شیوه جالب بازیگر جیمز باند برای جشن سالگرد ازدواجش
سایر منابع:
سایر خبرها
آرزوهای بزرگ
.... همه مسیر را هم با دوچرخه می رفتم. از 5 صبح تا 10 شب کار می کردم. تا دربند هم می رفتم برای آنکه مشتری پیدا کنم؛ اما خیلی سریع توانستم رشد کنم. موتور خریدم و بعد از آن هم موتور گازی و موتور دنده ای. مشتری هایم هر روز اضافه می شدند. چطور اینقدر توانستید در نان فروشی پیشرفت کنید؟ عمویم فقط به مشتری هایش نان بولکی می فروخت. من وقتی مشتری هایم را پیدا کردم، یک روز از میدان ...
میزگرد عفاف|روح افزا: ارتباطی بین قانون افزایش سن ازدواج با "سند 2030" وجود دارد/ خزعلی: نفوذی ها بزرگ ...
نداشته باشند. اقایی که خانمش کار می کند، از صبح سر کار می رود و بچه را باید در مهد بگذارد و خسته به منزل باز می گردد و آقا هم بی کار است، ابتدای درگیری است. این سیاست های غلط دارد قربانی می گیرد؛ مثل قضیه وال استریت یک به 99 است. باید 99 درصد مردم گرفتار فکری باشند. جوانان گرفتار باشند، سن ازدواج بالا برود، پشت درهای علم آموزی و دانشجویی گیر کنند، بعد اشتغال نداشته باشند. سپس به سن 30 ساله گی ...
از کجا بفهمیم دختری واقعا زن زندگی مان است؟
برای ازدواج تاکید می شود اما دیگر مانند قبل صدای عروسی و ساز و دهل از خانه ها بیرون نمی آید. در صورتی که ذاتا هر جوانی میل به ازدواج و تشکیل خانواده دارد اما برخی جوانان امروزی معمولا با به کاربردن عبارتی مانند "هنوز زود است" یا "دختر یا پسر مورد ایده آل را پیدا نکردم" از مسئله ازدواج دوری می کنند چرا که با توجه به شرایط زندگی های امروز و ویژگی های جنس مخالف، گاهی خود را قادر به برطرف کردن ...
همسر و فرزند سردار شهید بابانظر، 22 سال پس از عروج
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، حاجیه خانم نظرنژاد سلام و احوال پرسی گرم وگیرایی می کند آن قدر که من احساس غریبگی نمی کنم. او مابین گفت وگو باید نوه ها را هم آرام کند.می گوید: دخترم شاغل است و فرزندش را پیش من می گذارد.من هم با بچه ها مشغولم. خیلی زود گفت و گویم را با او شروع می کنم و می پرسم چه طور شد که شما حاج آقا را به همسری قبول کردید؟می گوید: من هنوز به دنیا نیامده بودم که همسر ...
پروفسور رزاقی آذر: 17 سالگی ازدواج کردم
صاحب فرزند شود. حتی زمانی که همسرم به خواستگاریم آمد پدرم شرایط مادی زیادی را از او مطالبه نکرد بلکه از او خواستند که در طول زندگی در زمینه تحصیل دانش با من همکاری کند. در 17 سالگی فکر می کردم که باید صاحب همسر و خانواده بشوم 17 سالگی برای ازدواج زود نیست؟ 17 سال داشتم که همسرم به خواستگاریم آمد و هنوز امتحانات نهایی دبیرستان را نداده بودم در آن سن در خود آمادگی ورود به ...
گفت وگو با دختر قربانی تعرض
مرا به خانه ام رساند. او گفت اگر در این باره به کسی حرفی بزنم آبرویم را می برد. من خیلی ترسیده بودم. جرات نداشتم به خانواده ام زنگ بزنم و ماجرا را برایشان بگویم. صبح زود با پلیس 110 تماس گرفتم. یک ماشین پلیس همراه یک مامور زن مقابل خانه ام آمدند و مرا به کلانتری رباط کریم بردند. آنجا شکایتم را مطرح کردم و بعد به پزشکی قانونی معرفی شدم. دو روز بعد. مدتی بعد هم با سپردن وثیقه ...
مدیر شیطان صفت می دانست فریبا تازه عروس است! / آنها در شرکت تنها بودند !
به گزارش نامه نیوز، زن جوان که نو عروس بود و به تازگی ازدواج کرده بودبرای استخدام به یک شرکت خصوصی رفت ولی هیچ گاه فکر نمی کرد که تحت تجاوز قرار بگیرد و مدیر شرکت با تهدید با او رابطه جنسی داشته باشد. هیچ وقت فکر نمی کردم انسان های شیطان صفتی در جامعه باشند که به همین راحتی از اعتقاد و اطمینان مردم سوءاستفاده کنند. اگرچه بارها در رسانه ها ماجرای زنانی که با شیوه های متفاوت در چنگ بعضی ...
آرزوهای بزرگ
تومان هم درآمد نداشتم. همه مسیر را هم با دوچرخه می رفتم. از 5 صبح تا 10 شب کار می کردم. تا دربند هم می رفتم برای آنکه مشتری پیدا کنم؛ اما خیلی سریع توانستم رشد کنم. موتور خریدم و بعد از آن هم موتور گازی و موتور دنده ای. مشتری هایم هر روز اضافه می شدند. عمویم فقط به مشتری هایش نان بولکی می فروخت. من وقتی مشتری هایم را پیدا کردم، یک روز از میدان امام حسین کیک یزدی خریدم. آن موقع کیک ها را ...
مرگ خودت را معنادار کن تا نمیری!
مطالعه کافی داشته باشیم، به این درک خواهیم رسید که مرگ هم بخشی از زندگی است. هر خانواده ای از پدر، مادر، فرزندان و گاه اعضایی از خویشاوندان دیگر همچون پدربزرگ و مادربزرگ و گاه حتی عمو، عمه و خاله ای که همراه خانواده زندگی می کنند، تشکیل شده است. بدون شک سال ها بودن در کنار یکدیگر و زندگی را با هم ادامه دادن، حسی عمیق از علاقه و وابستگی را بین این اعضا به وجود می آورد. آن ها هر صبح یکدیگر را ...
سلفی در پارتی شبانه همسر خائن را لو داد + جزئیات
دنیا آمدن پسرم رنگ و بوی شیرین تری به خود گرفت به طوری که هیچ گاه احساس ناامیدی نداشتم اما انگار افرادی در اطراف ما بودند که نمی توانستند این خوشبختی را تحمل کنند. یاسین دوست صمیمی هوشنگ در مشهد بود به طوری که من هم خیلی زود با همسر یاسین انس گرفتم و روابط خانوادگی ما مستحکم تر شد. احساس می کردم آن ها همانند یک برادر و خواهر در کنارمان قرار گرفتند اما اکنون یاسین را عامل همه بدبختی ها و مشکلات زندگی ...
طلبه اینستاگرام، اشرافی گری و دیگران
متفاوت روبه رو هستید که اگرچه علاقه مند به نظام است، اما اهل ملاحظه و سیاسی کار نیست و قرار است هر از چندی یقه یک مسئول، آقازاده و یا جریانی را به دلیلی بگیرد و افشاگری کند. ■ جرقه در انبار کاه از جمله افشاگری های داغ او ماجرای جشن عروسی لاکچری امیر حسین مرادیان و آناشید حسینی بود که البته حالا از گرمایش کم شده و طلبه اینستاگرام بعد از یک مناظره داغ تر و زنده با سوژه اش، این روزها سرش ...
سهیلا وقتی شوهرش خوابید بی سرو صدا محمد را به خانه آورد!
ادارات کار می کردم. در خانواده ای سنتی بزرگ شده بودم و خواستگارهای زیادی داشتم، زمان جوانی همیشه با خودم فکر می کردم، سهم من در ازدواج زندگی عاشقانه ای خواهد بود و با این امید روزگارم را می گذراندم، اما درست چند سال بعد از فوت پدرم که درسم در دانشگاه به اتمام رسید، پسر عمویم به خواستگاریم آمد و خانواده ام برغم میل باطنی ام، به او پاسخ مثبت دادند. خانواده ام با این اصرار می ...
نقش خانواده در استقبال جوانان از ازدواج
منبع عاطفی خانواده است شاید نتواند درست محبت خود را خرج کند که این هم باز اثر منفی خود را دارد. نوروزی عنوان کرد: به عنوان مثال یک پدر که 30 نقش دارد فقط به عنوان نان آور شناخته می شود، در حالی که دختر نوجوان او دوست دارد پدرش را به عنوان یک شخصیت برجسته ببیند ولی پدر این موضوع را نمی بیند و صبح زود تا آخر شب کار می کند تا فقط همان یک نقش را بتواند ایفا کند، چون وظایف و نقش های پدر برای او ...