معصومه روز عروسی اش پیر شد / در مشهد رخ داد
سایر خبرها
زن جوان : از وقتی فرزندم به دنیا آمد همسرم مرا به باد کتک می گیرد چون دختر دوست ندارد!
کلانتری شده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: وقتی تحصیلاتم در مقطع راهنمایی به پایان رسید دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که علاقه ای به درس نداشتم. بعد از آن در کنار مادرم به امور خانه داری پرداختم تا این که 15 سال قبل یکی از بستگان دور پدرم به خواستگاری ام آمد. آن زمان شرایط ازدواج برایم مهیا بود و من هم با توصیه خانواده ام با شهروز ازدواج کردم. از همان روز ...
جزئیات شوهرکشی هولناک زن 22ساله
اجازه او ترک کرده ام! بالاخره برای ادامه زندگی، از سه سال قبل به مشهد آمدیم و در منطقه عبدالمطلب ساکن شدیم. همسرم مدتی به شغل میوه فروشی مشغول بود، بعد از آن به منطقه بولوار شاهنامه رفتیم و در آن جا خانه ای اجاره کردیم. این در حالی بود که ارتباط عاشقانه من و احسان هر روز بیشتر می شد و از سوی دیگر همسرم مدام مرا به باد کتک می گرفت. در این شرایط قصد طلاق داشتم، ولی سعید حاضر ...
دختر کوچک، شاهد قتل پدر شد!
می گفت من خانه را بدون اجازه او ترک کرده ام! بالاخره برای ادامه زندگی، از سه سال قبل به مشهد آمدیم و در منطقه عبدالمطلب ساکن شدیم. همسرم مدتی به شغل میوه فروشی مشغول بود، بعد از آن به منطقه بولوار شاهنامه رفتیم و در آن جا خانه ای اجاره کردیم. این در حالی بود که ارتباط عاشقانه من و احسان هر روز بیشتر می شد و از سوی دیگر همسرم مدام مرا به باد کتک می گرفت. در این شرایط قصد طلاق ...
اعتراف مرد چوپان به قتل همسر صیغه ای
...: رسیدگی به این پرونده از 31 اردیبهشت امسال و با قتل زن جوانی در آپارتمانش آغاز شد. زن همسایه که متوجه سر و صدایی در ساختمان شده بود خود را به خانه زن جوانی که در طبقه سوم ساکن بود رساند، اما با دیدن در باز خانه و جسد وی در اتاق خواب موضوع را به پلیس خبر داد. این در حالی بود که دختر 8 ساله مقتول که کر و لال بود وحشتزده کنار اتاق ایستاده بود و گریه می کرد. با اعلام موضوع به بازپرس جنایی ...
روایت قلم تراش و قلم
او با اشاره به فعالیت ها و سابقه هنری می گوید: 7-8 سالگی در بازار زنجان به شاگردی پیش استاد فتحعلی چاقوساز رفتم در آن زمان روزی 4 قران مزد میگرفتم و بعد به 6 قران افزایش یافت، خروس خوان عازم مغازه می شدم در سرما و گرما منتظر استاد تا با کلیدش در کارگاه را بگشاید و تا عصر مشغول بودم، ساعت هشت تا ده شب هم در خیابان فردوسی در اکابر درس می خواندم. استادکارم مرد بسیار سخت گیری بود و تمامی فنون چاقو ...
جزئیات طلاق مخفیانه شاخ های اینستاگرام
.... همه چیز بین ما خیلی خوب بود تا این که دو سال بعد از ازدواجمان یعنی پنج سال قبل همسرم پیج اینستاگرام باز کرد. او هزینه زیادی صرف می کرد که عکس های جذاب بگیرد و ظرف و وسایل گران قیمت برای خانه می خرید. راستش اوایل من هم از این که می دیدم هر روز دنبال کننده های مان بالا می رود خوشحال بودم و برایم جذاب بود، اما کار به جایی رسید که زندگی ما تبدیل به یک نمایش شده بود. حتی گاهی با هم جر ...
شکایت خواستگار شکست خورده از دختر جوان
روزنامه شرق: جوان عاشقی که بعد از شنیدن پاسخ منفی از دختر مورد علاقه اش نتوانست او را فراموش کند، وقتی برای گفت و گوی دوباره با دختر رفت، متوجه شد او ازدواج کرده است همین موضوع باعث درگیری و ربوده شدن جوان عاشق شد. به گزارش خبرنگار ما، مرد جوانی یک سال قبل به مأموران پلیس شکایت کرد و مدعی شد از سوی دو مرد و یک زن جوان دزدیده شده است. او که در بیمارستان بستری بود، گفت: مدتی قبل عاشق ...
دختر تهرانی خواستگارش را دزدید + عکس
خانواده اش جواب رد بشنوم. من می خواستم بار دیگر با الهام و خانواده اش صحبت کنم، اما متوجه شدم الهام با پسر جوانی به نام نیما نامزد شده است. وی ادامه داد: به همین خاطر چند بار با الهام تماس گرفتم، اما او آخرین بار همراه برادر و نامزدش قرار آمد. آن ها به زور مرا سوار ماشین کردند و به خانه شان بردند. آن ها مرا را به زور ربودند و به شدت کتک زدند که چندین روز در بستر بیماری بودم. به همین خاطر به ...
پیش گویی شهید مدافع حرم در مورد پیکرش
...> برگشتم منزل مادرم. پدرم آمد و گفت: معصومه از سپاه مرا خواستند و گفتند چنین اتفاقی افتاده، می خواستیم به شما اطلاع دهیم خانواده را در جریان بگذارید. همین که داشتیم حرف می زدیم برادرشوهرم تماس گرفت که برگرد اینجا چند پاسدار آمدند و با تو کار دارند. حاضر که شدم دوباره زنگ زد گفت: نمی خواهد دارند می آیند آنجا. لحظاتی بعد تعداد زیادی پاسدار آمدند خانه مادرم. یکی از آن ها اطلاع داد که ما چنین ...
حکم قصاص برای قهوه چی متهم به قتل
.... تا اینکه روز حادثه به مغازه آمد، آنجا جروبحث کردیم، من هم نتوانستم عصبانیت خودم را کنترل کنم و یک ضربه چاقو به او زدم. چاقویی که در دست داشتم، وسیله کارم بود و من با آن برای مشتریان غذا درست می کردم. بعد از اینکه ضربه را زدم، آن قدر ناراحت و پشیمان شدم که اصلا نمی دانستم دقیقا باید چه کنم. بلافاصله با کمک کارگرها و مردم دوستم را به بیمارستان رساندیم و بعد خودم با پلیس تماس گرفتم و در قهوه خانه ...
عمو یحیی مرد محبوب سلبریتی ها ایران به اعدام محکوم شد + عکس
... این متهم ادامه داد: من سالها بود که رشید و خانواده اش را میشناختم .خانواده او همیشه به من لطف و محبت داشتند و من شرمنده آنها هستم و می دانم اشتباه کرده ام. شرمندگی عمو یحیی در دادگاه این متهم گفت: من بعد از قتل پشیمان شدم و به همین خاطر وقتی دوستانم رشید را به بیمارستان رساندند من در قهوه خانه ماندم و فرار نکردم .من از همان ابتدای دستگیری نیز حقیقت را به پلیس گفتم. حالا هم می گویم شرمنده هستم . در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده و درخواست اولیای دم وی را به قصاص محکوم کردند رکنا ...
جزئیات احضار هاشم آقاجری به دادگاه
جمهوری قبلی (محمود احمدی نژاد) وزارت اطلاعات با حدود 10-10 مامور به منزل ما هجوم آورد و باعث رعب و وحشت همسر و دختران من شد که آن زمان در خانه بودند. در آن زمان البته من خانه نبودم اما خیلی از اسناد و مدارک دانشگاهی و لپ تاپ من را بردند. حتی برخی وسایل مربوط به دخترانم را هم که آن زمان دانشجو بودند، با خود بردند. به هر حال آن پرونده به دادگاه رفت. رییس دادگاه قاضی مقیسه بود که برای من حکم یک سال ...
من بچه دار نمی شدم اما زنم باردار شد!
مرد 33 ساله در حالی که دعا می کرد خداوند هیچ مردی را شرمنده زن و فرزندش نکند ، به مشاور و مددکار اجتماعی پنجتن مشهد گفت: من به کار بستن داربست مشغول هستم. 12 سال پیش از طریق یکی از آشنایان برادرم با همسرم آشنا شدم و به خواستگاری اش رفتم. همسرم در یکی از روستاهای اطراف مشهد زندگی می کرد. در مجلس خواستگاری به کبری گفتم من تمام تلاشم را برای خوشبختی ات می کنم و تنها از تو انتظار دارم که حجابت را ...
نامزدم با همه شماره هایی که به آنها زنگ زده ام تماس می گیرد تا یقین کند با دختر دیگری رابطه ندارم
دوستانش تماس می گرفت تا مرا امتحان کند. آشنایی خیابانی ما موجب این بدبینی شده بود، به طوری که کار به درگیری خانواده ها کشید. به ناچار تحصیلات دانشگاهی را رها کردم و بعد از اتمام سربازی در فروشگاه یکی از دوستانم مشغول کار شدم ولی همسرم هنوز مخفیانه با مخاطبان تلفن همراهم تماس می گیرد تا از وفاداری من مطمئن شود. در حالی که همه آرزوهایم بر باد رفته است، کارت جشن عروسی را توزیع کردیم اما باز هم به خاطر همین سوءظن ها همه چیز به هم ریخت. خراسان ...
نامزدم در شب عقد،کیفم را زد که پول موادش را بدهد
در همین شرایط دو خواهر دیگرم نیز که مدعی بودند کار سختی دارند به مصرف مواد مخدر روی آوردند و آن ها نیز معتاد شدند. با وجود این مشاغل روزمزدی کفاف هزینه های زندگی را نمی داد چرا که در فصل زمستان و بهار بیشتر روزها را بیکار بودم به همین دلیل به کارگری در سالن ها و رستوران ها روی آوردم تا بتوانم مقداری از مخارج زندگی خانواده ام را تامین کنم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که چهار ماه قبل زمانی که شب از سرکار به خانه بازگشتم همه چیز م ...
عشقی که در آسایشگاه روانی،زن و مرد را به هم رساند،با قتل تمام شد/زن 4بار و مرد2 بار ازدواج کرده بودند
به او زنگ زدم و گفت در راه است. اما هنگامی که داشت با من صحبت می کرد صدای مردی را شنیدم که فوراً قطع کرد تا من صدا را نشنوم. بعد از یک ساعت هم که آمد با یک مرد بود، از دور که مرا دید از مرد جوان دور شد و به من گفت که راننده آژانس است. بعد چه اتفاقی افتاد؟ قاضی گفت به دفتر خانه بروید و خواسته های همسرتان را ثبت کنید بعد هم به دادگاه بیایید تا طلاق توافقی انجام شود. بهار زودتر از من از ...
مرگ مشکوک زن ایرانی توسط 2 افغانی در پارک چیتگر/ پای رابطه پنهانی در میان است؟
همسرم مدت زمان طولانی دخترم را در خانه تنها بگذارد و بی خبر جایی برود. تصور می کنم که برای او اتفاقی رخ داده باشد. با شکایت مرد جوان تحقیقات برای یافتن مینا آغاز و شماره پلاک خودروی او به کلیه واحدهای گشت اعلام شد. ساعتی بعد مأموران کلانتری خودروی پراید زن جوان را در حالی که یک مرد افغانی راننده آن بود مشاهده کردند. با دستور ایست مأموران، راننده 25 ساله دستگیر شد. ...
بروم کلانتری بگویم زنم مرا می زند؟/نمی گویند تو با 100کیلو وزن چطور از زن 60کیلویی کتک می خوری؟
کامران از این بی احترامی ها و حتی دست بزن همسرش دل پری دارد و ادامه می دهد: از آن روز به بعد بر سر هر مسئله ای که اختلاف داریم، زنم با من درگیر می شود و اگر به قول خودش حرف هایم قانع کننده نباشد، من را به باد کتک می گیرد. در ضمن جلوی دختر کوچکم هم دیگر آبرویی برایم نمانده است، از بس همسرم با من بدرفتاری می کند. حتی یک بار وقتی سر دخترم داد کشیدم که چرا تکالیفش را انجام نداده با عجله به ...
اعترافات جالب توجه همسر معاون معدوم ابوبکر البغدادی: شوهرم خطبه عقد دخترم را برای یک داعشی خواند
مهیا کرده بود. بعد از اینکه در آنجا سکونت کردیم؛ شیخ ابوخالد به همراه همسرش و فرزندانش چند روز بعد آمد و با ما در خانه اقامت کرد. ابوخالد اولین کنیه ابوبکر البغدادی سرکرده گروه داعش است. وی افزود: البغدادی یک ماه با ما در این خانه سپری کرد و سپس به منطقه الریف العربی نقل مکان کرد. مناصب بالا منی جاسم محمد الخلیفاوی گفت: در این زمان، همسرم از نزدیکترین افراد به ابوبکر ...
اعتراف2 مرد افعانی: زن مسافرکش را به خاطر اینکه گوشی 500 هزار تومانی مان را گرفت و پس نداد،کشتیم
با شکایت مرد میانسال تحقیقات آغاز شد، در نخستین گام شماره پلاک خودروی مینا به کلیه واحدهای گشت اعلام شد. بررسی ها ادامه داشت تا اینکه غروب همان روز مأموران خودروی زن 39 ساله را داخل تونل کوهک شناسایی کردند. راننده خودرو نیز که یک پسر افغانی بود از سوی مأموران بازداشت شد. پسر افغان که مسعود نام داشت در تحقیقات گفت: خودرو متعلق به زن جوانی به نام مینا است. به عنوان مسافر سوار خودرو او شدیم ...
قتل زن مطلقه تهرانی در خانه مجردی اش +عکس
وقت پشت ابر نمی ماند او از این ماجرا با خبر شد و مرا به خاطر وضع مالی بدم رها کرد. حتی تلفنم را بلاک کرده بود و من نمی توانستم با او تماس بگیرم. آنقدر حالم بد بود که حتی قرص اکس مصرف کردم. شب قبل از جنایت به خانه عمه ام آمدم. فردای آن روز شروع کردم به بد و بیراه گفتن به عمو و پدربزرگم. اگر پدربزرگم حق پدرم را داده بود الان من نباید به خاطر بی پولی از سوی دختر مورد علاقه ام طرد می شدم و در ...
تولید وفروش انواع صندلی در داخل و در نقاط مختلف دنیا
. این بانوی کارآفرین با اشاره به اینکه کار تولیدی در طبقه پایین خانه شروع شد و پسرانم در نقش تولیدکننده و من به عنوان فروشنده بودم، ادامه داد: با این اقدام کم کم کار رونق گرفت و سبب شد تا فضای کار از خانه به کارگاه توسعه یابد. وی ادامه داد: اکنون 3 سال است صندلی مسافرتی، واکر، صندلی چرخ دار و ... تولید می کنیم در این مدت رشد زیادی داشتیم در کمتر از هزار روز گذشته به همه شهرهای کشور و ...
محاکمه مردی که چشم جوانی را کور کرد
روزنامه شرق: جوانی که مدعی است برای فرار از دست سارقان، یکی از آنها را مجروح کرده و باعث کوری چشمش شده است، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. به گزارش خبرنگار ما، دو سال قبل چند شهروند به مأموران پلیس گزارش دادند درگیری منجر به جرحی در بازار تهران اتفاق افتاده است. بلافاصله مأموران پلیس در محل حاضر و متوجه شدند جوانی از ناحیه صورت، مجروح شده است. بلافاصله اورژانس مرد مجروح را به ...
اثر انگشت قطع شده پای قولنامه!
شده است، پس از آن که به سوالات تخصصی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) پاسخ داد، در تشریح سرگذشت فلاکت بارش گفت: وارد 20 سالگی شده بودم که با دختری نوجوان ازدواج کردم. دو سال نامزد بودیم، اما در همین مدت آرام آرام اختلافات من و همسرم شروع شد. بیکاری و بی پولی من به این اختلافات دامن می زد. با وجود این، بعد از گذشت دو سال از برگزاری مراسم عقدکنان، بالاخره زندگی مشترک مان را در ...
کارتن خوابی بعد از جنایت توهمی
چندی قبل به رفتارش مشکوک شدم و فکر می کردم قصد دارد با همسرم دوست شود. با همسرم صحبت کردم که او این موضوع را رد کرد. فکر خیانت دوستم یک لحظه رهایم نمی کرد. به همین خاطر به فکر انتقام افتادم. روز قتل به خانه سهیل رفتم و با هم شیشه کشیدم. دوباره توهم خیانت او سراغم آمد و خفه اش کردم. بعد از کشتن دوستم، دست و پای او را با سیم بستم تا روحش در بدنش بماند و نتواند به آسمان برود. محسن ...
کلیک اشتباه زندگی یک زن را نابود کرد
حسابی جداگانه واریز کنیم تا بتوانیم با همین پس اندازهایمان خانه ای بخریم و از مستاجری نجات پیدا کنیم. من و همسرم با قناعت در زندگی و تحمل برخی از سختی ها، همه تلاش مان را برای خانه دار شدن به کار می بردیم تا این که بالاخره با کمک اطرافیان و مبالغی وام مسکن، یک واحد آپارتمان 70متری در منطقه قاسم آباد مشهد خریدیم. از آن روز به بعد اگرچه از این که صاحب خانه شده بودیم در پوست خودمان نمی گنجیدیم ...
50 قسم یک مرد برای بی گناهی اش در قتل زنش / میترا خودکشی کرده است؟! + عکس
مرد جوان برای این که ثابت کند قاتل همسرش نیست مقابل قضات دادگاه 50 بار بر بی گناهی خود قسم یاد کرد. این پرونده پر ماجرا از سال 91 روی میز قاضی قرار گرفت. مرد میانسالی که دخترش کشته شده بود با شکایت از دامادش به پلیس گفت: دخترم بعد از زایمان دچار افسردگی شده بود و با شوهرش مدام درگیری داشت شب حادثه دامادم زنگ زد و گفت حال دخترم دوباره بد شده است به او گفتم دخترم را به خانه من بفرست اما ...