سایر منابع:
سایر خبرها
ابد منهای یک روز
لیلا مقیمی روایت اول نازنین 32ساله، جرم: خرید و فروش مواد مخدر، حکم: حبس ابد نازنین را آخرین روز شهریور 92، ساعت 2بعد از ظهر که تیغ خورشید، حیاط زندان را نشانه گرفته بود، از دریچه مربعی و کوچکِ بند که رو به روشنایی حیاط باز می شد، صدا زدند و خواستند آماده شود: ساعت 2 بعد از ظهر صدایم زدند. داشتم نماز ظهر می خواندم. رفتم توی دفتر. بهم گفتند برو با حجاب کامل بیا. تا رفتم شروع ...
آنها که می گویند استقلال خواهی با رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند
انقلاب اسلامی ما، در سراسر جهان، رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه های بالقوة انقلاب خود تلقی می کنیم و هم آنهایی که با مرکّب خون، طومار حمایت از ما را امضا می کنند و با سر و جان، دعوت انقلاب را لبیک می گویند و به یاری خداوند، کنترل همة جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و ...
پاسخ پیامبر به خلیفه دوم در دفاع از سلمان فارسی
مشغول شدم، در این زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مبعوث شده بود و من از آن بی خبر بودم، تا وارد مدینه شد.[11] روزی به من خبر دادند شخصی از مکه آمده و ادعای نبوت دارد من فورا نزد پیامبر(ص) رفتم و این زمانی بود که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در محله قبا بود مقداری خوراکی که تهیه کرده بودم نزد او گذاردم و عرض کردم صدقه است، تو و اصحابت را افراد نیکی یافتم می خواهم شما میل ...
به بهانه ولادت رسول مهربانی ها (ص) و امام صادق (ع)
فراوانی مؤید این معناست. جابربن عبدالله انصاری می گوید: قلتُ لِرسولِ الله(ص): اَوّلُ شی ءٍ خَلَق اللهُ ما هُوَ؟ فَقالَ: نُورُ نَبیّکَ یا جابرَ خَلَقَهُ ثُمَّ خَلَقَ مِنْهُ کُلّ شی ءٍ؛ به رسول خدا(ص) عرض کردم: اولین چیزی که خداوند آفرید چیست؟ فرمود: نور پیامبر تو ای جابر، خداوند آن را نخست خلق کرد و بعد هر خوبی و خیری را از آن آفرید. 3. رحمت واسعه مورد دیگری که بیانگر مقام معنوی پیامبر اعظم ...
ردی روی برف
... یک ماهه که حامله ام، ممدعلی می گه زنگوله دنبال تابوت نمی خوا. خب دستش بنده، سر کارم نمی تونه بره، فصل پسته چینی می ره تو باغا. دیگه همه ش تو خونه پا او وامونده نشسته. گفته می برتم شهر، پیش یک دکتر تا بچه رِ بندازم. خب شیخ، می ترسم. شنیدم خیلی گنا داره. راس می گن؟ نگاه شیخ از سگ به آسمان رفت. دایره ی نارنجی پیدا نبود. بی آن که به چشم های سرگردان زن نگاه کند گفت: درسته که هنوز روح ...
تفسیر آیات 35-41سوره آل عمران
که من در طلبش بودم و یا می گوید آنچه به من دادند مثل آنچه من می خواستم نبود و نمی گوید آنچه من آرزو داشتم مثل اینکه به منش دادند نیست از همینجا روشن می شود که (الف و لام ) در دو کلمه (الذکر) و (الانثی ) تنها الف و لام عهد است. ولی بیشتر مفسرین جمله : (و لیس الذکر کالانثی ) را تتمه کلام همسر عمران گرفته آنگاه در اینکه چرا نگفت : (و لیس الانثی کالذکر) و توجیه اینکه چرا گفت : (و لیس الذکر ...
بزرگ ترین مشکلات با مناظره حل می شود
درشت ها و بااستعدادها را که در المپیادها قبول می شوند دستچین می نمایند. هنوز در اینجا استخوان بندی اعتقادی اش قوی نشده در فرهنگ غرب حل می شود. مثل تخم مرغ خامی است که آن را در هر ظرفی بریزند به شکل همان ظرف درمی آید. انسان، بعد از وَ لَما بَلَغَ أََُشُدهُ مرحله اَتیناهُ حُکماً وَ عِلًْماً می رسد که دیگر استخوان بندی اعتقادی اش خوب است. آن سال گفتم که کرسی علوم انسانی دانشگاه ها تنگه احد ...
رهبر انقلاب: به من بگویید تا کِی؟
. ما هم پریدیم پشت وانت. ماشین دور دیگری در محله ی فولادی زد و وارد محوطه ای شد که جایگاه، جلوی در آن بود. پشت جایگاه همه پیاده شدیم. آقای خامنه ای از پله ها بالا رفت و صدای مردم بلند شد. خواستم از جایگاه بالا بروم که محافظی نگذاشت؛ گفت: تو کجا می روی؟ گفتم: پیک نیک... عکاس ها و فیلم بردارها کجا می روند؟ نگاهی به دست و بالم کرد و فقط خودکار و کاغذ دید. گفت: تو که دوربین نداری. یکی دیگر ...
خاطرات تایلند محاله یادم بره , اونقدر عشق و حال محاله یادم بره+عکس
بودکه من بنا به تجربیات سفرنامه هایی که خونده بودم فقط تور سافاری ورلد رو ازش خریدم و برا بقیش گفتم که خبر میدم. و ندادم. همه جا مجسمه های بودا هست که دوروبرش گل زدن و مردم خیرات مثل میوه و عود و آبمیوه میزارن پیشش. پاساژ پتونام قیمتهاش بسیار ارزون و جنسهاش کاملا معمولیه. طبقات زیادی داره که ما تا طبقه 4 بزور رسیدیم. اونجا بود که من آب کوکونات یا نارگیل رو که عاشقشم خوردم ...
دولت در بن بست نرخ دلار/ افزایش قیمت نان ابلاغ نشده اجرا شد/ پیش فروش خودروهای خارجی با وجود توقف ثبت ...
مشخص نیست و نمی دانیم می خواهیم چه کار کنیم. مثل همین بحث تفکیک وزارتخانه ها؛ اول گفتیم سیاست های صنعت با بازرگانی یکی بشود تا بتوانیم واردات و صادرات را مدیریت کنیم، بعد از گذشت چند سال حالا می گوییم بهتر است وزارتخانه های ادغام شده تفکیک شوند. این قانون اصلاح نظام بانکی چقدر می تواند این مدل را برای کشور و نظام بانکی ما مشخص کند؟ اشکال ریشه ای ما این است که ما در حوزه اقتصادی فرمانده ...
کاغذ سبزی فروشی که مجوز اعزام یک رزمنده شد
آن آقا را قرض کرد و به من گفت: کاغذ داری؟ گفتم: نه. یک سبزی فروشی در پیاده رو بود. حاج علی اجازه گرفت و تکه ای از کاغذ سبزی ها را جدا کرد و دستوری برای اعزام من نوشت و گفت سریع برو فقط در راه دور کاغذ را مرتب کن که آبروریزی نشود. خوشحال، خداحافظی کردم و رفتم اعزام گرفتم. فردا به سقز رسیدم و پس فردا هم سردشت بودم و تو عملیات نصر که کنار دوپازا بود با برادر کهنسال توفیق حضور پیدا کردم. منبع: دفاع پرس ...
دستور تهیه یک ترشی با طعم نوستالژیک
از شستن و خشک شدن خرد میکنیم. گوجه ها رو خوب می شوریم و خرد می کنیم، اگر هر گوجه 4 قسمت بشه مناسبه ... حالا گوجه ها رو در قابلمه ای با سایز مناسب ریخته و روی گاز قرار میدیم تقریبن یک ساعت باید بپزه، وقتی حرارت میبینن کم کم نرم میشن و آب میندازن، تو این مرحله نمک رو می ریزیم، برای هر یک کیلو گوجه 1 قاشق غذاخوری ... بعد از گذشت این زمان وقتی حسابی له شدن از روی حرارت بر می ...
این مردم نازنین...
می شمارم. مادر سلام! تونستین ببینید سردارو؟ روی صندلی نشست و گفت: آره، دیدم، خدا حفظش کنه، با همه خستگی بهم گوش کرد. هرچند وقت کم بود و من دوست داشتم بیشتر حرف بزنم باهاش. گفت بی پشت و پناه است و برایم از مشکلش با یک فرد خاطی تعریف کرد. از اینکه سردار به او قول پیگیری داده بود، خوشحال و خاطر جمع به نظر می رسید. قرار بود میزی و تریبونی فراهم کنند، اما خبرنگاران هم که خودشان خسته بودند ...
از رجزخوانی در بند امنیتی ها تا گرفتن رضایت برای عامل شهادت سه سرباز (بخش نخست)
... خلاصه برای اینکه از مخمصه برزخ خودمو نجات بدم پناه بردم به استخاره. استخاره خوبه! دلم یه خورده آروم گرفت؛ ولی باز دو به شک بودم آخه آدمیزاده دیگه؛ هر چی نشونه براش میاد بازم بهونه میاره. سریع زنگ زدم به مسئول اعزام. گفتم حاجی خودت داری اصرار می کنی، خودت هم باید قضیه رو حل کنی؛ من تهران دو جای خیلی خوب برای دهه بهم پیشنهاد دادن؛ اینجا هم که شما گفتی آدم زنده برگرده خدا رو باید شکر کنه ...
راغفر: مشکلات اقتصادی مان از اواسط دوره قاجار تاکنون ثابت است
همین حمل ونقل اش را در نظر بگیرید. واقعا این پرسش اساسی است که آیا اینها اتفاقی صورت می گیرد یا این که یک برنامه ای است. وقتی من این برنامه ها را می بینم، یاد خاطرات تیتو می افتم. می گفت به من اطلاع دادند که معاون اولت، جاسوس امریکاست. با CIA همکاری دارد. او از روز اول، معاون اولش بوده است. بعد می گوید او را صدا کردم در دفتر کارم و کلت روی سرش گذاشتم و گفتم یا خودم همینجا تو را می کشم یا اعتراف کن ...