار پدرم نقاشی کردن را شروع کردم. البته نقوش قالی هم این تأثیر را برای من داشت و من یادم می آید در همان سنین روی فرش می نشستم و گل ها را نقاشی ...
که بسیاری از این آثار بدون مشخصات هستند؛ می خواستم بدانم این کار به چه صورت انجام می شود؟ در ابتدا آثار رسیده، ساماندهی و کدگذاری می شوند. در مرحله ساماندهی سعی می شود تمام فریم های متفرق یک حلقه سر جای خود و در یک فایل قرار گیرد. کدهایی که ما در کدگذاری آثار داریم شامل نوع متریال، کد صاحب اثر، عکاس، شماره فایل و شماره فریم است. پس از اسکن اولیه، کارشناسی روی آثار انجام می شود؛ در مرحله ...
...، 15 آبان ماه، زادروز مردی است که اگر دست اجل در زمستان 1384 امان می داد و او را از موسیقی ایران نمی گرفت، می توانستیم در 98 سالگی اش برایش بزرگداشت یا مراسمی در خور بگیریم و به مَثل ترتیبی دهیم تا ارکستر ملی ایران همراه با علیرضا افتخاری بیایند و در پیشگاه نگاه نافذ و باابهتِ او برایش قطعه های خاطره انگیز یاد استاد یا به دنبال دل را اجرا کنند و بعد همگان دسته گل هایشان را تقدیم استاد کنند و ...
بیاورد تا زمان بندی و ریتم حرکاتش با موسیقی هماهنگ بماند. فیلم در آتلانتا می گذرد و داستان اصلی اش به سادگی و آسان گویی یک کامیک بوک جنایی دهه پنجاهی است. بیبی در می یابد که اگر در یک سرقت دیگر به عنوان راننده همکاری کند، بدهی ای را که به مغز متفکر ماموریت ها یعنی دکتر (با بازی کوین اسپیسی) دارد صاف خواهدکرد. و درست زمانی که ماموریت آخر را به انجام رسانده و فکر می کند که دیگر کارش با سرقت ...
نتوانستم ادامه دهم چرا که خجالت می کشیدند که جلوی همدیگر گریه کنند لذا بار دیگر میکروفن را کنار گرفته و حدیث من بکی او ابکی او تباکی للحسین وجبت له الجنه را خواندم و توضیح دادم ولی در آن شب های اول بی فایده بود و بعضی از آن ها به همدیگر که نگاه می کردند از خندة زیاد صورتشان قرمز می شد و بنده که می دانستم قصد بی حرمتی به روضه را ندارند اصلاً ناراحت نمی شدم تا اینکه در اثر محبت کردن و حدیث خواندن در آن ...