دنیا ما را با چه می شناسد؟ شتر؟!
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت هایی دردناک از حادثه پلاسکو
اما واسه اینکه سرگرم بشه، هر روز صبح می اومد مغازه، درو باز می کرد، تلفنا رو جواب می داد تا من و شریکم برسیم. اون روز به رسم همیشگی پنجشنبه ها که مراسم زیارت عاشورا بود زودتر اومده بود. متوجه شده بود که آتیش سوزی شده، زنگ زد بهم و منم بهش گفتم هیچ کاری نکن، فقط برگرد خونه. تمام مدارکم و سه تا از لپ تاپام تو مغازه بود. فقط هفت تا کارگاه تولیدی برای من کار می دوخت که تمام مدارک مربوط به حساب و کتابشون ...
به افکارت عادت نکن!
جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: آقای محترم! بچه هایتان واقعاً دارند همه را آزار می دهند. شما نمی خواهید جلویشان را بگیرید؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی گردیم که همسرم، مادر ...
عکس نوشته تبریک روز مادر | استوری تبریک روز مادر
: پریشانم گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم اما . . . یک بار نگفتم:مادر من خوبم شادم ...! همیشه از درد گفتم و از رنج اما اون هیچ وقت حرفی از ناراحتی قلبیش نزد قدر مادرتون رو بدونید. روز مادر مبارک دندانم شکست برای سنگریزه ای که در غذایم بود دردم گرفت نه برای دندانم برای کم شدن سوی چشم مادرم ...
سرگذشت درخشان اسپایدرمن توی مارول
اسپایدرمن هم کمک خیلی زیادی به استن لی می کرد و طرح کلی این داستان ها را می نوشت؛ ولی بعد از یه مدت، میونه اش با استن لی شکرآب شد و تو سال 1966 از مارول رفت. در مورد این اتفاق و به هم خوردن رابطه ی استیو دیتکو و استن لی حرف و حدیثای مختلفی وجود داره؛ یه عده میگن این دو نفر سر داستان فاش شدن هویت مخفی یه سری از شخصیت ها اختلاف نظر پیداکردن و یه سری های دیگه هم میگن که استن لی خودش رو تنها خالق مرد ...
قصه کودکانه جک و لوبیای سحر آمیز
... واقعا میخوای این گاو رو بفروشی؟ جک گفت: بله، مادرم به من گفته که به بازار برم و اون رو فقط به بالاترین قیمت پیشنهادی بفروشم، چون اون گاو خیلی ارزشمندیه!! قصاب پاسخ داد: من میخوام که اونو بخرم. من قصد دارم با ارزشترین و بهترین قیمت رو برای این گاو پیشنهاد بدم. چیزی که شما حتی توی خوایتون هم نمیبینید!! جک با تعجب به قصاب نگاه کرد و پرسد ...
3 تا از بهترین ایده های کسب و کار پر درآمد بازار عید چیست
ارائه کنه. واسه همین همیشه دنبال بهترین شرکت طراحی سایت در ایران بودم. اما شما اشتباه منو نکنید. یه سرچ کنید می بینید که سایت طراحی سایت یا شرکت طراحی سایت خیلی زیاده که همشون در نهایت یه سایت در یه حد حرفه ای بهتون تحویل میدن. اما شرکت هایی که تو کرج کار می کنند خیلی هزینه ی کمتری می گیرند. این هم فقط برای اینه که نیروی کار تو کرج ارزانتره و قیمت اجاره ها پایین تره. ...
از رهاییِ عشق کوثر تا همنشینی با عاشق کوثر
* خاطراتی از شهید بیضایی تاسوعای سال 92 بود، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند و تروریست ها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب (س)، دور کردن. صبح زود رفتیم اونجا و محمودرضا رو هم دیدیم، خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود . پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم ...
چگونه به پرسش های سخت فرزندانمان پاسخ دهیم؟!
شود وی تصور کند که بچه ها باعث می شوند که بزرگترها مسخره رفتار کنند. یک پاسخ بهتر این می تواند باشد: "چه سوال خوبی پرسیدی! سوالت اینه که بچه چطوری تو شکم عمه رفته یااینکه کجای شکم اونه؟" اگر منظور او مورد دوم بود، با اطلاعاتی مختصر و قابل هضم به او پاسخ دهید. به او بگویید که فقط غذا، مایعات و داروها هسند که وارد شکم می شوند. برای او توضیح دهید که نوزاد در یک جای خیلی خاص از بدن زنها می ماند که ...
رمان جدید علی میرفتاح منتشر شد/ نوبت ناتانائیل شد
ناتانائیل برای معرفی آن انتخاب شده، به این ترتیب اند: گفتم ناتانائیل کیه؟ گفت زیبایی محضه. قشنگی خالص و خُلّص. جزو طایفه ایه که قشنگی های دنیا رو از سرریز قشنگی اینا گرفتن. گفتم یعنی چی از اینا گرفتن؟ گفت بیانش حتی برا بهشتیا سخته. چه برسه به من ... رمان نوبت ناتانائیل 31 فصل دارد که عناوین شان به ترتیب عبارت است از: سیاه نامه تر از خود، بهمن کوچک، مامور برگزیده، چرخ ...
تیپ آرتیستی و لاکچری “بهاره رهنما” همه را انگشت به دهان کرد!
کنند که خاص پسند هستند مثل خانم رهنما! اما بهاره خانم همونجور که گفتیم از راه تبلیغات و معرفی موارد مختلف از هر چیزی که فکرشو کنید شروع کرد و الان که هم مالی و هم اعتباری به چیزی می خواسته رسیده کمی تو انتخاباش محتاط تر شده و بیشتر به قول خودش کارافرینان و مطب های پزشکی برای جراحی های زیبایی و سالن های ارایشی و شیرینی و مزون و خلاصه اون چیزایی که مربوط به خانوماست رو معرفی میکنه. ...
تفاوت حاجی یزدانی خرم با روسای کت و شلواری مثل طباطبایی
. داستان رو براش تعریف کرد و من تو این مدت به خودم می گفتم: یعنی این آدم ضد زن چرا باید برای دوتا خبرنگار که یکی شونم خیلی نمی شناسه صبر کنه و نره دنبال کارش؟! با صدای باز و بسته شدن در خودرو به خودم اومدم. یزدانی خرم که اون سال ها هنوز سنگین و با خس و خس سینه راه نمی رفت، با قدم های شمرده سمت مامور حراست مقابل در سالن رفت. دوستم پشت سر یزدانی خرم کنار در سالن بود، اما من قدم از قدم برنداشته بودم و ...
تصویر تکان دهنده ای که آینده را ترسناک می کند
...: مگه توی اون دوره ی لیسانس کذایی چند نفر بودید که 11 نفرتون الان توی شیکاگو به هم رسیدید؟ عده ای از کاربران هم با انتقاد از حضور این دانشجویان در آمریکا نوشتند: شما که شعار مرگ بر امریکا سر میدادین، حالا چطور سر از امریکا دراوردین. کاربر دیگر نوشت: اولش که توئیتت رو دیدم خیلی ذوق کردم و براتون آرزوی موفقیت و خوشحالی کردم (ظاهربینی مجازی)، ولی بعدش که فهمیدم حقیقت پشت این ...
هشتگ روز
رو در سینمای ایران اعلام کرد. متاسفانه گفته که سریال رو ول نمی کنه. یا #بهروز_افخمی گفته چون سینمای ایران دیگه هیجان انگیز نیست دیگه فیلم نمی سازه، شاید سریال بسازه، شاید تئاتر، شاید هم خارج از ایران در سطح جهانی برای پلتفرم های جهانی.. خلاصه ما منتظریم، لطفا زودتر تصمیم بگیرین؛ همون سطح جهانی خوبه لطفا. یا تو ایران اینجوریه که یکسری از یکسری امور خداحافظی می کنن و می بوسن میذارنش لب طاقچه؛ بعد ...
14 سال از درگذشت آیت الله مجتهدی گذشت/ تجسم اعمال انسان پس از مرگ
مثلا باغ و ماشین و دیگری هم نماز، روزه و عبادت. انسان رو به مالش می کند و می گوید شما کی هستید؟ می گوید من اموال تو هستم. سوال می کند من نسبت به تو حریص بودم، به چه درد من می خوری؟ می گوید یک کفن بیشتر حق نداری برای خودت ببری. وی ادامه داد: از دومی سوال می کند کی هستی؟ می گوید من اولاد تو هستم. می پرسد من نسبت به تو حریص بودم، برای دانشگاه، مدرسه، لباس و پرستاری ات در زمان بیماری تلاش ...
معراج در سوریه؛ قصه پزشکیاری که مدافع بارگاه حضرت زینب (س) بود
.... وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمدحسین است، بلند شدم و پرسیدم: مگه تو را هم تنبیه کردند؟ گفت: نه! من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم. صبح عاشورا شهید سید محمدحسین میردوستی صبح روز تاسوعا به شهادت می رسد و خواهرش، شهادت برادر را در خواب می بینید. مادر شهید تعریف کرد: دخترم صبح عاشورا از خواب بلند شد و گفت مامان خواب دیدم محمدحسین شهید است. گفتم عمر محمدحسین دراز اس ...
برده داری نوین در کشور!
میلیون بگیره از وزارت و بعد به اونا (کارگر یا کارمند قرارداری) 3میلیون بده؛ چرا!کی گفته؟! تحت عنوان اینکه اگر ما این فرد بیاریم فردا ادعای استخدام می کنه. بابا همین پول ممستقیم بدین به خودن اون فرد. شرکتی،قراردادی، نمیدونم حضورشما عرض شودکه کارگاهی،نمیدونم ساعت کاری،بله من به یه کسی گفتم بینی وبین الله پسر خودت باشه حاضری شرکتی بیاد کار بکنه از اون طرف میخوره به ...
دهه ی هفتاد: برازجونی که دیگه قُم نشد!
و تجربیات مونو با همدیگه به اشتراک میذاشتیم. بغل دست ما هم یکی دوتا کلاس قرآن خانوما بود که یه آقایی می اومد قرآن یاد میداد بهشون. یادم میآد که نگاه آدمای اون کلاسا به ما، یه نگاه مهربان و خوشایند نبود. به ما دخترپسرایی که بی مهابا حرف میزدیم با همدیگه و میگفتیم و می خندیدیم و فکر میکردیم خواهربرادرایی هسیم که تازه همدیگه رو پیدا کردیم. رابطه ی برادرانه و خواهرانه ای که بعد از سه دهه و ...
داستان اینستاگرام فضول!
... حالا مطمئنی بالای 18 می شم؟ آرمین اخم کرد: می شم؟ مگه تو امتحان دادی؟ عرشیا زد روی شانه ی آرمین: اگه بالای 18 بشم، گوشی رو ازم نمی گیرن! بعد به ساعت اشاره کرد: هم اسپرته، هم ضدآب... آرمین بطری خالی را از راه دور پرت کرد در سطل زباله: بسه دیگه بازارگرمی! بعد بی اشتها به ساندویچ گاز زد: فقط به خاطر ساعت نبود؛ خواستم تو عالم رفاقت یه کاری برات کرده باشم! ...
تو بنیاد قشم جایی برای تو نیست!
تشکیل بدم ببینید چجوری رفتار میکنن . میگه برو از امکانات بنیاد شهر خودت استفاده کن میگم من اینجام زندگی اینجاست کار تو شیراز چه به درد من میخوره. واقعا متاسفم از برخورد زشت و زننده این خانم که حال آدم رو بد میکنه . مگه بابای من برا شهر خودش جنگید که اینجوری میکنن همه برای ایران جنگیدن وبرای اسلام خواهش میکنم رسیدگی کنید ما به شما رای دادیم ما خواستیم یه انقلابی رئیس جمهورمون باشه که حق کسی ضایع نشه نه اینکه با ما همچین رفتاری بشه؛ اسلام و انسانیت رو بزارن زیر پا. ...
جنجال ساده زیستی شهردار مشهد!
مردم شهر دوا نمی کنه، اما پیگیری و مداومت و تلاش و وجدان کاری من قطعا مثمر ثمر خواهد بود. کاربر دیگری با اشاره به باقی ماندن ذرات برنج روی قاشق غدای شهردار نوشته: حداقل برنج روی قاشق و اون دوغ رو تو عکس نمی ذاشتی لعنتیِ ساده زیست. و یک کاربر دیگه نوشت: مجید جان اون برنج که چسبیده به قاشقت رو یادت رفت بریزیش تو اون بشقاب کنار سالادت. پاک کن دوباره عکس بگیر. و این هم یک پیام دیگر: حالا بگید بنده خدا بیشتر برنج بخوره. یه دونه خیلی کمه. ...
هشتگ روز
اروند و کارون/ به یاد همه مادران شهدا که سهم شان از فرزندشان تنها یک قاب عکس شد. اما صبورانه شبیه خانوم ام البنین گفتند: فدای سر حسین. یا هفت سالی می شد که چشم انتظار اومدن خبری از پسرش بود. مهر سال 69، پسر کوچکش اون رو به زیارت امام رضا می بره. دو ماه بعد که بازگشت اسرا شروع می شه، چشم امیدی داشت که شاید پسرش بین اونها برگرده، ولی از اونجا هم که ناامید شد، خودش پر کشید و رفت به دیدار فرزند شهیدش ...
نکات ریز برای تهیه پاپ کورن های طعم دار
. پاپ کورن پنیری: برای تهیه این پاپ کورن شما باید مقداری پنیر پارمزان رو ریزه ریز رنده کنید و وقتی پاپ کورنتون آماده شد اون رو داخل یه ظرف در دار بریزید و پنیر رو به همراه مقداری پودر سیر و موسیر بهش اضافه کنید و چند دقیقه بذاریدش داخل فر داغ!همین! پاپ کورن سرکه ای: بعد از آماده شدن پاپ کورن آن را از روی حرارت بردارید و مقداری سرکه را با مقداری کره و نمک ...
خاطره بامزه محمد فیلی از بازی در مختارنامه
که رفت، ظاهراً متوجه شده بود که من آنجا مانده ام و نمی دانم که باید چه کار کنم. او برگشت و عین دیالوگش این بود: چی شده گنده بک؟! گفتم من متوجه نشدم که شما از این کاری که من کردم خوشتان آمد و خوب یا بد بود، چون هیچ ری اکشنی نداشتید. ایشان هم درپاسخ گفت که دوست داشتی برایت بشکن بزنم؟! گفتم که نه، من انتظار این را هم نداشتم. حدود نیم ساعت در دکور کوفه چرخیدیم و برایم حرف زد. گفت که من اگر از کار یک ...
من آبروی پروین را خریدم
... ناصر محمدخانی را که همه می دانند و نیازی به توضیح نیست. ضیاء عربشاهی هم خیلی می دوید و آن وسط زمین جور ما را می کشید. همین طور باید به محسن عاشوری اشاره کنم که بازیساز بزرگی بود اما اگر بخواهم فقط اسم یک نفر را بیاورم مجتبی محرمی است! مجتبی محرمی که بعدها شاگرد شما هم شد؟ خوب به خاطر دارم در قائم شهر با نساجی بازی داشتیم. ما زمان علی پروین هم نمی توانستیم نساجی را در ...
گودال خواب های دامن تهران و زندگی روی هوا
منتظر وایساده؛ یه راست حرکت به سمت اردوگاه اجباری. بچه ها تعریف می کردن چند وقت قبل، یه مینی بوس اومده وسط میدون شوش، پاتیل آش گذاشتن بیرون و اومدن توی پیاده رو که بیایین آش گرم براتون آوردیم. کارتن خوابا، اومدن سمت مینی بوس. صف بستن واسه آش. دستشونو دراز کردن کاسه آش رو بگیرن، همزمان دستبند به دستشون زدن و انداختنشون تو مینی بوس، همه رو بردن اردوگاه اجباری. تخم چشم هایم از سرما درد گرفته. به ...
حس می کردم هادی سفارش مرا به خانم ام البنین می کند/ گفت وگو با مادر شهید طارمی، محافظ سردار سلیمانی
.... در یکی از عملیات ها زخمی شده بود. سال بعد که دوباره تصمیم گرفت جبهه برود، گوشه ساکش را گرفتم و گفتم تا کی می خواهی بروی؟ تو سنت کم است. گفت مادر اینجا این حرف را زدی اما مبادا بین دوست و آشنا هم بگویی. اگر این حرف شما باعث شود یک نفر دیگر هم از رفتن فرزندش جلوگیری کند و یک وجب از جبهه خالی بماند، گناهش پای شماست. اگر جلوی مرا بگیری من هم پیش حضرت زهرا شکایت می کنم. وصیتنامه اش را ...
بپیوند با هر که از تو ببرد
. چیزی نگذشت وبا در سنه 131 ه . ق آمد و همه آن اقوامی که او را اذیت می کردند مردند. بعد از مدتی خدمت امام رسید و امام فرمودند: حال اقوامت چطور است؟ گفت: همه مردند! فرمود: آن ها به خاطر اذیت به تو که خویش آن ها بودی و به عقوبت عملشان (قطع رحم) نسبت به تو مردند، آیا تو دوست داشتی آنان زنده بمانند و فشار و اذیت بر تو وارد کنند؟ گفت: نه والله. صله رحم امام (ع) حسین بن علی ...
از جوادیه تا مونترال با قهرمانی که سر از بازیگری درآورد
بعد از آن قهرمان کشور شدم. با ویلهلم یونانی و ناصر آقایی هم دوره بودم. سال 46 هم در قهرمانی کشور قهرمان شدم. همان موقع به سربازی رفتم و در مسابقات چندجانبه ارتش های جهان به قهرمانی رسیدم. بعد از آن آقای لواسانی و اصغر ادیبی به من گفتند بیا درون دروازه فوتبال بایست اما گفتم دوست ندارم و اگر کسی نزدیکم شود باید با پا بزنم که دعوایم می شود. آن موقع کریم زندی قهرمان پرتاب چکش و رکورددار ...
فال حافظ دوشنبه 27 دی ماه 1400/ امید خود را به راحتی از دست ندهید!
... گفت با این همه از سابقه نومید مشو تعبیر فال حافظ : تفسیر فال حافظ امروز شما نشان می دهد زندگی و جهان نشانه کوچکی از عظمت الهی است و عمر فرصتی است کوتاه که خدا در اختیار انسان ها قرار داده است. به فکر عاقبت خود نیز باش و توشه ای برای زمان محاسبه فراهم بیاور. از رحمت و عفو الهی نومید مشو و به جهان و زر و زیور فانی آن تکیه مکن تا خداوند یاری ات فرماید. الا یا ...
دستور مافوق
باری بود که با تانک و نیروهای زرهی روبه رو می شدیم. تانکهای عراقی جلو می آمدند به نیروها گفتم: بروید جلو و تانک ها را بزنید در فاصله 500 متری تانکهای عراقی شروع به تیراندازی کردیم و متقابلا آنها هم تیراندازی کردند تا ظهر در همان نقطه زمین درگیر شده بودیم .حاج احمد کاظمی رسید و گفت چه خبراست؟ به ایشان گفتند که عده ای از نیروها جلو هستند و درگیر شده اند حاج احمد به مجید گفت: شما همین جا ...