سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از 4 پاتوق معتادان کارتن خواب/ پاتوق های مخوف معتادان،خانه ای ته دره،فرار! مامورها آمدند،زخم های ...
مرغ و آب می دهند، اما اینجا هوا پس است و فعلا لقمه ها خورده نمی شود. پارس های سگ حالا به زوزه تبدیل شده و انگار تا کسی را ندرد آرام نمی شود؛ صدایش بدجوری روی مخ است که تیغ آفتاب هم ذله اش کرده. قصد برگشتن داریم که مامورها دوباره می آیند، این بار با لباس های فرم و شناس. اینها دو معتاد را گیر می اندازند و کسی هم قلوه سنگی به پای یکی شان می کوبد. هوا حسابی پس است و نمی شود اینجا درس اخلاق ...
چند می گیری سگ بگیری؟!
شان دستبرد زده و دار و ندارشان را برده است. حالا هم که سگ نگهبان آورده اند، شهرداری دم به دقیقه سراغشان می آید و اذیتشان می کند. همزمان با این حرف ها، می خواهند به زور سگ ها را از پشت وانت بیاورند پایین، اما ماموران اجازه نمی دهند. لابه لای همین مکالمات نه چندان دوستانه، شاهد از غیب می رسد. مغازه دار روبه رویی خودش را می رساند و با صورت برافروخته داد می زند خودشه، همین سگ دیشب به من حمله کرد ...
کارگاه های صنایع دستی روستای زیارت به آپارتمان ها منتقل شده اند
به گزارش خبرنگار مهر ، دستگاه های بافت پارچه سنتی در روستای زیارت استان گلستان هنوز مدرن نشده اند و هنوز زنان زیارت پشت آن می نشینند و ساعت ها نخ های رنگی را کنار هم قرار می دهند تا بشود پارچه یک متری. قرمز گلی یا سفید با رگه های رنگی. بیشتر آنها این پارچه ها را برای گردشگران می بافند. آنها هر یک متر پارچه را حدود 25 تا 30 هزار تومان می فروشند تا خریداران از آن به عنوان سفره، رو میزی، پادری، سفره ...
مهری شیرازی ؛ از چهره پردازی سریال پشت بام تهران تا آمادگی برای حضور در فیلم فجر
طراح چهره پردازی فیلم سینمایی شمعی در باد در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: پشت بام تهران یک سریال در ژانر اجتماعی و خانوادگی است و از فیلمنامه بسیار خوبی به قلم سعید نعمت الله بهره برده است؛ فضای کلی این سریال فضای امروز جامعه است. من طراحی چهره پردازی را بر اساس شرایط فیلمنامه انجام داده ام که رئالیسم و باورپذیری در آن حرف اصلی را می زند. دارنده نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ...
مکان یاب تلگرام ما را نجات داد
هوا سرد بود و از دور صدای پارس کردن سگ می آمد. دوتایی تو ماشین نشسته بودیم و بخاری را تا درجه آخر رسانده بودیم. آن شب قرار بود از یک جاده فرعی معلمان خودمان را به دامغان برسانیم و از جاده جندق به اصفهان برویم. ساعت 9 شب با خودروی پژو پارس راه افتاده بودیم. هنوز نیم ساعت از حرکت مان نگذشته بود که برف های میان جاده آنقدر زیاد شد که نتوانستیم به راه مان ادامه بدهیم. به گزارش اعتماد، پشت ...
پشت بام های مشهد حال خوشی ندارد
سبزه های دلنشین شان به عابران چشمک می زد. ایستادم و دمی درنگ کردم که اگر شهر را تماماً این همه گل فرا می گرفت دیگر مشهد را شهری غمگین نمی خواندند. دیوارها و بام های سبز تازگی ندارد ، موضوع به 600 سال پیش از میلاد، به باغ های مشهور بابل بر می گردد. پس تلفیق معماری با طبیعت و گیاهان، ایده ای جدید نیست. امروز واژه سبز به عنوان یک موضوع جالب، در کانون توجه معماران و ...
دنیای شبانه معتادان از خط گذشته تهران
شنیدن یک پخ از ترس به خودت خجالت بدهی. این طور بود که دست محمد حتی یک ثانیه هم در هوا نماند تا ظرف غذا، پناهی باشد بر آدم هایی که نان و نمک نخورده بودم با آنها اما ممکن بود ندانند حرمتش چیست. جوجه های یخ کرده در ظرف غذا بهانه ای شدند برای ورود به یک دنیای تلخ ندیده و نشنیده؛ دنیای معتادان ازخط گذشته تهران. دنیای آنهایی که خود معترفند چه کاره اند، چه می زنند و چطور روزگار سگی شان را سر ...
نگاهی به رسوم مختلف مردم ایران زمین در شب یلدا
زن جمع که شعری از حفظ دارد پیوسته شعر می خواند و دختر بچه ای پس از اتمام هر شعر به یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می زند. افراد حاضر در دل نیت می کنند و جای سوزنی را، بدون اینکه بدانند مخصوص کدام شعر است، انتخاب می کنند و آن شعر جواب نیت آنها می شود. فال هندوانه پوس یا همان پوست هندوانه، در بین مردم، به ویژه جوانان گیلان رواج دارد. آنها پوست هندوانه را به چهار قسمت طولی مساوی تقسیم می ...
آداب و رسوم شب یلدا در شهر های ایران
می فهمد که توی دستمال چیزی ریخته اند. آن را بالا می کشد و چیزهائی که در آن ریخته شده است در کیسه ای که همراه دارد می ریزد و بعد می رود بالای بام خانهٔ دیگری و به این ترتیب به همهٔ خانه های آبادی سر می زند و شال می اندازد. مردم این نقطه شب های زمستان به خانه های همدیگر می روند و تا پاسی از شب می نشینند و قصه ها و سرگذشت هائی برای یکدیگر تعریف می کنند و در اواسط شب نشینی شبچره می آورند ...
ترجمه ی اشعار بوکوفسکی به چاپ دوم رسید
...، چیزی که خیلی اذیت شان می کند، توی ظرف آشغال، شعربازی، شکایت یکی از مهمان ها، خواهش می کنم، فشارسنج، دشمن شاه، دل های تنها، شورش در خیابان ها، چه طور باید خلاص شد؟، تقدیر به رویم لبخند می زند، دل ها در قفس، جایی برای مردم جایی برای پنهان شدن، شعری برای جوان ها و عصیان گرها، هی کافکا، بلوز Blues) 1970)، تابستان سرد، تختم را از اتاق بیرون بردند، دیداری عجیب، این جا دیگر چیزی نیست، اولین شعر پس از ...
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود...
کیومرث فلاحی در گفت وگو با خبرنگاری درباره برگزاری تورهای شب چله می گوید: کسی که در شب چله به حافظ تفال می زند باید ادبیات فارسی را خوب بداند، زیرا این امر راهی برای گسترش زبان فارسی و انس دوباره مردم با میراث فرهنگی گذشتگان است. بهتر است این نوع آیین ها در قالب تورهای خانوادگی برگزار شود تا حالت سنتی آن حفظ شود. برگزاری این آیین که تجملات آن را کمی به حاشیه رسانده است، اصل همدلی و گرمای محبت را ...
از "شال اندازون" لرستانی ها تا "پشت زیک" گلستانی ها در شب چله
مختلف استان مرکزی با مشارکت همه اعضای خانواده رواج داشت. "چیلله قارپیزی" در آذربایجان شرقی و غربی مردم آذربایجان در شب یلدا مشغول خوردن هندوانه چله می شوند و غالبا اولین ضربه چاقو را ریش سفید مجلس به هندوانه می زند، او در هنگام این کار جمله قادا بلامیزی بو گئجه کسدوخ (بلایای خودمان را امروز بریدیم) می گوید، در تبریز پوست های میوه و آشغال ها را در آب روان ریخته و این رفتار را خوب ...
یلدا انتهای خیابان آذر
در شب چله نان های گرد را با قطر زیاد آماده می کنند که بین این نان مهره آبی رنگی به نام لپک می گذارند، در شب یلدا نان را تقسیم می کنند و هر کس که در قطعه نان او لپک جای دارد، به بخت و اقبال معروف شده و او را شانس خانه می دانند. صادقی تاکید کرد: در این شب عده ای از کودکان به بالای پشت بام خانه های شهروندان مختلف می رفتند و با آویزان کردن پارچه ای از طریق طناب به درون خانه همسایه و تکرار ...
صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی
تفکری هم از سر دیگر پشت بام سقوط خواهد کرد. تعادل این است که بتوانیم خودمان را در وسط این بام نگه داریم. شاید کسانی که اظهار بی نیازی کامل می کنند نیز از ظن خود یار بخش بالادستی صنعت نفت شده اند. تردیدی ندارم در میدانی مانند لایه نفتی پارس جنوبی (که قطری ها الشاهین می نامند) که هم دریائی است و هم ضخامت لایه آن کم است و هم لایه سختی است و نیازمند فناوری حفاری افقی و دیگر فناری های خاص ...
با جلال طالبی از فوتبال تا سیاست و شجریان
کرده ام. خیلی به این چیزها توجه نمی کنم. حس می کنم وظیفه ای در قبال این مردم داشتم که انجام دادم و هنوز هم پاداشم را از لطف مردم کوچه و خیابان می گیرم نه از آن آقایان که در دلسرد کردن آدم ها تخصص دارند. هر بار حرف ایویچ می شود یادش نمی رود که یک خدا بیامرز پشت اسمش اضافه کند. با احترام از او حرف می زند. همان طور که از کی روش یاد می کند و می گوید اینها رزومه های خیلی خوبی دارند اما به هر ...
پیرامون یلدا / آیین های یلدا در نقاط مختلف ایران
برای عروس پارچه، جواهر، کله قند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده می شود. لرستان شب چله در میان مردم لرستان دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن شو اول قاره می گویند. شب نشینی، دید و بازدید اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن ...
سازمان حفاظت از اصلاحات افراطی
زند سازمان حفاظت محیط زیست ایران و رئیس آن پاسخ صحیح این پرسش ها باشند! موضوعی که حتی برای ما ایرانیان نیز بسیار تعجب آور و نپذیرفتنی است. اما متأسفانه آنچه در برابر دیدگان مردم ایران اتفاق می افتد بر واقعیت این مسئله، صحه می گذارد! وقتی مردم ما مشاهده می کنند که با وجود مشکلات و معضلات متعدد زیست محیطی که آینده اکوسیستم کشور را با مخاطره جدی روبه رو ساخته است رئیس سازمان محیط زیست با غفلت از آسیب ...
لاله اسکندری: سینمای ایران کمبود اندیشه دارد
رابطه کریم سگ دست و نیر وجود دارد در مواجه شدن نیر با قنبر دیزل و سیا اتفاق نمی افتد. چشم شما در رابطه اینها خشک می ماند و هیچ کس یک کلمه حرف نمی زند برای اینکه به شدت اخلاق مدار هستند، من این جنس را خیلی دوست دارم. یک جا حتی نیر به کریم سگ دست می گوید بِرار و می گوید کاش می توانستم، اصلا اوج بروز آن همین جاست. فوق العاده است، می گوید کاش آنقدر بد نبودم که وقتی می ...
این روزها نه سرم، نه پایم، قلمم درد می کند!
از کجا شروع کنم؟ خاک و آفتاب ادبیات و تئاتر و فیلم کوتاه یا کاغذ پاره های طرح و ایده و فیلمنامه که در هر گوشه و کنار اتاقم تلنبار شده است؟ "پنج" طرحی چندین ساله بود که بر رویش حساب ویژه ای باز کرده بودم. تا آن که شروع کردم به نوشتنش و باز نوشتنش و باز... تا این که به پنج بار بازنویسی کشیده شد. اولین اثر سینمایی و دومین فیلم بلندم به این شکل، نقشه ی راهش تهیه شد. با چند تن از دوستان و همکاران به صحبت و مشورت می نشینم. وعده های همکاری و همراهی هست که برخی به بار می نشیند و برخی نه. در گیر و دار بررسی و برنامه ریزی تولید فیلم، تیری هم در تاریکی می اندازم. از طریق دوستی که مدیریت تولید فیلم را به عهده گرفته، ادارات دولتی استان یزد را هم در جریان سوژه ی فیلم قرار می دهیم. برای نخستین بار متوجه سال خوشامدگویی به یزد در سال 95 می شوم. اعتراف می کنم هنوز هم برایم کمی گنگ است که این خوشامدگویی یعنی چه؟ اصلا از طرف یونسکو این مناسبت تعیین شده یا یک سازمان داخلی چنین نامگذاری را صورت داده است؟ هر چه که هست تا این ساعت فهمیده ام حتی مسئولان شهر و استان هم تصویر روشنی از این پیشامد در ذهن ندارند چه برسد به مردم که خبر هم ندارند! به من می گویند: "این فیلمی که شما قصد تولیدش را دارید مناسب این مناسبت است. بودجه هایی نیز برای نوسازی و آماده سازی شهر به همین منظور اختصاص داده شده." میزان بودجه و متصدی اش را هنوز هم نمی دانم. با آن که کمتر از پنج ماه به رسیدنش مانده هیچ برنامه ای در زمینه ی فرهنگی و هنری اعلام شده یا ریخته شده باشد را نه در جریان هستم و نه شنیده ام. با این حال به پیشنهادشان مبنی بر پررنگ ساختن جاذبه های گردشگری یزد و معرفی صنایع دستی آن ترتیب اثر می دهم. آسیبی به اصل فیلم نمی زند و این احساس را در من ایجاد می کند که دینم را به شهرم ادا کرده ام. هدفم از تولید فیلم را می پرسند. پاسخ می دهم: در درجه ی اول خلق یک اثر هنری که مدت هاست ذهن و روانم را به خودش مشغول داشته و بعد حضور در جشنواره های داخل و خارج از کشور. می پرسند چه فکری برای بازگشت سرمایه ات کرده ای؟ می گویم: فیلم را به صورت ویدیویی ضبط خواهم کرد و هزینه ی تولیدم را به روش هایی که در این چند سال تجربه کرده و تاوانش را داده ام پایین خواهم آورد. بعد هم تمام تلاشم را می کنم که فیلمم قابلیت حضور در جشنواره های بین المللی و فروش در بازار فیلم آن ها را داشته باشد تا علاوه بر سینماها شبکه های مختلف تلویزیونی حق پخش آن را از من بخرند. با تعجب می گویند که این عمل ریسک بالایی دارد و شاید سرمایه ات از دست برود. پاسخم این است که اتفاق عجیبی نیست تمام هنرمندان این مملکت به جز نور چشمی ها با سرمایه های بر باد رفته کارشان و هدفشان را دنبال می کنند. می گویند حالا که چوب حراج بر زندگی و آینده ات زده ای بیا و سطح فیلمت را بالا ببر. کمکت می کنیم. و این گونه "پنج" از یک فیلم ویدیویی مستقل به یک اثر سینمایی با استانداردهای لازم تبدیل می شود تا ویترینی باشد ماندگار و پربیننده برای معرفی زیبایی های معماری، فرهنگی و مذهبی شهر یزد، اولین یا به روایتی دومین شهر خشتی جهان. در هنگام فیلمبرداری داشتم سرسام می گرفتم. تمام گروه، از فیلمبردار و صدا بردار و دستیارانشان گرفته تا بازیگران و گروه تدارکات و حمل و نقل و... پاسخ سوالاتشان را از من می خواستند. سوالاتی که به دکوپاژ فیلم بر می گشت یا خراب بودن آبگرمکن استراحتگاه. مردم کوچه و گذر هم می خواستند بدانند این فیلم قرار است فردا یا پس فردا شبش از کدام شبکه پخش شود. شرمندگی هم که تا بخواهید به راه بود. وعده های محقق نشده را یا باید مهلت برای انجامش می گرفتم یا به هر طریقی شده جبران کنم. چه مالی و چه امکاناتی. خلاصه که شبیه وزنه برداری شده بودم که هنگام بالا بردن وزنه ی دویست کیلویی، بخواهد داستان بیژن و منیژه هم از خودش افاضه بفرماید. نقطه ی دیگری از بدنم که مدام درد داشت، پایم بود. خیلی می خواهم بدانم کارگردانی در حالت نشسته چه حسی دارد. تا آن جا که من در فیلم سازی مستقل ایران تجربه کرده ام کارگردان در زمان ضبط، وضعیتش به یک دونده ی ماراتن شبیه است به ویژه که خودش هم تهیه کننده باشد. هی باید به سمت بازیگرت، دستیارت، فیلمبردارت، طراح صحنه ات و... بدوی و بازگردی. نه این که صندلی کارگردانی برایت نگذاشته اند، فرصت نشستن نداری. این روزها اما که چند روزی از آن شرایط دشوار و نفس گیر می گذرد درد سر و پایم فروکش کرده و قلم درد گرفته ام. منی که روزگاری فعالیت هنری را با شعر و داستان آغاز کرده ام و برخی واژه ها را بیشتر از عینیتشان دوست دارم از پریشانی این روزهایم به هم ریخته ام. روزهای دشواری که مجبور به زبان دوختنم ساخته. حرف هایی که باید بزنم را نزده ام و صحبت هایی کرده ام که یا در موردشان تردید دارم یا مثل تیر از کمان جسته در پی بازپس گرفتنشان افتاده ام. نمی دانم قلمم بگوید از بزرگواری مردمان بافت تاریخی یزد –فهادان، وقت الساعت، باغ گندم، میدان خان و...-چه ها دیده یا نه؟ مهندس محمدرضا خجسته که بعد از آن همه بی احترامی ها و آزارهای یک گروه سریال ساز، با بزرگواری محل کسب یعنی کارگاه دارایی بافی اش را در اختیارمان می گذارد. استاد حسین نیکخواه، با مرام و مردانگی اش فشارهای کاری مان را تحمل کرده و علاوه بر هنر دارایی بافی، هنر بازیگری اش را نیز به رخ عوامل حرفه ای سینما می کشاند. سرکار خانم تسلیم، مدیر هتل ترمه که تا می فهمد در باره ی یزد قرار است فیلمی ساخته شود بی هیچ قرار و مداری بهترین اتاق هتلش را به ما می بخشد. خانه ی تاریخی فاضلی و ارغوان بافی صالحی که کوتاهی مضحک یک اداره را جبران کرده و صنایع گرانبهای دستی شان را به حساب مشارکت فرهنگی به ما قرض می دهند. بچه ها و کسبه ی محله ی بازار نو و دست اندرکاران خانه ی امام حسینی همه جوره همراه می شوند تا گره از کار خلقی که نمی شناسند باز شود. نانوایی، لحاف دوزی و مسجدی های ابوالمعالی دوستانه و با محبت همکارمان می شوند و هیئتی های محله فهادان اجازه می دهند تا بالا رفتن پوش حسینیه را هر جور بخواهیم در تصویرمان بیاوریم. یکی مثل مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد جناب آقای غیاثی بی هیچ مقدمه ای می آید و در حد وسع اداره اش همراهی می کند و دیگری چون رییس سازمان صدا و سیما آقای دکتر پهلوانیان با همه ی معاونان در صحنه حاضر شده و علاوه بر کمکی که در حد اختیاراتش هست پای درد دلمان هم می نشیند. یاران همدل و همراه تولید فیلم از گروه کارگردانی، فیلمبرداری و صحنه گرفته تا تولید و تدارکات و خبر رسانی که با تمام سختی های پروژه و فشار کاری اش کنار آمده اند و از کاستی ها خم به ابرو نمی آورند. همسرم که یک ماه تمام از راه دور صدایش را شنیده ام و سعی دارد غم تنهایی در غربتش را به رویم نیاورد تا تمرکزم به هم نریزد. همه ی این ها به کنار، مردمی که گذر از کوچه و معبرشان را مختل ساخته ایم یا با فریادهای "سکوت لطفا!" آرامششان را به هم زده ایم نیز هستند. بسیاری که در هیچ جا اسمی از آن ها قرار نیست برده شود و کسی سپاسگزار لطف و محبتشان نخواهد بود. در عوض تا بخواهید تشکر و قدردانی از کسانی شده که تا این ساعت قدم از قدم برنداشته اند که هیچ، وقت و سرمایه مان را هم هدر داده اند. نشسته اند تا اگر نتیجه ای به دست آمد بگویند بودیم در کنارشان و اگر نه که همین اندازه برایشان بس است و خودشان را کنار بکشند. حرف های گفته و نگفته ی زیادی هست که قلمم را به درد آورده. مدیری که وقتی به او می گویم هنر دارایی بافی یزد مانند هنر احرامی بافی و ترمه بافی رو به نابودی است هیچ نشانه ای از تاسف و چاره اندیشی در او نمی بینم و مقاماتی که هیچ یک از علت خواهر خواندگی شهر یزد با ونیز ایتالیا اطلاعی ندارند. که اگر داشتند به شکل نمادین هم شده چند کوچه و معبر قدیمی را بی تیر برق سیمانی و آسفالت سیاه و لوله های بدقواره ی گاز، به شکل خاکی باقی می گذاشتند. شهری که نسبت خواهر خواندگی اش با ونیز به سبب همین خاکی بودن کوچه هایش است تا به جای آب، شن و خاک در کوچه هایش جاری باشد. در تولید این فیلم بود که تازه فهمیدم مهم ترین مشکل یزد آب نیست بلکه خاک است. مسئول دیگری وقتی از ماهیت بیلبورد تبلیغاتی شدن این فیلم در سایر کشورهای جهان حرف می زنم پای مشکل جمع آوری زباله در سطح شهر را به میان می کشد و در محدوده ی مدیریتی مدیری دیگر که به خارج از کشور سفر کرده و انتظارات و نیازهای یک گردشگر را قطعا می داند چیست، با چشم خودم یک توریست متشخص اروپایی را می بینم که به ناچار بر دیواره های کاهگلی و کهن شهر ادرار می کند. نمی دانم با گفتن این حرف ها قلم دردم آرام می شود یا نه ولی اگر روزی آمد -که امیدوارم نیاید- و ساکنین شهر یزد تمام دارایی هاشان هم مثل ترمه هاشان ماشینی شد و پشت همه ی دیواره های کاهگلی شان به جای خشت خام، آجر صنعتی و میلگرد و سیمان قرار گرفت، فیلم "پنج" بتواند چون کتابی مصور به کمک پدران و مادران یزدی بیاید تا خاطره ی نه چندان دور این روزها را به فرزندانشان یادآور شوند. در فیلمی که سراسر سکوت است و کمتر دیالوگی بین کاراکترهایش رد و بدل می شود کاش دردهای آدم هایش هم با سکوت، حل و فصل می شد. کاش وضعیت به گونه ای بود که نیازی به درد دل قلم نداشتم. کاش دردهایم هنوز درد سر و پا بود. کاش... کاش... کاش... ...
خارکوهی : یلدا دومین و مشهور ترین آیین باستانی در گلستان / یلدا، آشتی دلها و بهانه ای برای با هم بودن است
اگر در روستا بودند از شاخ و برگ درختانی که در کنار مزارع شان کاشته بودند و یا شاخه های هرس شده باغ هایشان استفاده می شد." در قدیم مردم هندوانه را در سردابه نگه می داشتند خارکوهی درادامه از میوه های مخصوص این شب که از گذشته مرسوم بوده می گوید: "از میوهای مخصوص این شب می توان از انار که میوه ای کمیاب محسوب می شد و بیشتر به صورت خشک شده مصرف می شد نام برد. چون مثل امروز نمی شد ...
پایان شب سیهسپید است
موجود است. حافظ خوانی جزو جد انشد نی مراسم این شب برای شیرازی هاست. البته خواند ن حافظ د ر این شب نه تنها د ر شیراز مرسوم است بلکه رسم کلی چله نشینان شد ه است. همد انی ها فالی می گیرند با نام فال سوزن. همه د ور تا د ور اتاق می نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می خواند . د ختر بچه ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبرید ه و آب ند ید ه سوزن می زند و مهمان ها بنا به ترتیبی که نشسته اند شعرهای ...
تکرار مباهله در عصر امام حسن عسکری(ع)
...؛ به جارچیان هم بگو مردم را خبر کنند تا شاهد کشف حقیقت باشند. ساعتی نمی گذرد که جمعیت زیادی در صحرا جمع می شوند. گویا محشری برپا شده است. در یک سو، جاثلیق و راهبان مسیحی ایستاده اند؛ لباس های بلند و مخصوصی به تن دارند. گردن بندهای صلیبی که روی سینه هایشان آویخته شده است، در مقابل نور خورشید می درخشند. جاثلیق مغرور و گردن برافراشته، قدم می زند. گاهی بعضی از راهبان با خنده و ...
ساعاتی در منزل دلدادگی / در کوچه های مدافعان چه می گذرد؟
: زمانی جریان مدافعان حرم و لشکر فاطمیون به دلیل مسائل سیاسی مخفی بود و نباید مطرح می شد اما هم اکنون ما نمایان هستیم اما رسانه ها برای شناساندن مدافعان حرم تلاشی نمی کنند، بنابراین مردم آگاهی ندارند و به همین دلیل هرکسی، حرفی می زند مثلاً می گویند مثلاً ما پول نفت را در داخل کشور بیشتر نیاز داریم و از این حرفا که شاید برخی از آنها ریشه درستی هم نداشته باشد . حالا مادر هم دوباره به حرف می ...
یلدا شب بلند غزل های مشرقی است
در میان ما ایرانیان هنوز این رسم هر چند در ضمیرمان بر جای مانده که در بلندترین شب سال یا شب چله باید افراد خانواده گرد هم آیند و آجیل و شیرینی خورند آنها که گرم مزاجند خنکی مانند هندوانه و آنها که سرد مزاج اند گرمی مانند خرما، انجیر، ارده و شیره خورند تا طبع و مزاج شان برگردد. با حرف و خاطره و فال حافظ تا دیرگاه و نزدیک سحر و گاه تا طلوع آفتاب بیدار نشینند تا برآمدن آفتاب و تولد خورشید را نظاره کنند. رسمی که در غبار رنگ باخته و نام و نشان از دست داده و آیینی که صدا و سیمایش در هیاهو زندگی این رو ...
حسین وارث آدم/ آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی اند ...
رسالت زینب (س) دشوارتر و سنگین تر از رسالت برادرش. آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده اند، اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی اش، وصف های دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر می شود، از صحنه برمی گردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از ...
فرهنگ در رسانه
رسیده است، فیلم را نگه می دارند و آن را عوض نمی کنند . این باعث می شود که فیلم های دیگر پشت اکران گیر کنند و گاهی تا یک ماه اکران شان عقب بیفتد . مقیمی همچنین مطرح کرد : مانند قبل بهتر است شورایی برای اکران فیلم ها تشکیل شود تا فیلم ها را ارزیابی کنند تا برخی فیلم های که اصلا موضوعیتی سینمایی ندارند در سینما اکران نشوند . چرا که با اکران آن ها تا دو ، سه هفته وقت نمایش دیگر فیلم ها را می گیرد و در ...
تنها میان طالبان چراغ خاموش تا سینماحقیقت رسید/ 40هزاردلار هزینه رسیدن به بن لادن/ خارجی ها باید با ...
کنار آمدند و منطقه شان بدون مقاومت تسلیم طالبان شد و هیچ اتفاقی هم در محلشان نیفتاده است. شبی که در قندهار بودم مهمان شیعیان قندهار بودم و آنها می گفتند پنج سالی که حکومت طالبان در قندهار بود اذانمان با اشهد انّ علیّاً ولی الله پخش می شده و صدای اذان به خانه ملاعمر می رسیده است و هیچوقت به ما نگفتند که اذانتان باید قطع شود و فقط گفتند زمان آن باید با زمان اذان ما باشد. طالبی: ما روایت ...
Hendooneh 5.1 بازی هندونه ( بازی غلطنامه ) نسخه 5.1 اندروید/پاسخنامه سئوالات/پاسخ الف و ب و ج
. زنبوردار 124. میشیگان 125. لاک پشت 126. سوسیس 127. پنجعلی 128. رنگ پریده صفحه ی 9 129. پلاستیکی 130. شنای قورباغه 131. تلاشگر 132. تکاپو 133. خرکیف 134. اساطیری 135. واترپلو 136. دوران 137. گورکن 138. گره کور 139. چک کشیدن 140. کادوی عروسی 141. رودخانه 142. خواهرزن 143. بیمه ...
خاطرات یک زائر حسینی از زیارت اربعین
مراسم بپردازم، نه از روی ناسپاسی و یا بی انصافی، نه برای تحقیر و سرزنش، نه برای عیب جویی و بد گویی و نق زدن، بلکه فقط به قصد اصلاح و به انگیزۀ ارادت و محبت و به امید بهتر شدن و رفع مشکلات. یکی از پدیده های اسف انگیز در تقریبا همۀ جاهایی که در این سه روزه دیدم، وضع بسیار بد نظافت و بهداشت بود. چنین وضعیتی اصلا در شأن آن مشاهد مقدسه و آن مردم اصیل و نجیب نیست. همه اعم از میزبان و مهمان در هر چه ...
سرمقاله های روزنامه های اول دی
روزنامه اعتماد به اشاره به سخنان یک عضو پایداری با تیتر پیش گرفتن دست برای پس نیفتادن نوشت: برای تحلیل وضعیت یک جناح یا گروه سیاسی کافی است سخنان عناصر اصلی آن گروه را تجزیه و تحلیل کنیم و منطق پنهان مانده در پشت پرده اظهارات آنان را عیان کنیم. جبهه پایداری وضعیتی ناپایدار در جبهه اصولگرایی دارد. آنها از یک سو می خواهند حمایت خود از احمدی نژاد را تداوم دهند، و از سوی دیگر درصددند که ...