سایر منابع:
سایر خبرها
خودسوزی پسر مشهدی بخاطر بی آبرویی مادرش در شهر
این که بالاخره قیچی طلاق، زندگی آن ها را از هم جدا کرد اما من که آن زمان 5 سال بیشتر نداشتم در کنار مادرم ماندم و این گونه سرنوشت تلخ من آغاز شد. مادرم برای گذران زندگی به فروش مواد مخدر روی آورد و به یکی از فروشندگان معروف محله تبدیل شد اما دو سال بعد در حالی که خودم را برای رفتن به مدرسه آماده می کردم و مانند خیلی از دانش آموزان دیگر شور و شوق عجیبی داشتم ناگهان سیاه ترین ابر زندگی بر ...
رونمایی از شغل باورنکردنی مادر هومن سیدی
و اینستاگرام همراه شده است. کار به جایی رسید که بهاره رهنما امروز خودش دوباره دست به کار شد و در توضیح صحبت های قبلی اش گفت: منظورم با خودم بود. یعنی اگر من بعد از 30 سال کار کردن وضعیت خوبی نداشتم، بی دست و پا بودم. بیوگرافی هومن سیدی نام و نام خانوادگی هومن سیدی تولد 8 آذر 1359 - رشت ملیت ایرانی پیشه بازیگر، کارگردان، نویسنده ...
کنگره 3000 شهید استان ایلام| گفت وگوی تسنیم با تنها بازمانده خانواده 10 شهید ایلامی/ روایتی تلخ از ...
روز حتی برادرم احمد را هم نشناختم. آن روز انگار همان روزی بود که بمب به خانه ما اصابت کرد و خانواده شهید شدند، خیلی سخت بود بعد از گذشت نزدیک به دو سال متوجه بشی که 10 نفر از عزیزانت را از دست داده ای، اومدیم خانه خیلی از فامیل و بچه های صالح آباد هم آمده بودند و مرا سر مزار خانواده بردند، و وقتی قبر 10 نفر خانواده ام را کنار هم دیدم، در دنیای بچگی خودم داشتم دیوانه می شدم. ...
از دویدن خوشم نمی آمد!
شما چیست؟ من ژیمناست بودم. یک روز خیلی اتفاقی وارد دو و میدانی شدم. به زور معلم ورزش مان در مدرسه به مسابقات رفتم. راستش از دو و میدانی خوشم نمی آمد. خیلی ها الان می گویند آخر چه رشته ای است؟ نفست بند نمی آید؟ من هم اول همین طور بودم. دوست نداشتم به دو و میدانی بروم. در اولین مسابقه رکورد زدم، ولی به معلم مان می گفتم نمی آیم. دقیقا یادم هست. خانم ارغنده، معلم ما تا یک سال به خانه مان زنگ می ...
دنیا جهانبخت چگونه یتیم شد؟ / مثلث عشقی دنیا جهانبخت!
دنیا جهانبخت متولد 30 آبان 1368 در تهران، چهره جنجالی اینستاگرام است. به گزارش وقت صبح ، فارغ التحصیل لیسانس گرافیک از دانشگاه آزاد تهران مرکز می باشد که از فتومدلینگ شروع کرد سپس مدتی در ترکیه بود و حالا در انگلستان و ترکیه زندگی می کند. دنیا با نام اصلی زهرا جهانبخت در یک خانواده چهار نفره در شمیران به دنیا آمده است، پدرش مجید جهانبخت فوت کرده و مادرش خانه دار است و یک ...
توطئه مادر برای تصاحب اموال دختر
دوستانش به طرز مرموزی ناپدید شده است. وی توضیح داد: دوستم آزیتا 28 ساله و نقاش است. با هم در یک شرکت معماری و دکوراسیون کار می کنیم. او از مدتی قبل و پس از فوت پدرش با مادرش دچار اختلافاتی شده و برایم تعریف کرده که اختلافات او و مادرش، بر سر ارثیه است. چند ساعت پیش آزیتا سراغم آمد و گفت که با مادرش در پارکی در حوالی غرب تهران قرار دارد و می خواهند درباره اختلافاتشان صحبت کنند. آزیتا برایم تعریف کرد که ...
فیلم لو رفته ریحانه پارسا!
! از آنجایی که ظاهرم به عمد یا غیر عمد سن من را بیشتر نشان میداد آن اتفاق را هیجانی از سر احساس و عشق طرف مقابل تلقی کردم به اصرار خودِ فرد رابطه ما از دور به صورت تلفنی چند شب در هفته حفظ شد، در تمام طول دو سال من از ترسی که به جان و تنم افتاده بود از خانه بیرون نیامدم و هر چیزی را بهانه می کردم برای خانه نشینی؛ و دل خوش به تماس های آن شخص؛ به خودم آمدم 2 سال گذشته بود و من ...
روایتی از 2 بیمار مبتلا به اچ آی وی و روزگاری که می گذرانند | بازگشت به زندگی
از خدا گله می کردم که مگر من چه فرقی با بقیه داشتم. گاهی یقه خودم را می گرفتم، اما فایده نداشت و چیزی تغییر نمی کرد. 2 سال خیابان خوابی و 11 بار اقدام به خودکشی چند ماه حبس می کشد تا حکمش تمام می شود. می گوید: بعد از آزادی از زندان به خانه نرفتم. چیزی به تولد پسرم نمانده بود و من از خودم بدم می آمد. می گفتم زنده بودن من چه ارزشی دارد. برای همین دو سال به خانه نرفتم. توی ...
گره در پرونده زنی که شوهر عراقی اش را کشت
. متهم درباره جزئیات قتل گفت: آن روز از خانه پدرم بیرون آمدم و قرار بود با مدیر یک شرکت قرار ملاقات بگذارم تا کار های نمایندگی در عراق را انجام دهم. من از اینکه موسی هم به ایران آمده است خبر نداشتم. او به دنبالم آمد و گفت باید به عراق برگردی و لازم نیست که کار کنی. من گفتم دیگر برنمی گردم و این موضوع باعث درگیری بین ما شد. من هم با شلیک گلوله او را به قتل رساندم. به دنبال اعتراف های زن جوان و ...
به سوی پرواز/ روایت آزاده ای از کازرون که همچنان آرزوی شهادت دارد
نفس گیری بود دشمن منطقه فاو را گرفته بود. ما 8 نفری بودیم که راهی جز عقب نشینی نداشتیم. موقع برگشت، دوستانم یکی یکی جلو چشمانم شهید می شدند تا اینکه دونفر شدیم و سعی می کردیم ادامه دهیم و دور شویم. ناگهان دوستم مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به حالت عجیبی به شکل سجده به زمین افتاد و شهید شد. من که چاره ای جز ادامه راه نداشتم نفس زنان خودم را به کناره های اروند رود رساندم، ناگهان متوجه ...
سیدپیمان حسینی | ای کاش تهران ساحل داشت
...> یادم نمی آید. ولی خاطرم است آن زمان بچه ها دوست داشتند دکتر یا مهندس شوند. در سنین 10، 11 سالگی اصلاً فکر می کردید یک روز این همه عنوان خیره کننده به دست آورید؟ من از بچگی قبل از خواب تصویرسازی می کردم و فوتبال دوست داشتم. کاراته کار می کردم. خودم را دروازه بان تیم ملی می دیدم و به رختخواب که می رفتم تازه تورنمنت را شروع می کردم. خیلی وقت ها تا زمانی که دستکش طلای جام جهانی را ...
مقصر دانستن در مقابل مسئولیت پذیری
، خود فرد خواهد بود. جالب اینجاست که به نظر می رسد این مفهوم با واکنش معمول اکثر افراد متضاد است. یعنی بیشتر افراد به دنبال دلایلی می گردند که زندگی آنها را هدایت می کند و این امر یک نتیجه بیشتر به همراه ندارد و آن، مقصر دانستن دیگران و منبع بیرونی هدایت گری خواهد بود. ممکن است بگویند: "بابت شرایطی که در خانه دارم ناراحت هستم. همسرم مرا بدبخت کرده است و علت اصلی ناراحتی و ...
چهار زن با یک برچسب؛ اچ آی وی مثبت
انگار روی صورتش جا خوش کرده و پیرتر نشانش می دهد. مدام به ساعت نگاه می کند و نگران پدرش است. باید سر وقت خانه باشد تا داروهای پدر را به او بدهد. پدر سرطان پروستات دارد و افسانه که حالا زندگی اش به افسونی تبدیل شده است، پرستار پدر. پدرم بیمار است و از آنجا که پول پیش خانه نداشتم که بدهم، قرار شد در یک اتاقی که برادرم برای پدر گرفته، زندگی کنم در ازای آن پرستار پدرم شده ام. این را افسانه ای می ...
ماجرای یک کارت عروسی که به دست رهبر رسید
نظر خانواده ها باهم صحبت کنیم. اولین دیدارمان هم در بهشت زهرا بود. دوست داشتم ازدواجم مطابق میل حضرت زهرا باشد بعد از چندین جلسه آشنایی که با هم داشتیم حمید با مادرش برای خواستگاری به خانه ما آمد. در جلسات خواستگاری سعی می کردم تا حدی که می شود همه چیز مطابق میل حضرت زهرا (س) باشد. گرچه من هم مثل همه ی دختر ها دلم می خواست در مراسماتم لباس های خاص و چشم گیر بپوشم، اما این کار ...
معجزه زیر چوبه دار
. اعتراف به قتل بلافاصله این حادثه به پلیس مخابره شد. موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تحقیقات در این رابطه آغاز شد. قاتل دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او ماجرای درگیری را اینطور روایت کرد: من، مقتول و بچه ها را از قبل می شناختم. با هم دوست بودیم. مقتول و یکی از دوستان صمیمی ام در آن ساختمان نیمه کاره مشغول به کار بود. شب ها هم در آنجا می ماندند. برای همین هرازگاهی در ...
عاقبت مادران کارتن خواب چه شد؟ /فرزندان کارتن خواب ها بخوانند
جوانی ام را کارتن خوابی کردم. نه از خانه وزندگی چیزی فهمیدم نه از حس مادری. در عوض فقط مواد کشیدم و نشئگی کردم و کارتن خوابی. نمی دانم چه شد. فقط می دانم خدا رویش را از من برنگردانده بود که این اراده را به من داد و ترک کردم. وقتی در آیینه به صورتم نگاه می کنم باورم نمی شود این زن همان بهناز 20 سال قبل است. حالا فقط می خواهم دوباره کانون گرم خانواده را تجربه کنم. رویای من چشم باز کردن در خانه خودمان ...
نقشه شوم آدم ربایی دختر جوان با یک تماس پلیس مشهد خراب شد
ترتیب از نگرانی و دلهره مادرم کاسته می شد. بعد از این ماجرا به خانه میثم رفتم ولی وقتی خودم را تنها دیدم وحشت سراسر وجودم را فراگرفت. تازه فهمیدم که میثم اصلا قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها به عنوان یک دوست خیابانی با من ارتباط برقرار کرده است. در همین حال بود که پلیس با میثم تماس گرفت. او که وحشت زده شده بود از شدت ترس مرا از خانه اش بیرون انداخت تا دچار مخمصه نشود. این بود که فهمیدم ...
توطئه مادر برای تصاحب ارثیه دختر
گفته بود رفتم و چون احتمال می دادم مشکلی پیش بیاید به همکارم گفتم اگر تا دوساعت خبری از من نشد، به پلیس خبر دهد.دختر جوان ادامه داد: وقتی به محل قرار با مادرم رفتم، در حال صحبت بودم که ناگهان خودرویی در کنار ما توقف کرد و دو مرد و یک زن از داخل ماشین پیاده شده و با زور مرا سوار خودرو کرده و به راه افتادند. هر چقدر داد و فریاد و التماس کردم و از مادرم کمک خواستم او توجهی نکرد. آدم ربایان مرا به کمپ ...
برگ های زرین در دست راویان حقیقت
به گزارش جام جم ، تندیس برگ های زرین پنجمین دوره جشنواره تلویزیونی مستند در گوشه ای از سالن همایش های بین المللی رسانه ملی به انتظار نشسته بود. هر کدام از این برگ های زرین قرار بود وارد خانه یکی از مستندسازان شود. شور و شعف زیادی در سالن وجود داشت. نامزدها در بخش های مختلف جشنواره در صندلی ها نشسته بودند و به انتظار که کدام یک از آنها قرار است گوی رقابت را ببرند. این جشنواره که از سال 96 برگزار ...
از ثروت 350 میلیون دلاری آیت الله یزدی تا نوشتن 51 وصیت نامه
می زدند خیلی برای ما سنگین بود. من خودم این یادداشت سایت ایران فوکوس را پرینت گرفتم و به خانه آوردم و گفتم: حاج آقا! شما 350 میلیون دلار در بانک های خارجی پول دارید؟ چون من می دانستم که پدرم به جز سه دانگ منزل و به جز تعدادی کتاب هیچی نداشت. این خیلی عجیب است. * همان سه دنگ منزل را هم وقف کردند. بله، پدرم همان سه دانگ منزل را وقف حوزه ی علمیه کردند. سه دانگ دیگر برای مادرم ...
فردوسی پور برای من درس عبرت شد / کل سیستم تلویزیون باید عوض شود
وب نیست و من هم بعد از چند بار تلاش بی ثمر به این نتیجه رسیدم که چرا باید تلاش بیخود کنم و تصمیم گرفتم از تهران، شهری که 50 سال در آن زندگی کرده بودم دل بکنم و به مشهد آمدم و در یک گوشه ای برای خودم زندگی می کنم. ارتباط شما با عمو قناد چطور است؟ ما خیلی باهم دوست هستیم و ارتباط داریم، هم در شبکه های اجتماعی هم با تماس تلفنی همواره با هم صحبت می کنیم و قربان صدقه هم دیگر می ر ...
مربی استرالیا می دانست عامل بدبختی اش هستم تهامی: گفتم به زمین می آیم و تیم ملی را به جام جهانی می برم
دوباره ضبط می شد و در حال حاضر فیلم بازی های من هم موجود نیست. بارها خواهش کردم فیلم های بازی ام را داشته باشم اما وجود ندارد. حالا همه چیز حرفه ای شده و اگر آن بازی این روزها برگزار می شد اتفاقات دیگری می افتاد. تهامی درباره ارتباط خود با دیگر بازیکنان در آن اردو گفت: به نظرم تنها بازیکن شهرستانی بودم که با همه خوب بودم. همه من را دوست داشتند و به من احترام می گذاشتند. 10 سال بازیکن تیم ملی ...
نگاهی بر فیلم های احتمالی بخش مسابقه جشنواره
از مسابقه فراهم شد. این در حالی است که تاکنون سابقه نمایش فیلم های توقیفی در بخش مسابقه وجود نداشته است. مروری بر آثار احتمالی در چهلمین جشنواره فجر شنیده ها حاکی از آن است که فیلم های دسته دختران ، نگهبان شب ، خط نجات ، بدون قرار قبلی ، تفریق ، خائن کشی ، برادران لیلا ، مجبوریم ، کَره خوری ، لامینور ، جنگ جهانی سوم ، صورت فلکی ، بی مادر ، شب، داخلی، دیوار ، شبگرد ، خانه ...
چوپانی که پزشک متخصص شد!/ مطبم بقالی شده بود تعطیلش کردم+عکس
می کردید؟ بهادر با خنده ای ملیح جواب می دهد یادم می آید دشتستان دچار قحطی شد و پدر و مادرم به همراه گوسفندان خود در منطقه دشت ارژن اطراق کردن و در تابستان مجبور شدم به کمکشان بروم در حالی که هم کلاسی هایم آن موقع با جدیدت به کلاس های تقویتی می رفتن و دروس خود را مرور می کردن و در همان سال سه هفته از شروع تحصیلی گذشته بود و بنده از درس عقب افتاده بودم آنقدر گریه کردم که دیگر پدرم مرا ...
داستانی برگرفته از یک پرونده واقعی/ بهشت گمشده
جایی نداشتم بروم تا صبح پشت در آپارتمان مینشستم و گاهی نیز از شدت گریه خوابم میبرد بزرگترین حراس یک زن نادیده گرفته شدن است که این ترس با من آمیخته شد شش ماه از ازدواجمان با همین شرایط گذشت همسرم به تازگی از من میخواست که مهریه ام را ببخشم و از او طلاق بگیرم و اما او را دوست داشتم و بعد از او دیگر جایی برای رفتن نداشتم تمام پل های پشت سرم را با بی فکری خراب کرده بودم یک روز بعد از یک دعوای شدید با ...
در تیم ملی بوکس هیچ بار فنی به ما اضافه نشد/ مجبورم به خاطر بی توجهی ها از ایران بروم/ رئیس فدراسیون فقط ...
خانه نشین شدم و به عنوان کسی که 6 سال در تیم ملی بوده کمترین بی توجهی را به من می کنند. در این مدت تنها برای خودم تمرین کردم و به غیر از پدر و مادرم، مسئولان ورزش و فدراسیون بوکس هیچ توجهی به من نکرده اند. امثال من یا هر ورزشکار دیگری اگر با این شرایط از ایران برود و برای کشور دیگری افتخارآفرینی کند حق دارند. من دلم می خواهد برای وطن خودم افتخارآفرینی کنم ولی در اوج تجربه و جوانی مرا کنار گذاشته اند ...
زن جوان: چیزی نمانده بود که شوهرم پای میز قمار دخترم را ببازد!
زن 27 ساله با بیان این که دیگر تحمل تهمت های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدر ومادرم تبعه کشور افغانستان هستند. یکی از خواهرانم مقیم کشور سوئد شد و دو تن دیگر از آنان در تهران ازدواج کردند. به همین دلیل من که ته تغاری بودم خیلی مورد توجه اعضای خانواده ام قرار می گرفتم . پدر ومادرم خیلی مرا دوست داشتند و هرآن چه می خواستم ...
چرا بعثی ها از پیکان وحشت داشتند؟
. با شناسایی که از قبل روی این ها انجام شده بود، قرار شد که ما این ها را به اشغال خودمان دربیاوریم و منهدم کنیم طوری که نتوانند به اهداف شان از بابت شناسایی واحدهای پروازی و حتی سطحی ما برسند. ما روز قبل از هفتم آذر عزیمت کردیم. البته ما روز قبل از آن رفته بودیم و این سکوها را بمباران کرده بودیم. از لحاظ بهره برداری نفتی منهدم شده بودند و نمی توانستند عملا صادرات کنند. فقط به عنوان یک ...
همسر شهید بدرالدین: به فرزندانم گفتم وقتی امام عصر ظهور کرد، می توانید پدرتان را ببینید/ 2 شاخه گل رزی ...
از شرایط زندگی اش، حضور کمرنگ همسرش در خانه، فعالیت های سیاسی ذوالفقار حزب الله به همراه شهید حاج عماد مغنیه و حتی درباره شهید شیخ راغب حرب که از بستگان او بوده، سخن به میان آورد. دوران جوانی ذوالفقار حزب الله زهرا سادات بدرالدین دختر ارشد خانواده که اکنون 30 سال دارد، با توجه به اهتمام پدرش برای تحصیل فرزندانش، دو مدرک دانشگاهی در رشته های امور تربیتی و مدیریت گرفته است. او ...