سایر خبرها
جای خالی موضوعات استراتژیک در سریال ها
، اما سال هاست که دیگر چنین آثاری تولید نمی شود. در صورتی که این نوع سریال ها، نسل آینده را از نظر فرهنگی تقویت می کند. متأسفانه بیشتر خوراک فکری و فرهنگی بچه های ایرانی را محصولات خارجی تأمین می کند. باید شرایطی را فراهم کرد تا بچه ها از محصولات ایرانی استفاده کنند. تأثیر سریال ها در روستا ها یکی از موضوعاتی که در بررسی برنامه های تلویزیون کمتر به آن توجه می شود، نظر مردم ساکن در ...
کسی جرئت نمی کند سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق شود!/ افزایش سرسام آور اجاره خانه در ماه های آغازین سال97/ ...
که بر این شرکت در خصوص اوپل از سوی آمریکا وجود دارد، در نظر نگیرد، باید نگران ترنزنکشن های مالی باشد که با ایران پیدا می کند، به این ترتیب که مشمول تحریم های نقل و انتقالات دلاری و خزانه داری آمریکا خواهد شد. چراکه اگر این اتفاق بیفتد، بازار خود را در دنیا از دست خواهد داد و در مسائل بازاریابی و فروش خود دچار مشکل خواهد شد. آنچه که در این میان اهمیت پیدا می کند، این است که اتحادیه ...
فردوسی رنجور در هیاهوی شهر و دلار
چیزی که به ذهنش می رسد ماه رمضان است، وقتی می گویم فردا روز بزرگداشت زبان فارسی و شاعر حکیم ابوالقاسم فردوسی است، سریع می خواند: به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد / خداوند نام و خداوند جای / خداوند روزی ده رهنمای / خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر . دیپلمش را سال46 در رشته علوم طبیعی گرفته اما همیشه علاقه مند به ادبیات بوده است. از فردوسی داستان رستم و ...
کاسبی های جدید در بهشت زهرا (س)
افرادی مانند آنها که بدون اجازه روی سنگ قبرها ارزن می پاشند، گلاب می ریزند و طلب پول می کنند، اما داستان به همین چند مورد ختم نمی شود، چون تعدادی از فرصت طلبان نیز گل هایی را که عزاداران برای درگذشتگان خود می آورند، دزدیده و به دیگران می فروشند، آنها حتی گل های پرپر شده را نیز به عنوان برگ گل آماده می فروشند و اگر گلی از ساقه اش جدا شده بود آن را با یک خلال دندان دوباره آماده فروش می کنند. ...
گفت و گوی عصر ایران با بهروز فروتن، بنیانگذار برند بهروز / داستان دوست من سلام
.... قبل از آن مردم، ماست یا شیر را در ظروف سنتی مثل طغار می خریدند و پنیر را به صورت فله ای می خریدند یا ماکارونی اصلا وجود نداشت یا رشته را صورت فله ای می خریدند. کره را به همین ترتیب. اصلا سس مایونز مطرح نبود. خیلی چیزها اصلا نبود یا فله بود. وقتی مردم نیاز پیدا کردند ماشین سازی هم شروع شد. *امکانات دولتی و تسهیلاتی که دولت در اختیار صنایع می گذاشت چه تاثیری داشت؟ ...
اینجا آدم ها وجود خارجی ندارند
؛ جایی در حاشیه بندرچابهار. کسی میرآبادی ها را آدم حساب نمی کند. آنها نه برق دارند و نه آب. میرآبادی ها روستاییانی هستند که از بی آبی و خشکسالی های مکرر به شهر پناه آورده اند و این جا هم کپرنشین شده اند؛ نه می توانند به روستا برگردند و نه در شهر جایی دارند. فقیر و تنگدست زیر چادر و تکه های چوب و نایلون برای خودشان خانه درست کرده اند. در حاشیه جایی با نام پرطمطراق منطقه آزاد چابهار . سهم آنها از ...
بچه های دشتیاری چابهار تشنه کتاب خواندن
روستاهای این بخش مدارس تخریبی وجود دارند و دانش آموزانی که به علت نبود کلاس روی زمین درس می خوانند. اسم دشتیاری برای خیلی ها نا آشنا بود، تا قبل از آنکه گزارش هایی از وضعیت مردم این منطقه در روزنامه چاپ و فعالیت های گروه های نیکوکار در آن از طریق فضای مجازی اطلاع رسانی شود. گروهی از بچه های دانشگاه علامه از پیشگامان فعالیت در این منطقه بودند که در قالب گروه های جهادی کارشان را شروع کردند ...
کمپین حمایت از کالای چینی!
یاسوج فاصله دارند، اهالی چین به لهجه لُری صحبت می کنند و شجاعت، تلاش، سخت کوشی و البته مهمان نوازی آن ها شهره اهالی منطقه است. مدیر مجموعه سلوا گفت: با برنامه ریزی صورت گرفته، محصولاتی که در روستاهای دهستان چین در دامنه های دنا تولید می شود از اهالی روستا خریداری و در سریع ترین زمان به اصفهان آورده شده و توزیع می شود؛ از همین رو حمایت از کالای چینی و حمایت از کالاهایی نظیر محصولات چین می ...
بانه در اغما
جان تازه ای به دستگاه های اجرائی شهر می داد . بانه به سرعت به آبادترین شهر منطقه تبدیل شد و نرخ بی کاری در آن به شدت کاهش یافت. هزاران شغل مستقیم و ده ها هزار شغل غیرمستقیم از این تجارت شکل گرفت و نام بانه به گوش مردمان سراسر ایران رسید و تابلوی بزرگی در ورودی شهر نصب شد که رویش نوشته شده بود: به بانه، نگین تجارت غرب کشور خوش آمدید . رگی که بسته شد زمستان سال گذشته ...
من شاهد عینی تشییع پیکر آیت الله بروجردی بودم/ پدرم یک مبارز بود
تکنوکرات بود و سواد ابتدایی داشت ما با نان پخت خانگی سالهای کودکی را گذراندیم. آن موقع هنوز نان پزهای محلی وجود داشتند. خانم های روستایی بودند در خیابان نواب در اشل پایین تر از سطح ما زندگی می کردند و می آمدند برای مادر من نان می پختند، هر چهل روزی یکبار پخت نان داشتیم. آب از طریق میراب محل می آمد. اهالی جمع می شدند خانه ما در کوچه بن بستی به نام مقتدری بود. مردهای محل می رفتند و نوبت می ...