سایر منابع:
سایر خبرها
نقویان: حاکمان این قدر پشت ِصحنه و پشت ِپرده درست نکنند/روحانیت دچار سردرگمی بزرگ شده است/ کاش دخترانی ...
کجاست؟ البته عده ای معتقدند که فاصله ای نیست، مثلا در نماز جمعه ها اینطور گفته می شود که اکثریت مردم حاکمیت و تصمیمات کلان آن را قبول دارند، یک تعداد اقلی هم، مثل آن آقای رئیس جمهوری که گفت یک تعداد خس و خاشاک در اقل هستند وگرنه اکثریت با ما هستند. اما من به عنوان یک طلبه ای که در مردم هستم و با مردم و با اقشار مختلفی ارتباط دارم حس می کنم اینطور نیست بلکه اکثریت مردم حداقل به یک سری از تصمیمات ...
شعر روضه تان آماده است؛ فی البداهه، تلفنی و صلواتی!
تماشای مجلس شبیه خوانی می نشستند. هنوز هم این مجالس با شکوه بسیار زیاد در آنجا برگزار می شود. من در آن فضا و با این عشق بزرگ شدم که یک روز بتوانم به همان زیبایی شبیه خوانی کنم اما با این حال، از همان اول هم شاعری و نوحه خوانی در دستگاه امام حسین (ع) را بیشتر دوست داشتم. حاج آقا مکثی می کند و برمی گردد به حدود 60 سال قبل و ادامه می دهد: 11 ساله بودم که به دلیل شرایط نامساعد مالی خانواده، به همراه ...
طنین لبیک یا حسین (ع)مادران در گیلان پیچید
خود در این مراسم شرکت داشت به خبرنگار مهر گفت: حضور در این مراسم فرزندانمان را برای حرکت در مسیر خداوند و اهل بیت(ع) بیمه می کند. وی که نم اشک در چشمانش جمع شده بود با اشاره به اینکه هیچ مادری تحمل گرسنگی و تشنگی فرزند خود به ویژه نوزاد شش ماهه را ندارد، افزود: زمانی که ازدواج نکرده بودم در این مراسم همراه مادرم حضور داشتم ولی آن زمان به اندازه امروز حال یک مادر را از تحمل و درد و رنج ...
آیا مهاجرت نخبگان افزایش یافته است؟
...، این موضوع را برای دولتمردان توضیح دهیم. البته بسیار خوشحالم که ادبیات دانش بنیان در جامعه تقویت شده است. یکی از بحث های مهم اجرای قانون حمایت از شرکت های دانش بنیان بود که در دولت دهم به تصویب رسید. اجرای این قانون در دولت یازدهم شروع شد و سعی کردیم موضوع را قوی تر از همیشه دنبال کنیم. ابتدا شرکت های دانش بنیان را شناسایی کردیم و به آنها گفتیم حضورشان در کشور برای ما یک دغدغه مهم است. در ...
زوجی قهرمان شبیه به زن و شوهر فیلم حوض نقاشی /مدال هایی که معلولیت هم مانع کسب آن ها نشد!
همان روزها قصه تلخ دیگری هم داشتند. مسعود فیروزی عموی نوزادی که قرار بود به دنیا بیاید جوان رعنای خانواده آن روزها در جبهه جنگ بود برادرآقا غلام، درجبهه جنگ مفقود شده بود. خانواده فیروزی هر روز گوش به زنگ بودند تا از جوانشان خبری بیاورند. نوزادی که به خانه بازگشت سال 1364 است. 31 روز از زایمان مرضیه خانم گذشته بود اما به اصطلاح دامنش خالی. اهل خانه دورمرضیه را گرفته اند، او ...
مگر می شود دست دادن با نامحرم را توجیه کرد؟
منطقه یک نوع خلق و خوی و منش دارند! مُبلغی که می خواهد در هر کدام از این مناطق کار کند باید با رویکرد متفاوت کار کند، مثلاً یک مُبلغ می خواهد در خیابان ایران و شهدا کار کند که مردمان آن مملو از اطلاعات دینی قوی هستند، چگونه باید کار کند؟ به طور مثال، در همان ابتدا که در حوزه علمیه آیت الله قدوسی پذیرفته شدم، پنج نفر از تهران در آزمون شرکت کرده بودیم. به من خبردادند در ورودی آن سال شاگرد ...
شقایق شوهر داشت اما به احمد گفت مجردم !
مند شدم برای همین روزی به احمد گفتم خانواده ام به اجبار مرا برای پسردایی ام عقد کرده اند و من هم که او را دوست ندارم نزد برادرم مانده ام و به او اطمینان دادم که طی چند ماه آینده از پسر دایی ام طلاق می گیرم و می توانیم با هم ازدواج کنیم. شقایق بیان کرد: روز بعد به دادگاه رفتم و تقاضای طلاق دادم. اگر چه نادر از این کارم شوکه شده بود اما وقتی فهمید من کس دیگری را دوست دارم موافقت کرد و من از او جدا شدم. آن روز با خوشحالی به احمد زنگ زدم ولی از حرف هایش فهمیدم که او متأهل است و من فریب خورده ام! قاضی دادگاه خانواده در ادامه دستور احضار احمد را صادر کرد. ...
معلم قرآنی که حواسش به فرزندان شهدا بود
همیشه همسایگان از ما می پرسیدند مگر شما خانواده شهید نیستید، پس چرا کسی سراغ شما نمی آید. وی افزود: من شاغل بودم و محمد بیشتر با خواهرش که چهار سال از او بزرگتر بود، همدم بود و در آن مدت متوجه بزرگ شدنش نشدم تا زمانی که به دانشگاه رفت و من آن زمان متوجه شدم که محمد چقدر بزرگ شده است. او وقتی درسش را تمام کرد در دانشگاه شاهرود رشته ریاضی قبول شد و تحصیلش را در این زمینه آغاز کرد. ...
شهلا وقتی وارد خانه اش شد، دخترش را در یک صحنه بی حیایی با پسر جوان دید!
ادامه داد: به همین خاطر هم هیچ وقت به ازدواج مجدد فکر نکردم و با فروش ارثیه پدری ام حدود 400 میلیون تومان را در بانک سپرده گذاری کردم. با سودی که از بانک می گرفتم همه امکانات را برای دخترم فراهم کرده بودم هر چیزی که تقاضا می کرد برایش می خریدم اما دخترم از این شرایط سواستفاده کرد. شهلا بیان کرد: او مقابل چشمان من و با گوشی گران قیمتی که برایش خریده ام به پسران غریبه زنگ می زند. در پارک با ...
شوهر مونا، او را به پلیس فروخت! / زنم بدکاره شده است!
...: مسعود زمانی که متوجه شد همسرش برای تامین مخارج موادمخدر دست به خودفروشی می زند تصمیم گرفت تا از او جدا شود. به گزارش رکنا، مسعود 23 ساله در حالی که برای طلاق گرفتن از همسر معتاد Addicted و بدکاره اش در دادگاه خانواده حاضر شده بود به قاضی Judge گفت: امتحانات ترم اول دانشگاه به پایان رسیده بود که عاشق مونا دختر همسایه مان که پدرش اعتیاد داشت شدم چند بار به او پیامک دادم و بدین ...
پسر17 ساله همسایه آبروی دختر 9 ساله مشهدی را برد!
اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: من اهل یکی از کشورهای همسایه ایران هستم که از سال ها پیش به همراه خانواده ام به مشهد مهاجرت کردم و در این جا ماندگار شدم تا این که حدود 10 سال قبل با یکی از هموطنانم ازدواج کردم. او هم به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می کرد و وضعیت مالی خوبی نداشت. به همین دلیل من هم مجبور بودم به همراه همسرم کار کنم تا بتوانم هزینه های زندگی را تامین کنم از سوی دیگر من تا ...
خداداد: با پروین به توافق رسیدم، اما اشتباه کردم!
اشتباهاتی شدم، اما فراموش نکنید من خداداد عزیزی عمرم را در فوتبال گذاشته ام. واقعاً نمی توان این عشق را کنار گذاشت و... * می توانستید راه زین الدین زیدان را بروید. از دستیاری کارلو آنچلوتی شروع کرد و بعد از جدایی این مربی به تیم ب رئال مادرید رفت. سپس به عنوان سرمربی جانشین رافا بنیتس شد. صحبتی در این رابطه ندارید؟ مگر علی دایی از دستیاری شروع کرد؟! از همان اول سرمربی بود و به نظر من ...
ترانه 21 ساله هنگام چانه زنی برای خوابیدن با مردها بود که پلیس محله را محاصره کرد
...: ترانه برای اینکه هزینه های مواد مخدر را برای خود تامین کند دست به خودفروشی زد. به گزارش رکنا، ترانه، زن 21 ساله که در یک خانه مخروبه همراه با زنان معتاد Addicted و بدکاره دستگیر شده بود به دادسرا منتقل شد رو در روی بازپرس قرار گرفت و گفت: 19 ساله بودم که به اصرار خانواده ام با شاهین ازدواج کردم، پس از مدتی متوجه اعتیاد شاهین شدم. این زن ادامه داد: شاهین به بهانه های ...
ناگفته های تلخ نوشین از حجله مرد شیطان صفت
روزها گذشت و من موفق شدم در دانشگاه قبول شوم، در یکی از روزها در خیابان با مجتبی برخورد کردم، او به من گفت که هنوز ازدواج نکرده و در تمام این مدت در فکر من بوده است، او از من خواستگاری کرد و من نیز به خواستگاری او جواب مثبت داد. وی اضافه کرد: در یکی از روزها مجتبی از من خواست تا برای دیدار با مادر بیمارش به خانه آن ها بروم اما این دورغی بیشتر نبود و مجتبی با این نقشه مرا به آنجا کشاند تا ...
تاریخی که نمودار زندگی مردم این مملکت باشد وجود نداشت!
میرزا صدرالدین امین الحکما معالجه می شدم. وقتی بهبود پیدا کردم. آن قدر ضعیف شده بودم، که موقع راه رفتن زانوانم خم می شد. حالا مردم شیر آب را باز می کنند و آب تصفیه شده نوش جان می کنند. قدیم هفته ای و گاه ده روز یک بار آب به محلهٔ ما می آمد؛ و از جوی کثیف می گذشت و مردم آب را در آب انبار می انداختند که در طول هفته مصرف کنند. مادرم به میرآب انعام خوبی می داد تا شبانه، راه آب را تمیز کند و ...
در اولین قرار با امید حامله شدم / او فقط یک پیام داده بود!
وعده ازدواج می داد تا این که یک روز در مدرسه حالم بد شد و مدیر مرا با تاکسی تلفنی به منزلمان فرستاد. من همه چیز را به بهانه بیماری از مادرم پنهان می کردم تا این که روز گذشته حالم وخیم شد و هنگامی که در منزل تنها بودم بیهوش شدم و زمانی که در بیمارستان به هوش آمدم رسوایی به بار آمد و.... بنابراین گزارش بازپرس دستور بازداشت امید را صادر کرد. ...
گوشت و خونش را در سوریه گذاشت و استخوانش را برای ما آورد+عکس
شهید سیدجلال حبیب الله پور از شهدای مدافع حرم، در گفت وگو با تسنیم، ضمن اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید می گوید: یک مرد نمونه بود. گاهی در خانه راه می رفت با خود نجوا می کرد:"امان از دل زینب" و آخر هم فدایی حضرت زینب(س) شد. یک روز به پسرم گفت: دعا کن شهید شوم و مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام بمانم. به همین دلیل سه سال و نیم گمنام بود. الان هم اگر آمده به خاطر بی قراری ما بوده است خودش خیلی دوست داشت پیش ...
خودسوزی مقابل شهرداری و فندکی که کار نمی کرد....
...، چندان به صلاح نیست که به آنجا بروید. اما با این وجود به شدت پیگیر وضعیت خانواده آن مرحوم بودم. این عضو شورای شهر درادامه گفت: از یکی از مسوولان بلند پایه شهر تهران که برای عیادت از خانواده آن مرحوم رفته بود، شنیدم که گویا خانواده آن مرحوم هم از لحاظ روحی چندان وضعیت خوبی ندارند که البته حق هم دارند. وی در تشریح جزییات حادثه نیز گفت: این گونه که تحقیقات ما نشان می دهد بعد از اینکه وی به خاطر ...
پدیده های دیار سیستان و بلوچستان
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شهروند نوشت: پدیده هایی آمده از فقر، از دیار بلوچستان. مردم سراوان و روستاهایش، در جنوب شرقی ترین نقطه ایران، نزدیک مرز ایران و پاکستان از دو روز پیش تا به حال لبخند می زنند؛ از خوشحالی قبول شدن پسران دانش آموز یک دبیرستان در دانشگاه و به ویژه در رشته پزشکی. از دو روز پیش، نام 17 دانش آموز که همه در یک کلاس و رشته تجربی بوده اند و در کنکور سراسری ...
بهاره 18 ساله هر شب به حجله یک مرد می رود!
با برداشتن مقداری طلا و پول از منزل فرار Escape کردم. این زن بیان کرد: به آن شهرستان آمدم و یکسره سراغ آرمان رفتم. او که از دیدن من تعجب کرده بود، چند روزی مرا به خانه مجردی خود برد و به من گفت برای اینکه جفتمان در دام گناه نیفتیم باید صیغه کنیم من نیز قبول کردم، پس از گذشت چند روز پلیس به خانه آرمان آمد و ما را در وضعیت خیلی بدی دستگیر کردند. اکنون متوجه شدم که بخاطر ارتباط هایی که داشتم حامله شده ام اما نمی دانم این بچه مربوط به کیست! بازپرس پرونده در ادامه دستور داد که خانواده این دختر به دادسرا بیایند. ...
ریحانه 15 ساله اجباری با 2 مرد به حجله رفت
ادامه داد: از آن روز به بعد کاوه 21ساله هر روز در مسیر مدرسه سرراهم قرار می گرفت تا این که کاوه به خواستگاری ام آمد، اما پدرم با این ازدواج مخالفت کرد. پدرم می گفت: با تحقیقی که درباره کاوه انجام دادم متوجه شدم او پسری معتاد، بیکار و دزدی theft سابقه دار است. اما من که فریب حرف های کاوه را خورده بودم و عشق خیابانی چشمانم را کور کرده بود، به خانواده ام فشار می آوردم تا با این ازدواج موافقت کنند. ...
زنم وقتی زندان بودم به عقد موقت یک مرد شد!
خانواده ام در میان گذاشتم پدرم آن قدر آشفته شد که چهره سرخ و درهم کشیده آن روزش را هیچ گاه فراموش نمی کنم. پدرم هیچ گاه تصور نمی کرد که من عاشق زنی شوم که دو بار ازدواج کرده و اختلاف سنی زیادی نیز با من داشت ولی آن زمان من این چیزها را نمی فهمیدم به هر ترفند و حیله ای متوسل می شدم تا خانواده ام را به این ازدواج راضی کنم در واقع چشمانم را روی خوشبختی بسته بودم و هیچ چیزی جز طوطیا را نمی دیدم. ...
شوهر بی غیرتم کارگرش را برای اقدام شوم به اتاقم فرستاد!
خواب شده است درخواست طلاق دادم و با گرفتن حضانت دخترم از همسر مغرور و متوهمم جدا شدم. بعد از طلاق به خاطر ناراحتی اعصاب و روان مدام با خانواده ام درگیر می شدم و برای همین پدرم من را به کمپ آورد تا از شر مواد افیونی خلاص شوم و بتوانم مادری پاک برای تنها دخترم باشم.
سمیرا را در خانه دوستانش پیدا کردم / وقتی موبایلش رو چک کردم، همه چیز روشن شد
...: مرا نمی دید و برایش مهم نبود خواسته و نظرم چیست. او از روز اول زندگی مشترکمان خونسرد و بی تفاوت بود و با این رفتارهایش عذابم می داد. من از خانه فرار نکرده ام؛ خسته و کلافه ام و دوست دارم سر به بیابان بگذارم. سمیرا داستان عجیبی دارد او می گوید: دو سه روزی به مشهد آ مدم و خانه یکی از دوستانم بودم. حالا شوهرم پرسان پرسان دنبالم آ مده و داد و فریاد راه انداخته است. برایش واقعا متأسفم ...
وقتی دوستان شوهر بی غیرتم با من بی حیای می کردم، او لبخند می زد
روزی مادرم با من تماس گرفت و از من خواست تا وسایلم را جمع کنم و از خانه امیر بروم، زمانی که جویای علت شدم مادرم به من گفت که امیر صاحب یک خانه فساد است و با زنان بدکاره زیادی در ارتباط است. وی ادامه داد: طولی نکشید که مادرم طلاق مرا از امیر گرفت و من به عنوان یک زن مطلقه خانه نشین شدم زمان زیادی نگذشت که به خاطر حرف و حدیث دیگران و تهمت های ناروا، مادرم مرا به عقد موقت محسن درآورد اما ...
درخواست پلیس از شهروندان عامل جنایت بلوار مرزداران را شناسایی کنید
از این هیچگاه این طور با من حرف نزده بود. پدر و مادرم روز جمعه با هم دعوا کرده بودند و من صدای مشاجره آن ها را از داخل اتاق می شنیدم. کارآگاهان در ادامه و با تحقیق از همسایگان و اهالی مجتمع مسکونی متوجه شدند که نزاع و درگیری مقتول با همسرش به نام ابوالفضل.ش 33 ساله همیشگی بوده و حتی در چندین مورد نیز به خاطر شدت درگیری های شان از سوی همسایگان مورد اعتراض قرار گرفته اند. بنا بر اظهارات صریح همسایگان ...
روایت دلدادگی مادران به حضرت علی اصغر (ع)/مادرانی که مهمان شش ماهه اباعبدالله حسین (ع)هستند
را بدوزد. نفیسه با لبخند می گوید: دوست مادرم دو سال است برای کمک به این کارگاه می آید و به ما هم پیشنهاد داد می توانم برای کمک بیاییم. تعطیلات تابستان است و من چون مدرسه نمی روم می توانم هر روزهمراه مادرم به این جا بیایم. اینجا حال و هوای کربلا را دارد؛ پارسال به همراه خانواده کربلا رفتیم. از امام رضا خواستم تا دوباره بتوانم به کربلا برم. زینب 13ساله هم از کودکانی است که به ...
پاسخی به شایعات اخیر/ حاج علی محمدی
مرحوم هاشمی بلافاصله منزل آقای جادری که ابلاغ مسئول ستادی روحانی را داشت حضور و اعلام حمایت کردیم. نگرانم که اینگونه تخریب کردن ها رسم اصلاح طلبی نیست بلکه خودزنی است. آنان که داعیه دار اصلاح طلبی و اعتدال هستند شایسته است به عنادورزی به نیروهای خودی پایان دهند. اگرچه نیازی به پاسخ جدی نمی دیدم و نمی خواستم پاسخ بدهم همانگونه که قبلا تخریب شدم و مورد بی مهری بعضی از دوستان بوده ام و همواره سکوت کرده ام ولی به اصرار دوستان اینک مختصری پاسخ دادم. خداوند همه م ارا به راه اصلاح امور و اصلاح طلبی و صداقت راهنمایی کند. والسلام ...
چگونه کبد چرب و رفلاکس اسید خود را درمان کردم
، نمی دانستم چکار کنم. به آن اندازه ای که باید سالم نبودم و نمی خواستم دچار دیابت نوع 2 یا حملات قلبی شوم چون در خطر هر دوی آنها بودم. در همین زمان بود که با دکتر اندرو ویل و پزشکی انتگرالش که در دانشگاه آریزونا روی آن کار می کرد آشنا شدم. به عنوان یک پزشک آموزش دیده بودم که محافظه کار باشم و کمی به این سبک از پزشکی شک داشتم. با این حال همسرم مرا به انجام ...
جشن ازدواجی که هرگز برگزار نشد
کرد و همانند فرزند آنها برایشان دلسوزی می کرد. مراقبت از مادر بزرگ را باهمه مشغله که داشت مرتب انجام می داد مادر بزرگ رضا مریض بود، تمام امور رسیدگی، دکتر بردن و حتی در انجام کارهای شخصی او را کمک می کرد. همان روز حادثه (30 دی 95) نیز حال مادر بزرگ رضا مساعد نبود، چند بار خواستم با رضا تماس بگیرم و او را از حال مادربزرگش مطلع کنم، ولی نجوایی از درون می گفت: او را نگران نکنم ...