روایت رزمنده افغانستانی از اصابت خمپاره به بدن یک ایرانی
سایر خبرها
مردم کُرد عراق بخاطر علاقه شان به امام (ره) و سپاه بمباران شیمیایی شدند
کاتیوشا را باز کرده بودم. جلویش را یک سر پایه گذاشته بودند. بعد گلوله کاتیوشا را با قاطر می بردند و داخلش می گذاشتند و آن را با تک لول سفت می کردند. آن ها از داخل لوله یا روزنه نگاه می کردند، بعد 2، 3 تا گلوله شلیک می کردند و بُرجَک و جا های مختلف فرودگاه کرکوک را می زدند؛ بعد لوله را برمی داشتند و روی قاطر می گذاشتند. خلاصه تا بالگردهای دشمن می خواست بلند شود و ببیند که چه است، آن ها می رفتند ...
ببر بلندی های جولان را بیشتر بشناسیم
نزدیک و نزدیک تر می شدند. ساعت 3 عصر گذشته بود. در یک لحظه پنجاه شصت خمپاره کنارمان به زمین خورد. گرد و خاک زیادی ایجاد شد. جلوی چشمم را نمی دیدم. محمد کنارم بود؛ ندیدمش. صدایش زدم، جواب نداد. گرد و خاک که کمتر شد، لباسم را دیدم که پر از خون است. فکر کردم تیر یا ترکش به من خورده است. به بدنم دست کشیدم و متوجه شدم که سالم هستم. یک دفعه متوجه محمد شدم که روی زمین افتاده بود. بالای سرش رفتم. چهارزانو ...
64 روایت تکان دهنده از سانسور شده های جنگ/ حوض خون ؛ آینه خون دل هایی که برای دفاع از انقلاب خورده شد
خبرگزاری تسنیم : اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشت ها. لباس ها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکه ها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک دفعه شوکه شدم: از دست هایم خون می چکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. ای داد بی داد! خواب موندم . نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمی کردم. زمستان بود و هوا ...
طناب دار فرجام باجگیری مرگبار در قهوه خانه
هفته به زندان برگردم، اما فکر فرار به سرم زد و تصمیم گرفتم دیگر به زندان نروم. متهم ادامه داد: در روز های مرخصی از زندان به دیدن برادرم نرفته بودم به همین خاطر او چند بار گلایه کرده بود. این شد که تصمیم گرفتم او را ببینم به همین دلیل آن روز تماس گرفتم و با هم قرار ملاقات گذاشتیم. قبل از اینکه به دیدن برادرم بروم همراه دوستم برای کشیدن قلیان به قهوه خانه رفتیم. مشغول کشیدن قلیان بودیم که ...
درد دل علی هاشمی با یکی از رزمندگان
. دیدم آن ها شنا کردند و رفتند آن سوی رودخانه. خیلی ناراحت بودم. نمی دانستم چه کار کنم. یک لودر در آن سوی آب مانده بود. این دو منافق در قسمت بیل لودر، رو به من نشستند و از دور مسخره ام کردند! بغض گلویم را گرفت. همینطور اشک می ریختم. نگاهی به قبضه آرپی جی کردم. گلوله داخل آن کُر ه ای بود. این گلوله ها بعد از سیصد متر در هوا منفجر می شود. اما فاصله من با لودر حداقل ...
روحانیت در بالا بردن آگاهی های مردم و صدور انقلاب اسلامی کوشا باشند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اراک، استان مرکزی شش هزار و 200 شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است که از این تعداد شهدا، عده کثیری از سادات بزرگوار هستند. شهید سید نظام جلالی از جمله این شهداست که در سن 23 سالگی، زمانی که به عنوان فرمانده طرح و عملیات لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جبهه حضور داشت، بر اثر اصابت گلوله خمپاره در منطقه جزیره ام الطُوِیل ، از خاک به ...
شاهزاده ای اسیر در انتظار بازگشت
استخراج می کند - اما بسیاری از مردم روزانه ساعت ها برق ندارند و برای تامین آب آشامیدنی مشکل دارند، طرابلس و دیگر شهرهای بزرگ مملو از سوراخ گلوله هستند که یادآور جنگی است که بیش از یک دهه ادامه داشته است. در حال حاضر، کشور در آرامش است. طی سه هفته ای که آنجا بودم، بدون ترس در سراسر غرب لیبی رانندگی کردم. حتی نظم ظاهری نیز وجود دارد؛ پلیس های متحدالشکل در خیابان ها و کاهش چشمگیر آدم ربایی و ...
اگر مردم جنوب نبودند ایرانی وجود نداشت/ هنرمند بدون مردمش هیچ کاره است/ موسیقی ایرانی مانند خوزستان و ...
وقت گرفتم و رفتم و با امکاناتی که دم دست داشتیم آن را خواندم و ضبط کردیم. تصاویر نماهنگ نیز توسط دوست خوبم آقای مصطفی نویدکیا (از تصویرداران و تدوین گران خوب دزفول) بر روی اثر قرار گرفت. همانطور که گفتم پس از انتشار نماهنگ بسیاری از دوستان و مخاطبان لقب حنجره زخمی خوزستان را به من دادند که نهایت لطف آن هاست. من هرجای دنیا هم که باشم به مردم شهر و استانم افتخار می کنم. وظیفه من است که هوای خوزستانی ...