سفرنامه دمشق/ قربانت بروم؛ چقدر دلم برای خنده هایت تنگ شده بود!
سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با قاتل بیتا کوچولو و پدر و نامادری اش در باغ ورامین / طناب دار را می بوسم!
. این همه صمیمیت تو و دانیال چرا یکدفعه تبدیل شد به جنایت؟ آن روز دانیال و همسرش از ساعت دو و نیم ظهر به باغ ما آمدند. از آن ها پذیرایی کردم و برایشان پشتی گذاشتم. میوه و شیرینی خریده بودم تا از رفیقم پذیرایی سلطنتی کنم. خیلی خرج کرده بودم برای اینکه به دانیال خوش بگذرد. همه چیز خیلی خوب و خوش بود. غروب که شد همسر دانیال به نام سحر، به میدان کلاته رفت تا دختر دانیال را از همسر قبلی او ...
عکس نوشته عاشقانه | مجموعه عکس های عاشقانه و زیبا
هر جا که بروی ... نیست جایی که بی تو باشم، نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم نیست یادی در قلبم جز یاد تو، نیست مهری در وجودم جز مهر تو نیست جایی بی عطر نفس های تو، نیست راهی بی یاد نگاه تو همه جا خاطره، همه جا عشق، همه جا عطر حضور تو چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تواند آنچه پنهان است در پشت نگاهت، دنیای عاشقانه من است همه جا با توام، آنجا و اینجا در قلبم ...
بازخوانی خاطرات برخی بازیگران سینما درباره نقش های ماندگارشان
کنم دست های بابای مرا نبندید! دقت کردیم متوجه شدیم این فریاد پوریا بود. فخیم زاده زیرکانه و به شوخی به پسرم پوریا گفت: هم دست های بابای تو را می بندیم و هم می خواهیم او را بکشیم. او با شنیدن این حرف عصبانی شد و به سمت فخیم زاده حمله کرد و گفت: الان می روم تفنگم را می آورم و تو را می کشم. آن روز فیلم برداری انجام نشد، اما خاطره اش در ذهن من و پوریا هنوز باقی است. یک مرتبه چیزی توی سرم ...
منصور رشیدی: ناصر حجازی در خواب نام آتیلا را صدا می زد؛ زمان تولد فرزندش همسرش ساعت 6 صبح تماس گرفت و او ...
منصور رشیدی: ناصر حجازی در خواب نام آتیلا را صدا می زد؛ زمان تولد فرزندش همسرش ساعت 6 صبح تماس گرفت و او خواب بود! مردم نیوز : منصور رشیدی پیشکسوت با سابقه استقلال در خصوص پیروزی مقابل شهرخودرو گفت: بابت برد استقلال بسیار خوشحالم و به همه تبریک می گویم. امیدوارم نتایج این تیم به همین صورت باشد و استقلال از نظر فنی نمایش بهتر و مقتدرانه تری ارائه کند. خدا را شکر در این بازی ...
قهوه مسموم برای سرقت میلیونی از دختر تنها
به گزارش پایگاه خبری صبح الوند ، چندی قبل دختر جوانی نزد پلیس رفت و خبر از سرقت میلیونی خواستگار فریبکارش داد. وی در توضیح ماجرا گفت: یک ماه پیش در نزدیکی خانه مان با پسری به نام فرهاد آشنا شدم. او شماره موبایلش را به من داد که با او تماس بگیرم. من نیز چند روز بعد به او زنگ زدم و با هم قرار ملاقات گذاشتیم. وی ادامه داد: مدتی با فرهاد ارتباط داشتم تا اینکه او از من خواستگاری کرد. چند روز بعد هم ...
بیمارستان از زاویه ای دیگر
وسط این همه گرفتاری و سرشلوغی و بیماری عجیب بود خیلی عجیب. فقط یک جا رفتار یکی از پزشکها توی ذوقمون زد. تا بهش نزدیک شدیم، با دست اشاره کرد که برید عقب، انگار نگران بود که خودش نگیره بیماری رو. حدود شصت هفتاد سالش بود با بد اخلاقی گفت عقب بایستید جلو نیاید. مادرم همونطور که سرفه میکرد اومد توضیح بده، خیلی گوش نمیداد گفت کرونا است برید عقب. کارش که تموم شد وقتی رفت، به مادرم گفتم ناراحت ...
زندگی نامه نیک وی آچیچ + ویدئو
شاید خداوند از خلقت من هدفی داشته است. والدینم نیز که افرادی مذهبی هستند، به مرور زمان به این باور رسیده بودند و می گفتند حتماً هدفی در آفرینش تو هست. از وقتی این فکر در من جوانه زد، دیگر منتظر جوانه زدن دست و پایم نشدم. تلاش کردم هدف از آفرینشم را پیدا کنم و سرانجام آن را پیدا کردم. من معجزه ای را که از خداوند طلب می کردم، خودم در زندگی ام رقم زدم. ازدواج نیک وی آچیج نیک در سال ...
گفتگو با بازیکن استقلال که زمانی کولبر بود / فردین رابط در پارک خوابیدم اما نامید نشدم
مجیدی و این روزهای استقلال می گوید: من را استراماچونی خواسته بود و همین باعث شد در استقلال بمانم و خیلی سخت تمرین کنم اما مدت کوتاهی بعد استراماچونی رفت. بعد ایشان آقای مجیدی آمدند و تازه دوباره شرایطم داشت خوب می شد که مبتلا به کرونا شدم. مدتی بازی ها را به همین دلیل از دست دادم. خدا را شکر توانستم برگردم و این روزها هم با حضور آقای فکری شرایط خوبی داریم و همه تیم همدل هستیم. الان در پست های ...
از گارد هواپیما تا افسر ویژه قتل!
.... این در حالی بود که خدمت در آگاهی حرم بسیار حساس بود. آن زمان بعد از پایان نماز جماعت، همه مردم برای زیارت مضجع شریف حضرت رضا(ع) به سمت ضریح می رفتند و همان جا بود که فرصت خوبی برای سارقان کیف زن می شد. آمار بالا بود و مانند این روزها که نقطه نقطه حرم دوربین کار گذاشته شده است، نبود که به راحتی قابل شناسایی باشد. باید شگردهای خاص پلیسی به کار می بستیم تا مجرم را سر بزنگاه دستگیر ...
مادری که شهادت را برگزید
خودش عهد بسته عمل کند. استراحت با لباس کار این همسر مهربان که همیشه همراه و یاور دکتر موسوی بوده با آهی که از سوز بلند می شود ادامه می دهد: هرگاه ساعت کارش طولانی می شد و دلم برایش تنگ می شد به بیمارستان سری می زدم تا حداقل در محیط کار او را ببینم. ماندانا در بیمارستان همیشه با لباس کار بود. حتی در زمان استراحت. وقتی به او می گفتم زمان استراحتت را به خودت اختصاص بده می گفت: هر لحظه ...
وقتی صدای درد شنیده می شود/ پایان امیدبخش تجمع خانواده بیماران سی اف در مقابل وزارت بهداشت
.... کافی است چشم بگردانی و نوشته هایی که در دست حاضران خودنمایی می کند را مرور کنی تا دستت بیاید چرا تلاطم چشم ها اینجا مسری است. نگاهم از چشم های لبریز از اشک مادران و پدران به نوک سرخ شده انگشتان شان کشیده می شود. نوک انگشت ها به جای خود، حالا حتی سرخی گونه ها هم از پشت ماسک ها پیداست. با این همه، با جان و دل ایستاده اند و حاضر نیستند محوطه را ترک کنند. کنار هرکدام شان بروی و گوش تیز کنی، می ...
داستان پری غفاری معشوقه مو بلوند شاه +عکس
ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت: "... من تمام شب به یاد تو بودم، می خواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم" آن روز ها همه می دانستند که فوزیه ایران را ترک کرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر پری با همدستی فردوست و گرفتن وکیلی به نام ارسلان خلعت بری، طلاق او را از علی آشوری گرفتند، مادر پری فکر می کرد که از این پس دخترش ملکه ایران خواهد شد. پری با ...
متفاوت ترین شهید دفاع مقدس؛ از بازیگری در کنار لیلا فروهر تا عروج در آبادان
مجید فریدفر؛ پسری که در کنار لیلا فروهر روی پرده درخشید و به انگیزه گرفتن انتقام دختران ایرانی یکی از هزاران قهرمان ملی کشورش شد، درحالی که هنوز خودش بیش از 25بهار از عمرش نمی گذشت. این قصه، قصه چریک مسلمانی است که ویولن را بهتر از همه هم سالانش می زد اما کنارش گذاشت و اسلحه برداشت و پابه پای مصطفی چمران در اردوگاه های جنگ های نامنظم لبنان و سوریه، چریکی جنگیدن را مشق کرد و در این مسیر ...
شهید صدرزاده چگونه اراذل و اوباش را هیئتی می کرد؟/ برای استخر پایگاه بسیج زده بود
از سبک زندگی این شهید مدافع حرم به جا مانده است روایاتی از مصطفی آقامحمدلو، محمد علی محمدی، علیرضا بخشی، محمد صدرزاده(پدر شهید)، سبحان ابراهیم پور، حسین حسین زاده، ابوالفضل حاج محمد لو و علی یاری درباره شهید صدرزاده در ادامه می آید: درون قلب های ما نفوذ کرده بود با مصطفی انس عجیبی گرفته بودیم. درون قلب های ما نفوذ کرده بود. شاید مثلاً کار خاصی به نظرمان می کرد. ولی همین که ...
داستان کوتاه طنز/ مسقطی
خداداد رضایی : یکسالی از مرگ بابام می گذشت دیگه عادت کرده بودم عصر پنجشنبه ها دم غروبی که قبرستان خلوت می شد، می رفتم سر قبرش، هیچوقت نه خوردنی می بردم و نه از اونجا چیزی میخوردم همه اش بهم تلقین شده بود که اینها خوردنی ها مال مرده ها هستند و خوردنش تو ذهنم یک طوری بود پولی میدادم قرآن می خواندند و با دو تا بطری آب مزار بابا را می شستم و تا خسته نمی شدم فاتحه می دادم مخصوصا وقتی کسی ...
جدال با مرگ در قنات
رفتم که متوجه صدای سگی شدم. ترسیدم بلایی سرم بیاورد و از دستش فرار کردم. تپه ای را از دور دیدم و سمت آن رفتم، اما آن تپه نبود و یکدفعه به داخل قنات متروکه ای سقوط کردم که پر از خاک، پلاستیک و گونی های کهنه بود. سعی کردم از آنجا بیرون بیایم که نشد. عمق آن زیاد بود و بعد از نجاتم فهمیدم 7 متر عمق داشته است. فریاد زدم و کمک خواستم، اما انگار صدایم را کسی نمی شنید. یک ساعت بعد بارش باران شروع شد. نیمی ...
شهیدی که با لیلا فروهر هم بازی بود! + عکس
به گزارش رشت20 و به نقل از خبرآنلاین، فاطمه پاقلعه نژاد: مجید فریدفر؛ پسری که در کنار لیلا فروهر روی پرده درخشید و به انگیزه گرفتن انتقام دختران ایرانی یکی از هزاران قهرمان ملی کشورش شد، درحالی که هنوز خودش بیش از 25بهار از عمرش نمی گذشت. این قصه، قصه چریک مسلمانی است که ویولن را بهتر از همه هم سالانش می زد اما کنارش گذاشت و اسلحه برداشت و پابه پای مصطفی چمران در اردوگاه های جنگ های ...
عشق تا دلت بخواهد، صبور است
و سیرت شهدا را پیشه کنند. وی دست به دعا برمی دارد که الهی پیکر شهید جاویدالاثر کاورد - سید عمادالدین تاج الدین - پس از این همه سال چشم انتظاری به خانه بازگردد. شفاعت خوبان در این هنگام سید رحیم برادر دیگر شهید، چند خطی از کتاب حکایت خوبان را برایمان می خواند: نادعلی می گوید: یکی دو شب به عملیات مانده بود که دفترچه کوچکی را سمت ما گرفت و گفت: تو را به خدا ...
شهید مهدی باکری (1333 – 1363)
، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟ بد وضعی داشتیم . از همه جا آتش می آمد روی سرمان نمی فهمیدیم تیرو ترکش ...
شرط خلخالی برای اعدام نشدن فرح پهلوی چه بود ؟
که دیگر در تکیه کوچه حرم برای طلاب مشتاقی که برای حضور در درس اصول ایشان می آمدند جا نبود و به ناچار محل درس را به مسجد سلماسی منتقل کردند. با اینکه امام شهریه نمی دادند و پولی در بین نبود، تمام کسانی که تشنه علم آموزی بودند، به درس امام می آمدند . آیت الله خلخالی از همان ابتدای ورود به حوزه علمیه قم، با شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی رابطه دوستی برقرار کرد و این دو تا پایان عمر آن شهید ...
عکاس قدیمی محله بهشتی از خاطرات دوران جوانی اش در کوهسنگی می گوید
نداد او خودش را به همان عکاسی فوری محدود کند، برای همین حدود سال 1341 از پدر جدا شد و رشته کاری اش را عوض کرد و از عکاسی فوری و زیارتی دست برداشته و در عالم آماتوری مشغول به کار در عکاسی برقی و غیرفوری شد. او می گوید: آن زمان با دوربین های 120 مانند زایس و رولی، کورد و رولی فلکس که فیلم هایی در قطع 120 داشتند شروع به کار کردم تا سال 1348 که دوربین های پولاروید به بازار آمد و همه جا رایج شد، سیاه ...