سایر منابع:
سایر خبرها
قتل های زنجیره ای را چگونه افشا کردم؟
هواپیما حاضر شوند، من نخستین نفری بودم که به عنوان یک خبرنگار خودم را به صحنه جنایت رساندم. آن روز غروب در گروه حوادث روزنامه ایران سرگرم تنظیم خبرها بودم که ناشناسی با این سرویس روزنامه تماس گرفت و با لحن مضطربی خبر داد زنی را در حوالی بازارچه گلستان در خیابان پاسداران در اتومبیلش کشته اند و فرار کرده اند. بسرعت همراه یکی از عکاسان روزنامه راه افتادیم و به محل حادثه که رسیدیم، در تیرگی شامگاه یک ...
ایران حتی یک گام علیه سعودی برنداشته است
کردند و حتی برخی کشورهای غیر خلیج (فارس) نیز از عراق حمایت کردند. تنها حافظ اسد رئیس جمهور سابق سوریه به صدام پیام داد که عراق و ظرفیتها و ملتش را با جنگی که هدفش نابودی ملتهای عرب و مسلمان است ویران نکن. صدام پس از ایران به کویت حمله کرد. چرا جنگ ایران و عراق رخ داد؟ این مصیبتی که گرفتارش بودیم باید با دقت بررسی شود. چرا جنگ ایران و عراق رخ داد؟ ایرانی ها حتی یک روز به قصد حمله به عراق نزدیک ...
گفت وگوی خواندنی با دانشمند جانباز هسته ای
چهار سال اون کار بنیاد همزمان با دانشگاه و همزمان با وزارت علوم بود. یعنی من خودم علاقه داشتم کار بنیاد به خصوص اون شناور صیادی رو تقریبا تا سال 74 بود یا شرکت آسانسور دیبا من رئیس هیئت مدیره غیر موظف بودم. چون یه مقدار کار هم بازرگانی بود ولی کار فنی اش بیشتر ما دخالت می کردیم. من 76 برگشتم دانشگاه امام حسین، مسئول دفتر هیات علمی دانشگاه امام حسین شدم بعد معاون تحصیلات تکمیلی دانشگاه شدم و دیگه با ...
تنها صداست که می مانَد...
آمد و شد آدمیان را می نوازد. سورن میناسیان سال 1326 در محله خیابان نظر غربی اصفهان متولد شد و بعد به خیابان خاقانی و محله تبریزی ها در خیابان حکیم نظامی و اکنون نیز در کوچه صفوی زندگی می کند و هر روز در گورستان تاریخی ارامنه قدم می گذارد و با فرود هرچکش بر قلمش در سکوت گورستان نقشی از خاطره می زند. آنچه می خوانید گفتگو با سورن میناسیان پیشکسوت سنگتراشی سنگ قبرهای گورستان ...
مادرانه های ده شصتی
خواندن این کتاب صدایی به گوشش بخورد که کمتر آن را شنیده است. ما مادران قرار است بچه هایی تربیت کنیم که هفت سال بعد با هم بر سر یک نیمکت بنشینند. بچه هایی که قرار نیست آن قدر از هم دور بیفتند که همدیگر را نفهمند. در این کتاب خود مادری برای ما موضوع محوری است. بنابراین با مضامین متفاوت، همین مادری را در روایت های مختلف کنار هم چیده ایم. جمع آوری و انتخاب دوستان به چه صورت بود؟ فاطمه ستوده ...
رفیق دوست: هنوز تدارکاتچی هستم
صیاد شیرازی پس از بررسی محل حادثه گفتند اگر روی زمین نمی نشستی گلوله ها قسمت های حساس بدنت را نشانه می گرفت. بلافاصله اعلام کردند سوء قصد کار منافقین نیست. گفتم شیوه ضاربان شبیه منافقین است. 3 روز پس از بازداشت آن برادر جانباز، اعلام کردند این فرد نمی تواند ضارب باشد. سوء قصدکنندگان چند نفر بودند با موتورسیکلت به محل حادثه آمده و پس از تیراندازی سوار خودروی پژو شدند و محل را ترک کردند لذا ... قسمت ...
کتاب سرباز کوچک امام معرفی شد
معرفی و خاطره گویی کتاب سرباز کوچک امام(ره) با حضور فاطمه دوست کامی، نویسندۀ کتاب و مهدی طحانیان در محل اتحادیۀ جامعۀ اسلامی دانشجویان برگزار گردید. به گزارش رجانیوز؛ فاطمه دوست کامی در ابتدای این نشست گفت: کارکردن با آزادگان ویژگی های خاص خودش را دارد. برای کتاب سرباز کوچک امام 161 جلسه مصاحبه و 350 ساعت صوت گرفتیم که وقتی مکتوب شد، حدود هفت هزار صفحه شد. گاهی آقای طحانیان می خواندند ...
زندگی عجیب زن میلیاردری که عین گداها زندگی می کند: شوهرم به شدت خسیس است!
به گزارش خراسان، زن ادامه داد: او بعد از طلاق از زن اولش به خواستگاری ام آمد و من از زندگی اش چیزی نمی دانستم و فقط برخورد و ظاهر آرامش را در محل کارمان دیده بودم. بعد از ازدواج تازه متوجه رفتارهای عجیب و غریب شوهرم شدم که چگونه حرص مال اندوزی داشت. وسایل خانه مان که متعلق به زمان زندگی با زن اولش بود بیشتر به دست دوم شباهت داشت تا به یک زندگی کارمندی با درآمدی ایده آل. زمان روشن کردن ...
دو قهرمان جنگ و یک یادآوری
توانای یگان توپخانه ذوالفقار لشکر 27 محمدرسوالله (ص) در جریان عملیات والفجر 8 بود که وقتی مطلع شد واحدهای تازه نفس و تا بن دندان مسلح گارد جمهوری صدّام قصد رخنه به پشت خاکریز مقدّم همرزمانش در حوالی کارخانه نمک فاو را دارند، در اقدامی شهادت طلبانه، گِرای(مختصات) محل استقرار خودش را به توپخانه ی خودی داد. او با این اقدام نیروهای دشمن را هم از بین برد. عبدالحمید انشایی دیده بان ارتشی و شهادت ...
شکارچی واقعی، حافظ محیط زیست است/ شکار باید تابع قوانین باشد
.... هر جور بود قد راست کردم. بعد آرام آرام از راهی که رفته بودم، برگشتم. در آن سرما خیس عرق شده بودم و از لباس هایم بخار بلند می شد. نشستم تا نفسی تازه کنم. چند دقیقه بعد مه هم شکست و توانستم بهتر اطرافم را ببینم و راهی را که از آن پایین آمده بودم پیدا کنم و بالا بروم. به زحمت خودم را به بالای کوه رساندم که دیدم راهنما نیست. حتماً نگرانم شده بود و بساطش را جمع کرده بود و دنبالم راه ...
کارگر قنادی به خاطر رابطه با یک زن، نامزدش را کشت/نجات کودک 21 ماهه از چنگ میمون وحشی
را از چنگال میمون وحشی نجات دهد. زن جوانی که در حسرت سقفی برای زندگی است یک روز که از محل کار برگشتم سگ های ولگرد دور پسرم جمع شده بودند. هراسان دویدم و پسرم را پشت خودم پنهان کردم، اما یکی از سگ ها به من حمله ور شد. انفجار تانکر حم
جوان ترین و متفاوت ترین فرمانده را بشناسید
دار شده بود. تصور می کردم او پدر من است نه من مادر او. اجازه نمی داد در خانه مان حتی یک قطره آب هدر برود. تا می دید آب در حال اسراف شدن است سراسیمه جلو می آمد و می گفت مادر می دانی در روستای تاویران زن ها و بچه ها باید چقدر پیاده راه بروند تا بتوانند یک سطل آب پر کنند؟ اصلا دلخوشی های پسرم تغییر کرده بود. بعدازظهرها به جای بازی با هم سن و سال هایش در کوچه آنها را دور خودش جمع می کرد و از شور و حال ...
دسیسه خانوادگی برای بی گناهی یک قاتل
کبودی روی بدن پدر خانواده به چشم نمی خورد. به همین دلیل مأموران باز هم به تحقیقات خود ادامه دادند تا اینکه مشخص شد عامل جنایت کسی نیست جز پسر 23 ساله خانواده. پسر جوان که چاره ای جز بیان حقیقت نداشت در بازجویی ها به قتل برادرش اعتراف کرد و گفت: حدود ساعت 8 شب بود که همسرم با من تماس گرفت و گفت: برادرم با خانواده ام درگیر شده است. با عجله خودم را به خانه رساندم. او مواد زیادی مصرف کرده و ...
15 ساعت زندگی دختر شیشه ای با جسد مادرش
پدرم بودم که مادرم به زیر زمین آمد و خواست مرا پیش روانپزشک ببرد که همراه او نرفتم و بعد با پدرم درگیر شد. پدرم چاقوی بزرگی برداشت و مادرم را کشت و بعد هم در را قفل کرد و رفت. چرا مانع درگیری آن ها نشدی؟ می خندد. درگیری آن ها به من ربطی نداشت اگر دخالت می کردم من هم شریک جرم بودم. ارتباطت با مادرت چطور بود؟ خوب نبود. اصلاً پدر و مادرم را دوست نداشتم. چرا همان شب به پلیس خبر ندادی؟ نمی خواستم دخالت کنم. چرا 15 ساعت بعد با پلیس تماس گرفتی؟ چون خسته شده بودم و داخل خانه زندانی شده بودم. ...
بیوگرافی ماری کوری، نابغه فیزیک و شیمی و اولین بانوی برنده جایزه نوبل
. پدر ماریا، یک معلم ریاضی و فیزیک بود. او تمام پس انداز خود را به خاطر سرمایه گذاری اشتباه از دست داد و ماری مجبور بود در نوجوانی، در کنار تحصیل کار هم بکند. مادر او نیز یک معلم بود و البته در 10 سالگی ماریا از دنیا رفت. ماری کوری (چپ) در کنار خواهرش برونیا ماریا از کارهای دوران نوجوانی پس اندازی برای خود جمع کرد و بخشی از این پس انداز را به خواهرش برونیسلاوا داد تا در فرانسه ...
آیت الله علوی بروجردی: افزایش غنای علمی شیعه وظیفه امروز ماست
ها هم آب بدهید. حیواناتشان هم تشنه بودند. این آقای روضه خوان ادامه داد که اما روز عاشورا، وقتی سیدالشهدا آن طفل شش ماهه را روی دست بلند کرد فرمود ببینید من آب نمی خواهم. من با شما جنگ دارم، شما هم با من دارید می جنگید. این بچه است، شش ماهه است، تشنه است. این را از من بگیرید و سیرابش کنید و برگردانید. اما لشکر یزید آن حرکت را انجام دادند. روضه خوان می گفت دو نفر که پای منبر نشسته بودند و سواد هم ...
نجات فائزه از میان کولاک
. امدادگران جمعیت هلال احمر خیلی زود این افراد گرفتارشده را به محل امن انتقال دادند. با توجه به شناخت کامل نجاتگران جمعیت هلال احمر از منطقه و سرعت بالای انجام عملیات، امدادرسانی لازم به ساکنان این عشایر انجام شد. در ابتدا با نایلون چادرشان را پوشاندیم و برف های اطرافش را کنار زدیم. بعد از آن خانواده ها را به خانه ای روستایی انتقال دادیم. تمام امکانات لازم را هم در اختیارشان قرار دادیم ...
سرنوشت خانواده میرزارضای کرمانی بعد از قتل ناصرالدین شاه
روایت قتل ناصرالدین شاه و سرگذشت ضاربش، میرزا رضا کرمانی را بار ها و بار ها شنیده ایم، اما شاید هیچ کدام جالب تر از حکایت خانواده ضارب از زندگی او، زجر هایی که کشیده و بلا هایی که بعد از این واقعه بر سر اهل خانه اش نازل شده نباشد. میرزا رضا کرمانی را این بار نوه دختری اش، پرویز خطیبی، به تصویر کشیده. پسربچه کنجکاوی که در دنیای کودکانه اش زیرچشمی اشک های مادربزرگ را بر سر سجاده می دید و وقتی از مادرش، معصومه، علت را جویا می شد پاسخ می شنید که برای پدرم گریه می کند و زجر ...
پدرم حکم کرد با این شهید رفاقت کنم
رساله ایشان را به پدرم داده بود. علی واقعاً بصیرت و اطلاعات سیاسی بالایی داشت. همین ها باعث می شد پدرم او را قبول داشته باشد. البته شهید زارعی از نظر مذهبی هم نوجوان مؤمن و معتقدی بود. یک خاطره از حالات معنوی علی در ذهنم ماندگار است. یکبار که داشت سقف خانه مان را رنگ می کرد، دیدم قلم مو را روی دیوار گذاشته و خشکش زده است. از سر بچگی تخته ای که رویش ایستاده بود را تکان دادم. به خودش آمد. پایین آمد ...
تعیین تکلیف پرونده زن باردار پس از 12 سال
جانش را از دست داد و با توجه به اینکه گلوله به جای حساسی برخورد کرده بود؛ حتی نتوانستند بچه را نجات دهند و فرزندم هم کشته شد. هیچ مظنونی هم در این 12 سال بازداشت نشده است. به همین خاطر ضمن اینکه درخواست دارم همچنان پرونده مورد بررسی قرار گیرد، می خواهم دیه فرزند و همسرم از بیت المال پرداخت شود. در ادامه پدر و مادر زن جوان نیز درخواست دریافت دیه از بیت المال کردند. قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. منبع : شرق ...
یادکردی از روحانی شهید دکتر نعمت الله پیغان/از عشق به خانواده تا تبلیغ در مناطق محروم
فرزندانم در چشم هایش به خاطر مشکلات مادی می دیدم؛ اما ایشان دست از آرمان و هدفش که تحصیل و تهذیب بود، برنداشت. مثل دو دوست مرحومه صدیقه لکزایی، ادامه داد: شهید در خانه و خانواده احترام زیادی برای پدر، مادر و من قایل بود. ما مثل دو دوست بودیم، دو یار! شهید کار زن در خانه را محبت زن می دانستند، نه وظیفۀ زن . معتقد بودند زن و شوهر باید با هم راحت باشند و در همۀ امور، حتی موارد جزئی با هم ...
رمز 'یا زهرا 'گره گشای مشکلات حسین 29 سال زندگی روی ویلچر
بود و روز اعزام گفته بود که برو خدا از شما قبول کند. وی در خصوص نحوه آشنایی و ازدواجش ادامه می دهد: از آنجایی که از کوچکی با دختر خاله ام بزرگ شده بودم به ایشان علاقمند بودم لذا روزی که قبول کردند بزرگترین ایثارگری را انجام دادند، ما که ترکشی خوردیم و کله پا شدیم اما جهاد اکبر را همسرم با موافقتش برای ازدواج با من انجام داد اینکه دختری بین یک فرد سالم و یک قطع نخاعی ، گزینه 2 را انتخاب کند ...
اعتراف به قتل همسر به دلیل اختلافات خانوادگی
مدرسه بودم، بچه ها را به مدرسه بردم. در تمام مدت فکر می کردم چه باید بکنم؛ برای همین نقشه ای طراحی کردم و به محل کار همسرم رفتم و وانمود کردم که چند ساعت است از او بی خبرم؛ اما آنها گفتند همسرت امروز سر کار نیامده است. در ادامه مراحل نقشه به زن برادر همسرم زنگ زدم و او هم گفت از مریم خبر ندارد. بعد با برادر همسرم به خانه پدر و مادرش رفتیم. در راه هم با یکی از خط های همسرم به گوشی خودم پیامک دادم. در ...
یک روز با غسال ها!
خالی را در بیرون ببینی برایت ترسناک هم هستند. زینب و مریم دو زن غسال هستند که تازه جسد یک زن مسن را شست و شو داده و کفن پوشانده اند و در سردخانه گذاشته اند تا ساعاتی دیگر خانواده اش برای مراسم خاکسپاری تحویل بگیرند. زینب زنی 50 ساله است که مهربانی را در تک تک کلماتش می توان حس کرد ؛ مهربانی که قطعا برای آنها که مرگ را هر روز با دست هایشان می شویند ارزش و غنیمتی است که قدرش را ...