واکنش میثم مطیعی به ماجرای قتل فجیع رومینا
سایر منابع:
سایر خبرها
بسترهای قتل رومینا
و سیاه نمایی به جامعه ایرانی پمپاژ کرده اند. انتظار می رفت، تعداد زنانِ قربانی در ایران را با 40 هزار زن و دختری که سالیانه به طرز وحشتناکی غالبا توسط نزدیکان در آمریکا به قتل می رسند، قیاس و بخشی از واقعیت های جوامع غربی را نیز نشخوار می کردند. به تعبیر شاعر: داس است به دست غرب وحشی، داس است از خون تو هم فتنه درو خواهد کرد حمزه شریفی دوست، کارشناس ارشد آسیب های اجتماعی منبع:خبرگزاری فارس انتهای پیام/ ...
یک روستا اندوه
اساس همین قانون، قصاص نمی شود و فکر می کند امیرمحمد، برادر شش ساله اش را که وقت قتل، کنار او خوابیده و خون شاهرگ خواهر روی صورتش ریخته بود، نباید به پدر برگرداند. وقتی دخترش را کشته، پس فردا به پسرش رحم می کند؟ هرگز. هرگز با گ غلیظی از دهان زن ترک بیرون می آید. هرگز یعنی هیچ. رومینا دیگر هیچ وقت نان به دست به خانه برنمی گردد. قبرستان؛ هشتم خرداد شالیزارهای شمال در انتهای سبزی اند ...
پدر رومینا قبلا در مورد مجازات خود تحقیق کرده بود!
ها را جمع کردند و بردند. مادر یک هفته است همراه امیرمحمد، فرزند شش ساله ای که تنها شاهد خاموش قتل است، به خانه پدری پناه برده: فقط یک بار به مادرش گفته من اشتباه کردم که می گفتم بابا را دوست دارم. من تو را دوست دارم. یک بار هم به پسرهمسایه گفته، بابای من خوب نیست. بابای تو خوبه. پدر داس به دست، به تعبیر خود غیرت را تمام کرده و دیگر ترسی از پلیس نداشت. یک ماه قبل وقتی به دامادش که وکیل ...
آموزگار شهادت
کسی بردارم. این یعنی از همان کودکی و نوجوانی دست پاک و مقید بود. او با ستار عجیب شبیه هم بودند. هر دو تو دار و آرام و بر عکس من شلوغ و پر سر و صدا بودم. اما به هر حال برادر بزرگتر رفاقتش را با من هیچ وقت به هم نمی زد. بعد از دعوا خیلی زود آشتی می کردیم. در مقابل پدر و مادر هم حجب و حیای عجیبی داشت. اگر چیزی می خواست، مرا جلو می انداخت که خودم با آن ها کل کل کنم و بگیرم که بعد او هم استفاده کند ...
برای رومینای 14 ساله که طعم نوجوانی را نچشید
، دلم خیلی برایش سوخت، صدایش کردم گفتم؛ عاطفه! می دانی چه شد، یک لحظه تو را با محمد، داداش فضولت اشتباه گرفتم، داد زدم، یک لحظه فکر کردم تو محمد هستی! دوید رفت پیش مادرش - مامان مامان، بابا نمی خواسته با من دعوا کند. من رو اشتباهی دیده بود... و برگشت یک بوسه با همه وجودم از صورتش گرفتم. از همان جا داد زد؛ - مامان مامان بابا من رو بوسید! رومینا ...
نقش تتلو در سلاخی شدن رومینا چه بود؟ + عکس و جزئیات
...> رومینا اشرفی دختر اهل تالش را پدرش به قتل رساند. پدر با داس سر از بدن فرزندش جدا کرد. جرم رومینا از نگاه پدر، فرار از خانه با پسر مورد علاقه اش بود. رومینای 14 ساله وقتی فرار کرده بود و بعد از دستگیری از سوی پلیس ، به ماموران گفت :" مرا به دست پدرم بدهید، من را خواهد کشت" کسی حرف های این دختر را باور نکرد. به پدرش سپرده شد. به خانه رفت . شب که خوابید ، پدر بر بالین دختر خوابش حاضر شد و با داس ...
تجلی شیر خدا و رستم دستان در شخصیت شهید قاسم سلیمانی
است نکته ای است که حقیقت نغزی را در خود دارد؛ خداوندا تو را سپاس که مرا از پدر و مادری فقیر، اما متدین و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره مند کردی. با اشک روضه پیوند دارد و در ارتباطی خاص، اشک بر تمام مظلومان جلوه هایی از اشک سیدالشهدا (ع) می بیند و می گوید همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسن فاطمه است؛ گوهر اشک ...
حتی دشمن هم از رحلت امام خوشحال نبود
، سربازی که آنجا بود آمد و گفت: چرا می خندید؟ ما گفتیم: برای هم چیزی تعریف کردیم و خندیدیم. او گفت: نباید بخندید! شما به من می خندیدید! گفتیم: نه بابا، چرا به شما بخندیم، ما برای خودمان می خندیدیم. او گفت: نباید بخندید، حالا یک پایتان را بالا بگیرید و دست هایتان را هم ببرید بالا. مدتی به این شکل ایستادیم که آمد و گفت: اگر می خواهید آزادتان کنم باید به خمینی توهین کنید. ما هم گفتیم: ما هرگز ...
روایتی دیگر از واقعه مرگ رومینا از زبان اولین ناظر قتل
به گزارش خبرنگار ایلنا، رومینای 13 ساله اهل روستای لمیر، از توابع شهرستان تالش در آغوش خانواده ای دیده به جهان گشود که با آمدنش لبخند را بر لبان پدر و مادر نشاند و چه آرزوها که پدر و مادر در سر برای او نمی پروراندند؛ غافل از اینکه روزگار سرنوشت دیگری برایشان رقم زد و در اول خردادماه امسال دست پدر به خون کسی آغشته شد که تا قبل از اتفاق شوم، جان جانانش بود و مادر جوانی که مرگ تنها جگر گوشه دخترش او ...
واکنش هنرمندان به قتل رومینا اشرفی + تصاویر
... اخرین شب زندگیت را با ترس خوابیدی، نه؟ چرا که گفته بودی ترا به دست پدر ندهند، مرد آن خانه که پشت به پرده های گلدار با شال آبی کنار بنفشه های زردش لبخند به لب عکس گرفتی، پدرت بود؟ همان مرد ابرو داری که بقول فروغ نجات باغچه را در انهدامش می دانست...برای تو همه چیز تمام شد. خوابیدی و بیدار نشدی ، ولی چه کسی میداند سایه پدر داس بدست بر سر چند دختر دیگر خواهد افتاد.... روایتِ منتشر شده از ...