سایر منابع:
سایر خبرها
داستان کوتاه کودکانه، به اصلش برگشته
برداشت و از خدا خواست که دخترش دوباره موش بشود. خدای مهربان به دعای مرد با خدا پاسخ داد و در یک چشم بر هم زدن، دختر، تبدیل شد به یک موش زیبا. آقا موش و خانم موش دست یکدیگر را گرفتند و راه افتادند به طرف لانه ای که در دل کوه بود. حالا اگر کسی که به مقام یا ثروتی رسیده است، کارهایی بکند که گذشته ی او را به خاطر بیاورد، مردم درباره اش می گویند: به اصل خودش برگشته است. ...
قصه برای کودکان، آلیس در سرزمین عجایب
...: یک روز گرم تابستان ، آلیس و بچه گربه ی ملوسش ، دینا روی شاخه ی درختی نشسته بودند . زیر درخت ، خواهر آلیس در حال خواندن کتاب تاریخ با صدای بلند بود . اما آلیس به او گوش نمی کرد و در دنیای رویاهای خود غوطه ور بود . دنیایی که در آن خرگوش ها لباس می پوشند و در خانه های کوچک زندگی می کردند . آلیس دینا را برداشت و از درخت پایین آمد ، درست همان موقع ، یک خرگوش سفید را در حال فرار دید که یک ساعت ...
داستان خیلی کوتاه کودکانه، دخترک و دهکده زیبا
.... آهوهای قشنگ و خال دار را می دید که با هم بازی می کردند. دخترک می نشست و همه این زیبایی ها را تماشا می کرد. یک روز که برای چیدن گیاهان به کوه رفته بود، آهوی قشنگی را دید. آهو جلو آمد و دخترک او را بغل کرد و گفت: تو خیلی زیبا هستی، آیا دوست داری با من به کلبه ام بیایی؟ آهو لبخندی زد و با دخترک رفت، آن ها اول به کوه رفتند و دخترک گل ها و گیاه ها را چید و به راه افتادند. دخترک گل ها و ...
قصه کوتاه کودکانه، بهار که از راه رسید
بهار خانم که از راه رسید، همه جا گل بود و سبزه. گنجشکه روی درخت جیک جیکی کرد و گفت: بهار خانم خوش آمدی. عیدی من را می دهی؟ بهار خانم تقی زد به تخم های گنجشک، جوجه ها بیرون آمدند. بهار خانم گفت: این هم عیدی تو. درخت گفت: بهار خانم خوش آمدی به من هم عیدی می دهی؟ بهار خانم یک مشت شکوفه ریخت روی شاخه های درخت. درخت خوشگل شد. بهار خانم گفت: این هم عیدی تو. ...
داستان برای کودک، قهر خورشید خانوم
.... حیوانها در تاریکی شب دنبال غذا رفتند اما چیزی برای شکار پیدا نکردند. بچه ها دیگر نتوانستند در دل شب دور هم جمع شوند و بازی کنند. گلهای رنگارنگ و قشنگ که هر روز با سپیده صبح گلبرگهایشان را باز میکردند دیگر نتوانستند گلبرگها یشان را باز کنند. خانم گنجشکه نمیتوانست در آن تاریکی غذایی برای بچه هایش پیدا کند و جوجه هایش گرسنه مانده بودند. بالاخره بعد از چند روز عقاب بزرگ روی شاخه درخت ...
قصه شب کودک، آنی یک قهرمان است
او را دید و به او گفت: مارینا چرا با عروسکت بازی نمی کنی؟ مارینا گفت: من عروسکم را نمی خواهم. من می خواهم با خرس صورتی آنی بازی کنم. بعد چشم هایش پر از اشک شد. خانم سو آنی را صدا کرد و به او گفت: آنی، تو که این قدر دختر خوبی هستی، می شود خرس صورتی ات را چند دقیقه بدهی به مارینا تا با آن بازی کند؟ آنی که خیلی مهربان بود، خیلی زود خرسش را به مارینا داد. مارینا از بازی ...
خواهرشوهری که جن بود !
.... چرا این اداو اطوار را از خودت در می آوری، کوری، نمی بینی اعصاب مان خرد و خمیر است و حالا شوخی ات گرفته است؟ در این لحظه محبوبه دستانش را بالا آورد و در حالی که شکلک در می آورد و صدایش را می لرزاند گفت: من یک جن هستم، آمده ام سر وقت شما دو تا، انیس را هم... زهرا خانم به خواهر شوهرش خیره مانده بود که مادر شوهرش دوباره داد زد و گفت: دست بردار محبوبه، وقت پیدا کرده ای؟ دختر جوان چند ...
یک شب متفاوت در خانه سالمندان بوکان
مهندس کیوان شریفی در یادداشتی که در اختیار زریان قرار داد نوشت:در یک اقدام خیرخواهانە و کم سابقە خانوادە پزشک بوکانی جناب آقای دکتر علی حسین زادە و سرکار خانم دکتر فرشتە ناصری شب یلدای خود را همراە با سالمندان خانە بوکان سپری کردند کە امید؛ روشنی و لبخند کە از ازدحام نگاههای مهربان طی میشد و لبخند شادی را مهمان نفسهای حبس شدە در سینەها کە از طولانی بودن تکراریها تاب برداشتە بودند شادی را بر دلها ...
قصه کوتاه کودکانه، یک کلاغ چهل کلاغ
مشقش می رسد! مرد که دیگر واقعًا ناراحت شده بود، عصبانی شد و گفت: ای بابا! چه گچی؛ چیزی نشده که! چند روز پیش دخترم موقع بازی به یکی از دوستانش برخورد کرده و دستش کمی درد گرفته بعد از آن به سلامتی برگشته خانه و نشسته سر درس و مشقش. مشتری برای نجات از وضعی که پیش آمده بود، حرف هایی زد که صاحب مغازه به آن حرف ها توجهی نکرد شیر و شکر را به دست مشتری داد و او را راه انداخت. اما به ...
75 کتاب برتر کودک و نوجوان به انتخاب لاک پشت های پرنده
– خودکار قرمزی کوچولو با ترجمه محبوبه نجف خانی از انتشارات زعفران – جزیره ی آبل با ترجمه مسعود ملک پارسی از انتشارات پیدایش – چیزی درباره جرجی با ترجمه نیلوفر نیکزاد از انتشارات پیدایش – چرا آواز می خوانی زنجره به نویسندگی بابک صابری از انتشارات فاطمی – پی و فی کجا هستند با ترجمه مریم عبدی از انتشارات هوپا – خانم فریزبی و موش های صحرایی با ترجمه نگار شاطریان از ...
شعر برای کودکان، ذوقش را چگونه پرورش دهیم؟
شاعرانی چون جعفر ابراهیمی، مصطفی رحماندوست، افسانه شعبان نژاد و بیوک ملکی سروده شده است. قیمت پشت جلد این مجموعه شعر، 460 تومان است. ده شب از هزارویک شب قصه های کهن برای بچه های امروز محمدکاظم مزینانی ، دست به کار شده و در قالب شعر، داستان شهرزاد قصه گو را برای دبستانی ها روایت کرده است. لحن شیرین و ضرب آهنگ داستانی، این کتاب شعر را که ادامه دار است، در ذهن کودکان، ماندگار می کند. کتاب شهرزاد و شهریار ، نخستین جلد از مجموعه ده شب از هزارویک شب است و توسط انتشارات قدیانی و به قیمت هزار تومان، به بازار نشر عرضه شده است. ...
قصه قدیمی کودکانه، زنان کوچک
می کنی؟ خانم مارچ در حالی که سر ژولیدة جو را به شانه هایش می چسباند، گفت: همة ما در معرض وسوسه ایم عزیزم. تو فکر می کنی بدترین اخلاق را داری اما من هم یک روز مثل تو بودم. جو تعجب کرد. پرسید: اخلاق شما مادر؟ اما شما که هیچ وقت عصبانی نمی شوید. خانم مارچ گفت: اما چهل سال طول کشید تا یاد گرفتم چطور عصبانیتم را مخفی کنم. حالا هم هر وقت عصبانی می شوم، لب هایم را گاز می گیرم و چند دقیقه ای از اتاق ...
هدف از خلقت عبودیت است/ حیات طیبه از منظر قرآن کریم
تشریف بردند و برای خانم شان حضرت خدیجه سلام الله علیها پیغام دادند که از سوی حق تعالی مأمورم، که دیگر منزل نیایم. در ضمن جبرئیل ابلاغ کرده بود که به این خانم هم سفارش کنید که از خانه بیرون نیاید و با کسی تماس نداشته باشد و روز و شب را هم به اندازه ای که می تواند عبادت کند. خدای متعال می خواهد برای بعد از رحلت این بزرگوار هدایت گری قرار بدهد که در جهان هستی نظیر نداشته باشد. باید مادر ائمه ...
خانم معلم مُردِ!
خانم معلم مُرده. دومین روزی است که سارینا ، روناک و سمیرا به مدرسه می روند و معلم ندارند: دخترِ خانم معلم هم مُرده، همکلاسی ما بود. کلاس، کانکس است و کانکس شلوغ و به هم ریخته و بچه ها از پنجره آلومینیومی اش آویزانند: خاله بیا تو، بیا. معلم نداریم. خانم اخترشناس معلم کلاس ششم بود و دخترش، دانش آموز همان مقطع. او همراه با دختر و همسرش در زلزله جان دادند و حالا فقط پسر، 5، 6 ساله اش مانده ...
محاسبه نفس باید فرهنگ و رویه عمومی شود/روحیه شکرگزاری با منفی نگری ها از بین رفته است
عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ؛بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است - وَلَوْ أَلْقَی مَعَاذِیرَ هُ ؛ هر چند در ظاهر برای خود عذرهائی بتراشد یکی از راه های خودشناسی، محاسبه نفس است و هرکس خود را شناخت، آدم خوبی می شود، این میزان نصیحت در کشور صورت می گیرد، تا انسان محاسبه نفس نداشته باشد، فایده ای ندارد. حال چگونه محاسبه نفس کنیم؟ امیرالمومنین امام علی (ع) می فرمایند: عَلَی العاقِلِ أن یُحصِیَ ...
ای جوانان نسبت به خون پاک شهیدان بی تفاوت نباشید
، همانطور که حضرت علی (ع) می فرمایند: دنیا خانه عبور و آخرت خانه اقامت است آخرت است که به دنیا معنی می دهد، پس برادران قبل از این که مرگ به سراغ انسان بیاید تا می توانیم اعمال صالح انجام دهیم و به کوله باری که برای خودمان بسته ایم نظر کنیم و ببینیم چه داریم، برای جواب، یک قدری به تاریکی و فشار قبر و روز قیامت فکر کنیم، نکند که این دنیای فانی و بی ارزش ما را گول بزند و ما در محضر خداوند متعال و ...
از کاج های 65 هزار تومانی تا بابانوئل های یک میلیونی
شعار سال : چند روز بیشتر به آغازجشنسال نومیلادیوتعطیلات سال نو میلادینمانده است. محله ای ارمنی نشین و مراکز خرید رنگ و روی کریسمس به خود گرفته اند. همین موضوع فرصتی شد برای گشت و گذار و سرک کشیدن به حال و هوای عیدانه این روزهایهموطنان مسیحیبه بازار خوش رنگ و لعاب خرید کریسمس و قیمت هایی که گاه سر به فلک کشیده آن سری بزنیم. حال و هوای آلوده این روزهای تهران نتوانست حس خاطره انگیز شب های ...
همه از چشم پاکی رسول می گفتند
... پدر شهید ما بچه ها (روح الله و رسول)را از همان کودکی طوری تربیت کردیم که وقتی که تهران بودیم تمام مجالس مذهبی آنها را هم می بردیم.. یادم هست که آن موقع ها من موتور داشتم و حتی زیر باد و باران ،بچه ها را زیر بادگیر میگرفتم و می بردم ولی از مجالس جا نمی ماندیم.چون به مجالس مذهبی علاقه داشتیم.بچه ها هم بنا به توفیق اجباری همراه ما می آمدند.این مسائل بود که فرزندانم راه و روش درست ...
حکایت مادری که با فرزندان دوقلویش حافظ کل قرآن شدند/ روش هایی برای علاقه مند کردن فرزندان به قرآن
کلاس اول ابتدایی حفظ را به طور جدی شروع کردند. در ابتدای برایشان سخت بود چون بچه بودند و می خواستند بازی کنند ولی من آنها را ترغیب می کردم و از خوبی ها و از اثرات حفظ قرآن برایشان می گفتم، البته آنها می گفتند تو چرا خودت حفظ نمی کنی و چرا خودت شروع نمی کنی؟! خواسته بچه ها از شما دقیقاً چه بود؟ بچه ها روخوانی قرآن را بلد بودند و هرصفحه و هر مقداری که حفظ می کردند برایشان کتاب ...
آیت الله منتظری چگونه پدری بود؟ / روایت فرزند مرحوم منتظری از فضای انقلاب خانه و رابطه پدر و مادرش/ ...
بهائی شدند که آقای بروجردی گفتند اینها باید بایکوت شوند و از نجف آباد بروند. دیگر با آنها خرید و فروش قطع شد. همان زمان آیت الله منتظری و پدرشان مرحوم حاج علی که مقبولیت مردمی داشتند، تأکید می کردند که مبادا به اینها ظلم شود، بلکه تنها باید بایکوت شوند و نباید ظلم یا آبروریزی از اینها صورت بگیرد. سال 42 شما شش، هفت ساله بودید؟ هشت ساله بودم. تحصن در مسجد بازار که ذکر خیرش شد ...
عقل و نفس در تشخیص صلاح و فساد تقابل دارند
. معاویه می خواست ریشه ی دین را بزند و کار او از کار شمر بدتر بود. چندین سال امیرالمؤمنین را خانه نشین کردند. این ظلم، بالاتر از به شهادت رساندن ابی عبدالله صلوات الله علیه بود. آن ظلم های ناروا ناراحت کننده ی اولیای خدا نبود. این که خانم زینب سلام الله علیها فرمود: "ما رَأیتُ اِلا جَمیلا"، تعارف و ابراز رشادت نبود، بلکه خبر از یک واقعیت بود. دید اولیای خدا این گونه است. محور ایشان وَ هُوَ مُؤْمِنٌ ...
سخنرانی ویژه آیت الله خامنه ای بدون حفاظت در میان کُردهای مسلح
.... بعد به من گفت آنها نمی دانند که تو قرار است ستوان یک شوی. من هم به شوخی گفتم حالا شاید سروان شده باشم. دوباره سؤال کردند و گفتند نه سروان دادبین! بعد که به تهران آمدیم، فهمیدم بعد از اینکه حضرت امام دستور ارتقاء درجه داده بودند، از آنجایی که فقط چند روز مانده بود من ستوان یک شوم، سرهنگ فروزان لطف کرده بود و گفته بود این چند روز را صبر می کنیم تا دادبین ستوان یک شود بعد درجه ای ...
غرق شدن در هوای شرجی شهر
سفید و صورتی گلایل است. چشم دوخته اند به آن سوی میدان؛ به راه مسافرانی که منتظرشان هستند. روی صورت برخی ها نم اشکی هم نشسته است. یکی از خانم ها مثل ابر بهار می گرید. ناباور دوباره به ساعتم نگاه می کنم. هنوز 90 دقیقه مانده! بالای جایگاهی که برای مراسم با داربست ساخته اند پیام هایی از امام و رهبری روی بنر نصب شده است. از قول امام نوشته شده است هراس آن دارد که شهادت مکتب او نیست و از قول ...