پشت پرده باور نکردنی سرقت 5 میلیاردی از خانه زن ایرانی مقیم اسپانیا
سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت 5 میلیاردی از خانه زن ثروتمند
. من در گاوصندوق خانه ام 2 کیلو طلا، مقداری ارز و ساعت های مارک دار به ارزش 5 میلیارد تومان داشتم اما امروز که به سراغ گاوصندوقم رفتم متوجه شدم تمام پس اندازم به سرقت رفته است. باورم نمی شد در گاوصندوق سالم بود و کسی هم در تمام این مدت به خانه ام نیامده بود. او ادامه داد: در شوک سرقت وسایلم بودم که ناگهان موضوعی یادم آمد. حدود یک هفته قبل از اینکه به سراغ گاوصندوقم بروم به دورهمی در خانه دوستم ...
جنایت در شب تولد مادر!
...> چقدر درس خواندی؟ اول دبیرستان. پدرم شیشه ای بود و با مادرم مدام دعوا می کرد و خانه پر از تنش و بدبختی بود. یک خواهر و برادر کوچک تر از خودم دارم. شرایط طوری شد که نمی توانستم درس بخوانم و ترک تحصیل کردم. بعد چه شد؟ پدر و مادرم سال 79 طلاق گرفتند. من نزد پدرم رفتم و مادرم دو بچه دیگر را با خودش برد. هر از گاهی به دیدن مادرم می رفتم که متوجه شدم او با مردی که 10 سال ...
شین طلایی شش نقطه دست از سرم برنمی دارد
شین طلایی شش نقطه دست از سرم برنمی دارد به گزارش گلونی بعد از آن تلفن ناشناس، انگار همه چیز کم کم عادی شده بود. متوجه شده بودم دیگر کسی نمی پرسد: چه گفتی؟! و ادایم را در نمی آورد. خوشحال بودم که همه چیز عادی شده. انگار همه فراموش کرده و دردسرها برایم تمام شده بودند. همه چیز خوب بود تا اینکه یک روز به دیدن یکی از دوستانم رفتم. یکی از دوستان خوب و صمیمی من! که چون در دو شهر ...
فیلم| پشت پرده کتک خوردن دختر آبادانی فاش شد
. رفتم دم در خانه شان در زدم. پسرش در را باز کرد و گفتم پدرت خانه است؟ گفت: نه گفتم زنگ بزن بگو بیاید. من با کفش رفتم داخل و ماسک زده بودم. زنش تا من را دید، شروع کرد جیغ و داد زدن. من دویدم بیرون. چون قبلا کیفم را زده بودند همیشه برای دفاع از خودم همراهم یک کاتر هست. دیدم یک ماشین دارد می آید. جلوی ماشین را گرفتم و گفتم آقا حرکت کن.فقط تو ...
اولین گفتگو با دختر کتک خورده آبادانی/عکس
: نه گفتم زنگ بزن بگو بیاید. من با کفش رفتم داخل و ماسک زده بودم. زنش تا من را دید، شروع کرد جیغ و داد زدن. من دویدم بیرون. چون قبلا کیفم را زده بودند همیشه برای دفاع از خودم همراهم یک کاتر هست. دیدم یک ماشین دارد می آید. جلوی ماشین را گرفتم و گفتم آقا حرکت کن.فقط تو رو خدا برو. اما آنها جیغ زدند و گفتند: سارق ...
اظهارات دختر آبادانی و پدرش و همچنین خانواده کارمند پالایشگاه آبادان درباره حادثه/ ویدئو
این فیلم که حاشیه های زیادی همراه داشت با موج اعتراضاتی از نحوه برخورد مامور حراست و لمس کردن بدن دختر و اقدام اعضای خانواده را به همراه داشت. اظهارات دختر آبادانی و پدرش درباره حادثه موقع حادثه بسیار عصبانی بودم و با کفش داخل خانه رفتم. وارد خانه شدم. اعضای خانواده به حراست خبر دادند و داد می زدند دزد... دزد... پدر دختر هم گفت: خصومت اینها شخصی و بین ...
پاسخ منظوم به عذرخواهی یک خوشنویس
برای مشیری گذاشته بودند و من هم رفتم. داشتم می رفتم بالا خانم مشیری رو دیدم و حال و احوال کردیم و من خیلی ناراحت و منقلب شدم. اصلا یادم نیست که چه گفتم از بس مشوش بودم. فقط یادم است گفتم دفعه آخری که فریدون مشیری را دیدم به او گفتم: فریدون! همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان! فریدون گفت: تو بمان! دعای من مستجاب نشد و نفرین او مستجاب شد... ...
زن فریبکار کارمند بانک را به دردسر انداخت!
من هم که دیگر المیرا را فراموش کرده بودم با 100 میلیون تومان از پس اندازهایم و همچنین قرض گرفتن از آشنایان منزلی را برای او رهن کردم و قولنامه منزل را به نام شکوفه زدم. بعد از آن هم با تهیه لوازم منزل برای او، به این ارتباط عاطفی در حالی ادامه دادم که خانواده ام نیز از این ماجرا بی خبر بودند ارتباط من و شکوفه همچنان ادامه داشت تا این که فهمیدم شکوفه باردار شده است با آن که قصد داشتم مقدمات ازدواج ...
درخواست تقسیط دیه برای قتل رقیب عشقی
پلیس متوجه شد که مقتول سعید 35 ساله قبل از جنایت با دختری به نام مریم ارتباط داشته است. به این ترتیب مریم احضار شد و در بازجویی به مأموران گفت: چند ماهی بود که من و سعید باهم دوست شده بودیم و قصد داشتیم تا باهم ازدواج کنیم اما رضا خواستگار قبلی ام متوجه این دوستی شده بود و برای قطع ارتباط ما چند باری سعید را تهدید به مرگ کرده بود به همین خاطر فکر می کنم او مرتکب این جنایت شده است. پس ...
رضایی: سبک آنچلوتی، کونته و آلگری را دوست دارم / می خواهم برای مربیگری به ایتالیا بازگردم
شدم و در بازی ایران و عربستان بازی کردم. در آنجا چند مدیر پروجا حضور داشتند و 2 بازیکن را خواستند که ملاقات داشته باشند. در آخر ملاقات آنها به خانه من آمدند. *چه خاطره ای از لوسیانو گوچی(رئیس باشگاه پروجا) داری؟ من خیلی زیاد به پروجا نیامدم. در آنجا بازیکنی بود به نام آلساندرو که خیلی خوب بود و با بازیکنان خارجی نیز دوست و رفیق بود. *در آن پروجا بازیکن کره ای آن ...
نقشه دختر جوان برای سرقت 5 میلیاردی از گاوصندوق دوستش
کلیدش فقط پیش خودم بود. داخل گاوصندوقم حدود 2 کیلو طلا و سکه به همراه دلار و ارز بود که ارزش همه آنها حدود 5 میلیارد تومان می شد. احتمال می دهم عامل این سرقت سمیرا باشد، چون در خانه او بیهوش شدم و آن روز هم کلید گاوصندوقم همراهم بود. مطمئنم که سمیرا نقشه این دزدی را کشیده است. با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت و تلاش برای افشای راز این سرقت آغاز شد. در تجسس ...
رفتن با خودمان بود و برگشت با خدا
خانه ای در بریانک بود که باید وارد خانه می شدیم. بعد از وارد شدن به محلی که سارق در آن جا حضور داشت، در همان مکان 40 عدد ضبط خودرو و 90 تا پنل از کمد دیواری اتاق سارق کشف شد. می خندد و می گوید: با یکی از همکاران با موتور رفته بودیم، موقع برگشت آنقدر دستمان پر شده بود که اسنپ گرفتم و برگشتم؛ چون آن همه کشفیات را نمی شد با موتور به کلانتری آورد! با تاکید ادامه می دهد: این یک نمونه کوچک از ...
همکلاسی قاتل از طناب دار نجات یافت
اعتراف گشود و به قتل دوستش و آتش زدن جسد او اعتراف کرد.پسر جوان گفت: من و رامین با هم همکلاسی بودیم و به خانه هم رفت و آمد داشتیم. چند سال قبل یک بار در خانه رامین به حمام رفته بودم. آن روز او مخفیانه از من عکس گرفته بود و بعد که عکس را نشانم داد به من گفت اگر به خواسته اش تن ندهم عکس هایم را منتشر می کند. به ناچار و از ترس آبرویم سکوت کردم.مدتی بعد فهمیدم رامین با یکی دیگر از دوستانمان به نام ...
شما می توانید زیبایی اسلام را در اهل بیت بیابید
روزهای کاری 5 بار در روز نماز خواندن سخت بود. -چه زمانی و چگونه مسلمان شدن خود را اعلام کردید؟ من فقط به دوستم گفتم که من مسلمان شدم . چند هفته پس از اینکه شروع به رعایت حجاب کردم و آن زمانی بود که مرابه عنوان یک مسلمان شناختند . – آیا فکر می کردید اسلام دینی مختص اعراب است ؟ (قبل از اسلام آوردن) نه واقعا. -گسترش اسلام در کشور خود را چگونه می ...
مهمانی شبانه برای سرقت 5 میلیاردی
ام رفتم با صحنه شوک آوری روبه رو شدم. گاوصندوقم خالی بود که حکایت ازآن داشت در همان دو روزی که من خانه فرشته بودم سارق به خانه ام دستبرد زده و همه طلا ها و جواهرات و پول های خارجی ام را سرقت کرده اند. سارق اموالم دوست قدیمی است وی در پایان گفت: من احتمال می دهم سارق خانه ام، فرشته است، چون او خبر داشت که طلا ها و جواهراتم را از صندوق امانات پس گرفته ام و داخل گاوصندوقم ...
گلر سابق پرسپولیس: رویانیان گفت احمدی نژاد من را فرستاده پرسپولیس را زمین بزنم
همان گل شروع شد که متاسفانه منبعش از داخل تیم خودمان بود که سعی کردند وجهه من را تخریب کنند. من در همان بازی اگر نگاه کنید چند توپ خوب گرفتم. آن توپی که از عباس آقایی گل خوردم یک اشتباه محاسباتی بود. من منتظر شکل گرفتن یک ضد حمله بودم و ضربه آقایی هم شکل و شمایل سانتر داشت و وقتی ضربه به سمت دروازه رفت من تصمیم اشتباهی گرفته بودم که دیگر برای جبرانش فرصت نداشتم و متاسفانه توپ وارد دروازه شد. اگر ...
میخواهم در ایتالیا مربیگری کنم/دربی تهران محبوبترین دربی جهان است
مراقب هستیم. همه چیز تحت کنترل است و خوشبختانه تاکنون در بین بازیکنان هیچکس مبتلا نشده است. * چطور شما به فوتبال ایتالیا رسیدید؟ – من زمان بلاژوویچ به تیم ملی دعوت شدم و به عنوان مدافع بازی می کردم در حالی که قبل از آن مهاجم بودم. در بازی ایران و عربستان بود که نمایندگان باشگاه پروجا در ورزشگاه بودند و می خواستند بازیکن ببینند. در نهایت آنها مرا انتخاب کردند. * در ...
بخشش جوانی که دوستش را به قتل رساند
فکر نمی کردم همان ضربه موجب مرگ او شود. من در زندان متوجه شدم او مهدورالدم و مستحق مرگ بوده و حالا هم از کشتن او پشیمان نیستم.در ادامه فریدون که به دادگاه احضار شده بود، به عنوان مطلع در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من چند بار در تله رامین گرفتار شده بودم و او مرا آزار داده بود. رامین کلید اتاقی که سؤالات امتحانی را در آن نگه می داشتند، داشت و این طور بود که ما به او نزدیک شدیم. رامین در دوران دبیرستان ...
فقط حال کرونا خوب است ما همه پاییز
بود در آغوشت می گیرم تا شب، روز شود واقعا باید باور کنیم که روزگار در هزار سال پیش که من نادان تر از امروز بودم اینقدر کج تاب و بی تاب نبود، روزگار، حسابی بود بیماری حاد آن ایام در ایران، ترس از ابتلا به مالاریا بود اگر چه من در سنندج نشنیدم دوستی، آشنایی و یا همسایه ای گزیده پشه آنوفل، شده باشد! با این همه، تابستان اکیپ های سمپاشی در شهر و روستا عطرافشان می شدند تا آنوفل را شل و ...
سرقت طلایی از همراهان بیماران
نشسته بودم که زنی جوان کنارم نشست و سر حرف را باز کرد. من هم به او اعتماد کردم و درباره مشکلاتی که برای بیماران وجود دارد با هم حرف زدیم. لحظاتی که گذشت او آبمیوه ای از کیفش بیرون آورد و تعارف کرد. من هم به رسم ادب قبول کردم و آبمیوه را خوردم. بعد از آن ناگهان سرم گیج رفت و از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم طلاهایم که 10 میلیون تومان ارزش داشت سرقت شده است. بعد از مطرح شدن شکایت ...
سرقت یک مجسمه از بوستان صدف تبریز
کرده است، گفت: بعد از شنیدن خبر به پارک صدف رفتم و ماجرا را از نگهبانی جویا شدم، در حالی که یک روز از سرقت گذشته بود و نه اطلاعی به بنده داده بودند، نه به پلیس آگاهی و نه به مسئولان شهرداری. وی با بیان اینکه 6 ساعت زمان برد تا این مجسمه ها را در پارک نصب کردیم اضافه کرد: سرقت و کندن این مجسمه ها حداقل یک ساعت و نیم زمان می خواهد و این در حالی است که پارک صدف نگهبان شبانه روزی دارد و این ...
قتل زن بیگناه با تلفن بی موقع دوست دختر سابق
شد تا من و ریحانه باهم جر و بحث کنیم و این جدل تا داخل خانه ادامه پیدا کرد و در نهایت از فرط عصبانیت در حالی که ماده مخدر شیشه مصرف کرده بودم، او را خفه کردم بعد با صحنه سازی خواستم طوری وانمود کنم که او خودکشی کرده است. از آنجا که او مدتی قرص های اعصاب مصرف می کرد من قرص ها را به مأموران نشان دادم و گفتم با این قرص ها خودکشی کرده است . سرهنگ نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز با اعلام این خبر گفت: متهم پس از تکمیل پرونده به زندان منتقل خواهد شد تا به زودی محاکمه شود. ...
روایت زندگی کاسبی که بخشی از هویت ناملموس قاسم آباد است
چند سال هم علاف شدم تا اینکه قبول شدم انگشت نگاری هم کرده بودم، ولی اطلاع نداشتم که شغلم را چه بگویم خوب است. چون گفته بودم پدرم کشاورز است، گفتند: برو باغات. گفتم: آقا جان من کاسبم، دست من را ببین. پدرم کشاورز است، من خودم کاسبم. من آرزو می کنم برسم خدمت آقا. خلاصه نرفتم. خانه طلاب را که خریده بودم زیرش هم یک سره فروشگاه بود. همان خواروبار فروشی که در روستا داشتم، آنجا راه انداختم. در روستا کارم ...
پسرجوان خاله خود را به قتل رساند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج البرز، برادر مقتول که در صحنه جنایت حضور داشت در تحقیقات اولیه به افسر پرونده گفت: ساعتی قبل برای سرزدن به خواهرم به خانه اش آمدم اما با جسد خونین او رو به رو شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم. در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهم ادامه داشت چند روز بعد پسر 22 ساله ای به اداره پلیس رفت و گفت: من خاله ام را کشتم. پسر جوان که فرید نام داشت ...
پیام اوزیل در واکنش به حذف نامش از فهرست 25 نفره آرسنال
آرتتا داشتم واقعاً راضی بودم. ما در مسیر یک تعامل مثبت قرار داشتیم و به نظر خودم هم عملکردم در آن روزها در سطح واقعاً خوبی بود. اوزیل ادامه داد: اما پس از آن اوضاع دوباره تغییر کرد و دیگر به من اجازه ندادند که برای آرسنال بازی کنم. دیگر چه چیزی می توانم بگویم؟ لندن هنوز هم مانند خانه من است و هنوز کلی دوست خوب در این تیم دارم و هنوز هم با هواداران و این باشگاه احساس صمیمیت می کنم. مهم ...
اجاره یک روزه ملک برای دزدی های کلان
پایگاه سوم قرار گرفت. شاکی در شکایت خود به مأموران پلیس گفت: برای خرید لباس به مزونی در یک مجتمع تجاری رفتم. متصدی مزون لباس به بهانه پذیرایی آبمیوه ای را به من تعارف کرد. با نوشیدن آبمیوه، اما بیهوش شدم. زمانی که به هوش آمدم، متوجه شدم اثری از مزون لباس نیست و خودرو، دو موبایل و بقیه وسایل مرا سرقت کرده اند. با اعلام این شکایت، تحقیقات در این باره آغاز شد. در تجسس های پلیسی ...
استاد فرشچیان: چهره امام رضا (ع) را دیدم و نقاشی کردم!
ضریح حضرت می اندازم. استاد فرشچیان اگرچه علاقه بی حد و حصری به امام علی بن موسی الرضا (ع) دارد، اما در مصاحبه سه سال قبل خود با فارس درباره اینکه دوست دارد مزارش کجا باشد، با بیان اینکه پنج قبر دارد، پاسخ داد: می دانید در مشهد مقدس وقتی چند سالی که می گذرد ممکن است تغییراتی در صحن ها ایجاد شود، اما مقبره صائب اینچنین نیست. راستش من دوست دارم بروم اصفهان، کنار قبر صائب تبریزی. ...
اولین گفتگو با قاتل شهید محمد محمدی
، گاز اشک آورش را بیرون آورد و به صورت من و دوستانم زد. من قصدم کشتن او نبود فقط در هوا چاقو پرتاب می کردم که چاقو به او برخورد کرد. با افتادن مقتول روی زمین همه فرار کردیم. البته تصور می کردیم که او زنده باشد. من غذا را به آدرسی که داده بودند رساندم و بعد از آن به خانه رفتم. چطور دستگیر شدی؟ فردای آن روز به مطبخ رفتم تا سر و گوشی آب بدهم که مأموران اداره دهم پلیس آگاهی ...
اهدای اعضای بدن شهید مدافع نوامیس مردم به نیازمندان
به گزارش پیام خبر : اعضای بدن بسیجی شهید محمد محمدی که شامگاه یکشنبه حین انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر توسط جمعی از ارازل مورد جرح با چاقو قرار گرفته بود؛ با توافق خانواده وی به نیازمندان اهدا شد. همسر شهید محمدی در این باره گفت: من در خانه بودم که بچه ها با شدت به در کوبیدند؛ طوری که در داشت از جا کنده میشد، گفتند بابا چاقو خورده. رفتم داخل کوچه و بدن غرق به خون او را دیدم که ...