پزشکی که پول بیمار به منزل نمی برد/ عبدالله چگونه به عمار رسید؟
سایر منابع:
سایر خبرها
اعلام آثار بخش مسابقه مستند و داستانی دوازدهمین جشنواره عمار
فاش نیوز- دبیرخانه دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار نامزدهای بخش های مستند و داستانی را اعلام کرد. برگزیدگان این بخش ها در آیین اختتامیه این جشنواره، معرفی و تقدیر می شوند. به گزارش فاش نیوز و به نقل از عمار فیلم ، دبیرخانه دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار نامزدهای بخش های مستند و داستانی را اعلام کرد. برگزیدگان این بخش ها در آیین اختتامیه این جشنواره، معرفی و تقدیر می شوند. ...
تصاویری ناب از حضور نوجوانان دهه هشتادی در اردوی جهادی
فردی و گروهی و تجربه های شغلی و جهادی کسب کردم. یک هفته به همراه نوجوانان بسیجی در ساخت این واحدها مشارکت داشتم و امروز برای کاری به روستا رفتم و از دیدن تکمیل آن دو منزل مسکونی بسیار خوشحال شدم. با دیدن منازل ساخته شده و برای مرور خاطرات سری به عکس های آرشیوی زدم که تصاویری از نوجوانان کم سن و سال که در ساخت این واحدها مشارکت داشتند، توجه مرا به خود جلب کرد. یاد ...
اقدام جنون آمیز تازه داماد تهرانی/مرد جوان پدر و مادر همسرش را کشت
سر این موضوع عصبانی شد و به من بد و بیراه گفت. او می گفت اگر از پس مخارج زندگی مشترک بر نمی آید چرا ازدواج کرده ام. من که از شنیدن توهین های همسرم عصبانی شده بودم به محل کار همسرم رفتم اما حراست بیمارستان اجازه ورود را به من نداد.به همین خاطر به خانه برگشتم.چند دقیقه ای نگذشته بود که متوجه شدم همسرم هم به خانه آمده.او همراه مادرزنم وارده خانه شد و شروع به بحث کرد. متهم در تشریح جزییات ...
داماد خشن: پشیمانم!
قرض بگیرم که مریم عصبانی شد و به من بد و بیراه گفت و بعد از کلی بحث خانه را ترک کرد و به محل کارش رفت. دنبالش به بیمارستان رفتم، اما حراست بیمارستان اجازه ورود را به من نداد. وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم همسرم برگشته است. لحظاتی بعد او همراه مادرش وارد خانه شد و دوباره بحثمان شد. متهم در خصوص قتل گفت: بحث بالا گرفت بود که پدرزنم وارد خانه شد و دو سیلی به صورتم زد. کنترل اعصاب را از دست دادم ...
در حاشیه بخش شهید آوینی پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت؛ "پس از 22 سال" با خلبان شهیدی که بجای اجکت، ...
داشته باشم؛ که معتبرترین جشنواره ی مستند در ایران و منطقه و یکی از معتبرترین ها در جهان است و در آن نامزد هم شدم و از آن جایزه هم گرفتم. اگر وسعت دید کمی بیشتر شود و فیلم های مستند دیگری هم بتوانند وارد جشنواره شوند، بسیار خوب است. وی همچنین درباره ی بخش آنلاین جشنواره گفت: آنلاین شدن جشنواره خیلی به دیده شدن فیلم های مستندِ بچه ها کمک کرد. من خودم 2 سال پیش فیلمی به نام "خانه سنگی ...
من سهامدار پرسپولیس نیستم
آن را قبول نمی کنم. آن روزی که به عنوان مدیرعامل پرسپولیس معرفی شدم، شب همان روز برای وزیر ورزش استعفانامه خودم را ارسال کردم. البته دوستان من را نصیحت می کردند و مخالف این موضوع بودند ولی چون من تصمیم خودم را گرفته بودم و این پیشنهاد را قبول کردم به من گفتند که یک مدت در باشگاه حضور داشته باشم که این یک مدت تبدیل به سه سال شد. رویانیان تاکید کرد: زمانی که مدیرعامل پرسپولیس شدم نام این ...
مرد سیاهپوشی که همه مسافرانش زن بودند که بود و چرا آنها را می کشت؟
درغرب تهران در گشت های خود در سطح شهر با غلامرضا برخورد می کنند و در ابتدا خود را جبار رحمتی و اهل مشهد معرفی کرده بود. غلامرضا در پاسخ به سوالات گشتی ها می گوید: خانه ام در سه راه آذری است و برای خرید از فروشگاه شهروند آمده بودم که حالم خراب شد؛ به خانه یکی از دوستانم که در پونک همین نزدیکی ها است رفتم که شب را در آنجا بمانم، اما کسی در خانه نبود و ناچار شدم به این بوستان بیایم و ...
وقتی امام آرزو می کند با خادم خویش محشور شود
؟ خواهرم جواب داده بود: دکان دارد و با کسی شریک است! حاج احمد آقا گفته بود: بگویید بیاید. به من تلفن کردند و من دکان و خانه و زندگی ام را رها کردم و به جماران آمدم و ماندگار شدم! در روز های اول، وظیفه ام جواب دادن به تلفن ها بود و اگر حضرت امام کاری داشتند، بلافاصله پیغام می دادند که من بروم و انجام بدهم. اگر ایشان با کس دیگری هم کاری داشتند، می رفتم و پیغام را می رساندم و جوابش را برای ایشان می بردم ...
قلعه فراموش شدگان
را هم ندارم که بدهم. بی بی همسایه اش را دلداری می دهد و برایش دعا می کند. این طورکه بی بی سلطان تعریف می کند، مالک قلعه فردی به نام عبدالله بوده که 100 سال قبل فوت کرده و کسی از سرنوشت فرزندانش خبری ندارد. سکونت مهاجران در این قلعه از حدود 30 سال پیش شروع شده است. زمانی که کارگران گاوداری ها و مزارع کشاورزی و... دیدند قلعه خالی است، خانواده شان را از شهرستان به اینجا آوردند و در گوشه و ...
عذرخواهی نفیسه روشن از مادرش +عکس
بپرسم از کجا باید بلیط را تحویل بگیرم. رفتم بلیط را گرفتم و با بهنام تماس گرفتم که اگر فرصتی هست او را در فرودگاه ببینم. از من اسم ایرلاین و ساعت پرواز را پرسید و وقتی جواب دادم، گفت که این پرواز من است. برای من خیلی حس خوبی داشت اما او کمی دستپاچه شده بود. فکر می کردم که شوخی می کند اماوقتی با اتوبوس به هواپیما رسیدیم، متوجه شدم که نه؛ واقعا او بالا ایستاده است و خیلی ذوق زده شدم. همان اول ...
گذراندن هفت خوان برای رسیدن به سیمرغ/ روایت زندگی شهیدی که در کنار بیت الله الحرام به آسمان پرکشید
...، می گفتند ما که نمی شناسیم، فقط یک اسم از آن ها داریم. وقتی نزد دوستانش می رفتم، فقط با یک کُد مواجه می شدم و با شخصی که مصاحبه می کردم حتی نمی دانستم اسمش چیست. نه جای مشخصی می توانستم مراجعه کنم و نه با شخصی که گفت وگو می کردم می دانستم آن شخص چه کسی است و چه سابقه ای دارد و پس از جلب اعتماد برای ادامه گفت وگو با فردی که علاقه ای به مصاحبه ندارد، باز هم کار به سختی پیش می رفت ...
اسفندیار فیلم رابطه زنش را به برادران وی داد، آنها هم مرضیه را به قتل رساندند
به رفع آن یک دوره ی کامل مشاوره رفتم که بی فایده بود. شک و تردید های اسفندیار موجب می شود تا رفت و آمدهای مرضیه و تماس های وی را کنترل کند... اسفندیار :ای کاش هیچ وقت اینکار و نکرده بودم. رصد و کنترل رفتارهای مرضیه،اسفندیار را به این یقین می رساند که همسرش وارد رابطه ای ناشایست شده لذا به تصور جمع آوری ادله و مدارک محکمه پسند (البته به زعم خودش) ضمن ضبط تمام مکالمات تلفنی ...
اعتیاد معضلی زیر پوست پایتخت؛ پاکسازی ضرورتی اجتناب ناپذیر
معرفی کرد در میان خیابان شوش نگاهش را به من خیره کرد و به شوخی گفت: آقای مهندس مگه آدم ندیدی!؟ ماهم آدم هستیم و زندگی این شکلی داریم به سمتش رفتم و بهش گفتم چرا در این سرما اینجا هستی. این فرد از دست روزگار گلایه داشت و بدون اینکه بپرسد شما چکاره هستی گفت: میخوام باهات درد و دل کنم، من زندگی نسبتا خوب و خوشی داشتم که در میان راه زندگی و در حالی که خدا فرزندی بهم هدیه داد این مواد مخدر ...
دختری با اسمی که بیش از 1000 حرف دارد!
برنامه به اپرا گفت: باید کاری می کردم و یک رکورد گینس را می شکستم. باید مطمئن می شدم که اسم دخترم خاص است. نمی خواستم اسمش شبیه اسم فرد دیگری باشد. اسمش باید متفاوت می بود و من باید می رفتم توی کتاب رکورد های گینس. ساندرا برای رسیدن به شکل نهایی اسم دخترش 6 ماه وقت گذاشته و اسم، ترکیبی است از نام فیلم ها، ماشین ها و برخی بستگان. اما شخصی که از همه بیشتر دچار چالش بوده خود جِیمی ...
اسپندها همه دود هوا شدند
. درباره این کتاب خیلی باهم گفت وگو کردیم. در نهایت قرار شد من روی متن ایشان کار کنم. با مهارت هایی که در نوشتن یاد گرفته بودم شروع کردم به بازنویسی متن. برای روان ترشدن جمله ها، تکنیک های ساده نویسی، پاکیزه نویسی و روان نویسی را روی متن اعمال می کردم و یکسری کلماتی را که برای مخاطب ایرانی قابل فهم نبود، به فارسی برمی گرداندم. رجایی فرد مسلطی بود و مصاحبه هایش را خیلی خوب تنظیم کرده بود ...
شهرت زنجان، سرِ چاقوی خراسانی را برید!
شناختم از چاقو و کیفیت آن شد؛ مثلا در این سال ها فهمیدم فلان سازنده، شاخ هایی را که برای دسته استفاده می کرده درست و اصولی خشک می کرده است. وقتی صحبت از چاقو و صنعت چاقوسازی می شود، ذهن ما به سمت چاقوی زنجان می رود، در صورتی که شما قبل از گفتگو درباره چاقو های خراسانی گفتید. در اقصا نقاط ایران چاقوسازی رواج داشته است؛ اینکه امروزه با آمدن نام چاقو، ذهن ها به سمت زنجان می رود ...
مرد تهرانی دست زنش را شکست / طلاق به خاطر امضا نکردن پدرزن
، شوهرش گفت: آقای قاضی باور کنید تقصیر خودش بود اجازه بدهید از اول برایتان تعریف کنم. من یک کافه دارم که محل دنج و آرامی است و دختران و پسران زیادی به آنجا می آیند با سمانه هم همانجا آشنا شدم و بعد هم ازدواج کردیم. البته به خاطر شیوع کرونا نتوانستیم جشن بگیریم و قرار شد پول آن را صرف زندگی و آسایش خودمان کنیم. چند ماهی که از ازدواجمان گذشته بود متأسفانه به خاطر همین کرونا وضع کار و کاسبی ما بسیار بد شد ...
بیوگرافی بازیگران سریال نوار زرد 2
فیزیولوژی گیاهی شروع: 1384 سریال فرار بزرگ فعالیت حرفه ای: فیلم جنایت و جنحه 1384 شهرت: سریال وفا 1385 ازدواج: متاهل علایق: در رشته کیوکوشین تا کمربند مشکی پیش رفتم مهشید جوادی نام: مهشید جوادی تاریخ تولد: 2 بهمن 1374 – ارومیه تحصیلات: لیسانس رشته ریاضی کاربردی شروع: 14 سالگی با تئاتر ...
نگاهی به اسناد و شواهد تاریخی حرکت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو/ ارادت خاص صفویان به حرم امام هشتم
تا 716 هجری سلطان محمد الجایتو، آن را تعمیر و ترمیم نمود و در حمله مغول ها آسیبی به گنبد نرسید. صفویان ارادات خاصی به محضر امام ابراز می داشتند و شاه عباس بزرگ پیاده از اصفهان تا مشهد رفت و امنیت راه ها و رفاه زائران و کاروان ها و تدارک آنها و حیوانات شان را در نظر داشت، کاشی های داخل حرم در اثر دود شمع و پیه سوزها روغن چراغ ها به مرور زمان تیره شده بود، نادرشاه دستور بازسازی و دودزدایی از حرم مطهر ...
بی”نقاب” مثل تختی!
شمیران به نام رویال تهران رفتیم. وقتی بساط شام را پهن کردند به یکباره تختی به من اشاره کرد و گفت حواست به آن جوانی باشد که کنار دخل ایستاده ببین به او غذا می دهند یا نه! من آن جوان را زیر نظر گرفتم و دیدم کسی به او غذا نداد. آمدم و به تختی گفتم. او هم گفت یک قابلمه پر غذا بگیر و به آن جوان بده. این کار را کردم و پسر جوان هم خوشحال شد و رفت اما تختی به من گفت دنبالش برو طوری که متوجه نشود ببین خانه ...
نادر طالب زاده در بیمارستان بستری شد
بود که 6 ماه قبل دچار ایست قلبی شدم اما از هفته گذشته در پی افزایش سطح کراتین خون، تشکیل لخته خون در پاهایم و ناتوانی در راه رفتن در بخش مراقبت های ویژه بستری و بعد از گذشت 4 روز و پس از انجام چندین آزمایش به بخش منتقل شدم. محمدمهدی اساعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یک ماه پیش (18 آذر ) با حضور در منزل نادر طالب زاده از وی عیادت کرد و وی در جریان روند درمانی این مستندساز و مجری تلویزیون کشور قرار گرفت. ...
با عروس مارها مدیر دوبلاژ شدم
مدت طولانی برایش خسته کننده بود: توسط منوچهر والی زاده که صدای من را شنیده بود به علی کسمایی، پدر دوبله ایران، معرفی شدم. او 6 ماه به من کاری داد که اگر بشنوید جا می خورید؛ به جای یک درشکه چی فقط بله قربان می گفتم. این دست کارها آنقدر ناراحت و خسته ام می کرد که تصمیم گرفتم به کار سیم کشی که در هنرستان در آن سررشته پیدا کرده بودم، روی بیاورم. اما طولی نکشید که دیدم نمی شود؛ به هر شهری که می رفتم ...
مردم سی سخت: گرانی پیرمان کرد؛ برای تهیه دارو باید تا یاسوج برویم (+عکس)
عبور از یکی از این کوچه ها هستم که چشمم به زنی سالخورده افتاد که در ایوان خانه اش نشسته بود. جلو رفتم و از او اجازه خواستم تا وارد حیاط شوم. با مهمان نوازی و لهجه شیرینش من را به داخل حیاط تعارف کرد. از روی باقی مانده دیواری که تخریب شده بود وارد حیاط شدم و به کنارش رفتم. بعد از معرفی خودم از او خواستم تا درباره وضعیت شغل و معیشت مردم سی سخت کمی باهم گپ بزنیم. گرانی مردم را از پای ...
درست مثلِ بسیاری از مدیران!
...، ضمنِ این که به شطِ نیمه جانِ کارون نگاه نگاه می کردم، فقط به یک چیز فکر می کردم؛ زنان و مردانِ زندانی بی بضاعتِ اهوازی که می توانستند به مناسبتِ برگزاری جشنواره فیلم ملی اهواز، آزاد شوند و دوشادوشِ پاره های تن شان باشند. سه ماه یا شاید بیشتر و آن همه هزینه و وقتی که گذاشته بودم، مطلقأ برایم مهم نبودند. همین طور که روی پل هلالی راه می رفتم، تصور می کردم در راهروی زندان هستم. ...
از اوج آسمان تا قعر دریا با ویلچر
همراهش هستند. سعید درباره این دوستی ها می گوید: زمانی که ما از محدوده امن مان خارج می شویم، یک سری سختی ها را تحمل می کنیم و انجام می دهیم، با آدم هایی آشنا می شویم که با تو هم فکر و همسو هستند. اگر من در خانه می ماندم هیچ وقت با هیچ کسی دوست نمی شدم. این یک قانون است که شما باید نود درصد راه را رفته باشی تا آدم ها به تو کمک کنند و در کنارت قرار بگیرند. من این مسیر را رفته ام. من روزهای اول تنها ...
گرشاسبی: دلیل حذف سرخابی ها مربوط به گذشته است/ شبانه روز کار کردیم تا مجوز فولاد را بگیریم
را به دست بیاوریم. ما کمیته ای را تشکیل دادیم و باید تشکر ویژه ای از همکارانم در باشگاه فولاد داشته باشم که وقت گذاشتند. *وقتی شروع کردیم پنجره مان بسته بود، محروم بودیم و احساس خطر می کردیم که خدای ناکرده آسیب ببینیم. ما وقتی فرم ها را ارسال کردیم معایبی مانند عدم تسویه حساب با جانواریو و رافائل که مربوط به سال های 86 و 97 بود، وجود داشت. در این مدت بچه های ما شبانه روز تلاش و اسناد ...
گرشاسبی: دلیل حذف سرخابی ها مربوط به گذشته است و سجادی نقشی نداشته است/ شبانه روز کار کردیم تا مجوز ...
مدیرعامل باشگاه فولاد خوزستان تأکید کرد که با وجود سختی ها با کار شبانه روزی توانستند مجوز حرفه ای حضور در آسیا را کسب کنند.
روایت کردبچه از اتهامی که به او زدند/ گفتند با مجلس زد و بند دارم!
کاری دارم. زمانی که تحصیلاتم در انگلستان خاتمه پیدا کرد، به ایران بازگشتم. با وجود قبولی در آزمون ورودی وزارت خارجه، به سازمان برنامه و بودجه رفتم چرا که کاری منطبق با تحصیلات من بود. از بیستم آبان سال 1354 در دفتر اقتصاد کلان که آن زمان، دفتر اقتصاد عمومی می گفتند مشغول به کار شدم. در ابتدا دستیار بودم و اولین کاری که به من محول شد، پروژه ای درباره برآورد عرضه و تقاضای محصولات کشاورزی ...
منصوریان: اگر گل دوم را نمی زدیم شاید دچار مشکل می شدیم
ورود و خروج نفت آبادان عنوان کرد: آنقدر بضاعت نداریم که مثل تیم های بزرگ لیست خروجی داشته باشیم. لیست ما آنقدر از نظر مالی پایین است. اگر هم بخواهیم خرید کنیم باید منتظر بمانیم. ششم به آبادان برمی گردیم و بیست و یکم تیم می رود. باید بنشینیم با کادر فنی تمام بازی ها را بازنگری کنیم و ببینیم در چه پستی احتیاج به خرید داریم. اولین احتیاج ما این است که پول بچه ها بیاید اگر این اتفاق بیفتد انگار 16 ...