دختر 30 ساله: دوست پسرم مرا به دو مرد هوسران تحویل داد
سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز بی رحمانه به دختر 6 ساله مشهدی + عکس و جزئیات دردناک
ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملا خانواده اش را می شناختم! انگیزه ات چه بود؟ خودم هم نفهمیدم! وقتی ندا را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی ندا (دختر 6 ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ... چرا او را کشتی ...
بانوان واقعه کربلا؛ ام سلمه و تبدیل شدن خاک به خون پس از شهادت حسین(ع)
: به و گفتم: از کجا دانسته ای این مادر مومنان؟ گفت: هم اکنون رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، در حالی که بی قرار بود و مویش پریشان، سبب پریشانی را پرسیدم، پاسخ دادند: قتل ابنی الحسین و اهل بیته الیوم فدفتنهم و الساعه فرغتُ من دفنهم: امروز فرزندم حسین و اهل بیتش کشته شدند و من هم اینکه از دفن آنان فارغ شدم. ام سلمه می گوید: از جا برخواستم و با ناباوری به درون خانه رفتم، دیدیم تربیتی را که ...
آزار شیطانی 3 زن تهرانی توسط عنکبوت زرد/ او اعدام نمی شود
تجاوز به دست های عنکبوت زرد اتفاق افتاد. عنکبوت زرد به 3 دختر تجاوز کرد. متهم تجاوز به شلاق، تبعید، زندان و محرومیت اجتماعی مجازات شد. مرد شیطان صفت از خود دفاع کرد و منکر تجاوز به عنف شد. قضات دادگاه با توجه به مدرک های موجود در پرونده وی را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و او را به خاطر زنا به 100ضربه شلاق و دوسال تبعید و او را به خاطر استفاده از سند سفید امضا به یکسال زندان محکوم کردند. ...
آشنایی با موسیقی از دوران جنینی
انتخاب کنم. از درس معمولی مدرسه سر باز می زدم و به خاطر عشق به موسیقی، گاهی وقت ها به مدرسه نمی رفتم و بالاخره با اصرار، پدرم رضایت داد که از مشهد به تهران بروم و همزمان در دانشسرای هنر تهران و هنرستان موسیقی (روزها در دانشسرا و شبانه در هنرستان) شروع کردم به تحصیل موسیقی و این گونه ادامه پیدا کرد. متبسم پس از این موسیقی را نزد استادان بنامی چون شادروان حبیب الله صالحی، زیدالله طلوعی ...
قتل همسر پس از آشتی
به گزارش مشرق ، 11 دی سال 99 زن جوانی مأموران پلیس پایتخت را از قتل خواهرش در شرق تهران با خبر کرد. با اعزام مأموران به محل حادثه آن ها با جسد رؤیا 24 ساله روبه رو شدند که با اصابت ضربات چاقو و جسمی سخت به قتل رسیده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، خواهر مقتول که در محل حاضر بود به مأموران گفت: خواهرم متأهل بود و سه سال قبل با شوهرش به نام رضا ازدواج کرد. آن ها صاحب یک دختر دو ساله ...
کارگر میوه فروش به قتل زن همسایه اعتراف کرد!
قتلی مرتکب شده باشم واقعیت ندارد. بعد هم به کشورم برگشتم و دو ماه آنجا بودم و دوباره راهی ایران شدم اما پلیس به خاطر ورود غیر قانونی مرا بازداشت کرد و در اردوگاه افغان ها بودم که توسط کارآگاهان آگاهی پایتخت شناسایی و دستگیر شدم. گرچه متهم افغانستانی در تمام مراحل تحقیقات منکر جرم خود بود و به قتل اعتراف نکرد، اما باتوجه به اینکه آزمایش خونی که در صحنه قتل به دست آمد با خون وی مطابقت داشت ...
قدردانی میلاد کی مرام از کادر درمان / دلنوشته پوریا پورسرخ در صفحه مجازی اش / ویدئویی از ابراز علاقه ...
...> این روز ها چهره های هنرمند عرصه موسیقی، سینما و تلویزیون و ... یک یا چند صفحه شخصی و عمومی در شبکه های اجتماعی مختلف دارند و از این طریق شبانه روز با کاربران و هواداران خود ارتباط مستمر و دو طرفه ای برقرار می کنند. هنرمندان ایرانی در سوگ علی سلیمانی / خسته نباشید گلاره عباسی به عوامل سینمایی گورکن / خوانندگی احسان کرمی به یاد همه درگذشتگان سپند امیرسلیمانی ، بازیگر سینما و ...
فقط شش ایالت آمریکا ازدواج های افراد زیر 18 سال را ممنوع کرده است/ هنوز 44 ایالت دیگر باقی است
تحصیل در دانشکده حقوق در سر می پروراند که مسیر زندگی اش برای همیشه تغییر کرد. پس از آنکه والدینش که از هم جدا شده بودند فهمیدند که در 15 سالگی با پسرها دوست می شود، او را مجبور کردند خانه اش در کلرورادو را ترک کند و نزد پدرش به کالیفرنیا برود که به گفته تسنیم، عضو مومن یک فرقه مذهبی بود. او می گوید: به محض آنکه از هواپیما پیاده شدم، پدرم مرا نشاند و به من گفت رابطه جنسی بدون ازدواج ...
روز پنجم محرم متعلق به کیست
بیداد خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! حسین (علیه السّلام) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، عبداللَّه در آغوشش، رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا، اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته ای، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. وقایع روز پنجم محرم الحرام عبارتند از : الف) در این روز عبیداللّه بن زیاد ...
خانه نشینی اجباری به خاطر کرونا و ترجمه نمایشنامه های جدید
های رابطه عاشقانه یک دختر عرب و یک پسر یهودی ساکن نیویورک می پردازد. دشواری های فرهنگی و هویتی این زوج جوان، ماجرای عاشقانه آن ها را به خاورمیانه می کشاند و از گذشته ای باور نکردنی پرده برداشته می شود. خاکی یادآور شد: خوشبختانه قبل از شیوع کرونا سفری به فرانسه داشتم و در آنجا اجرای نمایش همه پرندگان را دیدم. اجرایی فوق العاده و بسیار حیرت انگیز بود. در آن زمان هنوز متن نمایشنامه منتشر ...
راننده تریلی با غیرت یا آقای مسئول خجالت بکش
خسارت دادن به من به بیماران کرونایی کمک کنید بعد از انتشار این ماجرا در شبکه های اجتماعی، عده ای با آقای بیکدلی تماس گرفته و از او شماره کارت خواسته اند تا خسارت وارد شده را به حسابش واریز کنند. او در این باره می گوید: من به خاطر نجات جان هموطنانم از کسی خسارت قبول نمی کنم. خیلی ها در این چند روز به من پیام دادند یا تماس گرفتند که شماره کارت بده تا هزینه خسارت هایت را پرداخت کنیم. به همه ...
زن کشی بخاطر بی حجابی در اینستاگرام
شناسایی عامل جنایت در دستور کار پلیس قرار گرفت. خواهر مقتول به مأموران گفت: زهره و شوهرش سهراب 3 سال قبل با هم ازدواج کردند و یک دختر دو ساله هم دارند. آنها از مدتی قبل باهم اختلاف پیدا کرده بودند تا اینکه چند ساعت قبل مادرم بامن تماس گرفت و گفت زهره و سهراب با هم درگیر شده اند و سهراب پس از ترک خانه در خیابان تصادف کرده است. من بلافاصله به خانه خواهرم رفتم هرچه در زدم کسی در را باز ...
رهبری شهید محمد شیخ شعاعی را با چه عنوان خطاب کرد؟
برای خواهرانم نوشته است و آن را نشان دادم؛ رهبر فرمودند که این شهید، شیخ بصیر خودمان است؛ مقام معظم رهبری این نامه را از قبل خوانده بودند و من نیز دو روز بعد که این خبر را دادند، نام کتاب را شیخ بصیر گذاشتم. انتهای پیام/
همسرکشی با هاون
رفتار های او تغییر کرده بود و عکس های بی حجابش را در فضای مجازی منتشر می کرد. سر همین موضوع مدتی قبل با هم درگیر شدیم و من دختر دو ساله ام را به خانه مادرم بردم؛ اما پس از چند روز بار دیگر با کوکب آشتی کردم. متهم در تشریح جزئیات جنایت خانوادگی گفت: آخرین بار من و کوکب در خانه تنها بودیم. نیمه شب بود که حشیش کشیدم و در حال استراحت بودم که متوجه شدم کوکب با یکی از دوستانش تلفنی صحبت می کند ...
ردپای زن مطلقه در زندگی تازه داماد+جزئیات
احترام به خواهر و خانواده اش می گذاشتم تا اینکه بعد از ازدواج کم کم متوجه شدم میلاد مرد دهن بینی است و بشدت تحت تأثیر مادر و خواهرش است. الان هم که حدود 6 ماه از زندگی مشترکمان می گذرد و شناخت بیشتری از او پیدا کرده ام زندگی مشترک برایم جهنم شده است. خواهرش در همه مسائل زندگی ما دخالت مستقیم دارد و شوهرم بدون مشورت با او آب هم نمی خورد. از خرید لباس برای خودش گرفته تا خرید ...
ملاک های گزینش مطالب ویژه محرم/ مهم ترین ملاک های منابع تاریخی
را پذیرفت. این داستان به روشنی می فهماند که واسطه قرار دادن راه میانبر و کوتاه است. در آیه 64 سوره نساء می خوانیم: " ... وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً؛ ... و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه ] به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر هم برای ...
فرار از چنگ مردی که زنان را اغفال می کرد!
ما وجود نداشت. در عین حال من به خاطر خانواده ام که اوضاع اقتصادی ضعیفی داشتند این شرایط را تحمل می کردم و به زندگی با کرامت ادامه می دادم. تا این که دو سال قبل روزی در حال بازگشت به خانه با مرد 40ساله ای آشنا شدم که ادعا می کرد در یکی از شرکت های هواپیمایی کار می کند و درآمد بسیار بالایی دارد. او با چرب زبانی و وعده و وعیدهای مالی طوری مرا اغفال کرد که ناخواسته با او هم کلام شدم و این ...
ماجرای عجیب بخشش 7 قاتل پس از سالها کابوس طناب دار
خواستگار مادرشان بوده است. بنابراین پلیس به سراغ این کارگر رفت؛ اما مشخص شد این مرد افغانستانی جوان چند روز قبل از محل کارش تسویه کرده و رفته بود. انکار قتل درنهایت اسفند همان سال قاتل فراری در اردوگاه مهاجران افغانستانی بازداشت شد. او منکر قتل شد. این مرد به پلیس گفت: من با مقتول ارتباط داشتم ولی دو ماه قبل با او قهر کردم و به کشورم رفتم. نمی دانم چه کسی او را کشته است. ...
رضا رجبی: ما یک پدر را از دست دادیم
، لطفاً اگر صحبت خاصی در این مورد دارید بفرمایید. آیا اصلاً با او در ارتباط بودید؟ رجبی: من تا همین اواخر با این مرد بزرگ در ارتباط بودم، اتفاقاً دو سال پیش که به تهران آمده بودند، به دیدارشان رفتم، ضمن اینکه من در یک گروه اینترنتی به نام بانک ملی همواره جویای سلامتی شان بودم. جا دارد در درجه اول به باشگاه بزرگ و سازنده بانک ملی تسلیت بگویم، باشگاهی که توسط افرادی از درون خودش ...
افسانه علی مانگا
کاسه گدایی برایم بگیری؟ اشکم داشت درمی آمد. برای همین از نمایشگاه زدم بیرون . توی همان روزها یک روز داریوش مصطفوی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال را دید. او با کمک مصطفوی خانواده اش را به تهران برگرداند؛ خوشحالم که بالاخره خانواده ام را به تهران برگرداندم. در همین ماجرا کیان افسرده شد و بعد آن بلا به سرمان آمد. دوست مصطفوی مرا پیش یک آقایی برد به اسم غزنوی. می خواست بهم کار بدهد. ولی گفتم بی ...
عالیخانی: سفارش هویدا و شاه را نپذیرفتم
ها را از طریق تهرانی، معاون من، برای من فرستاده بوده و مایل است بداند که نتیجه اش چه شده. داستان به این صورت بود که روز پیش از این تلفن هویدا، تهرانی نزد من آمد و گفت که هویدا در جلسه ای از او خواسته که با توجه به امکاناتی که در مقررات صادرات و واردات هست راهی پیدا بکنند که امیر هوشنگ دولو بتواند جنسی را که قاعدتا کسی حق ورودش را ندارد به کشور وارد بکند و بفروشد. و مورد پیشنهادی امیرهوشنگ دولو هم ...
نجات دختر جوان از اسارتگاه قاتل فراری
نامعلومی شده بود، یکی از دوستان دختر جوان نزد خانواده او رفت و اطلاعاتی را در اختیارشان قرار داد که سمت و سوی تازه ای به ماجرا داد. او گفت: دوستم از مدتی پیش با پسری در اینستاگرام دوست شده بود. این پسر گفته بود که پزشک است و مدت ها در آلمان اقامت داشته و به تازگی به کشور برگشته است. او به دوستم گفته بود قصد ازدواج دارد و می خواهد بعد از آغاز زندگی مشترک با دختر مورد علاقه اش دوباره به ...
کافه دریا
... مرد با نگاهش زن را ساکت کرد. زن حرفش را خورد وپیچاند: دوست داری کتاب بخونی؟ اگه دوست داری، بهت کتاب هدیه بدیم. خندیدم و خوشم آمد. مشتری های دیگر انعام می دادند و این ها می خواستند برایم کتاب بخرند. گفتم: دوست که دارم، ولی این جا کتاب فروشی نیست. بابا صدایم کرد. سرم برگشت طرف سالن. میان نورهای رنگی چراغ ها، صورتش را دیدم که سبز و سرخ می شد. شاید می خواست دعوایم کند. پابه پا شدم و گفتم ...
سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا از بی ارزشی دنیا همین بس که سر مرا به زنازاده ای از بنی امیه پیشکش ...
سوگند دروغ گفتی و مرتکب گناه شدی. آنگاه بیرون رفت و با یارانش به خانه بازگشت. فردای آن روز، ولید کاری به امام حسین(ع) نداشت و در پی عبدالله بن زبیر فرستاد. در این زمان ولید در پی احضار پسر زبیر بود، حسین(ع) در حالی که دو مرد همراهی اش می کردند، به مسجد النبی رفت، ابوسعید کیسان مقبری شنیده است که حضرت این دو بیت شعر از یزید بن مفرّغ(غلام حِمیر) را می خواند: نمی خواهم زنده بمانم و هر روز ...
روضه شب پنجم/ عبدالله بن حسن و حضرت حبیب بن مظاهر
شدند و تا ما کشته نشویم انشاء الله تو را نکشند؛ من دوست دارم نماز را که وقتش رسیده بخوانم بعد به نزد خدا بروم. امام حسین (علیه السلام) سرش را به سمت آسمان بلند نمود و فرمود:نماز را یادآوری کردی خداوند تو را از مصلین قرار دهد. آری اول وقت است؛ از این ها بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم. حصین بن تمیم گفت:نماز شما قبول نیست. حبیب بن مظاهر ...
رمز پیروزی ما ممزوج شدن فرهنگ دفاع مقدس با عاشورا بود
به یک زندان رفتم. به من گفتند با خودت نگهبان ببر اینها خطرناک هستند. گفتن نه نیازی نیست. رفتم و دیدم همه یک طرف نشسته اند و تا مرا دیدند شروع کردند به طعنه و کنایه زدن. به آنها گفتم می دانید فرق من و شما چیست؟ گفتند شما آزادی و همه چیز برای شماهاست، ما اینجا گرفتاریم. گفتم نه. فرق من و شما این است که گناه و جرم شما لو رفته که اینجایید؛ اما گناه ما لو نرفته است. این سخن آنها را جذب کرد. در حین ...
دکتر مظفر بختیار دوستی یگانه و همدل
تحقیق و آموزش باید الگوی همگان قرارگیرد. من اولین بار با دکتر بختیار در سال 1991 میلادی در اولین سمینار مرکز پژوهشهای زبان پارسی دانشگاه پکن آشنا شدم. این سمینار به گفته بسیاری از دوستان و پارسی دانان چینی افق های بسیار گسترده ای از فرهنگ پارسی را در برابر دیدگانمان گشود. کمی پس از این سمینار بود که به بازدید دهکده ی پارسیان واقع در یان جوئو رفتم، که علت آن انتشار مقاله ای در اوایل دهه نود در ...
بسته اشعار شب پنجم محرم
کرد جدا پشت و رو کرد تو را لحظۀ مردن دیدم زیر لب آه کشیدی و پر از درد شدم سهم از درد تنت برده ام و مرد شدم (محسن حنیفی) ******* طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی من باشم و در حسرت سقا بمانی من عبد تو بودم که عبدالله گشتم نعم الامیری، عالی اعلا بمانی فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟! ...
شب و روز پنجم؛ روضه عبدالله بن حسن(ع)
کنند چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن صورتش بهر رسول الله ماه کامل است فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند دست های کوچکم بهر امامم حائل است خوب شد رفتم نمی بی نم که دیگر بعد از این قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است خوب شد رفتم نمی بی نم که دیگر بعد از این کاروان عشق را در کنج ویرا ...