سایر خبرها
فروش نوزاد در تهران در کمتر از 5 دقیقه!
چیزی نفهمه تا بعد زایمان. استرس می گیره و زایمانش سخت تر میشه هم به خاطر خودش و هم بچه هانیه را می آورند بیرون با بافت کهنه شنل رنگی که دورش پیچیده اند، چندتایی راه می افتیم سمت بیمارستان. لب خیابان به نخستین تاکسی می گویم دربست پسر می ماند و ما می رویم. دختر برمی گردد عقب و به التماس به پسر نام و فامیلش را می گوید که یادت نره، تنهام نزار، بهم سر بزن. نفسم بالا نمی آید. من، سپیده، لیلا و ...
انصاری فرد:مگر بازی کردم که گفتند درحد اروپا نیستم؟
بود که چرا بازیکن ملی پوش گرفته اید. بعد از آن دیگر من کلا از لیست بیرون ماندم. حساب کنید من جام ملت ها رفتم و برگشتم 5،6 بازی تیم را از دست دادم و شرایط خیلی بد بود... دوست ندارم دیگر درباره اش حرف بزنم. هر چه بود تمام شد و رفت. برای من تجربه خوبی بود. قطعا همین تجربه امسال و سال های بعد به من کمک زیادی خواهد کرد. بعد از ناکامی در اوساسونا بود که بعضی از منتقدانت می گفتند کریم انصاری ...
مجید دوستعلی: آدم رحیمی و مشایی نبودم
تشکیل داده بودند، نوشتند حسینیه شهدای بیت الله الحرام . در تاسوعا و عاشورای همان سال هم بعد از زیارت عاشورا مردم را در همین حسینیه جمع کردیم و به سمت مسجد جامع حرکت کردیم. نمادی هم از کعبه با خود حمل کردیم که شمایلی از مکه باشد. این اتفاق در سال 66 افتاد و بعد بچه ها تحت عنوان همین نام فعالیت ها را انجام دادند. بعد از سال 67 و رحلت حضرت امام بود که برنامه های هیات به برنامه هفتگی زیارت عاشورا تبدیل ...
ایدز بیماری است، جرم نیست
...: هفته چندم بارداری هستید؟ بعد از کمی مکث می گویم: چهارماهه ام. صدای پچ پچه ها و استغفرالله های مداوم را می شنوم. زن می گوید: بچه از ازدواج شرعیه؟ شناسنامه ام را روی میز می گذارم و فرم را می گیرم. نامم را می نویسم و برای روز چهارشنبه هفته آینده، وقت معاینه می گذارد و بعد می گوید: خیلی دیر اومدی ها. ماه چهارمه...، شاید دیر شده باشه . درمانگاه خیریه سیدالشهدا دومین جایی است که سر زده ام ...
پایان فرار قاتلان مادر بزرگ و نوه
داخل راهرو ایستاده بود و فریاد می زد. حتی به پدرش هم زنگ زد. پس از آن پیچ گوشتی و انبردست با خود آورد تا قفل را بشکند اما من در را باز کردم و به راهرو رفتم. به او گفتم چرا این همه داد و فریاد راه انداختی، ناگهان او سر من داد زد و گفت دخالت نکنم. وقتی وارد خانه شد آذر با چاقو چند ضربه به شوهرش زد. من هم چاقو را از او گرفتم و یک ضربه به گردن او زدم که دستان من و آذردر این درگیری زخمی شد. ...
شهیدی که سالروز تولدش، سر از تنش جدا شد
سختی دیده و آزمایش شده بود که با تمام سختی های زندگی مبارزه کرد و همواره شاکر خدا بود. سمت چپ شهید احمد جعفرنژاد دست نوشته ای از شهید احمد جعفرنژاد: پنجشنبه 21/3/60 صبح از خواب بیدار شدیم اولین چیزی که شنیدیم خبر برکناری بنی صدر از مقام فرماندهی کل قوا توسط امام بود برای بعضی از بچه ها غیر منتظره بود خصوصا مجاهدین (منافقین) و بطور کلی مخالفین. گفتم شاید ...
حج من پاسداری در پاسگاه زید است
الاسلام میر جعفری بود. اردیبهشت 58 که سپاه تشکیل شد، چون تحرک ضد انقلاب آن زمان زیاد شده بود، بچه های سپاه اراک از شهید آنجفی دعوت کردند که عضو سپاه شود. از همان زمان هم عضو برجسته شورای فرماندهی سپاه اراک شد. آقا رحیم چون قبلاً معلم بود و تفکر انقلابی حسابی پخته اش کرده بود، تا فاصله شروع جنگ به پرورش نیروهای انقلابی می پرداخت. بلافاصله بعد از شروع جنگ هم به جبهه رفت و فقط مواقعی که مجروح می شد، در ...
خشم، بی مهری و بی تفاوتی به هم از ویژگی های خانواده متزلزل
اختلالات و درگیری های خانواده مربوط به مسئله اشتغال زنان است که بر اثر آن بخشی از وظایف و مسئولیت های زن در قبال خانواده بر زمین می ماند. مادری که تحت شرایط سخت بار مسئولیت خانه و شغل خود را به تنهایی بر دوش می کشد تحت فشار روانی و جسمانی قرار می گیرد و با افزایش خستگی و نارضایتی وقت و انرژی کافی برای فرزندان خود نخواهد داشت. براساس آمار تحقیقی که سال گذشته در سایت مهرخانه ارائه شد: ( 19. ...
حال و هوای کارمند بانکی که شهید شد
...، ساده تر هم برگزار شد. درباره بچه ها و رابطه پدر با آنها در این سالها بفرمایید؟ فرزند اول ما طیبه خانم متولد سال 61 است، اکثر طفولیت ایشان حاج حمید جبهه بود، به همین خاطر وقتی کسی از ایشان می پرسید شغل پدرت چیست؟ می گفت: جبهه کاره! فرزند دومم آقا محمود که در سال 63 به دنیا آمد. ایشان برای گذراندن دوره دافوس تهران بودند و بعد هم که به لطف خدا زهرا خانم و محمد ...
یک روز با عبدالحمید منصوری خبره نرم افزارهای بانکی ایران
حالا وی را از شرکت یاس ارغوان می شناسیم- دعوت به کار در شهرداری می شود؛ دوست قدیمی و شفیقش: در یک مرخصی 10 روزه که به تهران آمده بودم مادرم گفت محمد برایت شماره گذاشته و زنگ زدم گفت بیا سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری. گفت چه کاره ای؟ گفتم فعلاً عمودی برگشته ام. از موهایم معلوم نیست؟! اگر برگشتم در خدمتم. چند ماه بعد که در راهش به خانه برادر، سری هم به ترابیان می زند، وارد بخش خدمات ...
اربعین حسینی (ع) و تعظیم مقام شهید
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : هر کس صادقانه شهادت را طلب کند، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد، هر چند به شهادت نرسد. تفسیر تفسیر المیزان - خلاصه (فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض ):(پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت نمود که البته من عمل هیچ فردی از مرد یا زن را ضایع نمی کنم ،بعضی از شما بر بعض دیگربرتری ندارید،مگر به طاعت و معرفت )،و اجابت خداوند دلالت بر فوران رحمت الهی دارد همچنین رحمت خود را عمومیت داده و می فرماید: عمل هیچ عاملی را ضایع نمی گردان ...
محمودی جانبازی که سال ها چشم به آسمان دوخته است
تعریف می کرد،از عمق وجود بذل علم داشت، ریاضی،درس دشوار کلاس ها برای این دانش آموز بسیار آسان و روان بود. آنطور اطرافیان می گویند،کوروش عاشق معلمی بود،بالاخره پس از دریافت مدرک دیپلم به آرزویش رسید و او معلم محله خودش شد و به بچه های مدرسه درس داد. با شروع جنگ تحمیلی،کوروش رخت بسیجی پوشید به جبهه های جنگ حق علیه باطل رفت و سرانجام در سال 65 مدال پرافتخار جانبازی را برگردن آویخت. ...
روایتی از 3 دختر سوری که داعشی شدند
زمانی که برخی از مردم به رقه پناه آوردند، مردان جوان شهر نیز به گروه های مخالف مانند جبهه النصره پیوستند؛ اما هجوم داعش به شهر، به ناگاه زندگی همه را دست خوش تغییرات گسترده کرد. با آغاز سال 2014 میلادی، داعش کنترل تمامی رقه را به دست گرفت و این شهر را به پادگان نظامی تحت تسلطش تبدیل کرد؛ پادگانی که هرکس یا هر خانواده ای که در آن مسیر خلاف را برمی گزید، یا با بازداشت و شکنجه روبه رو یا در نهایت کشته ...
دامادی که از سر سفره عقد غیبش زد! +عکس
گره خورد و دیگر حرفش را ادامه نداد. زمانی که هوا نامناسب بود اجازه نمی داد تا راه آهن همراهش برویم ولی هنگام خروج از منزل تا جایی که ما را می دید برمی گشت و دست تکان می داد ولی این بار پس از خداحافظی، پشت سرش را نگاه نکرد و رفت. آن لحظه احساس کردم از ما دل برید و رفت. بعد از رفتنش دلگیر بودم و نمی خواستم به این فکر کنم که ممکن است آخرین دیدارمان باشد. به داخل اتاق که آمدم ...
از "نمازشب" تا "غنی سازی 20 درصد اورانیوم"
جزئیات این ترور از زبان همسر شهید شهریاری که از این سوءقصد جان سالم به در برد، خواندنی و شنیدنی است: روز قبل از حادثه، دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم. صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت ...
خانواده 13 نفره باشتی با 11نابینا+عکس
کارگری می کند، اما چون چشمانش کم سو شده کمتر می تواند فعالیت کند، همین هفته قبل که برگشته بود، 130 هزارتومان پول با خودش آورده بود که نمی دانست به زن و بچه خودش بدهد یا به ما، آخه همه ما توی همین خونه زندگی می کنیم . می پرسم از مدیران درخواست کمک داشته اید؟ زن می گوید: به هر مدیری که فکرش را بکنید رو زدیم، به همه جا یا سر زدیم یا زنگ زدیم فقط سال قبل که رییس بهزیستی کشور آمده بود خانه ما ...
با آزاده نامداری از کمپین سرطان تا کار و زندگی
بیشتر تهدید می شوند و بعد از یائسگی حتما باید سالی 2 بار ماموگرافی انجام بدهند. خانم هایی هم که هنوز به 40 سالگی نرسیده اند و عوامل خطرزایی که گفتم را دارند، باید ماموگرافی انجام دهند تا دچار مشکل نشوند. چند عامل موثر دیگر هم وجود دارد؛ یک نفر ممکن است قد و وزن متناسبی داشته باشد، ولی ناقل ژن این بیماری باشد بنابراین باید بررسی شود. نژاد هم در ابتلا به این بیماری موثر است. سرطان پستان ...
توصیه یکی از فاتحان عملیات طریق القدس
خواست به جبهه برود چون من مسئول ایشان بودم، برگة اعزام به جبهه اش را آورد که برایش امضا کنم. شب قبل هم در مسجد شهدا (بناها) ایشان جلوی من مرا گرفت و گفت: برگة من را امضا کنید، می خواهم به جبهه بروم. من مقداری ناراحت شدم و گفتم: تو تازه آمده ای، باید بمانی، مسئولیت داری، فرماندة اینجا هستی، حداقل چند ماه بمان بعد برو. ایشان با ناراحتی از من جدا شد تا اینکه صبح روز به پادگان بسیج آمد. دوباره که مخالفت ...
روزنامه های یکشنبه
نقش دارد. ممکن است در این جمع کثیر، برخی به خاطر مسائل مالی و قرارداد خوب به من نزدیک شده باشند، ولی شاید تعدادشان از شمار انگشتان دست هم کمتر باشد. عمدتا به خاطر حسن نیت و صداقت و انرژی که ما برای این کارها آزاد می کنیم، حالا شما می فرمایید برند آهنج، در واقع لطف دارید؛ چون خودم به آن اعتقادی ندارم. قضیه برند نیست، سال ها صادقانه کار کرده ام. یک بخش آن همین است و یک بخش دیگر تضمین این ...
از عاقبت بخیری در پروژه محمد رسول الله تا انتشار دل نوشته های شخصی
این شاخه هم با تلاش فراوان تخصصی پیدا کردم و از سال 1371 به صورت رسمی جذب سینما شدم. کارم را در سینما با فیلم صلیب طلایی عبدالله باکیده آغاز کردم و تا امروز بیش از 200 فیلم و سریال تلویزیونی را عکاسی کرده ام. فیلم های سینمایی شامل کودک قهرمان کمال تبریزی، دست های آلوده سیروس الوند، کاغذ بی خط ناصر تقوایی، پارک وی و من مادر هستم فریدون جیرانی، پستچی سه بار در نمی زند حسن فتحی، دموکراسی تو روز روشن ...
گزارشی از زندگینامه ژوزه مورینیو؛ کالبدشکافی یک برنده
چشم به هم زدن از بین رفت. ژوزه مورینیو البته در همین منطقه بود که ژوزه همراه دیگر بچه ها به بازی فوتبال پرداخت و ژوزه از همان ابتدا مسئول برنامه ریزی بازی ها شده بود و بیشتر به این جور مسائل علاقه داشت تا فوتبال بازی کردن. ژوزه درباره زندگی در دو شرایط متفاوت نظر جالبی دارد: از دوران کودکی دوستانی اشراف زاده دارم که همه به طبقه بالای اجتماعی در پرتغال تعلق دارند. از طرفی ...
این فیلم "راحت الحلقوم" نیست + آنونس
...، هرچند که با کلیت حرف شما موافق هستم. این تهیه کننده در پاسخ به این نقطه نظر که در این سال ها تولید فیلم های آپارتمانی مُد شده است، خاطرنشان کرد: شاید این اتفاق به دلیل فضای سینما ی الان و جشنواره ها است که دوستان را به این سمت سوق می دهد. البته باید این را هم بدانیم که بعضی وقت ها مسائل اقتصادی هستند که مسائلی را به افراد تحمیل می کنند. تهیه کننده چهارشنبه خون به پا می ...
ناهید به روایت آیدا پناهنده
1377 وارد دانشکده سینما-تئاتر، دانشگاه هنر در تهران شدم و لیسانس فیلم برداری و فوق لیسانس کارگردانی سینما را از آنجا گرفتم. از همان نوجوانی داستان کوتاه می نوشتم و اولین داستان کوتاهم همان سال های ورود به دانشکده در مجله کارنامه چاپ شد. آن وقت ها هنوز هوشنگ گلشیری زنده بود و سردبیر مجله. از سوی دیگر، شوق دیوانه وارم به فیلم سازی، باعث شد تقریبا هر سال یک فیلم کوتاه 16 میلی متری بسازم. آن فیلم ها فقط ...
شانسی برای تپلی
چون مادرزادی چاقم و چاره ای جز تحمل ندارم. با این همه، اگر مثلاً به من بگویند بی عرضه، کم تر ناراحت می شوم تا صدایم بزنند: تپلی، آی تپلی! وقتی مسخره ام می کنند، هیچی نمی گویم و سرخ می شوم. چون همیشه عده ای پیدا می شوند که آدم را جلو بقیه کنف کنند. به بابا و مامان هم حرفی نمی زنم و نمی گویم که چه قدر به خاطر هیکلم عذاب می کشم و مسخره می شوم. غذا کم می خورم و ورزش می کنم، شاید چربی های ...
تا لحظه شهادت دست از مبارزه با داعش برنمی دارم/ پسرم دینش را به اسلام ادا کرد/ داعش 100 برابر بدتر از ...
از خاطرات مقابله با تکفیری ها می گوید. وی با بیان اینکه 2 فرزند پسر و 4 دختر دارد می گوید: سلمان پسر بزرگم بود که همراه من با عشق برای رضای خدا و امنیت ایران و اسلام به جنگ با تکفیری ها رفت. تک تیرانداز اهل سنت اجازه فرزند را از مادر گرفت وی با اشاره به حضورش در جنگ 8 ساله دفاع مقدس و عملیات های مهران و فاو، ادامه می دهد: در شهرداری بنت مشغول به کار بودم که خبر شدم می شود ...
فروش یک نوزاد در تهران در کمتر از 5 دقیقه!
سپیده می پرسد چه خبر و مشغول صحبت می شویم. می پرسم شما تا حالا چندتا بچه از این پارک تحویل بهزیستی داده اید؟ می گوید: یه ابوالفضل بود، 8 ساله، پناه آورده بود شهرداری ناحیه، می خواستن به زور ببرنش گدایی، رفتیم در خونه شون با زنی زندگی می کرد که بعد فهمیدیم هم خاله شه هم مادر ناتنیش، مادرش زندان بود، پدرش آمل، زنه می گفت واسم مهم نیست هرکاری کنه، فقط واسم پول بیاره. دادیمش تحویل بهزیستی، به ...
قتل نوعروس توسط همسر!
مرموزی گم شده است. این پدر آشفته گفت: دخترم یک سال پیش راهی خانه بخت شد تا اینکه روز گذشته به خانه آنان زنگ زدم و دامادم ایمان گوشی را برداشت، وقتی جویای حال دخترم شدم او ادعا کرد که سحر گم شده است و از او هیچ خبری ندارد. حالا دو شبانه روز است از گم شدن دخترم می گذرد نگران هستم که گرفتار سرنوشت بدی شده باشد. به رفتارهای دامادم نیز مشکوک هستم، او با سحر اختلاف شدیدی داشت. وقتی این پدر با دیدن ...
بازداشت سارق طلا توسط پلیس
خانه مردم برو بالا. این حرفش خیلی برایم زور داشت. بعد از این حرف او بود که سرقت ها را شروع کردم. طلاها را چقدر به مالخر فروختید؟ افسر پرونده می گوید ارزش شان بیش از 30 میلیون تومان می شود؟ نه، این طور نیست. همه طلاها را 20 میلیون تومان فروختم. با پولش یک پژو خریدم تا کار کنم و چرخ زندگی ام بچرخد. اما پول ماشین از فروش طلاهای دیگران به دست آمده بود. این موضوع ذهن شما را درگیر نمی ...
جام وجود از حسرت دیدار تو لبریز شد
اما به یکباره وقتی شیپور جنگ در همه جا نواخته شد، دنیای شاد ما نیز همچون خیلی های دیگر جایش را به غم، ترس، امید و انتظار داد و با شروع جنگ ناخواسته و رفتن پدر شادی ها نیز از خانه کوچک ما رخت بربست. هر بار که از جنگ باز می گشت، انگار دنیا را به ما می دادند، از سر و کول خسته و زخمی اش بالا و پایین می پریدیم، بچه بودیم و چیزی از جنگ و بازی بزرگان نمی دانستیم، فقط آمدن گاه و بیگاه و کوتاه مدت ...
آمریکایی ها از من کاریکاتور کشیدند در حال تقدیم مدالم به رهبرم
مصادف با کسب اولین مدال طلا شد. این طلا خیلی برایم با ارزش بود. برای نخستین بار به عنوان یک بانوی کرمانشاهی موفق به کسب مدال طلا شدم. تا آن زمان و البته هنوز هم هیچ یک از بانوان ورزشکار کرمانشاهی موفق به کسب مدال طلای مسابقات جهانی نشده بودند. بین بچه های تیم گیج و گنگ بودم. از مراسم افتتاحیه و اختتامیه سر در نمی آوردم. حتی نمی دانستم به وقت خواندن سرود باید به یک سمت خاص بایستیم. با این ...