سایر خبرها
روز در بیمارستان اهواز بود و سپس برای ادامه درمان به او اعلام شد که به مشهد بیاید، اما برای آنکه من و پدرش نگران نشویم، نیامد و به ما هم اطلاع نداده بود. دخترم با همسرش که مهندس بود در اهواز خانه سازمانی داشتند و آن زمان آن ها مشهد بودند. محسن پس از مرخص شدن از بیمارستان به خانه آن ها می رود و کلید را از همسایه شان می گیرد و می گوید به خواهرم اطلاع ندهید که نگران نشوند و در این مدت خودش کار ...
داشت و از نزدیکان وی بود. همسر شهید محمد علی وهب سال ها با او زندگی کرد و به قول خودش ازدواجشان بسیار پر خیر و برکت بود. حاصل این ازدواج شش فرزند است که آخرین آن ها روز شهادت پدرشان متولد شد. گفتگوی تفصیلی با همسر شهید وهب در ادامه می آید: * چگونه با شهید وهب آشنا شده ازدواج کردید؟ از زمان کودکی در شهر نبطیه واقع در جنوب لبنان بزرگ شدم. این شهر به نام شهر امام حسین علیه ...
استیک زباله یا دستمال کاغذی که دیگر تخصص خاصی نمی خواهد. پتروشیمی ها هزینه های مردم را بالا بردند، بنابراین وظیفه دارند از صنایع حمایت کنند. ولی مسئولان شهری نمی آیند لینک بین شرکت ها و شهرک صنعتی شوند. کسی که لباس کار تولید می کند می گوید اگر 20 درصد از نیازشان را از ما خرید کنند، کارکنان را از 10 نفر به 30 نفر افزایش می دهم. می گوید فقر که ادامه داشته باشد، طرفی که خسته از بیکاری، ...
رفته بود. سوزان فورد: پاندا (Panda) اگر چه دقیقا مشخص نیست که دختر فورد چگونه اسم این حیوان را به عنون اسم رمز دریافت کرد، اما گمان می رود که این اسم از جشنی که وی در دوران دبیرستان برای همکلاسی هایش در کاخ سفید و با عنوان Panda’s prom گرفت انتخاب شده باشد. رونالد ریگان: تازیانه (Rawhide) رونالد ریگان که سابقه بازی در سینما و تلویزیون در نقش گاوچران ...
. اما داغ ما کمتر از آن ها نبود. علی برایمان عزیز بود و دخترمان در اول نوجوانی بیوه شده بود. شب حادثه پدر مهرانا قبل از رفتن به خرید، مقابل خانه دخترش برادرشوهر او به نام ابراهیم را دید و با هم سلام و احوالپرسی هم کردند: برادر علی به نام ابراهیم را دیدم و نمی دانستم که او نقشه قتل دخترم و همسرم را در سر دارد. انگار می خواست از بیرون رفتن من مطمئن شود تا نقشه اش را عملی کند ...
را در خانه جا گذاشته است و حالا لازم است یک تماس ضروری با مادرش بگیرد. من هم گوشی موبایلم را به او دادم اما وقتی به خانه برگشتم تماس های پسر جوان آغاز شد و آنجا بود که فهمیدم پسر جوان از گوشی موبایل من با تلفن خودش تماس گرفته و شماره موبایل مرا به دست آورده بود. مزاحمت های پسر جوان ادامه داشت تا اینکه مرا تهدید کرد و من به ناچار به دیدنش رفتم و به او گفتم نامزد دارم و بهتر است دست از مزاحمت بردارد ...
: وقتی از فرانسه برگشتم به پایتخت سیاسی ایتالیا شهر رم رفتم و در خانه یکی از دوستانم به نام حسین قربانی مستقر شدم. شبانه روز فعالیت می کردیم. فعالیتمان را ادامه دادم تا اینکه امام در 12 بهمن 57 به ایران بازگشتند. من در این مدت یک مرتبه شد که سه روز و دو شب نخوابیدم. وقتی امام به ایران برگشت با خودم می گفتم که من الان چه کمکی می توانم و باید بکنم؟ تا اینکه امام مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت ...