شوهرم مرا با مرد غریبه دید | رابطه پنهانی با مرد غریبه دخترم را از من گرفت!
سایر منابع:
سایر خبرها
اعدام پسری که به 3 دختر در جوی آب تجاوز کرد!
15 مرداد امسال، دختری 17 ساله به نام سحر، همراه پدرش به یکی از کلانتری های پایتخت مراجعه کرد. وی گفت: حدود ساعت هشت شب از ایستگاه متروی شهید باقری پیاده شدم. در مسیر خانه بودم که ناگهان مردی غریبه از پشت سر دهانم را گرفت و مرا با زور به محلی خلوت کشاند. پس از رسیدن به کوچه ای خلوت، با ضرب و شتم و تهدید، مرا داخل جوی آب انداخت و بدون توجه به التماس هایم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. ...
عادت های نویسندگی افسانه شعبان نژاد/ هنوز خردسال مانده ام
جذاب بوده را برایمان تعریف کنید؟ پاسخ به این سئوال واقعا مشکل است. خاطرات زیادی دارم. کلاس اول دبستان بودم که یکی از دوستانم شعری را در مدرسه خواند و من آن را حفظ کردم و بعد که به خانه رفتم آن را برای خانواده ام خواندم و گفتم این شعر را خودم گفته ام. آن ها مرا بسیار تشویق کردند. چند روز بعد خواهرم همان شعر را از زبان یکی دیگر از بچه ها در مدرسه شنیده بود و بعد در خانه برای همه تعریف کرد و ...
خدا معلمم را حفظ کند، نگذاشت افسر شاه شوم
، نه ساله بودم راه صحرا را می گرفتم و می رفتم. خب چشمه ها و چاه ها خیلی از هم دور است و تشنگی بسیار خطرناک است. یعنی از پا در می آورد؟ بله اگر به موقع نرسی تشنگی از پا در می آورد به خصوص بچه هفت، هشت ساله که حالا ممکن است مثلاً گرگ و خطرات مختلفی هم باشد. به هر حال آن موقع این جوری به جان دشت و صحرا نیفتاده بودند. شب ها یک وقت هایی در صحرا می ماندیم صدای زوزه گرگ و شغال و این ...
همدست شیطان به اعدام محکوم شد
به گزارش مشرق ، پسر 19 ساله افغان که با کمین در یکی از ایستگاه های مترو دختر نوجوانی را مورد تعرض قرار داده بود، به اعدام، زندان و شلاق محکوم شد. پانزدهم مردادماه امسال، مرد میانسالی همراه دختر 16ساله اش به نام نگار با مراجعه به اداره پلیس از پسری افغان به اتهام سرقت و تعرض به دخترش شکایت کرد. دختر نوجوان در توضیح ماجرا گفت: روز گذشته از متروی شهید باقری پیاده شدم تا به خانه مان بروم ...
تکین حمزه لو:ناراحت نمی شوم که به من نویسنده عامه پسند بگویند
کار کردم اما پنج، شش سال قبل همسرم مجبور شد به خاطر تحریم ها از کارش بیرون بیاید. تصمیم گرفتیم کاری را با هم شروع کنیم. از آنجایی که هیچ کاری را به خوبی نشر بلد نبودم پیشنهاد تاسیس یک انتشارات مورد توجه همسرم هم قرار گرفت. سال 92 مجوز نشرم را به اسم انتشارات برکه خورشید گرفتم. اولش خیلی سخت بود چون نشرهای بزرگ و قدر در زمینه داستان زیاد داریم. اما کم کم توانستیم خودمان را اثبات کنیم و الان همه ...
گفت و گو با سلیمی و علی حسینی ؛ هرکول های وزنه برداری ایران
های خوبی در ماه های اخیر زده و وزنه بردار شش دانگی محسوب می شود. باید تا روز مسابقه صبر کنیم چون هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. با این حال من و سعید تمام تلاش خود را می کنیم تا بهترین نتیجه را بگیریم. دوست دارم درباره پروسه سختی که بعد از مصدومیتت قبل از مسابقات جهانی 2015 طی کردی، صحبت کنی. فقط تلاش کردم و خیلی زحمت کشیدم. قبل از المپیک 2016 که شبانه روزی کار می کردم تا خودم را ...
فرزین با فیلم اعمال شیطانی اش مرا تهدید به ادامه ارتباط می کند!
گرفت تا این که چند روز قبل مرا به خانه اش دعوت کرد. او گفت قرار است تعداد زیادی از دوستانش به منزل او بیایند و من هم می توانم محصولات شرکت را در آن جا معرفی و تبلیغ کنم احساس کردم فرصت خوبی به دست آمده و من می توانم مشتریان بیشتری جذب کنم به خاطر اعتمادی که به فرزین داشتم هیچ گاه به این موضوع مشکوک نشدم چرا که همسرم نیز او را می شناخت و همواره تأکید می کرد که این گونه مشتریان را حفظ کنم ...
محمدعلی ابطحی: متلک های مردم در خیابان، تمامی ندارد
روزنامه شهروند - یاسر نوروزی: بیشتر به دنبال پاسخ بودم. می خواستم بدانم شخصیتی در کسوت روحانیت که روزگاری در سطوح بالای مدیریت هم دستی داشته، به پرسش های صاف و پوست کنده چطور پاسخ می دهد. چون از پاسخ هایش می شود فهمید که دست کم یک چهره سیاسی چقدر جامعه پیرامونش و مهمتر از همه چقدر خودش را می شناسد. برای همین گفت وگویی که در ادامه خواهید خواند سیاسی به معنای پرسش از اتفاقات روز نیست، هر چند که بی ...
بخاطر جهیزیه دخترم دست به کار کثیفی زدم و ...!/آبرویم مهم نبود
دخترم می رفتم و برایشان فاتحه می خواندم اما آرام آرام مواد مخدر همه چیز را از من گرفت. یک سال بعد در حالی دختر دیگرم نیز به عقد پسر خواهرم درآمد که من در یک کارگاه مربوط به ایزوگام مشغول کار بودم و باید جهیزیه ای نیز برای دخترم فراهم می کردم. با این وجود دخترم بعد از برگزاری مراسم عقدکنان به خانه خواهرم رفت و من هم که تنها بودم خیلی از شب ها را در کارگاه می خوابیدم چون دوست نداشتم به خانه ای رفت و ...
علاقه فرزند شهید احمدی روشن به حامد زمانی
...> احمدی روشن: من اگر صحبتی می کنم به دلیل این است که شاخصه ما رهبر معظم انقلاب اسلامی است. حضرت آقا نیز در یک مورد با دانشجویان کشور بحث و گفتگوهایی داشتند و در همان روز خطاب به دانشجویان فرمودند که نقدهایتان را بدون تقیه بگویید. این جمله حضرت آقا یک درس بود و به نظر شما آیا نظر آقا فقط دانشجویان سراسر کشور بودند؟ خیر، بلکه این جمله ایشان خطاب به همه آحاد ملت ایران بوده است. نظر حضرت آقا به ...
محاکمه دوباره نامادری به اتهام قتل دختر ناتنی
آرزو روبه رو شدند که پس از ضرب و جرح، روی تخت اتاقش خفه شده بود. پدر این دختر، به ماموران گفت: دخترم را همسر دومم به قتل رسانده است. از وقتی دخترم سه ساله و پسرم 4ونیم ساله شدند، از همسرم طلاق گرفتم و با ثریا ازدواج کردم، ولی ثریا مرتب فرزندانم را اذیت می کرد و آنها را شکنجه می داد تا این که امروز وقتی به خانه برگشتم، متوجه شدم که ثریا، دخترم را کشته است. بلافاصله این زن دستگیر شد ولی ...
زن جوان به دختر خواندش رحم نکرد!
پرونده باز شده است. محمد هم که با قرار وثیقه آزاد بود نیز منکر معاونت در قتل شد و گفت: من نانوا هستم و آن روز هم در محل کارم بودم . چند روز بعد از طریق برادرم در جریان کشته شدن دختر خوانده خواهرم قرار گرفتم. با پایان دفاعیان دو متهم قضات از پسر 16 ساله مریم خواستند تا به عنوان شاهد در جایگاه قرار بگیرد. این پسر نوجوان گفت: من در آن زمان 7 ساله بودم و دیدم که مادرم با سعید و ...
شماره پلاک راننده شیطان صفت را به دام انداخت/ پایان گروگان گیری 13 ساعته 5 خارجی در ایرانشهر/ کودک 7 ...
سوار پرایدی شدم که فقط مرد جوان (راننده) سرنشین آن بود، لحظاتی از سوار شدن من نمی گذشت که راننده مسیرش را تغییر داد و من به وی اعتراض کردم اما او مرا تهدید کرد و در نهایت به مکان خلوتی برده و مورد آزار و اذیت قرار داد. وی افزود: این مرد شیطان صفت پس از تهدید من و گرفتن کارت عابر بانک و رمز کارت، مرا رها کرد و متواری شد اما من توانستم شماره پلاک وی را یادداشت کنم، این مرد جوان همچنین چند ...
زنان تنها ماندند
تا به حال چند بار در خوشبینانه ترین حالت سوژه هرزگویی هایی مردان بیمار خیابان شده اید؟ چند بار مورد تعرض های کوچک و خشونت های کلامی یا حتی تجاوز به حریم خصوصی شده اید؟ جواب کاملا روشن است . همه ما بارها با این واژه ها مواجه شدیم . ممکن است گاهی در تاکسی، در خیابان های خلوت یا حتی در محل کار قسمتی از بدن مان زیر مانتو یا حتی چادر با دست های غریبه یک مرد آشنا شده باشد اما سوال اینجاست برای خودمان چه ...