سایر منابع:
سایر خبرها
بازیگر نقش وارش: نداشتن عمل زیبایی به من کمک کرد! + عکس
با همه وجودم در رشته مورد علاقه ام موفق شوم. از آینده خبر ندارم. نمی دانم چه اتفاقی برای من خواهد افتاد اما چیزی که من دوست دارم این است که با همه وجودم بازیگری را تا آخرین لحظه عمرم ادامه دهم. صحبتی با علاقه مندان به این رشته و کسانی که می خواهند بازیگر شوند دارید؟ اولا در جایگاهی نیستم که کسی را توصیه یا نصیحت کنم اما دوستانه به علاقه مندان این رشته عرض می کنم که بازیگری ...
انکاردوباره بریدن گوش خواستگار
، شاکی در جایگاه قرار گرفت. او در توضیح گفت: مدتی قبل به خواستگاری دختر یکی از اقواممان در شهرستان نورآباد لرستان رفتم. چون بدون خانواده ام به خواستگاری رفته بودم برادر آن دختر به نام حمید عصبانی شد و خواستگاری به هم خورد. به مریم علاقه مند بودم و به همین خاطر چند بار با او تماس گرفتم و برایش پیامک ارسال کردم تا اینکه برادرش فهمید به همین خاطر مرا تهدید به مرگ کرد. با کسی خصومت نداشتم و حمید و ...
تجاوز جنسی 3 جوان به مریم 17 ساله در خانه مجردی + جزئیات
ساعت های طولانی کار می کرد تا من احساس کمبود نکنم ولی بیچاره نمی دانست که جواب محبت هایش را اینگونه می دهم و آبرویش را می برم! چند سال به همین منوال گذشت و سعی می کردم در نبود مادرم کارهای منزل را انجام دهم. هر از گاهی هم سمانه دوستم پیش من می آمد و ساعاتی را با هم می گذراندیم. متأسفانه در انتخاب دوست اشتباه کردم و بیراهه رفتم. از طریق سمانه بود که با پسری در شبکه های اجتماعی آشنا شدم و ...
سرقت خودروی پلیس به سبک فیلم های هالیوودی
...> پدر و مادر پولداری دارم و هر چه می خواستم برای من فراهم می کردند تا اینکه چهارسال قبل با دختر جوانی آشنا شدم. من عاشق او شدم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم، اما او مرا معتاد کرد و هر چه پول و سرمایه که پدرم در اختیارم گذاشته بود بالا کشید و بعد هم مرا ترک کرد. بعد از آن هم خانواده ام مرا رها نکردند و با اینکه می دانند معتاد هستم باز هم به من کمک می کنند و حتی این ماشین گرانقیمت را هم پدرم برای من ...
تجاوز به دختر دانشجوی داخل پراید
مرد شیطان صفتی که به عنوان مسافرکش دختر دانشجویی را ربوده و هدف آزار و اذیت قرار داده بود، به اعدام محکوم شد. به گزارش رکنا، این مرد در جریان محاکمه به دادرسان دادگاه گفت: روز حادثه که شیشه مصرف کرده بودم با نیرنگ همدستم دست به این کار کثیف زدم. در جریان این جنایت سیاه که در شرق تهران رخ داد دختر جوانی سراسیمه به پلیس مراجعه کرد و گفت: مردی به نام ناصر-39 ساله-چند وقتی بود ...
دختر جوان: دوست داشتم آزاد باشم اما در منجلاب فساد غرق شدم
پسران جوان یا نوع پوشش به شیوه فرهنگ غربی بخشی از این رفتار های آزادانه است، ولی نمی دانستم با این گونه زندگی آینده ام را به تباهی می کشانم. زمانی فهمیدم راه خطا را رفته ام که دیگر دیر شده بود و من در منجلاب رفتار های زشت دست و پا می زدم. بار ها به اتهام فرار از خانه دستگیر شدم، اما هر بار پدر و مادرم مرا تحقیر کردند و مایه ننگ خانواده دانستند. آن ها معتقد بودند به دلیل این آبروریزی و ...
زلاتان: حضور رونالدو در سری آ اتفاق زیبایی است
تیمی هایم انتظار زیادی دارم. مهاجم میلان در ادامه افزود: پس از این که آسیب دیدم خیلی خوشحال شدم. می گفتند که بازگشتم به میادین غیرممکن خواهد بود و در مقابل من تلاش کردم تا بتوانم به میادین برگردم. اکنون از لحاظ تیمی می خواهم شرایط بهتر شود و از لحاظ فردی می خواهم در میدان خوب باشم. می خواهم در زمین دیده شوم. زمانی که یک سال از میادین دور بودم شرایط بد بود. در زمین احساس عجیبی داشتم ...
سناریوی عجیب قتل عام یک خانواده
شاپور و شروع به قتل مادر و پسر اعتراف کرد و گفت:: من 10 سال قبل با این خانواده آشنا شدم. من با شاپور در چند پروژه کاری سرمایه گذاری کردم و، چون به آن ها گفته بودم خیر هستم به بهانه کمک به نیازمندان از آن ها حدود 500 میلیون تومان، پول گرفته بودم، اما شاپور متوجه ماجرا شده بود و می خواست 500 میلیون تومان را به همراه سودش از من بگیرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا شاپور را سر به نیست کنم. وی در ...
میهایلوویچ : حالا از همه چیز زندگی لذت می برم
اطراف نگاه می کنم، گوش می کنم، در هوای تازه نفس می کشم، و این نفس کشیدن بعد از سه ماه حضور روی تخت بیمارستان و زیر دستگاه تهویه هوا، واقعاً حس فوق العاده ای به من می بخشد. یک کودک گریان میهایلوویچ می گوید حالا ویژگی های جدیدی را در خودش کشف کرده است: قسمت هایی از شخصیت خودم را کشف کرده ام که قبلاً اصلاً نمی دانستم چنین قابلیت هایی دارم، یا دست کم آن ها را مخفی نگه داشته بودم. حالا ...
روایت یک عکاس از15سال همراهی باسردارسلیمانی
. یک بار بعد از این اتفاق، صورت مرا بوسید و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریت هایی دارم... معذوریت های حاج قاسم، اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریت های حساس بود. وقتی موقعیت های خاصی مثل دیدار با خانواده شهدا پیش می آمد، رفتارش کاملاً تغییر می کرد. در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال می کرد. دست دور گردن فرزند شهید مدافع حرم می انداخت و می گفت: حالا ...
فرار خطرناک پسرجوان از ترس زندان
...> اعترافات تلخ فرزین 36 ساله صبح روز شنبه برای تحقیقات بیشتر پیش روی دادیار حسین پور در شعبه دوم دادسرای ناحیه 34 قرار گرفت و گفت: چهار ماه قبل از زندان آزاد شدم و، چون در مدت زمان هشت ماه که در زندان بودم شرایط برایم سخت بود دیگر از زندانی شدن متنفر بودم و هیچ وقت دوست نداشتم به آن جا بازگردم. وی افزود: وقتی پلیس دستور ایست داد ترسیدم، همراه خانواده ام قصد رفتن به سفر را داشتیم و کمی مواد ...
قاتل برادر بیمار بخشیده شد
.... از سوی دیگر پدر و مادرم مدام به فکر او بودند و تمام وقتشان را صرف او می کردند که همین موضوع مرا آزار می داد. روز گذشته من و پیمان تنها در خانه بودیم که دوباره آزار و اذیت های او شروع شد. سر و صدای پیمان کلافه ام کرده بود که عصبانی شدم و کیسه نایلونی روی سرش کشیدم و او هم خفه شد. وی ادامه داد: وقتی فهمیدم برادرم فوت کرده است خیلی ترسیدم و از خانه بیرون رفتم. ابتدا به فرهنگسرای محله ...
زینب سلیمانی دختر سردار سلیمانی کنار پدر در تصویری شاد - فیلم
دارد زینب سلیمانی (zeynab Soleimani) یک برادر به نام محمد رضا دارد که او هم ازدواج کرده است در صفحه ای که چندین بار توسط اینستاگرام حذف گردید. وی با انتشار استوری از شب ترور پدرش اینگونه نوشته است: خنده هایت تمام غم های دلم را ویران می کرد وقتی من در خواب ناز بودم و تو غرق خون کابوس بدی دیدم. ناگهان از خواب بیدار شدم. حس بدی داشتم اما خبردار نشدم. از همان لحظه وقوع شهادت خدا مرا ...
روایت دختر شهید مدافع حرم از آرزوی شهید قاسم سلیمانی در رابطه با شهادتش
(س) نصیب او شد. فرزند شهید محرابی اظهار داشت: سال قبل در دیداری که با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتیم کل خانواده شهدای مدافع حرم در تهران جمع شدیم و بعد از دیدار با معظم له حاج قاسم به هتل محل استقرار ما آمدند تا دیداری داشته باشند. بعد از صحبت های ایشان جمعیت زیادی اطرافش را گرفته بودند، چند بار صدایش کردم تا متوجهم شود. در آن دیدار متوجه شدم چقدر لطف و محبت ویژه ای به فرزندان ...
از چالش سینما در افغانستان تا واکنش آنجلیا جولی
می ایند . از پیرزنی که از منطقه ای حاشیه ای تهران به سینما آمده بود تا جوانان . همه اینها به من انگیزه میدهد تا کارم را ادامه دهم . فیلم ساختن در افغانستان چالشهای بسیار زیادی دارد و باید تصمیمات سختی بگیری و از لحاط عاطفی ممکن است طرد شوی شاید حتی مجبور شوی بین تجربه حس مادری و فیلمساز بودن، یکی را انتخاب کنی . اما الان با اکران فیلم و گرفتن بازخوردها، مطمئن شدم که راهم را درست انتخاب ...
سرطان نگاهم را عوض کرد
اطرافیانم نگاه کنم و ببینم در کنار من چه خبر است. هر لحظه زندگی گرانبها و ارزشمند است. سه ماه مداوم در بیمارستان بودم و وقتی خارج از بیمارستان توانستم هوا را تنفس کنم از همین نعمت قدردان بودم که قبلا بی توجه بودم. الان بیشتر گریه می کنم، مثل بچه. قبلا اینطور نبودم. احساسم هر طور است بروز می دهم. قبلا اگر یکی با من درگیر می شد سریع وارد عمل می شدم و بدتر رفتار می کردم ولی الان مانع کوچکترین درگیری بین بازیکنان می شوم. ...
مراسم قسامه در پرونده بریدن گوش خواستگار عاشق
اجازه ندارم با او صحبت کنم. اما من آزیتا را دوست داشتم و بار ها از او خواستم اجازه دهد دوباره به خواستگاری بروم. مرد جوان در ادامه گفت: خانواده آزیتا باز هم با خواسته من مخالفت کردند تا اینکه روز حادثه در حالی که من محل کارم بودم، پسرعمو و برادر آزیتا آمدند. آن ها به سمت من حمله کردند، با میله ای به سرم زدند، مرا بیهوش کردند و گوشم را بریدند تا بترسم و سراغ آزیتا نروم. آن دو نفر به نام ...
گفت و گو با تنها خواهر و برادر فوتبال ایران
.... این حس چگونه است؟ مارال : من 6 سال در تیم های ملی فوتبال بودم. امسال اما دیدم که در فوتسال بهتر می شود پیشرفت کرد و به همین خاطر به رشته فوتسال رفتم. با سایپا قرارداد بستم و در اولین اردوی تیم ملی بزرگسالان هم دعوت شدم. یکروز بعد اسامی تیم ملی فوتبال جوانان زنان هم اعلام شد که اسمم در آن لیست هم بود. به همین خاطر همزمان هم به تیم ملی فوتبال دعوت شدم و هم به تیم ملی فوتسال. به هر ...
عکس فریبا نادری از برف امروز تهران/ دلنوشته غمگین پژمان جمشیدی درباره خانواده اش
...> " چه دی ماهِ سردی شده است. جای انسانِ بزرگی خالی است، انگار قلبمان دارد یخ می2زند. " پژمان جمشیدی فوتبالیست سابق و بازیگر سریال های پژمان ، دیوار به دیوار ، سال های ابری و نفس با انتشار عکسی از خود دلنوشته ای درباره وضعیت خانواده خود نوشت. او در این پست فوت مادرش را باعث جدایی خانواده اش عنوان کرد. " این روز ها حال دوست نداشتنی تری دارم. یک حس تنهایی عجیب و غریب. ...
دستگیری عامل هولناک ترین جنایت خانوادگی
اهالی محل، خانواده ام مرا به خانه بازگرداندند. ظهر در خانه با همسرم تنها بودم که درباره اینکه چرا مرا در بیمارستان روانی تنها گذاشته بودند، بحث کردیم. در آن بیمارستان تنها و بی کس شده بودم و از همسرم گله داشتم. برای همین با او درگیر شدم. در ادامه او را با دستانم خفه کردم. پس از کشتن همسرم، چون سنگین وزن بود، او را به داخل حمام انتقال دادم. با ساطور و چاقو اقدام به تکه تکه کردن جسدش کردم و تکه های ...
هر بار چهره حاج قاسم را می کشیدم، دعا می کردم بخاطر آرزوی خودش شهید شود
راهنمایی بودم که درس را رها کردم، بعدش دوباره به تحصیل بازگشتم. فشرده خواندم و دیپلم را گرفتم. بلافاصله دانشگاه قبول شدم و سال 74 فارغ التحصیل شدم. انگیزه ام این بود که این هنر نقاشی را تجربی یاد گرفته ام، به صورت آکادمیک هم بیاموزیم. مجموعاً چند سال جبهه بودید؟ من حدود 6 ماه که به صورت داوطلب بسیجی در جبهه بودم، بعدشاصرار کردند که فرم سپاه را پر کنم و به این ترتیب، سپاهی شدم و مجموعاً ...
روایت مریم فیروزی از نمایشگاه "پیش از اتمام مهلت نگریستن" در گالری راه ابریشم
دهد عکس پروفایل آدم ها به شکل دفرمه شده در آن دیده می شود. در واقع مخاطب در نقش متجاوز قرار می گیرد و هر بار که دستگیر را تکان می دهد به فضای خصوصی دیگران تجاوز می کند و عکس جدیدی می بیند. فیروزی ادامه داد: کار روی این مجموعه را از سال 95 شروع کردم و همه این بخش ها از ابتدا برایم تعریف شده بودند و می دانستم که چه کاری می خواهم بکنم. اما به مرور متوجه شدم که همه آنها تم مشترکی دارند و ...
انسان متعادل لوکوموتیو زندگی خودش است
نیاز دارم که 100 بار دور سر خودم مرا بچرخانند تا تهوع بگیرم یا از ترس، قلبم از دهانم بزند بیرون. یا مثل تیری که در کمان می گذارند مرا در قلاب فلان ماشین غول پیکر شهربازی بگذارند و آن ماشین مرا در زوایای مختلف بچرخاند و پیچ و تاب بدهد، یا به این سو و آن سو پرتاب کند تا من احساس کنم که نفس می کشم و زنده ام؟ و تازه فرض کنید که من کلی هزینه کردم و رفتم به آن شهربازی و به آن حس زنده بودن رسیدم، هنوز ...
شور یک روح ابدی
ای دو شب بعد از نماز به بیانات آیت الله خادمی و آیت الله طیب که تفسیر می فرمودند شرکت می کردم. پدرم سخت مایل بود که این صراط مستقیم ادامه یابد گاهی از او می شنیدم که به دوستانش می گفت: من این پسر را از دعای بالای سر حرم مقدس علی امیرالمومنین علیه السلام دارم. ولی من کجا و آرزوهای مقدس و والای او کجا؟ در سال 1329 شمسی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم و به سال 1333 با گذراندن رساله ای با درجه ...
سیدصالحی: به بازیکنانم یاد می دهم در زمین فوتبال مثل مدافعان مرزها برای تیم ملی بجنگند
و او دوباره خواهش می کند. سردار انگشتر را درمی آورد و آن را تکان می دهد و می گوید این را به شرطی به تو می دهم که از امام رضا (ع) شهادت مرا بخواهی. سیدصالحی افزود: دختر شهید می گفت وقتی این را شنیدم متحیر شدم به سمتشان دویدم و گفتم نه ما نمی خواهیم شما را از دست بدهیم. این قضیه می گذرد. سردار هم همیشه می گوید من خجالت زده بچه های مدافع حرم هستم و نمی توانم در چشمشان نگاه کنم و از ...
اخبار ورزش جهان
.... سه ماه مداوم در بیمارستان بودم و وقتی خارج از بیمارستان توانستم هوا را تنفس کنم از همین نعمت قدردان بودم که قبلا بی توجه بودم. الان بیشتر گریه می کنم، مثل بچه. قبلا اینطور نبودم. احساسم هر طور است بروز می دهم. قبلا اگر یکی با من درگیر می شد سریع وارد عمل می شدم و بدتر رفتار می کردم ولی الان مانع کوچکترین درگیری بین بازیکنان می شوم. ...
مراسم قسامه برای اثبات بریدن گوش
. پس از اظهارات بهروز، سعید در جایگاه ایستاد و جرمش را انکار کرد و گفت: قبول دارم وقتی سماجت های بهروز را برای خواستگاری از خواهرم دیدم ناراحت شدم اما درگیری میان ما یک سوءتفاهم بود که حل شد. من انگیزه ای برای کتک زدن و بریدن گوش او نداشتم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و ادامه جلسه را برای احضار متهم دیگر به بعد موکول کردند. همچنین قرار شد تا مراسم قسامه برگزار شود. اجرای ...
فرهمند: شاید مسخره ام کنند اما آرزویم حضور در جام جهانی است
در فوتبال ماندگار شدم. من فوتبال را خیلی بیشتر ترجیح می دهم و آن را بیشتر دوست دارم. شما فوتبال را از شهر نجف آباد در استان اصفهان شروع کردی، با توجه به جو مذهبی شهر، فعالیت در این رشته سخت نبود؟ در یکی، دو سال اول شروع کار واقعاً سخت بود. شهر نجف آباد بافت سنتی و مذهبی دارد و اینکه تعدادی دختر با لباس فوتبال در زمین چمن بازی کنند برای خیلی از مردم قابل قبول نبود. حتی خیلی ها به ...
کودک همسری دختران با پدرانی پولدار
. مثلا اگر با جاروبرقی خانه مادرشوهرم را جارو می کردم، عروس تنبلی بودم و همه فامیل باید می فهمیدند که مادرشوهرم من را تنبیه کرده است. انگار تنبیه کردن من به مادرشوهرم قدرت می داد. جاروبرقی که روی جهیزیه ام بود را سالیان سال استفاده نکردم. تازه من جهیزیه خیلی خوبی داشتم. پدرم ملک و املاک داشت و وضع مالی مان خوب بود. نخستین بار 16سالم بود که بچه دار شدم. شاید باورتان نشود اما تا 4 ماهگی نمی دانستم که ...