سایر منابع:
سایر خبرها
بعد از 2سال و 4ماه پیکر همسرم پیدا شد
.... در این میان اما هستند افرادی که کم کاری می کنند و گاهی به خانواده ها طعنه می زنند. بسیاری به خود من گفتند که چرا شوهرت را فرستادی، یعنی 2میلیون تومان آنقدر زیاد بود که همسرت را راهی کردی؟ الان که شوهرت بالا سرت نیست این پول ها به چه درد تو می خورد؟ من در پاسخ همه آنها گفتم آیا شما اجازه می دهید که انگشت دستتان را قطع کنند و بعد به شما مبلغی پول بدهند؟ گفتند نه هرگز. گفتم پس این حرف ها ...
کتاب باز یک برنامه انقلابی است/ کسی در تلویزیون به آن معنا دنبال یک برنامه کتابی و فرهنگ مطالعه منسجم ...
و انقلابی من است و قرار است در این مستند حرف های خیلی جدی ای زده شود. ویدیو کلیپ های بعدی من در راه هستند. دارم برای یکی از کارهای محسن چاووشی ویدیو کلیپی را کار می کنم که یک کار اجتماعی سر و صدا کن هست و اگر امکان پخش پیدا کند، فکر می کنم کار ویژه ای خواهد بود. در زمینه داستانی هم یک کارهایی خواهم کرد. داستانی را از کوتاه شروع می کنید؟ حتماً از کوتاه شروع می کنم. ...
گزارش زنده: نود؛ مستقیم از استودیو 11
! او باید ادامه دفاع از این برنامه را به هوادارها واگذار کند. - اینو چی میگی آقای طاهری؟ میرسلیم بعد از بیدار شدن از خواب، این جمله را به زبان می آورد و دوباره به خواب می رود. -طاهری به خودش قول داده است که هیچکدام از حرف هایش در نود امشب بار معنایی چندانی نداشته باشند. -سوال: آقای طاهری هوا امشب چطور است؟ -جواب: 18 سال است که برنامه نود پخش می شود. ...
روایت ماجرای درخواست "طلاق همسر" یک مرد تاجر
مواد نپخته تولید می کند؛ بعد که دست بشر می رسد، آن مارک حلال بودنش را می زند، مارک طیب بودنش را هم می زند، از حلالا طیبا در می آورد و جنس قلابی به مردم می دهد؛ پس پولی که می گیرد، حرام است؛ خانه ای که با آن پول می گیرد، کل نمازها در آن خانه باطل است؛ احرامی که با آن پول می خرد و حج او باطل است؛ وقتی برمی گردد، همسرش به او حرام است تا دوباره برود و یک حج درست به جا بیاورد؛ روزه ای هم که افطار می کند ...
فقر مطلق در قلعه گنج
فایده چه کسی ما رو می بینه اصلاً برای کسی هم اهمیت داریم؟ خانه فاطک هم مثل بعضی از همسایه هایش عقرب و موش و شپش دارد. بوی آب گندیده داخل تشت به شکل مشمئزکننده ای در فضا پخش شده. با همین آب هر دو شونو می شویم. الله وردی روزی چند بار جاشو خراب می کنه. فاطک حرف های دیگری هم می زند: منطقه جنوب خیلی محرومن فیلم بگیرین و ببرین مجلس تحویل بدین تا ببینن جنوب چه طور جاییه. همه جوونا درس می خونن ...
داریوش کاردان: 90 شب برنامه داشته باشی به پرت و پلا گویی می افتی
است آن تولید کننده چیپسش را بیشتر کند، هم مردم بخندند، هم فرصت را دست بیگانه ندهیم که او این حرف ها را بزند. در مسیر این چنینی که باید خودت را بکشی تا بتوانی یک جمله از تلویزیون یا رادیو بگویی یا در مجله ای چاپ کنی آدم خسته می شود. بعد مجبور می شوی بیایی و هجویات بگویی. وقتی 90 شب برنامه داشته باشی، آخرش به پرت و پلا گویی می افتی، پیژامه و آفتابه و... را باید به مردم بگویی. مردم هم ...
طنز آش کوثر، به قلم عباس خوش عمل کاشانی
از طرف تو شرط و شروطی هم دارد! همانطور که ذوق زده کتابها را از دست دایی می قاپیدم ، بی آن که بدانم راجع به چه هدیه ای حرف می زند ، گفتم: باشد....باشد.... این بار دایی نورالله با مهربانی ، آرام نرمه ی گوشم را بین دو انگشت شست و سبّابه فشرد و گفت: این کتابها باشد برای بعد.حالا مثل یک بچه ی خوب بنشین تا سوغات جانانه ای را که تا آخر عمر به دردت خواهد خورد تقدیمت کنم. بعد ...
در معراج شهدا اطلاع رسانی ضعیف است/ عکس را که دیدم شوکه شدم!
اما در واقع مرده بودم. هر کسی کوچک ترین حرفی می زد به شدت با او برخورد می کردم. پسرم هم به خاطر این حال من حسابی تو هم رفته بود. به خودم گفتم خدایا کمکم کن بلند شوم. این بچه یادگار سیدرضا است، نباید کاری کنم که از دست برود، مبادا سیدرضا روز قیامت به من بگوید تو با یادگار من چه کردی. کم کم شروع کردم خودم را به بی خیالی زدم خیلی روزهای سختی بود اما بالاخره خودم را سرپا کردم تا اینکه 29 تیرماه امسال ...
روستاهایی با آمار زیاد معلول زایی در کرمان
چشمانم می آید. سلامم را با صدایی نامفهوم پاسخ می دهند. صدایشان یک خوشامد گرم است به غریبه ها. دختر بس با صدای زیر حرف می زند با جمله های کوتاه و بدون توضیح اضافه: 38سالم بود که فاطمه به دنیا آمد با سر بزرگ، دهان کج، دست ها و پاهای خمیده. شوهرم غریبه بود گفتم این اولی خواست خدا بود بعد کلثوم رو حامله شدم وقتی قابله بچه را داد دستم از حال رفتم با فاطمه مو نمی زد. گفتم بچه بعدیم حتماً سالم به دنیا میاد ...
پسته می شکنم تا خرج سالگرد شهیدم را جورکنم! / هیچ مسئولی حتی به درخانه ما نیامد/ نه حقوق می خواهیم و نه ...
می خواهم همراهش بروم. می خواهم همسنگر حامد باشم. گفتم نه مادر جان تو کوچکی، کاری از دستت بر نمی آید. امسال نه، سال دیگر برو. گفت شاید سال بعد جنگ تمام شود! گفتم خدا را شکر که تمام می شود ان شاء الله با پیروزی اسلام هم تمام شود. دیگر حرفی نزد. همان شب دقیق یادم نیست، ساعت دو یا سه نیمه شب بود. با فریادهای یا زینب یا زینب عوض از خواب بیدار شدم. در خواب می گفت یا زینب من می آیم. فریاد می زد و خانم را ...
یک روند یا یک شروع در شعر برای نوجوانان
شعر فروغ همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه سرد و عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخه بازیگر دور از دست سیب را چیدیم . سرانجام، کتاب با خواب بیستم به پایان می رسد، خوابی توأم با یک وعده شیرین که تا مدت ها می توان با یادآوری این خاطره های بازگشت ناپذیر سرخوش بود. کتاب با این شعر برمی گردد به آغاز، که با فرازی از همین شعر شروع شده است. گویی دایره ای ...
ترک مادرانه
پرونده اش نوشته اند بدسرپرست، ولی حمیدرضا اینجاست، کنار معصومه، زیر سقف همین سرپناه. حواس معصومه بیشتر پیش بنیامین است. دست هایش را توی هم قفل می کند و انگشت ها را می چلاند وقتی از او حرف می زند. معصومه هیچ وقت به بنیامین زنگ نمی زند. می ترسد حرف که بزند بنیامین بی تاب شود و بهانه بگیرد، بهانه مادر را. گذشته، خوره اعصاب معصومه است، ولی ازآن فراری نیست، گذشته شده آیینه عبرت او ...
نی ها و آدم ها
، دوقلوهای دختر و پسرش را برداشت و به سمت شرکت نیشکر هفت تپه راند. دختر نوجوان با لباس مدرسه نشسته و در پاسخ به اینکه هیچ لازم نیست اگر اذیت می شوی در موردش حرف بزنی. می گوید که مشکلی با تعریف وقایع آن روز ندارد. آن روزی که پدرش، بهروز اول اقدام به خودسوزی کرد و بعد از ناموفق ماندن کار، چاقو را زیر گلوی پسرش گذاشت تا بتواند از نزدیک با رییس کارخانه صحبت کند. کارگران می گویند که حالا با مدیریت شرکت به ...
معمای قتل مرد خیاط در هاله ای از ابهام
نگهداری می کرد. چند بار از او خواستم دست از این کارهایش بردارد اما قبول نکرد. او فیلم را به من داده بود تا به امانت برایش نگه دارم اما بعد از مدتی آن فیلم ها از گوشی ام پاک شد. حسن فکر کرد می خواهم آن را پخش کنم و آبرویش را ببرم. هرچه گفتم گم کرده ام باور نکرد. روز حادثه، با هم قرار گذاشتیم تا درباره همین فیلم حرف بزنیم. موقع رفتن به کارگاهش، دو بطری دوغ خریدم و یکی از آنها را با قرص مسموم ...
داستان کوتاه کودکانه، پری ناز و ناز پری
ملوس مادر از دست او آرام قرار نداشتند. عصر یکی از روزهای دل انگیز پاییزی که هوا بسیار خوب و دل نشین بود، پری ناز کمی دورتر ازخانه، با چند کودک دیگر مشغول بازی بود.هوای خوب پاییزی همراه با نشاط کودکی، آنها را چنان سرگرم بازی کرده بود که گذشت زمان را فراموش کرده، و یادشان رفته بود که آنها اجازه دارند، فقط حدود یک ساعت بازی کنند و می باید زود به خانه هایشان بر گردند.بدتر از اینها، پری ناز، نه تنها ...
معرفی کتاب داستان کودکان، بخوانید!
اصلی خرگوش دهمی ترمه نام دارد که خوابش نمی برد. مادر به ترمه پیشنهاد می دهد که خرگوش ها را بشمرد، وقتی ترمه شروع به شمردن خرگوش ها می کند، با رسیدن به خرگوش دهم، ماجراهای شگفت انگیزی برایش رخ می دهد. خرگوش دهمی برای ترمه تبدیل به یک دوست خیالی می شود که هرگاه می خواهد او را با صدای بلند صدا می زند و خرگوش با شنیدن صدای او ظاهر می شود. تو لک لکی یا دارکوب؟! تو لک لکی یا دارکوب اثر ...
محمد هاشمی: محبوبیت آیت الله برای برخی ترسناک بود
پاکسازی شده به سازمان، اعتراض ها به پخش تصاویر زنان بدحجاب در تلویزیون، مخالفت ها و اعتراض های داخل سازمان و... تمام اینها از محمد هاشمی شخصیتی ساخته که بی شک یکی از مهمترین چهره های تاریخ شفاهی ایران بعد از انقلاب است. آیا تأثیر و تأثر هاشمی و هاشمی ها بعد از گذر از این سال ها و به خصوص پس از مرگ آیت الله، کمرنگ شده است؟ در این گفت و گو به دنبال این پرسش بودیم. همچنین سری زدیم به ...
مدل عروسک های قدیمی، سه دهه خاطرات کودکانه
قرمزی و پسر خاله و... بزرگ شده اند. خونه مادر بزرگه هزارتا قصه داره ... خونه مادربزرگه مجموعه تلویزیونی عروسکی بود که از سال 1366 و به کارگردانی مرضیه برومند ساخته شد. این مجموعه در 24 قسمت 15 تا 25 دقیقه ای ساخته و چندین بار از شبکه 2 سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است. متن خونه مادر بزرگه را هم مرضیه برومند نوشت که موسیقی فیلم را هم زنده یاد محمدرضا علیقلی ساخت. ...
داستان برای کودکان، خواب شیرین
: ای زنبور طلایی، نیش می زنی بلایی... فکری به خاطر بهار رسید. گوشی را از داخل جیب مانتو بیرون کشید و به پیام زنگ زد: یه فکری. ما می تونیم چندسالی نامزد باشیم، مثلا 3 سال اون موقع من جام رو با یه پرستار دیگه عوض می کنم. پیام جوابی نمی داد: خوب بعد تو این فرصت می گردم یه پرستار خوب پیدا می کنم و یک سالی باهاش هستم، وقتی شیرین بهش عادت کرد از پیشش می رم، اون موقع می تونیم بریم سر ...
یادداشت سایه رحمتی، اولین زن شعبده باز ایران درباره گزارش 20:30 / افسوس که دیگر مردم نمی خندند
میدانستند لباسهایم بوی تاناکورا میدهد خندیدن، گویا خبر 20:30 را با دورهمی یا خندوانه اشتباه گرفته بودند. میخواهم به 4 سال قبل برگردم زمانیکه از صداو سیما شبکه 1 بمن زنگ زدند و مرا برای برنامه (تصور می کنم صیح و زندگی بود چون از آن زمان تلویزیون نگاه نمیکنم) دعوت کردند. با اشتیاق اجرای برنامه در صدا و سیمای کشورم تنها انگشتر طلای یادگاریم را فروختم تا لوازم شعبده بخرم ، شب را تا صبح در ...
داستان شب کودکان، خواب شیرین
دست شیرین را گرفت فهمید باز هم سروکله تب پیدا شده. نادیا اصرار داشت تا دوباره به دکتر بروند ولی بهار یاد حرف دکتر کشیک درمانگاه افتاد: نادیا جون دکتر گفت تا 3 روز طبیعیه، اما بیشتر از این نباید طول بکشه. شیرین انگشت تپلش را بالا برد و گفت: تازه یک روز شده مگه نه؟ و بعد لپ های قرمزش را تسلیم بوس های خاله و بهار کرد. دو روز دیگر هم گذشت. مریضی می رفت و درست موقعی که بهار خیالش ...
سوپراستار بودن در شعر، بد است یا خوب؟
غریبانه ساز کرد آنقدر خواند و خواند که زاغان شامگاه شب را زلا به لای درختان صدا زدند از بیم آن صدا به زمین ریخت برگ ها گویی هزار چلچه را درهوا زدند شب همچو آبی از سر این برگ ها گذشت هر برگ همچو پنجه دستی بریده بود هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند کف بین باد، طالع هر برگ دیده بود شعر استعاری-سیاسی و ...
گزارشی از کار با سازمان پزشکان بدون مرز در پاریس فرانسه، سرزمین پناهندگی؟
شروع کرده بودم، و برای من که نمی خواستم از دنیایی که به آن وارد شده بودم بیرون بیایم، این یک موقعیت ایده آل بود؛ به این ترتیب بود که یک هفته بعد از بازگشت به پاریس، دوباره مشغول کار با پناهجویان شدم. مأموریت دوم با پزشکان بدون مرز: شباهت ها و تفاوت ها با مأموریت یونان ماهیت این مأموریت جدید، با تجربه ای که قبل از آن در یونان داشتم، در عین شباهت های متعدد، متفاوت بود. ...
دولت با اجبار فقر، کوچک می شود/ ورشکستگی اولین بانک یعنی حرکت به سوی توسعه
دوران قبل از برجام برگردیم؟ کارمندان دولت حقوقشان را نخواهند گرفت یا بخش خصوصی باید کارمندانش را کم کند؟ پاسدار خون شهدا، بخش خصوصی است که هزینه تحریم را داده است. کدام کارمند دولتی گفته من یک ماه حقوق نمی گیرم. از بخش خصوصی، مالیات می گیرند که حقوق کارمندان دولت را بدهند. واقعیت این است استخدام دولت که می شویم، احترام داریم و حقوقمان به موقع است و بعد از بازنشستگی هم تأمین هستیم، شرکت هم می زنیم ...
وظایف همسران در دوران بارداری، همراه اول!
ورزش برای او موزیک مورد علاقه اش را پخش کنید. بعد از ورزش برایش یک لیوان آب میوه آماده کنید. - برای آخر هفته هایتان برنامه بچینید. سنگینی و خانه نشینی همسرتان او را کسل و بی حوصله می کند. شب ها کمی زودتر به خانه بیایید تا با هم بیرون بروید، دوری بزنید و حال و هوایتان را عوض کنید. هر شب فیلم ببینید. بیشتر سراغ فیلمهایی بروید که قهرمانهایش پدر و مادر هستند. - بیشتر زنان باردار ...
کارآفرینی با تولید فرش؛ با 50 هزار تومان شروع کردم
گستردگی و توانم برای شان کارآفرینی می کنم. ما باید خودمان به فکر باشیم. با حرف زدن کاری پیش نمی رود. من مجوز صنایع دستی و تعاونی دارم. همه مسئولان این عرصه مرا می شناسند، اما وقتی پای عمل می رسد، در مراجعاتم تنها پاسکاری می کنند از این اداره به آن اداره و درنهایت می گویند روال اداری باید طی شود. تا کی باید تولید، لنگ روال اداری بماند؟ اداره صنایع دستی زنگ می زند، امسال چقدر تولید داشتید؟ در 6 ماهه ...
رنج از پاافتادگان بعد از زلزله
...؛ تنها بیمارستان سرپل ذهاب. مادر به کردی شروع می کند به حرف زدن: وضعمان خیلی سخت است، الان هیچ نداریم، نه خانه، نه چادر، نه کانکس. دنیا تا اول دبیرستان درس خوانده و حالا در شلوغی اتاقی که مدام درش باز و بسته می شود، ادامه حرف های مادرش را می گیرد و از شب حادثه می گوید، از نورگیر هشت متری که موقع فرار از خانه کمرش را نشانه گرفت و تکه های بزرگ آهن و آجر، بر سرش خراب شد: خانه ما طبقه ...
روایت هویدا، محمدرضا شاه و منتظری در سینما حقیقت
دارد و قضاوت با مخاطب است. یکی از چالش برانگیز ترین قسمت های مستند، دادگاه اوست. بعد از تلاش زیاد متوجه شدم فیلم دادگاه هویدا وجود دارد؛ دادگاه دوم او که 4 ساعت به طول انجامید. به دست آوردن این فیلم خودش یک فیلم مستند است اما خوشبختانه این فیلم در مستند کار شد، برخی از افراد در دادگاه حضور داشتند که زنده بودند اما به رغم تلاش من جلوی دوربین نیامدند. یکی از آنها آقای صفی زاده مدیر مسئول ...
نیاز به مرده شور، سخن در این است+عکس
، مادر، فرزند، زورگوی محله، ثروتمند، دکتر و مهندس شهر و غیره باشند که یک رنگ و یکجا به دست غسالان غسل داده می شوند. طبق هماهنگی با مدیرعامل سازمان آرامستان های شهرداری تبریز وقت مصاحبه با غسال و غساله های وادی رحمت تبریز گرفته و راهی آنجا شدم. ساعت 11 صبح روز دوشنبه، 22 آبان ماه سال 96، جلوی تنها اتاق عدالت خانه دنیا ایستاده و منتظرم تا غساله ای زن کارشان تمام شود و مصاحبه را ...
نمایش آبی مایل به صورتی ؛ آدم هایی بین دو جنسیت
گام برداشته که از یک معضل حرف به میان آورده است. او از معضلی می گوید که تماشایش، احساس آدم را چنان دستخوش تغییر قرار می دهد که گاهی با آه و گاهی با اشک و آه قرین است. داستان این کَرَّت و روایتی که بر صحنه تئاتر جاری می شود، داستان آدم هایی است که مثل ما هستند، اما تلاش می کنند حقی به نام حضور در جامعه را به دست آورند. شاید واژه تی.اس را شنیده باشید. مخفف حالتی است که به نام ترنس سکشوال ...