سایر منابع:
سایر خبرها
قتل هایی که در شب ولنتاین رخ داده اند! +تصاویر
، اکثر قتل ها و جنایات در این روز نیز بر پایه عشق اتفاق می افتد که البته نام بیماری و جنایت برای آن نهاده خواهد شد و نه عشق ! در ادامه چند مورد از برجسته ترین اتفاقات تلخ و تاریک تاریخ در روز ولنتاین را مرور می کنیم : داستان قتل جودی سرین 38 ساله در سال 2007 و درست در روز ولنتاین، Art و Lois Serrin برای دیدن دختر 39 ساله خود یعنی Jodine به خانه وی رفتند . جودین از ...
راز سیاه نوعروس جوان که 30 روز بعد از ازدواجش لو رفت
.... از آنجا که مرگ او مشکوک به نظر می رسید، ماجرا به پلیس و دادسرا گزارش و تحقیقات قضایی پلیسی برای کشف راز مرگ مرد جوان شروع شد. بررسی ها نشان می داد که مقتول و همسرش در سال 88 به عقد هم درآمده و یک ماه قبل مراسم عروسی شان را جشن گرفته و زندگی مشترکشان را شروع کرده اند. همسر مقتول که زنی 17 ساله بود، گفت: من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و شب حادثه او گفت حالش خوب نیست و تعدادی قرص ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ پخش 171;دل شکسته187; و 171;بوسیدن روی ماه187;
. در این میان مادر ستاره به شدت بیمار است و در آستانه ی مرگ دخترش را به پدر می سپارد. این در حالی است که ستاره به دلیل فاصله ای که به لحاظ عاطفی با پدر دارد نمی تواند با او رابطه گرمی برقرار کند و پدر به دنبال راهی است تا در نبود مادر جایگاه خود را نزد دخترش بیابد. اما حضور همسر دوم او کار را برای ایجاد رابطه ی پدر و فرزندی سخت تر کرده است.... آرمیتا مردای، سولماز غنی، مرجان محتشم و ...
معشوقه های آدولف هیتلر
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، زمانی که مردم به آدولف هیتلر، رهبر حزب نازی آلمان فکر می کنند، اولین چیزی که به نظرشان می رسد این است که او یکی از دیکتاتورترین و ظالم ترین رهبران تاریخ است که میلیون ها انسان به دستور او کشته شدند. اما تا به حال کسی آنچنان به زندگی شخصی هیتلر فکر نکرده است. بر اساس اسناد تاریخی، هیتلر علی رغم ظاهر مستبد و خشن، در مورد زندگی شخصی و ارتباط با زنان برخوردی متفاوت ...
اعترافات عاملان دو جنایت خانوادگی
ندای ایرانیان - روزنامه شرق: عاملان دو جنایت خانوادگی بعد از بازداشت از سوی کارآگاهان جنایی به ارتکاب قتل اعتراف کردند. یکی از متهمان همسرش را به قتل رسانده و دیگری خواهرش را کشته است. کارآگاهان جنایی استان چهارمحال وبختیاری در پی دریافت گزارشی مبنی بر مرگ زن 40 ساله به علت برق گرفتگی تحقیقات خود را آغاز کردند و به دنبال سرنخ هایی، از جمله وجود اختلافات خانوادگی و خراشیدگی و کبودی در ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
پسر ناخلف به مرگ محکوم شد
به گزارش مشرق، پسر ناخلف که با همدستی نامادری اش، پدرش را به قتل رسانده بود، برای دومین بار محاکمه و به قصاص محکوم شد. پنجم مردادماه سال 92 بود که مأموران پلیس پایتخت با کشف جسد مرد میانسالی در صندوق عقب خودرویی در یکی از نمایندگی های مجاز، پسر مقتول که سامان نام داشت را به عنوان مظنون بازداشت کردند. او در بازجویی ها با اقرار به قتل گفت: پدرم بعد از فوت مادرم با زنی به نام پروین ازدواج ...
کشف 12 کیلوگرم تریاک در هرسین
فرمانده انتظامی شهرستان اسلام آبادغرب از کشف چهار کیلو و 400 گرم مواد مخدر از نوع تریاک توسط ماموران پلیس مبارزه با مواد مخدر این شهرستان خبر داد. به گزارش مهر، مقامات انتظامی استان کرمانشاه از کشف 4 کیلو و 400 گرم مواد مخدر در اسلام آبادغرب، کشف بیش از 15 کیلوگرم موادمحترقه و کشف 12 کیلوگرم تریاک در هرسین خبر داد. فرمانده انتظامی شهرستان اسلام آبادغرب از کشف چهار کیلو و 400 ...
داستان 11 رهایافته ها از قصاص
تپه بلندی که آن نزدیکی بود، فرار کرد. هنگامی که محمد به بالای تپه رسید، پشت سرش را نگاه کرد، اما ناگهان از بالای تپه سُر خورد و به پایین تپه سقوط کرد و از جواد یک قاتل ساخت. براساس گزارش پزشکی قانونی استان کرمانشاه به دادگاه، مرگ محمد بر اثر سقوط از ارتفاع و برخورد جمجمه اش با جسم سخت تشخیص داده شد و هیچ گونه آثار ضرب وجرح در جسد محمد دیده نشد. با تلاش های وکیل مدافع جواد، ثابت شد او قصد قتل محمد ...
اعترافات عاملان 2 جنایت خانوادگی
...؛ متهم در بازجویی ها ابتدا منکر هرگونه نقشی در قتل همسرش شد، اما در مواجهه با دلایل و مدارک ارائه شده، لب به اعتراف گشود و گفت: زمانی که فرزندانم مدرسه بودند با توجه به اختلافات قبلی، با جدال لفظی بین من و همسرم و از دست دادن کنترل خود، همسرم را با استفاده از روسری خفه کردم. سپس برای صحنه سازی رشته سیم برقی را به بدن او وصل کرده و در تماس با پلیس 110 مرگ همسرم را به علت برق گرفتگی گزارش کردم ...
این پسر 17 ساله بخاطر نامادری وسوسه گر پدرش را کشت!
زن جوان مدام پسر ناتنی اش را وسوسه می کرد تا با قتل پدر یک زندگی رویایی داشته باشند. به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، سعید که پیشتر به قصاص محکوم شده بود، با کمک قانون Law مجازات اسلامی جدید که امتیازی ویژه برای محکومان زیر 18 سال قائل شده، بار دیگرپای میز محاکمه ایستاد. او که حالا 21 ساله است ودر زندگی اش روزنه امیدی به رهایی از قصاص پیدا کرده، می گوید تحت تاثیر حرف های نامادری اش ...
اخبار حوادث
محترقه مجاز تولید می کنند اما این موادها نیز اگر توجه کافی صورت نگیرد خطرساز می شوند و می تواند حوادث ناگوار به وجود آورد. کشف 5/3 کیلوگرم طلای قاچاق در آذرشهر فرمانده انتظامی شهرستان آذرشهر از کشف 3 کیلو و 500 گرم طلای قاچاق به ارزش 5 میلیارد و 100 میلیون ریال خبر داد . سرهنگ یدالله رستمی اظهار داشت: مأموران انتظامی و یگان امداد در اجرای طرح مبارزه با قاچاق کالا و ارز ...
گفت وگو با دستفروشی که اقدام به خودسوزی کرد
شهرستان خودمان در کرمانشاه درس خواندم اما آنجا برای من کاری نبود. به علت مشکلات مالی زیادی که داشتیم مجبور شدم برای پیدا کردن کار و گذران زندگی خود و خانواده ام، به تهران بیایم. در ابتدای ورودم در جاهای مختلفی ازجمله رستوران کار کردم ولی حقوقی که می گرفتم، کفاف زندگی ام را نمی داد چه رسد به آنکه کمک خرج خانواده ام باشد. من زن هم دارم و باید بیشتر درآمد می داشتم. در رستوران رسما از کارگران بیگاری می ...
نزاع خونین باجناق ها به دلیل دعوای همسران
اختلافات دو خواهر باعث شد شوهران آنها با یکدیگر درگیر شوند و یکی از آنان به دست دیگری به قتل برسد. اپراتور مرکز فوریت های پلیسی 110 تهران ساعت 1:30 بامداد دیروز به تماسی جواب داد که از وقوع نزاع دسته جمعی خبر می داد. به گزارش شرق، طبق اظهارات فرد تماس گیرنده، این درگیری در ساختمانی نیمه کاره در حکیمیه اتفاق افتاده بود. مأموران کلانتری دقایقی بعد در محل حاضر شدند. آنها بعد از ورود به ...
وقتی فریدون جیرانی با خفگی به تکرار می افتد
...؛ مسعود هم بر خلاف انتظار از دخترک می خواهد کیف مدارک را به همسرش برساند، کیفی که درواقع مجوز خروج زن از ایران است و بعدتر همین خروج از کشور دغدغه مسعود می شود! خب اگر با خروج زن از کشور مشکل داشت چرا اجازه داد که کیف مدارک به دست همسرش برسد؟! شاید به این خاطر که در غیر این صورت فیلم تمام می شد و از قتل و خیانت خبری نبود! بازی سرد الناز شاکردوست و چهره پردازی عجیب و غریبش و مختصات ...
مرد خشمگین، زنش را با روسری خفه کرد
مردی ازاهالی شهر لردگان، هنگام مشاجره لفظی با همسرش، او را با روسری خفه کرد و سپس برای صحنه سازی، سیم برق را به بدن زن 40 ساله وصل کرد تا وانمود کند که او بر اثر برق گرفتگی جان باخته است. این مرد در تماس با کلانتری محل اطلاع داد همسرش هنگام وصل سیم برق به پریز دچار برق گرفتگی شده و جانش را از دست داده است. کارآگاهان پلیس آگاهی به خانه این مرد اعزام شدند و به تحقیق پرداختند. آنان ضمن ...
از دو فیلمِ شهاب حسینی تا اثر سه بعدی اسکورسیزی
هاست که از یکدیگر جدا شده اند. ستاره با مادر زندگی می کند. در این میان مادر ستاره به شدت بیمار است و در آستانه ی مرگ دخترش را به پدر می سپارد. این در حالی است که ستاره به دلیل فاصله ای که به لحاظ عاطفی با پدر دارد نمی تواند با او رابطه گرمی برقرار کند و پدر به دنبال راهی است تا در نبود مادر جایگاه خود را نزد دخترش بیابد. اما حضور همسر دوم او کار را برای ایجاد رابطه ی پدر و فرزندی سخت تر کرده است ...
قتل به خاطر کل کل اینترنتی
جام جم: قتل به خاطر کل کل اینترنتی شرق: راننده 16ساله باعث مرگ نوجوان 15ساله شد خراسان: واژگونی اتوبوس یاسوج-اصفهان 3 قربانی گرفت جوان: درگیری مرگبار به خاطر پیامک های غیر اخلاقی همشهری: پلمب 10 صرافی متخلف مردم سالاری: دستگیری مردی که همسرش را با روسری خفه کرد ...
روایت رزمندگی یک چریک+تصاویر
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ جنگ تحمیلی عراق یا به تعبیری قدرتمندان جهان علیه ایران در حالی شروع شد که جوانه های انقلاب در حال رشد بودند و به خیال نادان های مزدور، این کشور سریع به تسخیر آن ها درمی آید، اما نمی دانستند که جوانان و مردم انقلابی و متعهد به نظام از تمام هستی و تعلقات مادی خود می گذرند و در مقابل دشمنان ایستادگی و دفاع می کنند. حجت الله ظهروند یکی از همان جوان های ...
پرونده عجیب قتل یا خودکشی به خاطر کره صبحانه
به گزارش روزپلاس، با شکسته شدن حکم قصاص زن جوان که متهم است همسرش را کشته، وی دیروز برای دومین بار از خود دفاع کرد. این زن که روز شنبه از مجازات قصاص نجات پیدا کرده و پرونده برای بررسی وضعیتش به دادگاه بازگشته بود، دیروز در دفاعیات جدیدش مدعی شد شوهرش به خاطر نخریدن کره برای صبحانه خودکشی کرده است. در این پرونده آرزو 34ساله متهم است صبح دوم فروردین سال 94، همسر 30ساله خود به ...
دردسر اعتراف شهلا به ارتباط پنهانی و عاشقانه با حمید
.... روز 26 مهرماه سال 1388 بود که مأموران پلیس بخش بهارستان در شهرستان شهریار از درگیری خونینی با خبر و راهی محل شدند. بررسی ها نشان داد مرد 42 ساله ای به نام صفدر در درگیری با چاقو به سوی با جناق و پسر 19 ساله او حمله کرده و پس از به قتل رساندن پسر جوان و زخمی کردن باجناقش از محل گریخته است. پدر مقتول به مأموران گفت: مدتی قبل باجناقم همسرش را طلاق داد. روز حادثه Incident پسرم ...
حادثه ها
راننده 16ساله باعث مرگ نوجوان 15ساله شد فرمانده انتظامی شهرستان نائین از واژگونی سواری پیکان و فوت نوجوانی 15ساله و مجروح شدن دو نوجوان 16ساله خبر داد. سرهنگ صادق کاظم زاد گفت: مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی شهرستان نائین از واژگونی یک دستگاه سواری پیکان مطلع و به محل اعزام شدند و مشخص شد در این حادثه رانندگی، راننده 16ساله یک سواری پیکان به علت تخطی از سرعت مطمئنه کنترل را از دست داده و ...
رمزگشایی از قتل ترسناک ترین مومیایی جهان
، مومیایی شده است. یکی از موردقبول ترین نظریات ارائه شده درباره این مومیایی، ادعا می کرد که فرد مومیایی شده در حقیقت پسر فرعون رامسس سوم و همسرش ملکه تیه (Tiye) بوده و بانام پنته ور (Pentewere) شهرت داشت. البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که رامسس سوم دارای تعداد زیادی همسر بوده و ملکه تیه تنها یکی از این همسران متعدد محسوب می شد. بر اساس روایات تاریخی، این شاهزاده اقدام به طرح ریزی ...
خانه را با بمب شیمیایی نتکانید!
به کار گرفته بود. می دانست که اتفاق بدی برایش افتاده است پس برای زنده ماندن باید تلاش کند. به زندگی و همسر و تنها فرزندش فکر می کرد و در تلاش برای رسیدن به تلفن خانه بود تا از کسی کمک بگیرد. همان موقع زنگ تلفن به صدا درآمد، اما او قادر به جوابگویی نبود. همسرش پشت خط بود و او این را به خوبی می دانست. زنگ تلفن مدام به صدا در می آمد تا اینکه در خانه باز شد و دیگر هیچ چیزی را متوجه نشد. وقتی به هوش ...
شوهر در بین معتادین دنبال همسرش می گشت
نوآوران آنلاین -بامداد امروز بود که مرد 37 ساله ای در میان جمعیت معتادان بازار Store مولوی توسط ماموران کلانتری به عنوان خفتگیر از یک معتاد Addicted شناسایی و بازداشت شد. این مرد که فرشید نام داشت برای انجام مراحل تکمیلی پرونده اش و همچنین تعیین تکلیف از سوی مأموران کلانتری به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 آورده شد. وی وقتی در برابر بازپرس علی وسیله ایردموسی قرار گرفت ماجرای ...
قسم می خورم شوهرم را نکشته ام
به گزارش ایران آنلاین ؛ دراین واقعه مرموز که سحرگاه دوم فروردین سال 94 رخ داد، مرد جوانی که بر اثر اصابت چاقو به سینه اش دچارخونریزی شدید شده بود به بیمارستان صفائیان تهران انتقال یافت اما با ادامه خونریزی جان سپرد. نرگس همسر این مرد در نخستین بازجویی به کارآگاهان گفت: من و شوهرم بر سر آمدن یک میهمان که از اقوام خودش بود با هم درگیر شدیم و او درحالی که بشدت عصبانی بود با چاقو به من ...
داستان های واقعی از عشق های باورنکردنی
در خانه می نشینم و گریه می کنم. از این خانم خواستم برایم از همسرش و ازدواجش تعریف کند همسرم است یا پدرم؟ حدودا 21 ساله بودم که با مجید از طریق خانواده ها آشنا شدیم. او تاجر موفقی در خارج از ایران بود که مرتب در حال رفت و آمد بین ایران و اروپا بود. البته آن زمان چند وقتی می شد که ساکن اروپا شده بود ولی تصمیم داشت برای ازدواج به ایران بیاید. مجید مردی 41 ساله، متشخص و با وضع ...
شهید محمد بالاپور
محمد بالاپور، دومین فرزند حسن بالاپور در سال 1341 در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش مغازه شیشه بری داشت ولی از درآمد مکفی برای اداره خانواده اش برخوردار نبود. خانه ای که محمد در آن بزرگ شد، شامل یک حیاط چهل متری، یک اتاق و یک دهلیز تنگ بود که بنا به گفته مادرش: بچه ها نمی توانستند پاهایشان را دراز کنند. وقتی محمد، هفت ساله شد او را در دبستان ترقی ثبت نام کردند و او دوره دبستان را طی کرد و ...
شهید احمدعلی پورصمدبناب
- رفت. همسر ایشان علت پذیرش درخواست او را چنین ابراز داشته است: با توجه به اینکه از قبل باایمان ایشان آشنا بودم، دریافتم که اگر در زندگی با چنین شخصی وصلت داشته باشم موفق خواهم شد. به همین علت بود که قبول کردم و راضی شدم. وقتی با ایشان ازدواج کردم سن کمی داشتم و چهارده ساله بودم. به همین دلیل سعی می کردند در صحیح به جا آوردن فرایض دینی ام مرا یاری کنند. حاج احمد بعد از مدتی به کار سیم ...
قاچاق سوخت همچنان در استان جان می گیرد/ بمب های متحرک عامل اصلی تصادفات جاده ای در سیستان و بلوچستان
نیروی انتظامی انتظامی در یک چشم بر هم زدن به بیراهه زده و به یک باره در ستونی از گرد و خاک پنهان می شوند و ماموران و قانون را دور می زنند . فقر و بیکاری در این استان موجب شده تا امروزه بسیاری از روستاهای کوچک و خانه های روستائیان شهرستان های جنوبی سیستان و بلوچستان به محل ذخیره سوخت تبدیل شود، بسیاری از رانندگان این بمب های متحرک جاده ای را جوانان بیکار و فاقد گواهینامه ای تشکیل می دهند ...